نسخهی پی دی اف: crisis management and hegemonic strategy
بحران سرمایهداری و راهبرد هژمونییابی شرکتهای بزرگ در کرهی جنوبی
در آوریل 2014، بیش از 300 مسافر دراثر غرق شدن قایق مسافربری که سوار آن بودند در آبهای دریای غرب کره کشته شدند. خانوادهی قربانیان در واکنش اعتصاب غذایی را آغاز کردند و خواستار تصویب قانونی شدند که به تحقیق ویژه از فاجعه اجازه دهد، و مدعی بودند دولت حقیقت را افشا نکرده است. در ژوییهی 2014 یک گزارش خبری منتشر شد که کرهایها را شگفتزده کرد، این گزارش اعضای چند سازمان و نیز افرادی را که اعضای یک اجتماع آنلاین بودند نشان میداد که شرکت آنها را در اعتصاب غذا مسخره میکردند و حتی در مقابل آنها جوجه و پیتزا میخوردند. تقریباً چهار سال بعد، در آوریل 2018، یک برنامهی تلویزیونی تحقیقی، نقش فدراسیون صنایع کره، و انجمن شرکتهای بزرگ کره را افشا کرد، چون دریافته بود چه کسانی مشغول خوردن غذا در برابر اعتصاب غذا کنندگان بودند. برنامه به صورت گستردهای هم روشن کرد که فدراسیون صنایع کره از سال 1997 در مقیاسی کلان سازمانهای دستراستی را تأمین مالی میکرده است.
در جمهوری کره شرکتهای بزرگ چیبول[1] خوانده میشوند. چیبولها به شکل شرکت بزرگ چندرشتهای و متنوعی است که به صورت خانوادگی توسط مالک و خانوادهی وی اداره میشود. چیبولها در کره بهسرعت رشد کردهاند و در بازار کره مسلط هستند و از زمان ساختیابی در دههی 1970 پیوسته در اقتصاد کره مشارکت داشتهاند. برخی شرکتهای تابعهی چیبولها فقط در طی سی تا چهل سال به شرکتهای برجسته در بازار جهانی بدل شدهاند. در سال 2018 فهرست 500 فورچون، که بزرگترین شرکتهای جهانی را رتبهبندی میکند، سامسونگ الکترونیک و هیوندا موتورز را در رتبههای دوازدهم و هفتادوهشتم ردهبندی میکند و در همین زمینه 13 شرکت تابعهی دیگر نیز در این فهرست قرار داشتند. بنابراین، برخی چیبولها به قدرتهای اقتصادی جهانی رشد کردهاند.
اما، رشد سریع چیبولها در کره با بحرانهایی نیز همراه بوده است. همانند هر انباشت سرمایه، مشکلات ذاتی مشخصهی گسترش اقتصادی چیبولها شده است. در تلاش برای مدیریت چنین مشکلاتی و بحرانهای همراه با آن، چیبولها شیوههای انباشت سرمایه را با اهداف رقابت فراگیر موفقیتآمیز در میان شرکتهای سرمایهداری و استمرار کسب سود تغییر دادند. در این عرصه، رشد چیبولها را نیز میتوان بهعنوان تاریخی از بحران و مدیریت بحران مورد توجه قرار داد. جالب است که، این امر معنایی فرا تر از تغییر یا بازآرایی شیوه ای دارد که چیبولها عناصر ضروری برای تجارت، از جمله سرمایه، مواد اولیه، ساختارهای فیزیکی و تجهیزات، نیروی کار، و سازوکارهای توزیع و بازاریابی را فراهم میآورند. در این زمینه مسایل بنیادیتر هژمونی بر جامعهی مدنی پدیدار شده است.
بحران شرکتها در دهههای 1980 و 90 همان طور که آنتونیو گرامشی مطرح میکند «بحران اقتدار»، و علاوه بر آن بحرانی اقتصادی است: چیبولها دریافتند که «[بنیانهای] اجماع خود را از دست میدهند… تودههای بزرگ از ایدئولوژیهای سنتی آنها جدا میشوند.»[2] بنابراین چیبولها باید در جامعهی مدنی یک راهبرد هژمونییابی به کار میبستند تا اقتدار و مشروعیت خود را دوباره برقرار سازند، در عین حال، همزمان بحران اقتصادی خود را مدیریت کنند. راهبرد آنها ساختن بنیادی برای سلطهی خود در میان تودههای مردم، استفاده از اهرمهای ناشی از قدرت اقتصادی آنها، در عین حال جاانداختن این باور بود که منافع شرکتها منافع همگان است. چیبولها کاربست راهبرد خود در پاسخ به بحرانها را کی آغاز کردند؟ آن راهبرد شامل چیست و در طی زمان چه تغییری کرده است ؟ تصمیم دارم با تمرکز بر فدراسیون صنایع کره، تنها انجمن سرمایهداری در کره که هم نمایندهی چیبولها و هم سازمانهای مدنی است برای این پرسشها پاسخی ارائه کنم. فدراسیون صنایع کره از بدو بنیادگذاری آن در سال 1961، از طرف چیبولها روی جامعهی مدنی کره نفوذ داشته است.
مدیریت بحران سرمایهداری و راهبرد هژمونییابی در جامعهی مدنی
سرمایهدار که برایاش سود مهم ترین هدف است باید عناصر لازم برای انباشت سرمایه را در شرایط زمانی و فضایی خاص داشته باشد. در حالی که انباشت سرمایهی تجاری و مالی خارج از روند تولید انجام میگیرد، اما سرمایهی صنعتی، شکل معرفّ سرمایه، ازطریق تولید، توزیع و فروش ایجاد سود میکند و انباشت سرمایه را به پیش میبرد. اما هر مشکلی در این تدارکات یا جریان ارزش تهدیدی برای ایجاد سود است. بهعلاوه، مشکلی در تولید و گردش سرمایه در یک وضعیت مشخصی میتواند به بحران تمامعیار انباشت فراروید.
بحران انباشت در سطح شرکت به معنی آن است که نظام انباشت سرمایهی موجود دچار مشکل شده است، اما راه بیدرنگی برای حل آن وجود ندارد. «بحران دقیقاً در این واقعیت نهفته شده که کهنه در حال مرگ است و نو نمیتواند به دنیا بیاید»[3] این (وضعیت)احتمالاً با بحران اقتدار همراه است، که گرامشی آن را بهمثابه «تودههای بزرگ… از ایدئولوژیهای سنتی خود جدا میشوند چون طبقهی حاکم اجماع خود را از دست داده است» و «تنها در حال اعمال نیروی سرکوب»[4] است تعریف کرد. این نظر در تحلیل یک شرکت نیز انطباق دارد. بحران اقتدار برای یک شرکت را میتوان همچون وضعیتی تعریف کرد که در آن شرکت اجماع خود را از دست میدهد و تنها به قدرت اقتصادی تقلیل یافته، و تفوق ایدئولوژیک خود را بر تودهها از دست میدهد.
چیبولها به احتمال زیاد به سبب ویژگیهای منحصربهفرد خود بیش از اشخاص حقوقی دیگر با بحران اقتدار مواجه میشوند. نخست، چیبولها مستقیماً توسط مالکان اداره میشوند. در مدیریت شرکتی معمولی، مالکیت و مدیریت از هم جدا هستند. اما این تفکیک در مورد چیبولها مصداق ندارد. بهعلاوه، چیبولها منابع خود را در جهت منافع مدیرانشان بسیج میکنند و آنها را از طریق نهادهایی مانند دبیرکل کنترل میکنند. دوم، تا دههی 1980، چیبولها برای انجام انباشت سرمایه و انجام تولید و توزیع بر رژیمهای استبدادی و سرمایهی خارجی متکی بودند. سوم، چیبولها مانند شرکتهای بزرگ چندرشتهای،شرکتهای متنوعی هستند، بر منابع دولتی اتکا دارند و بر بازار محلی مسلطاند. در نتیجه، آنها اقتصاد کره را با دهها شرکت تابعه کنترل میکنند. چون چیبولها برای رشد خود به دولت اتکا دارند، منابع را برای منافع مالکان بسیج میکنند و بهمدد تنوعبخشی بازار کشور را به انحصار خود درمیآورند، برای مردم شناخت مشکلات ناشی از چیبولها و به پرسش کشیدن مشروعیت آنها نسبتا آسان است.
جامعهی مدنی یک پهنهی بحرانی است که در آن شرکتها برای کاربست راهبرد هژمونییابی خود تلاش میکنند. در حالی که جامعهی مدنی مفهومی مورد مناقشه و فاقد تعریفی یگانه است، من آن را به عنوان قلمرو انجمنهای خودمختار تعریف میکنم که، به عبارت هگلی، در جایی بین دولت و افراد/خانوادهها[5] هست. جامعهی مدنی تا حد زیادی متشکل از گروههای صاحبمنفعت، و نیز برنامهها و سازمانهای کنشگرانه و غیردولتی است. من جامعهی مدنی را برای سه گروه به صورت جدا تحلیل میکنم: (1) سازمانهای کنشگر و غیر دولتی (ان جی اوها) و گروههای صاحبمنفعت عمومی، (2) رسانهها و بخش انتشارات، شامل روزنامهها و شرکتهای خبرپراکنی، و (3) جامعهی دانشگاهی و آموزشی. در نهایت هدف راهبرد هژمونییابی چیبولها ایجاد این اجماع در جامعهی مدنی است که منافع شرکتها منافع عموم مردم است. با این حال، این راهبرد هژمونییابی همراه با توسعهی انباشت سرمایه و مدیریت بحران بهناگزیر تکامل مییابد.
ظهور راهبرد هژمونییابی چیبولها
در دههی 1950، همچنان که دولت مواد اولیه و تأسیسات را خصوصی میکرد شرکتهای بزرگ کرهای از طریق وابستگی به الیت حاکم پول به دست میآوردند. شرکتها مواد اولیهی مورد نیاز برای صنایع آرد، شکر و پنبه را انحصاری کردند، و با فرآوری آنها سود به دست آوردند. آنها با مجوز دولتی مالک نهادهای مالی شدند. اما، در سال 1961، با به میدان آمدن ارتش اوضاع تغییر کرد. رژیم توسعه و رشد اقتصادی را هدف خود قرار داد و به شرکتها دستور داد تا توانمندیهای خود را بیشتر در بخش صنعتی سرمایهگذاری کنند تا بخشهای مالی و تجاری. اما شرکتها هزینههای تأمین منابع مورد نیاز برای تولید صنعتی، از جمله نهادههای وارداتی موردنیاز برای تولید صنعتی، ساختن کارخانههای بزرگ، و بناکردن شبکهی توزیع مؤثر را بسیاربسیار بالا یافتند. از این رو، علاوه بر ساختن شبکههایی با ژاپنیها و دیگر گروههای صاحبمنفعت سرمایهدار در منطقه، رژیم نظامی – برخی اوقات مبتنی بر عملکرد و طرحهای شرکتها، و برخی اوقات، مبتنی بر روابط مستقیم خود آنها با رژیم – ابزار تدارک این منابع بود. این شرکتها مجبور به پیشبرد سیاستهای توسعهی رژیم و حفظ روابط خوب با آن بودند.
در دهههای 1960 و70، شرکتهای بزرگ بهسرعت رشد کردند. نهتنها رونق اقتصادی جهانی وجود داشت، بلکه ایالات متحده حمایت اقتصادی ارائه و در تلاش برای برنده شدن در جنگ سرد بازار خود را به روی کره باز کرد. بهعلاوه، شرکتهای کرهای، با هزینههای دستمزد کمتر خود، برخی اوقات صنایع را از شرکتهای ژاپنی، زمانی که صنایع آنها دیگر سودآور نبود یا پیآمدهای برونی منفی داشت، تحویل گرفتند. به همان دلیل، یکی از راهبردهای سودآوری شرکتهای ژاپنی تأمین شرکتهای کرهای با فناوری و کالای سرمایهای مورد نیاز برای تولید، صادرات، و فروش محصولات به امریکا و دیگر بازارهای غربی بود.[6] در روند توسعه، شرکتهای بزرگ بهتدریج به شکل کنونی چیبولها درآمدند که بهنوعی کیرتسو ژاپنی را شبیهسازی کردند. در دههی 1960، ابتدا در سامسونگ، شرکتها ساختن نوع جدیدی از سازمان را، با بوروکراسی بزرگ و دبیرکل در رأس آن آغاز کردند. علاوه بر این، وارد صنایعی شدند که رژیم هدف گرفته بود، به صورت شرکتهای بزرگی با هلدینگهای متنوع در حوزههای مربوط و نامربوط ظهور کردند، و به این شکل، بر کل بازار داخلی مسلط شدند. در نتیجه، تعداد شرکتهای تابعهی 30 شرکت برتر کرهای در سال 1970 به 126 و در سال 1979 به 429 شرکت بالغ شد. تا پایان دهه 1970، شرکتها بهروشنی بسیار شبیه چیبولهای امروز شده بودند.
