روز: 3 دسامبر 2018

مارکسیسم در برابر اینترسکشنالیتی / جسیکا کسل / ترجمهی نیکزاد زنگنه
بحران سرمایهداری، به جوّ پرسشگری و جنبشهای تودهای در سرتاسر جهان منجر شده است. از جنبش خشم در اسپانیا تا میدان سینتاگما در یونان و از همه جدیدتر جنبش برخاستگان در شب در فرانسه، جوانان شروع به کنشگری و به چالش کشیدن نظام سرمایهداری میکنند. بهعنوان بخشی از این فضای عمومی، در سالهای اخیر شماری از جنبشهای خودبهخودی علیه اشکال متعدد ستم که لایههای مختلف طبقهی کارگر در سرمایهداری تجربه میکنند فوران کرده است. جنبشهای الهامبخشی مانند «بیهودگی کافی است»، «جانِ سیاهان مهم است»، تظاهرات جهانی در اعتراض به خشونت علیه زنان در 8 مارس و جنبش ضد ترامپ تنها چند نمونهی اخیر از تمایل فزایندهی کارگران و جوانان برای مبارزه با ستم و تبعیض است. رهبران برخی از جنبشها – معمولا اعضای چپگرای آکادمی یا افراد تحت تأثیر آن- نظریهی متداولی به نام «اینترسکشنالیتی» را اتخاذ کردهاند. بنابراین عجیب نیست که گروهی از جوانان و دانشجویان که بهعنوان بخشی از این جنبشها سیاسی میشوند، برای مشاهدهی ستم از این منظر استفاده کنند. اما منظور از اینترسکشنالیتی چیست؟ آیا به کار مبارزه با ستم می آید و با مارکسیسم سازگاری دارد؟