برچسب: هومن کاسبی

امپریالیسم متأخر / جان بلامی فاستر / ترجمهی هومن کاسبی
پنجاه سال پس از «عصر امپریالیسم» اثر هری مگداف
مطالعهی کلاسیک وی. ای. لنین در یک قرن پیش به نام امپریالیسم: آخرین مرحلهی سرمایهداری (که با عنوانی که پس از نخستین انتشارش پیدا کرد، یعنی امپریالیسم: بالاترین مرحلهی سرمایهداری، مشهورتر است)، کماکان تأثیرگذارترین اثر در باب امپریالیسم است. لنین از اصطلاح امپریالیسم مدرن یا صرفاً امپریالیسم برای اشاره به عصر سرمایهی متمرکز استفاده میکرد، که در طی آن، تمام جهان توسط دولتهای عمده و شرکتهای آنها تکهپاره میشود، و مرحلهی امپریالیستی را از استعمار/امپریالیسم مراحل مرکانتیلیستی و رقابت آزاد سرمایهداری، که مقدم بر آن مرحله بودند، متمایز ساخت. لنین اصرار داشت که «سیاست استعماری و امپریالیسم، پیش از این آخرین مرحلهی [امپریالیستی] سرمایهداری، و حتی پیش از سرمایهداری، وجود داشتند».

قیام فرانسوی / استاتیس کوولاکیس / ترجمهی هومن کاسبی
اقتصاد سیاسی جلیقهزردها:
شورش جلیقهزردها در فرانسه، مانند تمام جنبشهایی که از نیروی یک رخداد برخوردارند، هم پیشبینیشده و هم غیرمنتظره بود. نه تنها توسط رسولان ابدی شورش آتی، یا لفاظیهای تهدیدآمیز لوپن، بلکه در جلسات نظام سیاسی پیشبینی شده بود. خود مکرون تردید نداشت تا برای کتابی که کارزار ریاستجمهوری 2017 او را بهراه انداخته بود، عنوان انقلاب را غصب کند. دو سال پیش، ژاک آتالی، کارچاقکن سیاسی-فکری که در حال حاضر از نزدیکان مکرون است، هشدار داده بود که چشمانداز سیاسیِ ازهمپاشیده در دوران ریاستجمهوری اولاند، فرانسه را در «آستانهی وضعیتی پیشاانقلابی» رها خواهد کرد. پس مدتها قبل پیشبینی شده اما بااینحال غافلگیرکننده بود: نه تنها زمانبندی و جرقهی آغازین شورش -مالیات مکرون بر گازوییل – بلکه پیکربندیهای اجتماعیِ انضمامی آن، بهتمامی غیرقابل پیشبینی بودند.

انرژی، رشد اقتصادی و بحران زیستمحیطی / ارالد کولاسی / ترجمهی هومن کاسبی
آیا رشد اقتصادی میتواند تا همیشه ادامه پیدا کند؟ این پرسش نسبتاً ساده، سرگیجههای فکری برای سرمایهداری مدرن به وجود آورده است. کارل مارکس در گروندریسه استدلال کرد که سرمایه نمیتواند هیچ حد و مرزی را تحمل کند. مراد او این بود که رانه برای رشد و جستوجوی بازارهای جدید، هر دو برای بقای سیاسی و اقتصادی سرمایهداری ضروری هستند. در این پرتو، دلالتهای تلویحی این سؤال، چیزی را در مایههای چالشی وجودی برای نظم کنونی مینمایاند. سرمایهداری نمیتواند به وجود هیچ حد و مرز طبیعی بر رشد اقتصادی اذعان کند، چرا که به معنای اذعان به مرگ نهایی خود خواهد بود. اکثر رهبران سیاسی و اقتصاددانانی که از نظم فعلی حمایت میکنند، برای حفظ این ادعا که سرمایهداری بازنمود نظامی شبه-ابدی و شکستناپذیر است، شروع به نقل مجموعه روایتهای پیچیدهای درمورد رابطه میان اقتصادهای انسانی و جهان طبیعی کردهاند.