در 1979، درپی رکود ناشی از بحران نفتی، افول جهانی سرمایهداری و سرمایهگذاریهای مازاد در صنایع سنگین شیمیایی، چندسال طول کشید تا چیبولها به دلیل بهبود سریع شرایط، مانند تعدیل بهای نفت و نرخهای برابری ارز مطلوبتر وضعیت را بهبود ببخشند. بهوِیژه در سال 1985، در توافق پلازا که گروه پنج شامل کشورهای فرانسه، آلمان، امریکا، بریتانیا و ژاپن، امضا کرده بودند ارزش دلار امریکا در برابر ین ژاپن و مارک المان با دستکاری در نرخ مبادلات ارزی به اجرا درآمد. در این شرایط، چیبولهای کرهای در سراسر دههی 1980 تواستند قیمت رقابتی جهانی خود را افزایش دهند. اما با پیشرفت در دموکراتیزه شدن کشور به مدد جنبشهای اجتماعی در 1987، تغییر بزرگی در اوضاع رخ داد.
با نهادینشدن انتخابات مستقیم ریاست جمهوری در پی جنبش 1987، رژیم نظامی دیگر نمیتوانست جامعه را از طریق رویکردهای اقتدارگرایانهی پیشین کنترل کند. به محض تضعیف کنترل رژیم، چیبولها با مقاومت بیسابقهی کارگران مواجه شدند. چیبولها، قبلاً میتوانستند از طریق ائتلاف با دولت نیروهای کار را مدیریت کنند. اما زمانی که ائتلاف بین چیبولها و دولت تضعیف شد، اعتصابات کارگری به وقوع پیوست. کارگران دیگرنمی توانستند با کنترل نظامیوار چیبولها، تشدید کار، دستمزدهای پایین و شرایط کار نامناسب کنار بیایند. چون چیبولها کارگران را از طریق سرکوب مستقیم و شدید کنترل میکردند، کارگران باید راهبردهایی به همان اندازه مبارزهجویانه را به کار میبستند. آنها خواستار حق تشکل، اتحادیههای کارگری دموکراتیک، افزایش دستمزد، و حقوق عمومی کار بودند. بین ژوییه و سپتامبر 1987 بیش از سه هزار پیکار کارگری رخ داد، و تولید در شرکتهای بزرگ در آستانهی توقف بود.
از منظر چیبولها این قیام کارگری با تضعیف قیمت رقابتی آنها، که مزیت مطلقشان در تجارت جهانی بود،سودآوری آنها را تهدید میکرد. آنها بیدرنگ ضدحمله را شروع کردند. رئیس آن زمان فدراسیون صنایع کره اعلام کرد که اعضا میتوانند تجارت خود را به تایلند منتقل کنند چون تحت چنین شرایطی نمیتوانند به کسبوکار دست بزنند. اما، با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری، دولت و حزب حاکم تصمیم گرفتند در ستیز بین کار و سرمایه مستقیماً دخالت کنند. چون شرکتها به نیروی کار، که با جنبش اعتصابی از آنها محروم شده بودند، نیاز داشتند، بدیلی نداشتند جز آن که با برخی درخواستهای کارگران موافقت کنند. در نتیجه، اتحادیههای جدیدی در شرکتهای تابعهی چیبولها ایجاد شد و تا حدی محیط کار بهبود یافت. همزمان، سیستم طبقهبندی دستمزدها برقرار و دستمزدها افزایش یافت. در حقیقت میانگین دستمزد واقعی بین سالهای 1987 و 1991، در کارخانهها تا 12.5 درصد، یعنی بیش از دو برابر 5.4 درصد افزایش بین سالهای 1982 و1986 افزایش یافت، که بر سود عملیاتی[7] شرکتها تاثیر گذاشت.
در پاسخ به این تغییرات، چیبولها دستخوش بحران مدیریتی شدند و تغییر راهبرد انباشت خود را آغاز کردند. در مواجهه با مقاومت کارگری و تشدید رقابت به سبب تغییرات در نظم جهانی و آسیای شرقی، چیبولها برای کسب سود از طریق رویکردهای جدید تلاش کردند. آنها در سطح جهانی سرمایهگذاریهای عظیمی کردند. راهبردهای انعطافپذیری را هم که از مرزهای میان بخشهای صنعتی، تجاری و مالی عبور میکرد به کار گرفتند. در قبال کارگران، چیبولها با تمام قوا به ضدحمله دست زدند. چیبولها به جای مذاکره با کارگران برای تعیین دستمزدها به روشهایی مبادرت کردند که تنها منافع خودشان را تأمین میکرد. یک سیستم شایستهسالاری به سیستم طبقهبندی مزدی اضافه شد. چیبولها برای کنترل کارگران با فراهم آوردن تولید به روش ژاپنی – ماشینیسازی و خودکارسازی- تلاش کردند و کنترل تعداد و استخدام انعطافپذیر را دنبال کردند. دولت جدید نیز در سال 1988 با دخالت در روابط کار آنها، ترویج اهداف امنیت جمعی و نظم و قانون به چیبولها یاری کرد.
نظر مردم نسبت به چیبولها حتی قبل از خیزش جنبش دموکراسی بسیار منفی بود. براساس نظرسنجی 1983 فدراسیون صنایع کره از پنجهزار پاسخدهنده در سطح کشور، 75 درصد پاسخگویان اعتقاد داشتند که رشد شرکتهای کرهای به خاطر حمایت دولت بوده تا قابلیتهای خود آنها، و تنها 12.3 درصد کل پاسخدهندگان با این گزاره که شرکتهای کرهای از طریق ابزارهای تقلبآمیز کسب سود میکنند مخالف بودند. درپی دموکراتیزه کردن، این احساس نارضایتی بالقوه میتوانست در قانون اساسی و احزاب سیاسی بازتاب یابد. در آن زمان، مردم چیبولها و دیکتاتوری نظامی را بهمثابه یک مجموعه تلقی میکردند و این خواسته را که دموکراتیزهکردن اقتصادی و دموکراتیزهکردن سیاسی هردو ضروری هستند فریاد میکردند. احزاب سیاسی مطالبات مردم را با افزودن بهاصطلاح بند دموکراتیزه کردن اقتصادی دربارهی برابری درآمدی و کنترل اقتصادی به قانون اساسی 1987 به شکل نهادی بیان کردند. دولت جدید نیز، با ریاست جمهور منتخب در 1988، سیاستهایی مرتبط با شفافیت در راهبری شرکتها و کنترل بر سر تمرکز اقتصادی چیبولها را در عین پیشبرد آزادسازی نهادی کرد.
به سبب کاهش شدید مشروعیت انباشت سرمایه در جامعهی مدنی، چیبولها ناگزیر از کاربست سیاست راهبردی هژمونییابی برای مدیریت بحران اقتدار خود بودند. در 1981، فدراسیون صنایع کره مالکیت یک شرکت روزنامهی اقتصادی را برای انتشار صدای خود به دست آورد. فدراسیون صنایع کره مراسم مختلفی نیز با رهبران دانشگاهی و رسانهای برگزار کرد، و نشریات متنوع روابط عمومی را برای شرکتها منتشر کردند. اما، در سال 1987 بود که فدراسیون صنایع کره برنامههایی را تنظیم و سازمانهایی را به راهبرد هژمونییابی جدید خود اختصاص داد. فدراسیون صنایع کره بودجهی عظیمی برای همدل کردن افکار عمومی با خود آغاز و از فعالیتهای داوطلبانهی فرهنگی و هنری مختلف برای جذب نظر مردم حمایت کرد.
تأسیس مؤسسهی امور سیاسی- اقتصادی کره (KISEA) در سال 1988 نشان داد که چیبولها نسبت به راهبرد فرهنگی هژمونییابی جدی هستند. این مؤسسه با بودجهی روابط عمومی چیبولها برای حل این مسألهی فرضی – از منظر چیبولها – تأسیس شد که ایدههای نادرستی که میان مردم رواح یافته ، از آنروست که جامعهی کره به چپ و رشد قدرت سندیکایی گرایش یافته و این امر به انتقاد از چیبولها منجر میشود. طبق اعلام فدراسیون صنایع کره، نهتنها سیاستمداران، روشنفکران، و خیرهای جریان اصلی، بلکه نمایشهای تلویزیونی، داستانها و کمدیها مردم را نسبت به شرکتها گمراه میکنند. در نتیجه، استدلال میشد که مردم در سخن گفتن از چیبولها، تنها دربارهی نقش پول در سیاست، نابرابری، و فقدان مسئولیت اجتماعی صحبت میکنند. در نتیجه، چیبولها برای تدارک بهاصطلاح اطلاعات دقیق دربارهی نقش مفید شرکتها برای اقتصاد کره تلاش میکنند، در عین حال هم زمان برای ایجاد فضای کسبوکاری مقرراتزدایی شده میکوشند.[8]
همانطور که پیشتر نشان داده شد، راهبرد هژمونییابی چیبولها تا حد زیادی در سه حوزهی جامعه مدنی اجرایی شد. حوزهی نخست شامل فعالیتهای ان جی اوها، سازمانهای مدنی و گروههای صاحبمنفعت بود. در حقیقت، ان جی اوها و سازمانهای مدنی در کره بهسبب قرنها تمرکز قدرت دولت مرکزی، که با دیکتاتوری نظامی دنبال میشد توسعهنایافته بودند. بنابراین، راهبرد چیبولها در این حوزه بهسادگی ترویج سازمانهایی بود که با ارجحیتشان تطابق داشت. سازمان برجستهی مورد حمایت فدراسیون صنایع کره فدراسیون آزادی کره بود که بهسبب کمونیستستیزی خود معروف بود. در همین زمینه، آنها 4.5 میلیون دلار و 2.8 میلیون دلار در سالهای 1989 و 1990، از فدراسیون صنایع کره دریافت کردند.[9]
دومین حوزه بخش رسانه و انتشارات بود. فدراسیون برای گسترش پایگاه حمایتی خود با رهبران فکری رسانهها و دانشگاهها مشارکت کرد تا پایگاه حمایتی خود را گسترش بخشد. فدراسیون صنایع کره اغلب با تهیهکنندگان تلویزیونی، نویسندگان، و کارتونیستها به واسطهی تأثیر عمیق آنها بر مردم همایشهایی برگزار میکرد. این تلاشها جلوگیری از ارائه تصویر منفی از چیبولها در برنامههای تلویزیونی و آثار ادبی را هدف گرفته بود. آنها از برنامههای تلویزیونی اختصاص داده شده به نقش آنها حمایت مالی میکردند. آنها فرصت مطالعاتی و آموزشی را برای روزنامهنگاران، کارمندان دولت، دانشگاهیان، و چهرههای برجستهی کارگری در خارج از کشور فراهم میآوردند.[10]
فدراسیون صنایع کره در انتشار مستقیم افکار خود هم فعال بود. با نسبت دادن احساسات منفی مردم نسبت به چیبولها به درک نادرست از چیبولها و اقتصاد، نشریات روابط عمومی، از جمله بیست هزار نسخه از یک کتاب را منتشر کرد که گزارشهای مخدوش رسانهها نسبت به چیبولها را منعکس میکرد. در آن زمان، چیبولها با استفاده از ایدهی اقتصاد بازار آزاد بر مشروعیت خود تأکید میکردند، عبارتی که در کرهی جنوبی در مقابل اقتصاد برنامهریزیشدهی کره شمالی مورد استفاده قرار میگرفت. با توجه به این که چیبولها محصول اقتصاد بازار آزاد نبودند و پیوسته با سیاست آزادسازی دولت – آزادسازی نرخ ارز و نرخ بهره، باز کردن بازار سرمایه و حذف یارانههای دولتی – مخالف بودند، این عبارت دقیقاً قابلاجرا نبود. برای غلبه بر این تناقضهای آشکار، آنها درصدد برآمدند جنگی سرد با کره شمالی بهمثابه منبع مشروعیت خود، شکل بدهند. فدراسیون صنایع کره حتی در سال 1991 فوروم اقتصاد بازار آزاد را برگزار کردند. بهعلاوه، با ادعای آن که بازار نشر با کتابهایی که اقتصاد کره را مورد انتقاد قرار میدهد پرشده است، در سال 1989 جایزهی فرهنگی نشر اقتصاد آزاد را ایجاد کردند. جایزه بخشی از پروژهی آنها برای انتخاب کتابهایی بود که از اقتصاد بازار آزاد هواداری میکرد و آن کتابها را بین کتابخانهها و دانشگاههای سراسر کره توزیع میکردند.
حوزهی سوم جامعهی دانشگاهی و دبیرستانی و تحصیلات عالی بود. فدراسیون صنایع کره بر پایهی ساختن شبکه با کسانی که نسبت به چیبولها احساسات دوستانه داشتند، با اشخاص برجسته در جامعهی دانشگاهی تعامل میکرد. آنها نشریاتی را هم علیه نظریههای سوسیالیستی و ضد نظم موجود، از جمله تئوری وابستگی، که بر اساس ارزیابی آنها در آن زمان محبوبیت بسیاری در میان دانشجویان دانشگاهها کسب میکرد منتشر کردند. به علاوه، آنها گزارشی را علیه انتقاد از قدرت اقتصادی تمرکزیافته و شرکتها در اقتصاد کره منتشر کردند. فدراسیون صنایع کره حتی 2.5 میلیون دلار در حمایت از برنامهی مطالعات تحت هدایت دولت در خارج برای دانشجویان دانشگاهها پرداخت کرد.[11] در زمینهی تحصیلات متوسطه، فدراسیون صنایع کره در سال 1986 مواد درسی اقتصادی تولید کرد و از آن زمان آن دروس را به عنوان هدف آموزشی برای مدارس منتشر کرده است. فدراسیون صنایع کره در سراسر کره به آموزگاران مطالعات اجتماعی مدارس متوسطه و عالی، اقتصاد نولیبرال، اقتصاد بازار آزاد را آموزش داد، در عین حال کتابهای مصور با محتوایی دربارهی اقتصاد بازار آزاد برای دانشآموزان[12] منتشر ساخت.
در فرایند مدیریت بحران، چیبولها به صورت گستردهای راهبرد تغییر ادراک عمومی را، با هدف ایجاد اجماع عمومی بر سر آن که منافع آنها منافع همگان تلقی شود به اجرا گذاشتند. فدراسیون صنایع کره بهویژه KISEA را بهمثابه سازمان اختصاصی برای اجرای راهبرد هژمونییابی فرهنگی خود در حوزههای مختلف جامعهی مدنی ایجاد کرد. زمانی که راهبرد هژمونییابی آنها به شکل نظاممند اجرا شد،با حمایت ردیفهای بودجهای و ساختارهای سازمانی، پس از بحران نیز همچنان یک تلاش مستمر باقی ماند. اما، چیبولها خیلی زود با بحران بزرگ دیگری رودررو شدند. در سال 1997،بحران مالی آسیا، که در کره اغلب بحران صندوق بینالمللی پول خوانده میشود آغاز شد.
بحران مالی 1997 آسیا و توسعهی راهبرد هژمونییابی
چیبولها و کره در سال 1997 با بحران رودررو شدند. جهانیسازی مالی از دههی 1980 تحت رهبری امریکا، اقتصاد جهان را دچار بیثباتی کرد. تصمیم 1995 توافق پلازا مشخصهی آغاز جدیدی در تاریخ کره بود. چراکه امریکا به درخواست ژاپن کاهش ارزش ین را مجاز ساخت، حرکت تهاجمی چیبولها به سمت تولید برونمرزی و استفاده از سرمایهگذاری کلان، وامهای کوتاهمدت از بازار مالی جهانی در خلق سود موردانتظار شکست خورد چون چیبولها مزیت یگانهای غیر از تواناییهای سرمایهگذاری خود نداشتند.[13] چون قیمتهای نیمههادیها به صورت جهانی در آغاز سال 1996 کاهش یافت، بسیاری از چیبولها و اقتصاد کره بهشدت صدمه دیدند. با وجود علائم رکود آینده، چیبولها و دولت کره در اتخاذ اقدامات مناسب شکست خوردند و برخی چیبولها از جمله دوو، دومین چیبول بزرگ آن زمان کره پس از گروه هیوندایی، ورشکست شدند. زمانی که بحران مالی در سال 1997 آسیای جنوب شرقی را درنوردید، کره نیز با بحران رودررو شد و همانطور که آرزوی امریکا بود، دولت مجبور شد برای دریافت کمک مالی به صندوق بینالمللی پول رو آورد.
دولت کره به اجرای برنامهی صندوق بینالمللی پول گردن نهاد و کمکهای مالی را دریافت کرد. برنامه به منافع صندوق بینالمللی پول، خزانهداری امریکا، والاستریت، و مقامات اقتصادی دولت کره کمک میکرد.[14] بخشی از برنامه مستقیماً به چیبولهایی که مقامات اقتصادی در کشور کره ایجاد کرده بودند ربط داشت. آنها عموماً ادعای صندوق بینالمللی پول را تأیید میکردند که شدت بحران کره ناشی از ساختار راهبری چیبولها و ناکارایی است و باید اصلاح شود. ازاینرو دستور دادند، ساختار راهبری چیبولها بازسازی و مشابه شرکتهای امریکایی شود؛ یعنی جدایی بین مالکیت و مدیریت و نیز افزایش حقوق سهامداران. آنها همچنین به چیبولها دستور دادند تا نسبتهای بدهی را کاهش دهند و اخراج نیروی کار و استفاده از شرکتهای پیمانکار نیروی انسانی مجاز شمرده شد.
