/ گفتوگوی سایت سندیکای ترکیه با آصف بیات/
آقای بیات، یکبار دیگر در ایران شاهد موجی از اعتراضات هستیم. در مورد ویژگیهای معترضان چه میاندیشید؟
توفان آخرین اعتراضات اجتماعی در ایران، به نظر میرسد که از منظر مقیاس نسبت به جنبش سبز سال 1388 تقریباً خیرهکننده و گستردهتر است. اتفاقی که در روزهای اخیر روی داد، طغیان فرودستان در برابر شرایط اشتغال، قیمتها، مسکن، محیط زیست و گرانی است ـ منظور از فرودستان نیز ستمدیدگان، بیکاران، گروههای فاقدامنیت، کارگران، زحمتکشان و گروههای کمدرآمدی است که هم دولتهای اصلاحطلب و هم اصولگرا سرنوشت آنها را در اختیار بازار آزاد قرار دادهاند و از سیاستهای اقتصادی متضرر شدهاند.
بار دیگر در محیطهای جریان رسمی، بحث بر سر بیهدف بودن معترضان، غیرعقلانی و غیرسیاسی بودن آنها و تشبیه معترضان به تب تندی است که به سرعت از پا خواهند نشست، چیزی که پیشتر در قالب مفهومپردازی بر سر «خیابان عربی» شاهدش بودیم.
بله، از جانب ثروتمندان و طبقات متوسط شاهد تخریب فرودستان هستیم، گویی فرودستان متوجه نیستند که توسل به خشونت در سیاست آخرین راه چاره است. اصل ماجرا این است که در رابطه با اعتراضات اجتماعی کنونی در میان طبقات متوسط، انشقاقی وجود دارد که ناشی از فاصلهگذاری کسانی است که در زمان جنبش سبز تقریباً فعال بودند. این مسئلهای واقعی است.
از طرف دیگر هم، کسانی وجود دارند که از روز اول اعتراضات بر «فریب امپریالیستی» تأکید کردهاند.
شخصیتهایی مثل دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو و محمد بن سلمان سعودی، و سلطنتطلبان ایرانی که سعی دارند به زور مطالبات «تغییر رژیم» خود را وارد مطالبات تودههای مردم کنند، در واقع عناصری هستند که این قیام فرودستان را پیچیدهتر کرده و دخلش را میآورند. این وضعیت تنها محدود به بیاعتبار کردن خود جنبش نمیشود بلکه در عین حال بهانهای میشود تا با ادعای کمک گرفتن از «نیروهای خارجی» به آزار و اذیت معترضان بپردازند. واقعیت این است که مسلماً نیروهای خارجی خواستار بیثبات کردن نظام اسلامی هستند اما این موضوع کوچکترین ارتباطی با شکایتها و مطالبات مشروع معترضان تهیدست ندارد.
امروزه در چهارچوب مبارزهی عملی آیا میتوانیم از چپ ایران سخن بگوییم؟ چپی که در خیابانها حضور دارد؟
در میان کسانی که به معترضان پیوستهاند کنشگران چپ بسیارند که بخش بزرگی از آنها شامل دانشجویان میشوند. در واقع، بخش اعظمی از آنها نیز اکنون بازداشت شدهاند. اما به تعبیر کلی، شمار چپها تقریباً محدود است. این وضعیت، به هیچ ترتیب شبیه به دورانی نیست که در روزهای اولیهی انقلاب دهها گروه سوسیالیستی و صدها هزار نفر از حامیان آنها در خیابان بودند.
پس میتوانیم بگوییم که به طور کلی تأثیر چپها در این اعتراضات محدود است؟
همانطور که در بسیاری دیگر از نقاط جهان هم شاهدش هستیم، در ایران نیز نیروهای چپ تقریباً ضعیف هستند و سازمانهای بسیار کمی باقی ماندهاند. این وضعیتی طعنهآمیز است چرا که دقیقاً در روزهایی که سیاستهای نولیبرالی پیوسته در حال اجرا هستند و حکومتها نیز به طور کلی اهمیت چندانی برای زندگی میلیونها فرودست قائل نیستند، نیاز به بسیج و سازماندهی در جهت یک جنبش سوسیالیستی دموکراتیک بیش از پیش احساس میشود.
