فهرست موضوعی


فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره‌ی ۲۲

بیست‌ودومین شماره‌ی فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی در  897 صفحه منتشر شد.

همکاران این شماره (به ترتیب الفبا):

آنیشا اسداللهی، بهناز امانی، علی بنی‌اسد، کیانوش بوستانی، علیرضا بهتویی، خسرو پارسا، محمدرضا جعفری، محمد حاجی‌نیا، محمدحسین خسروپناه، مبین رحیمی، عرفان رشیدی، عطا رشیدیانی، علی رها، سعید رهنما، امین زرگرنژاد، حامد سعیدی، احمد سیف، مهرزاد شجاعی، آزاده شعبانی، کسرا شعبانی، پرویز صداقت، محمد صفوی، نگین صنیعی، مصطفی طاهرخانی، کاظم فرج‌الهی، رسول قنبری، شیرین کریمی، یاسمین میظر.

با ترجمه‌ی نوشته‌هایی از (به ترتیب الفبا):

مایکل آلبرت، ژیلبر اشکار، فریدریش انگلس، جودیت باتلر، اتین بالیبار، جان بلامی فاستر، والدن بلو، هداس تی‌یر، بارنابی راین، رایان زیک‌گراف، کوهی سایتو، دیوید سوانسون، آوی شلیم، بریجیت فولر، لیزا فیدرستون، دانیل فین، الکس کالینیکوس، استاتیس کوولاکیس، گوئیدو لاباربرا، میشل لووی، آیریس ماریون یانگ، والنتین مقدم، مجتبی مهدوی، یانیس واروفاکیس، مایکل هاینریش، دونالد هوستون، دینش وادیول، ریچارد وُلف

برای دریافت فایل پی‌دی‌اف کامل فصلنامه روی پیوند زیر کلیک کنید:

PECritique. No 22

دیدگاه‌ها

یک پاسخ به “فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره‌ی ۲۲”