کروپتکین، خود-ارزشزایی و بحران مارکسیسم / هری کلیور / ترجمهی هومن کاسبی
چکیده
فروپاشی دولتهای سوسیالیستی و بحران جاری سرمایهداری غربی -که هر دو ناشی از مخالفت مردمی فراگیر هستند- مستلزم بازنگری آنارشیستها و مارکسیستها از تمام صفوف در مسئلهی فراروی از جامعهی معاصر است. اینگونه بازنگری باید شامل بررسی مجدد اندیشهی انقلابیون پیشین و همچنین تجربیات آنها در تحولات اجتماعی گذشته باشد.

سرمایهداری مطلق / جان بلامی فاستر / ترجمهی هومن کاسبی
شارل بودلر، شاعر فرانسوی در سال 1864 نوشت، «زیرکانهترین مکر شیطان این است که شما را قانع کند وجود ندارد!» من در اینجا ادعا خواهم کرد که همین گفته مستقیماً درمورد نولیبرالهای امروزی صادق است، که مکر شیطان آنها این است که تظاهر کنند وجود ندارند. گرچه نولیبرالیسم به شکل گستردهای بهعنوان پروژهی محوری سیاسی-ایدئولوژیک سرمایهداری قرن بیستویکم شناخته میشود، اما اصطلاحی است که صاحبان قدرت بهندرت بر زبان میآورند.

زنجیرههای جهانی کالا و نوامپریالیسم / جان بلامی فاستر و دیگران / ترجمهی هومن کاسبی
تولید سرمایهداری قرن بیستویكم را دیگر نمیتوان صرفاً تجمعی از اقتصادهای ملی قلمداد کرد، تا بهسادگی از منظر تولید ناخالص داخلی (GDP) اقتصادهای جداگانه و مبادلات تجاری و سرمایه که میان آنها روی میدهد تحلیل شود. در عوض، تولید بیش از پیش در زنجیرههای جهانی کالا (که تحت عنوان زنجیرههای جهانی عرضه یا زنجیرههای جهانی ارزش نیز شناخته میشوند) تحت حاکمیت شرکتهای چندملیتی سامان مییابد که سیاره را فراگرفتهاند، و به پیوندهای متعددی تقسیم شده است که هر کدام نمایندهی انتقال ارزش اقتصادی هستند. با کنترل بیش از 80 درصد تجارت جهانی توسط شرکتهای چندملیتی که فروش سالانهی آنها اکنون تقریباً برابر با نیمی از تولید ناخالص داخلی جهان است، این زنجیرههای کالا را میتوان به هم پیوسته در مرکز اقتصاد جهانی دانست که تولید – عمدتاً در جنوب جهان- را به مصرف نهایی و خزانههای مالی شرکتهای چندملیتی انحصاری – عمدتاً در شمال جهان – متصل میکند.

سرمایهداری شکست خورده است؛ بعدش چه؟ / جان بلامی فاستر / ترجمهی هومن کاسبی
کمتر از دو دهه پس از آغاز قرن بیستویکم، روشن است که سرمایهداری بهمثابه نظامی اجتماعی شکست خورده است. جهان در منجلاب رکود اقتصادی، مالیگرایی و شدیدترین نابرابری در تاریخ بشر، همراه با بیکاری و اشتغال ناکافی جمعی، بیثباتی، فقر، گرسنگی، اتلاف محصولات و جانها، و آنچه که در این برهه تنها میتوان «مارپیچ مرگ» زیستمحیطی سیاره نامید فرو رفته است. انقلاب دیجیتال، یعنی بزرگترین پیشرفت تکنولوژیک زمانهی ما بهسرعت از وعدهی ارتباط آزاد و تولید آزاد، به وسیلهی جدید نظارت، کنترل و جابهجایی جمعیت کارگری جهش یافته است. نهادهای دموکراسی لیبرال در نقطهی فروپاشی قرار دارند، در حالی که فاشیسم بهعنوان پسقراول نظام سرمایهداری دوباره همراه با پدرشاهی، نژادپرستی، امپریالیسم و جنگ، آفتابی شده است.