اگر چپ به طور کلی در خیابانها حضور نداشته باشد یا تا جایی که شاهدش بودهایم، حضوری بسیار ضعیف داشته باشد، نقش گروهی که به تعبیر شما «بهاصطلاح شهروند» (sözde vatandaş) هستند در این اعتراضات چیست؟
روشن است که هنوز اطلاعاتی در این مورد که جمعیت معترضان مربوط به کدام بخشها میشود در دست نیست. برای پی بردن به این موضوع، نیاز به انجام پژوهشهایی جامعتر است. اما اگر بخواهم بهطور کلی چیزی بگویم، شاهد آنیم که ترکیب معترضان در خیابان از فرودستان، گروههای فاقد امنیت و کارگران تشکیل شده است. بخش بزرگی از معترضان را جوانان (90 درصد دستگیرشدگان کمتر از 25 سال سن دارند)، مردان، ساکنان شهرهای کوچک (شهرستانها) و اکثراً هم افرادی باسواد تشکیل میدهند.
بسیار خب، وضعیت زنان و گروههای قومی ستمدیده به چه ترتیب است؟ چه نقشی در اعتراضات دارند؟
زنان در خیابان چندان دیده نمیشوند. شاید بعضی وقایع خشونتبار مانع از پیوستن زنان، سالمندان یا کودکان به اعتراضات میشوند. در واقع، مشارکت این گروهها از منظر قدرت جنبش اعتراضی بسیار حائز اهمیت است. این واقعیت که اعتراضات به بیش از 100 شهر کوچک گسترش یافتهاند حاکی از این است که بخشهایی از اقلیتهای قومی و زبانی از قبیل لرها، ترکها و اعراب نیز در این جنبش اعتراضی نقش داشتهاند.
هشتم ژانویهی 2018
منبع:
http://sendika62.org/2018/01/asef-bayat-ile-soylesi-iranda-yasanan-bir-madun-isyanidir-466797/
وظیفه ی ما در قبال اوضاع حاد ایران و جنبش فرودستان چیست؟/ جلال قاضی سعید
27/10/1396
بانک جهانی، برخلاف ایده آل های نولیبرالی حاکم، از یک اقتصاددان نهادگرا ، بنام داگلاس نورث، خواسته تا درباره شکست اقتصادهای سرمایه داری در کشورهای در حال توسعه بررسی کرده و رساله ای را ارائه نماید. داگلاس نورث در کتابش می نویسد:» در اقتصادهای پیرامونی سرمایه که به لحاظ دسترسی به منابع مالی و ثروتی محدودیت دارند گروه های و اقشار و طبقات اجتماعی، نهادها و سازمان ها ، و افرادی که دارای ظرفیت و توان تولید خشونت هستند هنگامیکه منافع شان تأمین می شود در میان شان صلح برقرار می گردد، چون حفظ صلح بیش از خشونت بین آنها اهمیت پیدا میکند. چنانچه نگاه منفی به زشتی و قباحت توزیع رانت را برطرف سازید و یک نظام توزیع رانت را ایجاد نمایید، در اینصورت اگر عدم توزیع رانت بین قدرت های خشونت طلب منجر به قفل شدن نظام اقتصادی آنها شود بهتر آنست که توزیع رانت بین آنها برقرارگردد، چرا که یک رشد متوسط اقتصاد لنگان لنگان از انسداد اقتصادی آن نظام مطلوب تر است.
در نظام جمهوری اسلامی طبقه کارگر در خودش دارای اعمال خشونتی ساختاری در اشکال اعتصابات کارگری است، اما با سرکوب قضائی- امنیتی سندیکاهای کارگری و قدرت قهریه ی گماشتگان کارفرما در قالب شوراهای اسلامی کار در محیط های کارگری مجال نضج یابی این طبقه در خود را به طبقه ای برای خود از کارگران گرفته اند.