  1. فرهادفرهادیان نیم‌رخ
    فرهادفرهادیان

    مقاله ی پرویز صداقت را خواندم باز هم مانند همیشه فقط تکرار است که سرمایه داری سرمایه داریست . اگر چه تمام اجزای تعریف شده ی ایشان درست است اما دارای یک بسته ی منطقی که دیالتیکی اجزای تعریف شده با هم ندارند سبب شده تا سرتیرتر ایشان به اثبات نرسد . همیشه بررسی یک بسته باید در عبارت پول – کالا – پول شکل بسته بندی مناسب برای نتیجه گیری و انطباق با شرایط هر کشوری راه حل تغییر را نتیجه بگیرد که متاسفانه این مقاله از ظرفیت برخوردار نیست . بحران ساختاری ناشی از مادیت روابط سرمایه داریست که در بخش مقدماتی پول از صدر مشروطه تا امروز از آن رنج برده ایم یعنی عدم وجود انباشت اولیه . انقلاب مشروطه که از واقعه ی رژی کلید خورد ناشی از جنگهای ایران و روس و همچنین جنگ هرات با انگلیس کیسه ی ملت را تهی کرد قاجار برای جبران هزینه های دولتی مشغول حراج و غارت ملت و کشور شدند ورود سرمایه ی انحصاری که سبب مرشکستگی جریان تولید ثروت داخلی بود مورد اعتراض کسبه بازار و تولید کنندگان خرد قرار گرفت که در نتیجه منطبق بر افکار غربگرایانه و ذهنیت روشنفکران ایرانی از گروه شیخ محمد روحی گرفته تا ملک المتکلمین و … حتی میرزا تقی خان نخست وزیر هم خود را طرفدار بیسمارک می دانست انقلاب مشروطه به پیروزی رسید . انقلابیون مشروطه نیز بدون انباشت اولیه تلاش کردند تا رتق و فتق امور را بدست بگیرند که در طی ده سال ده میلیون نفر از سکنه بدلیل بیماریهای مختلف از جمله وبا فقر شدید و بیکاری مردند تا که سید ضیاء طباطبائی مشروطه خواهی را دشمن مردم معرفی و به کمک رضا خان میرپنج دست به کودتا علیه مشروطه زد . اما سید ضیاء هم ناکام ماند تا اینکه رضا خان دوباره علیه سید ضیاء کودتا می نماید رضا شاه با تکیه بر قراردادهای خارجی پول نفت و سیستم مالیاتی و بکار گیری تکنوکراتهای وطن پرستی مانند داور و تیمور تاش ابتدا با شعار جمهوری وارد بازار مکاره شد و در نهایت با کمک ارتش و سازش با روحانیت خود را پادشاه خواند که مشارکت در جنگ جهانی دوم و حانبداری از آلمانها حتی راه آهن را مطابق برنامه ی دسترسی آلمان به شمال غرب هند و حتی چین توسط مهندسان آلمانی ساخت که با پیروزی متفقین و شکست فاشیسم او نیز به موریس تبعید شد همین شرایط انقلاب مشروطه در دوران مصدق و همچنین سال ۱۳۵۷ انجام گرفت تا با تکیه بر انباشت اولیه رشد صنایعی که حاوی ارزشی ست که منبع ثروت اجتماعی ست بعنوان بخش پیشروی سرمایه داری یعنی بخش دوم عبارت پول – کالا – پول یعنی تولید کالائی را عملی سازد لذا همه ی این حکومتها صرفا اقدام به خام فروشی و توزیع این درآمد حاصل از خام فروشی را صرف دیکتاتوری خود مانند دتگاخه بوروکراتیک متکی بر منافع دیکتاتور کاملا متمرکز دستگاههای جاسوسی و امنیتی علیه مردم و همچنین ارتشی قدرتمند و حتی یک گارد ویژه مانند گارد جاویدان یا سپاه پاسداران نمودند زیرا پخش این پول و درآمد را صرفا در جمع هزارفامیل انجام دهند و مردم و سیستم خدماتی سرمایه را هزینه بدانند و مردمی اضافی که شهروند نیستند از اینرو سیستم خام فروشی ست کهبر سیستم سیاسی و هیات حاکمه ی دیکتاتوری منطبق است حالا هم مادیت به انحصار درآوردن منابع و هم سیستم غارت این منابع باید بر هم منطبق شوند این اقتصادسرمایه داری است که سرمایه های صنعتی که دارای نیروهای مولده ی مدرن و پیشرو است یا ضعیف است یا وجود ندارد و هر زمان که سایر سرمایه ها که این جریان را ایجاد کرده اند در مسیر توقف ایجاد نمایند مانند همین تحریمها یا سازش عربستان و امریکا در کاهش قیمت نفت در سال ۱۳۵۶ و حتی گاهی خود انقلابات مانند انقلابیون صدر مشروطه که تلاش کردند از غارت منابع جلوگیری کنند یا مصدق که حاضر نشد قراردادهای ننگین با کارتلها و تراستهای غربی منعقد نماید این اقتصاد را دچار بحران نموده است زیرا سیستم و ساختار معیوب مادیتی دارد که به عزم یک طبقه و هوش و آگاهی لازم دارد و با پرویز صداقت موافقم که راه حل این بحران ساختاری که دائما به دیکتاتوری و بحران منجر می شود طولانی و نیاز به آگاهی و پشتوانه ی یک طبقه ی قدرتمند دارد که در حین توسعه بتواند خودش را نیز قدرتمند و تقویت نماید رسالت طبقه ی سرمایه دار برای تغییر دیگر پایان یافته است و از همان سال ۱۳۵۷ به ما گوشزد نمود که مصدق شاید می توانست آخرین فرد و جریان تغییر ساختاری بود که شکست خورد . لذا دخالت جمعی و سوسیالیستی طبقه ی کارگر همراه با خام فروشی دنبال تقویت سرمایه ی صنعتی و تقویت نیروهای مولده ی تولید ارزش و ثروت باشد اما نئولیبرالیسم : با توجه باینکه نئولیبرالیسم در ایران فقط در بخش سرمایه هائی عمل می نماید که وابسته به ارزش نسبی یعنی معیشت نیروی کار و مردم است با تشدید بحران رابطه ی قطع خام فروشی برای حفظ و جبران سودش همزمان فشار بیشماری بر قدرت خرید مردم وارد می کند محشر است که ما در ایران انواع سرمایه ها را شاهدیم که در کنار یکدیگر شدیدترین فشارها را بر مزدبگیران وارد می کنند یک شرکت سهامی از سرمایه داران است که بر گلوی ثروت و مزد مزردم ایران فشار می آورند و تنها با یک انقلاب اجتماعی ست که می شود این شرکت سهامی را منحل و نابود کرد . زیرا هر قشر و لایه از سرمایه حتی تولید کنندگان خرد نجات یافته از بحران سرمایه ها هر گاه خود را منطبق با منافع دورپیمائی سرمایه با سرمایه ی امپریالیستی می نمایند دستگاه سیاسی نیز با دیکتاتوری منطبق می شود .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *