درسهای یک قرن
در آستانهی پایان چهاردهمین سدهی خورشیدی در ایران هستیم. سدهای پرالتهاب از خیزشها و انقلابهای سیاسی در مسیری ناموزون و مرکب از رشد و تکامل سرمایهداری در اقتصاد ایران، سدهای که ایرانیان در پی یکی از نخستین انقلابهای دموکراتیک در جهان درحالتوسعه دولتی اقتدارگرا را تجربه کردند، جنبش ملیشدن صنعت نفت را بهعنوان نخستین جنبش ملی در میان کشورهای درحالتوسعه برای دستیابی به حقّ بهرهبرداری از منابع طبیعی از سرگذراندند، نخستین کودتا از سلسله کودتاهای سازمان سیا در کشورهای جهان سوم بر آنها تحمیل شد، در پی مجموعهای از اصلاحات اقتصادی شاهد امواجی از مهاجرت در سطح داخل بودند، نعمت و بلای همزمانِ برخورداری از منابع طبیعی سرشار را چشیدند، انقلابی سیاسی را تجربه کردند که نخستین دولت بنیادگرای را بر قدرت نشاند، طولانیترین جنگ کلاسیک معاصر را از سر گذراندند، ضمن افزایش بیش از هشت برابری جمعیت در طی یک صد سال، یکی از بزرگترین امواج مهاجرت به سایر کشورها را تجربه کردند و در بطن جامعهای سرشار از پویشها و خیزشهای سیاسی و اجتماعی بازهم در پایان سده در بنبست و انسدادی ساختاریِ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، در آستانهی تحولاتی تازه هستند.
چه درسهایی از یک قرن فرازوفرود جامعهی ایران باید گرفت؟ این پرسشی است که در نظر داریم طی سلسله مقالاتی به آن بپردازیم. نحوهی سازماندهی هر مقاله برعهدهی نگارنده است و میتواند در زمینهی موضوع بحث خویش چکیدهای از تحولات صد سال گذشته و نیز درسهای برگرفته از آن را ارائه کند و یا با تمرکز بر یک رویداد، یک نهاد و یا یک چهرهی برجستهی این قرن، نگاهی هم از منظر درسهای تاریخی به آن بشود. حوزههایی که در ادامه فهرست شده است اهمّ محورهایی است که در نظر داریم در این مجموعه بدان توجه کنیم. با این توضیح که ما از منظر چپ و با تکیه بر نقد مناسبات قدرت به تحلیل مسایل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی میپردازیم.