اصولگرایان پیرو خط امام و رهبری و سرداران نظامی-امنیتی مستقردر هسته ی سخت قدرت نظام نیز حدودا هشتاد درصد از نهادها، سازمان ها و ارکان های اعمال قدرت قانونی، رسانه ای، قضائی، نظامی- امنیتی، سیاسی و اقتصادی را در قبضه ی خود قرار داده اند و با اختیارات قانونی و فراقانونی رهبری نظام توانا به هر نوع خشونت قانونی و فرا قانونی برای کسب رانت بیشتر و بهره برداری از منافع مالی، ثروت ها و دارائی های ملی و دلارهای نفتی خزانه بانک مرکزی ایران شده اند.
اعتدالخواهان و اصلاح طلبان در هسته ی انتخابی قدرت تاکنون اهرم های اعمال خشونت خود را از طریق ساز و کارهای باصطلاح دمکراتیک بدست آورده اند و اتکای آنها به کسب حداکثر آرای اقشار و طبقات متوسط اجتماعی و لایه هائی از سرمایه داری مالی، تجاری و مولد برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری جهت تسلط بر قوه مجریه بوده است.
عدم فاحش توازن قوای هسته ی انتخابی نسبت به هسته ی سخت قدرت در نظام ولایت باعث شده که روش های اعمال خشونت و تأمین منافع هسته ی نرم از طرق مکمل هائی صورت پذیرد که ضعف جنبه های مردم سالارانه هسته سخت قدرت را ترمیم می نماید.
اصلی ترین روش اعمال خشونت باصطلاح دمکراتیک سیاست » فشار از پایین ( بخوانید؛ فشار از طرف پایه اجتماعی هسته انتخابی قدرت) و چانه زنی در بالا بوده است ( بخوانید؛ چانه زنی سیاسی با هسته سخت قدرت به هدف سهم طلبی از منابع مالی، ثروت ها و دارائی های ملی که اکثرا در ید قدرت قانونی ، فراقانونی و نظامی- امنیتی حریف مقابل قرار گرفته اند).
تشریح شرایط عینی مربوط به اهرم های اعمال خشونت در آرایش قوای حکام جمهوری اسلامی آسیب پذیری اصلاح طلبان در اتخاذ سیاست اخیر سرکوب جنبش فرودستان و لایه های پایینی اقشار و طبقات متوسط اجتماعی ، دی ماه 96، را آشکار می سازد.
با توجه به حمایت جریان های شاخص اصلاح طلبان حکومتی از سرکوب فرودستان بستوه آمده از بیکاری، فقر و گرانی در جنبش 96 مرز بین اصلاح طلب و اصولگرا کم رنگ شده و ایضا مطالبه گری مردم از توان آماج های اصلاحات عبور کرده است. شعار؛ اصلاح طلب ، اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا، نمایش و نمودی از شرایط عینی در جنبش کنونی است.
چنانچه هسته سخت نظام ولایت قادر به سرکوب میان مدت این جنبش شود، مرحله ی تاریخی سیاست ورزی اصلاح طلبی و اعتدالخواهی به پایان خود میرسد، چرا که سیاست «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» تاریخ مصرف و کارآئی خود را از دست داده است، یعنی پایه ی اجتماعی اصلاحات در پایین تضعیف شده و اصلاح طلبان دیگر قادر نیستند با هسته ی سخت حاکمیت در بالا چانه زنی داشته باشند. در نتیجه سرنوشت آنها استحاله در جریان اصولگرائی است که این خود قسمتی از نیروهای اصلاح خواه را بسوی جنبش فرودستان میراند.
بدون تردید آیت الله خامنه ای و یا جانشینش در صورت مهیا شدن شرایط عینی فوق الذکر و موفقیت در ساماندهی اوضاع بحرانی کنونی از تهدید جنبش 96 یک فرصت خواهد ساخت.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد آسیب پذیری جریان اصلاحات را درک کرده و برای اصلاح طلبان نسخه ی شفابخش می پیچد و می نویسد: » این مجموعه از نیروها اکنون نیازمند یک برنامه عملی و مشخص حول یک ایده روشن از سوی جریان اصلاحطلب هستند که با تحلیلی دقیق ریشه مشکلات را بشکافد و با ایده پردازی و جمع شدن نیروها حول این ایده و برنامه نشان دهد که به تناسب مواضع سلبی در برابر حرکات تخریبی و خشونتآمیز، قادر است که ایدههای روشن برای عبور از این وضعیت ارایه کند. اصلاحطلبان در یک موقعیت سیاسی تاریخی قرار دارند. آنان باید نقش تاریخی خود را برای عبور از این وضعیت ناپایدار ایفا کنند و افکار عمومی جامعه را نسبت به راهحلهای خود موافق کنند.»
در شرایط عینی موجود صف بندی «اصلاح طلب – اصولگرا با ضرورت تغییر شکل، درصحنه سیاسی ایران، مواجه شده، چرا که این صف بندی توانا به خاموشی (میان مدت) جنبش فرودستان فقرزده در کف خیابان ها، بدون آسیب پذیری جدی از مخاطرات خارجی و ویرانی های داخلی، نمی باشد.
فساد فراگیر مدیریتی، قضائی و اقتصادی ، سیاست های نولیبرالی دولتمردان روحانی، افلاسی که از لایحه بودجه سال 1397 جلوه گر شده ،هزینه های منازعات منطقه ای نظام، ورشکستگی صندوق های بازنشستگی و بعضی از مؤسسات مالی – اعتباری، بهره وری اندک بنگاههای اقتصادی فعال با حداقل ظرفیت تولیدی، تفوق سرمایه برداری بر سرمایه گذاری در اقتصاد ایران، و چشم انداز تشدید تحریم های پیشرو توان هرگونه مانور در بهبود وضعیت اشتغال و ساماندهی اقتصادی مولد را از دولت دوازدهم سلب کرده است.
بدیهی است که حل مشکلات مشروحه قدرتی واحد، مقتدر و صالح را در صحنه سیاسی ایران طلب میکند.
از اینرو، کشمکش های سیاسی در درون قدرت های حاکمه بین کسانی که رقابت سیاسی را بر حذف فیزیکی ارجح میدارند (بنامید، تعامل گران؛ که مجموعه ای متشکل از جناحهای اصلاح طلبی، اعتدالخواهی و اصولگرائی می باشند) و کسانی که حذف فیزیکی را بر رقابت سیاسی برتری میدهند (بنامید، تقابل گران؛ که مجموعه ای متشکل از اصولگرایان تندرو هستند) تشدید شونده و رو به تزاید است که چشم انداز مبهمی در شکلگیری آتی توازن قوا در حاکمیت جمهوری اسلامی پیش روی ما قرار داده است.
جهان سرمایه داری نیز در دوران گذاری پرخطر در شکلگیری توازن قوائی تازه از قدرت هاست که با تضعیف رو به گسترش هژمونی و سرکردگی جهانی ایالات متحده آمریکا همراه شده است. کشورهای پیرامونی که نتوانند در این وانفسا قوام و دوام خود را حفظ کنند محکوم به پذیرش سلطه ی دیگر قدرتهای جهانی اند که نگرانی هائی را در مورد یکپارچگی سر زمینی خود نیز باید داشته باشند.
روشنفکران طبقه کارگر و کارگران دارای آگاهی طبقاتی ( یا به قول لنین سوسیالیست ها) باید بدانند که:
» از اواخر قرن نوزدهم میلادی تا اکتبر سال 1917، تنها درسی که از مبارزات لنین در روسیه تزاری و دولت موقت منبعث از انقلاب بورژا- دمکراتیک فوریه 1917 می توان آموخت اینست که: «توان و قدرت شرایط ذهنی یک جنبش در شناخت درست شرایط عینی کشور و اوضاع جهان است که میتواند به رهبری واحدی اقتدار دهد و وحدت شعارها را تضمین کند.»