چیبولها استدلال میکردند که برنامهی صندوق آنها را دچار بحران میسازد و در مقابل تجدیدساختار مقاومت میکردند. اما، بسیاری از چیبولها تصمیم گرفتند تا حدی با دستورات در آن زمان همراهی کنند چون، قدرت در دست دولت متمرکز بود، و احتمال داشت در صورت عدممطابقت ورشکست شوند. آنها بهسرعت راهبرد انباشت خود را با افزایش شفافیت در مدیریت، کاهش بدهیها و تنوع نامربوط به رسمیت شناختند، در عین حال به جریان نقدینگی و بازدهی کوتاهمدت اولویت دادند. چیبولها قبلاً راهبرد مدیریتی بدهی زیاد و سرمایهگذاری زیاد را برای فشار قوی در جهت رشد مبتنی بر سبک راهبری از بالا به پایین به کار بسته بودند. اما چنین راهبردی دیگر موفقیت آمیز نبود. چیبولهایی مانند دوو، که بر ادامهی رفتارهای گذشته حتی پس از وقوع بحران اصرار میکردند، با ورشکستگی به پایان رسیدند. با این حال، چیبولها کاملاً با برنامهی صندوق همراهی نکردند. با گذشت زمان، در برابر جهتگیری دولت مقاومت کردند، و نهایتاً طرح سازماندهی مجدد ساختار مدیریتی را شکست دادند. با این حال، آنها تهاجم کامل علیه کارگر را آغاز کردند. آنها در نهایت توانستند نرخ افزایش دستمزد را کند کنند، شایستهسالاری را، که از سال 1987 برای آن فشار آورده بودند، در سیستم دستمزد تقویت کنند، و به کنترل عددی و انعظافپذیری بیشتر در استخدام دست یابند.
مانند بحران پیشین، بحران 1997 دربرگیرندهی بحران اقتدار و نیز بحران اقتصادی بود. در حالی که چیبولها بهصورت نظاممند از سال 1987 راهبرد هژمونییابی را برای کسب مشروعیت اعمال میکردند، بحران 1997 بهشدت به این مشروعیت صدمه زد. افراد بسیاری در داخل و خارج کشور چیبولها را مقصر اولیهی بحرانها میدانستند، و بین 1988 تا 2002 انتقادهای بیسابقهای از چیبولها منتشر شده بود. انتقادها به صورت گستردهای افکار عمومی منفی را به نمایش میگذاشت که به کاخ ریاستجمهوری، حزب حاکم، و مقامات اقتصادی اجازه میداد تا برنامهی طراحی شده برای تجزیهی چیبولها را اجرا کنند.
در مواجهه با بحران مشروعیت، چیبولها بهسرعت تصمیم گرفتند صادرات را افزایش دهند و کارزار مازاد 50 میلیاردی را به راه انداختند. هدف آن بود تا مشروعیت خود را با تأکید بر صادرات بهمثابه راهحل بحران افزایش دهند و اهمیت چیبولها را به مردم یادآوری کنند. ازاینرو تلاش کردند برای طفره رفتن از موضوع اصلاح چیبول، که شامل مسئولیت آنها در بحران و راهبری شرکت و شفافیت بود، گفتمان جدیدی را که مطلوبشان بود انتشار دهند. در مواجهه با بحران اقتدار، چیبولها باید راهبرد هژمونییابی فرهنگی را گستردهتر و فشردهتر از گذشته به اجرا میگذاشتند.
فدراسیون صنایع کره در سال 1999 کمیتهی مشارکت اجتماعی را برای ایجاد شبکه بین شرکتهای بزرگ چندرشتهای ایجاد کرد و برنامههای ویژهای با هدف تغییر جایگاه روابط عمومی چیبولها طراحی و اجرا کرد. تحت رهبری فدراسیون، چیبولها به سرعت دپارتمانها و برنامههای بهظاهر اختصاصیافته به مشارکتهای اجتماعی خیریه را ایجاد کردند و در این تلاش آغاز به سرمایهگذاری در منابع مختلف کردند. در حقیقت، براساس نظرسنجی فدراسیون، میانگین هزینهی فعالیتهای مشارکت اجتماعی 202 شرکت کرهای از 1.89 میلیون دلار در سال 1988 به 4.48 میلیون دلار در سال 2002 بالغ شد. مورد سامسونگ نشان میدهد که چهگونه چیبولها در آن زمان توجه بیشتری به مشارکت اجتماعی دادند، سامسونگ سهم مسئولیت اجتماعی خود را، با حمایت و کمک برای فعالیتهای داوطلبانه از 41.6 میلیون دلار در سال 1988 به 138.1 میلیون دلار در سال 2000 افزایش داد.[15] تنها در عرض دو سال، بودجهی آنها بیش از سه برابر افزایش یافت. فدراسیون نیز در سال 1999 منشور اخلاقی شرکت را اعلام کرد. برای اجتناب از رشد انتقادها از مردان فاسد کسبوکار و مطالبهی شفافیت، چیبولها اعلام کردند مایلند مشکلات پولی در سیاستها و فساد را از طریق مدیریت شفاف و اخلاقی حل کنند.
به دنبال بحران 1997، چیبولها مجبور به مقابله با جنبش قدرتمند ان جی اوها علیه خود شدند. برخلاف گذشته که چیبولها ضرورتی نداشتند که به امر سازماندهی در جامعهی مدنی توجه داشته باشند، چون توسعهی چندانی نیافته بود، به سبب دموکراتیزاسیون نفوذ ان جی او بهسرعت رشد کرده بود. برخلاف اروپا، که احزاب سیاسی بازتاب نهادی شکافها و ستیزها هستند، احزاب سیاسی کره ناتوان از بازتاببخشیدن به نگرانیهای مردم بودند، و بنیادی ساختاری برای رشد ان جی اوها ایجاد کردند. «همبستگی مردم برای دموکراسی مشارکتی» (PSPD) سازمان مهمی بود که بهبود مدیریت چیبولها و شفافیت در مدیریت را مطالبه میکرد. این تشکل که اساساً دربرگیرندهی دانشگاهیان بود، ادعا میکرد که افزایش حقوق سهامداران و مدیریت شرکت برای افزایش ارزش سهام بهترین بدیل است. در همین زمینه، آنها در سال 1998 جنبش سهامداران اقلیت را به راه انداختند، که فقدان شفافیت را با درخواست اصلاح در مدیریت شرکت – که یکی از دلایل اصلی بحران مالی 1997 تلقی میکرد – هدف گرفته بود و ابزار فعالیت خود را عمدتاً بر کانالهای قانونی متکی میکرد.[16]
چیبولها جنبش پی اس پی دی را تهدید بزرگی میدانستند چون این جنبش پرسشهایی را دربارهی ساختار مدیریتی، بزرگترین نگرانی چیبولها مطرح میکرد و با کاربست راهبرد قانونی پی اس پی دی حمایت افراد بسیاری را جلب میکرد. با این حال، چیبولها ضدحملهای را از طریق سازمانهای تحت هدایت فدراسیون صنایع کره ترتیب دادند. جنبش سهامداران اقلیت را با (اتهام) داشتن خاستگاه سوسیالیستی که مخالف مالکیت خصوصی و نظم بازار است مورد انتقاد قرار دادند، سازمانهای فدراسیون صنایع کره راهپیمایی هفتگی اعتراضی را در برابر دفتر پی اس پی دی برگزار کردند. چیبولها هم سازمانهایی را ایجاد کردند که به سود آنها در جامعهی مدنی سخن میگفت. طبق گزارش شبکهی خبری شرکت مونهوا Munwha، یک شبکه اجتماعی در کره، فدراسیون صنایع از سال 2001 سازمانهای راست افراطی را ساخته بود. این گروها راهپیماییها، اعتراضات میدانی و طرح اتهامات قضایی را سازمان میدادند، مانع برگزاری رویدادهای اعتراضی میشدند و برای آن مشکلات جدی ایجاد میگردند.[17] شهروندان متحد برای زندگی بهتر نمایندهی سازمانهای تاسیسشده با یاری فدراسیون است و بهطور منظم از سوی فدراسیون تأمین مالی میشود. شهروندان برای جامعهی بهتر از بدو تأسیس خود در سال 2002 با سیاستهای دولتی برای اصلاح چیپولها تحت عنوان سوسیالیستی و پوپولیستی) مخالفت کردهاند، و به صورت پیوسته استدلالاتی در حمایت از چیبولها توسعه داده است. فعالیتهای مشارکت اجتماعی، کنشگری، و ساختن ان جی اوها که راهبرد جدید هژمونییابی چیبولها را تشکیل میداد، در هنگام مدیریت بحران 1997 توسعه یافت.
در حوزههای دیگر جامعهی مدنی (مانند رسانهها، انتشارات و آموزش)، راهبرد چیبولها اشکال بسیار پیشرفتهای به خود گرفت. در سال 1997، چیبولها مرکز کره برای تجارت آزاد (KCFE) را ایجاد کردند که از دولت کوچک، سرمایهداری و شرکتها طرفداری میکرد و فعالیتهای روابط عمومی، پژوهشی و آموزشی انجام میداد. در سال 1998، فدراسیون سازمان رسانهای خود را نیز بنیاد گذاشت که یک شرکت انتشاراتی بود که انتشار مجلات و نشریات با محتوای اقتصادی و مدیریتی را تسهیل کرد. از 1997 تا 2000، این سازمان مجموعهای از آثار، شامل پنجاه و پنج کتاب را منتشر کرد که آثار نظریهپردازان لیبرال را منتشر کرد. آنان همچنین مسابقهی کتاب ـ رساله در میان دانشجویان کالج برگزار کردند. در همان دوره، فدراسیون یک مجموعه دربارهی اهمیت توسعهی صادراتمحور و چیبولها بهعنوان وسیلهی خاتمهبخشیدن به بحران منتشر کرد.
در دیگر حوزههای جامعهی مدنی (مانند رسانهها، انتشارات و آموزش) راهبرد چیبولها به اشکال پیشرفتهتری متوسل شد. در 1997، چیبولها مرکز کرهای بنگاه آزاد (KCFE) را ایجاد کرد که پشتیبان دولت کوچک، سرمایهداری و شرکتها بود و فعالیت روابط عمومی، پژوهشی و آموزشی انجام میداد. این سازمان همراه با سازمانهای پژوهشی لیبرال در سراسر جهان بر شاخص آزادی اقتصادی تأکید میکرد و سمینارها، سمپوزیومها و پروژههای آموزشی برای انتشار ایدههای خود برگزار میکرد. با این استدلال که احساسات ضدشرکتی در کره شایع است، فدراسیون صنایع کره پروژههای جاری شرکتی را با اشخاص برجستهی رسانهها در تلاش برای تلطیف این احساسات به اجرا گذاشت. فدراسیون همچنین فعالانه کارزار عشق به شرکت، عشق به کشور را در مشارکت با روزنامهی اقتصادی مائیل Maeil، بزرگترین روزنامهی مالی کره، به راه انداخت.
در ابتکاری دیگر، فدراسیون سیستم جامع اطلاعاتی جدید را با تمرکز بر دیجیتالی کردن فعالیتهای روابط عمومی آنلاین ایجاد کرد. فدراسیون روابط عمومی برای استفادهی رهبران فکری و کسانی که جایگاه برجستهای در مجلس ملی، دولت و شرکتها اشغال میکردند آنلاین محتویات روابط عمومی فراهم کرد. در سال 1998، فدراسیون رسانهی فدراسیون صنایع کره را، که یک شرکت انتشاراتی، برای تسهیل انتشار نشریات ادواری و انتشارات دارای محتوای اقتصادی و مدیریتی بود تأسیس کرد. از سال 1997 تا سال 2000، کی سی اف ای KCFE یک مجموعه نوشته دربارهی اهمیت توسعهی صادراتمحور و چیبولها به عنوان ابزار پایان دادن به بحران منتشر کرد.[18]
چیبولها برای ساختن شبکههایی با جامعهی دانشگاهی برای انتشار ایدههای خود در دانشگاهها پیوسته تلاش کردند. دوباره با این ادعا که ایدههای چپگرا و ضد بازار در آموزش عالی گستردهاند، چیبولها برای ساختن شبکههای دانشجویان دانشگاهها که با آنها موافق بودند حرکت کردند. فدراسیون صنایع کره به نام گسترش ایدئولوژی اقتصاد بازار آزاد حمایت از سازمانهای دانشجویی و شوراهای نمایندگان دانشجویان را آغاز کرد. در سالهای 2002 و 2003، فدراسیون صنایع کره توسعهی دو شبکهی دانشگاهی – دانشجویی – باشگاه رهبران جوان و دورهی فشردهی نخبگان – را مورد حمایت مالی قرار دادند. پس از سال 1997، فدراسیون تلاشهای خود را برای تحت نفوذ قرار دادن مطالعات اقتصادی گسترش داد. در مشارکت با آژانسهای متعدد، فدراسیون برنامههای آموزشی دربارهی اقتصادهای نوکلاسیک و نولیبرال برای رهبران فکری، از جمله آموزگاران، روزنامهنگاران، مقامات دولتی و سربازان، و نیز دانشجویان، فراهم کرد و هیجده هزار نفر را در 43 برنامهی جدید از سال 2003 آموزش داد. فدراسیون همچنین شورای ایالات متحده دربارهی آموزش اقتصادی را در سال 2003 در کره معرفی کرد، در عین حال به کلاسهای اقتصادی برای دانشجویان، آموزگاران و والدین در داخل و خارج مدارس متوسطه و عالی ادامه داد. فدراسیون پیوسته برای طراحی و اجرای دورههای منظم دانشگاهی تلاش میکرد که میتوانست بازتابی از اعتباربخشی به علاقهی آنها باشد. [19]
چشماندازهای جاری
راهبرد هژمونییابی چیبولها، همان طور که شاهدیم، پس از 1997 بهشدت گسترش یافته بود، اکنون باز هم بهروزرسانی شده است. گروههایدست راستی بسیاری اکنون جنبشها و فعالیتهای تبلیغاتی بزرگی را با حمایت چیبولها سازمان میدهند. شبکههای آنها با چیبولها هم برای نفوذ آنلاین و هم نفوذ آفلاین در حوزههای رسانه، انتشارات و آموزش محتوا گذاری میشود. اکنون قدرت چیبولها به صورت مجازی به هر گوشه از جامعهی مدنی کره میرسد. اما، صرفنظر از آن که راهبرد هژمونییابی چیبولها چهقدر پیچیده و استادانه است، همهی کرهایها فکر نمیکنند که منافع چیبولها منافع خود آنها را بازتاب میدهد، به جای آن، تعداد بسیاری از مردم هر روزه در شکلی از مقاومت شرکت میکنند، مشروعیت ادعاهای چیبولها را رد میکنند. افراد بسیاری هم وجود دارند که دربارهی چیبولها، به سیاستمداران و احزابی را که به اصلاح یا درهم شکستن آنها متعهدند مطرح میکنند. مبارزه بین نیروهای اجتماعی و چیبولها هنوز در جامعهی مدنی و سیاسی کره تداوم دارد.
مورد چیبولها موضوعات نظری بسیاری را مطرح میکند. ما وقتی از هژمونی فرهنگی صحبت میکنیم، اغلب آن را یک مفهوم کلانِ اجتماعی تلقی میکنیم و دولت یا یک بلوک طبقهی حاکم را عامل آن فرض میکنیم. اما، هژمونی را میتوان در راهبرد نوعی از سرمایه یا یک گروه سرمایهدار خاص مشاهده کرد. بهعلاوه، محتوای راهبرد ممکن است، وبرحسب آن که جامعهی مدنی در یک نظم معین چهگونه تعریف میشود بهشدت متفاوت باشد. در همین زمینه، مباحث دربارهی بحران سرمایه و مدیریت بحران نیز نیازمند گسترش به اشکال متفاوت سرمایهی انحصاری است. به سبب نافذبودن نظریهی بحران / نظریهی دولت در ادبیات دههی 1970، زمانی که ما از بحران جامعه یا دولت صحبت میکنیم، به تأمل دربارهی بحران انباشت و بحران مشروعیت تمایل داریم – در حالی که زمانی که از خود سرمایه صحبت میکنیم عموماً از انجام این امر خودداری میکنیم. اما، لازم است توجه بیشتری به ماهیت پیچیدهی بحران هژمونی سرمایه مبذول کنیم. مورد چیبولها در دهههای 1980 و 1990 ممکن است مستقیماً برای جوامع دیگر قابلاجرا نباشد، چون محصول یک وضعیت زمانی و مکانی متمایز بود. اما، همان طور که مورد کره نشان میدهد، لازم است بدانیم در زمانی که دولت در جامعهای ظاهراً دموکراتیک قادر به منضبط ساختن سرمایه نیست چه رخ میدهد و چهگونه خود شرکتهای متمرکز تلاش میکنند بهعنوان وسیلهای برای حفظ قدرتشان در برابر دولت و جامعه به طور کلی، به هژمونی در جامعهی مدنی دست یابند.
پیوند با منبع اصلی:
Kyung-Pil Kim, Crisis Management in South Korea and the Hegemonic Strategy of the Chaebols, Monthly Review, April 2019.
پینوشتها
[1] در تمامی این مقاله منظور از کره، کرهی جنوبی است، مگر چیز دیگری قید شده باشد.
[2] Antonio Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, trans. and ed. Quintin Hoare and Geoffrey Nowell-Smith (London: Lawrence & Wishart, 1971), 275–76
[3] Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, 276
[4] Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, 275–76
[5] G. W. F. Hegel, The Philosophy of Right (Oxford: Oxford University Press, 1952).
[6] Robert Castley, Korea’s Economic Miracle: The Crucial Role of Japan (New York: St. Martin’s, 1997); Paul Burkett and Martin Hart-Landsberg, Development, Crisis and Class Struggle: Learning from Japan and East Asia (New York: MacMillan, 2000).
[7] Hyung-Joon Park, Chaebol, The Transnational Capital that Dominates Korea (Seoul: Chek Sae Sang, 2013), 315
[8] Federation of Korean Industries (FKI), 50 Years History of FKI (Seoul: FKI Media, 2011), 438–39
[9] Deok-Ryul Hong, “FKI, Spokesman of the Chaebol Hegemony,” Journal of Korean Social Trends and Perspectives 35 (1997): 27–28
[10] FKI, 50 Years History of FKI, 443
[11] FKI, 50 Years History of FKI, 440
[12] FKI, 50 Years History of FKI, 446
[13]Won-Keun Song and Lee Sang-Ho, The Business Structure of Korean Chaebols and Concentration of Economic Power (Paju: Nanam, 2005), 51
[14] Joo-Hyung Ji, The Origins and Formation of Neoliberalism in Korea (Seoul: Chek Sae Sang, 2011), 248–50.
[15] Samsung, Samsung Community Relations White Book 2000 (Seoul: Samsung, 2000).
[16] People’s Solidarity for Participatory Democracy (PSPD), Ten Years Record of PSPD, 1994–2004(Seoul: PSPD, 2004)
[17] Munwha Broadcasting Corporation Straight, June 5, 2018
[18] FKI, 50 Years History of FKI, 604–6, 659, 712–14.
[19] Kyung-Dong Han, “After-School Education Programs in Korea”, Research in Education of Economics13 (2006): 181–203.