فهرست موضوعی


غزه به‌مثابه آزمایشگاه / یعقوب شَرهانی / ترجمه‌ی کوشیار پارسی

خان‌یونس، ۱۲ اکتبر – © عبدالرحمان رشاد [Abdelrahman Rashad] / آباکا پرس [Abaca Press] / / ANP

گذشته را ویران کن، آینده را بخر


پس از دو سال جنگ، سلاح‌ها در غزه خاموش شده‌اند. دونالد ترامپ، تونی بلر و شماری از سرمایه‌گذاران در حال برنامه‌ریزی طرحی جامع‌اند که در آن، منازعات مبتنی بر ایدئولوژی و مرز جای خود را به بازده اقتصادی می‌دهد. کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس در این طرح به‌عنوان الگو معرفی شده‌اند.

پس از هفتصد روز بمباران، دو زمستان در چادر و تابستان‌هایی آکنده از تشنگی و غبار، در غزه صدایی شنیده می‌شود که دیگر کسی آن را به یاد نداشت: سکوت. از واشنگتن پیامی توییتری از رئیس‌جمهور به سراسر جهان فرستاده شد: «صلح ممکن است.» هیچ‌کس به‌درستی نمی‌دانست چه توافقی صورت گرفته است، تنها این را می‌دانستند که خون‌ریزی متوقف خواهد شد. سه روز مذاکره‌ی پرتنش در شرم‌الشیخ کافی بود. مصر، قطر، ترکیه ــ که فشار بی‌سابقه‌ای بر حماس وارد کرده بود ــ همراه با ایالات متحده و اسراییل بر سر میز نشستند، و در جایی دیگر، در کانالی جداگانه، حماس نیز حضور داشت.

دونالد ترامپ فرستاده‌ی خود، استیو ویتکاف، را سوار هواپیما کرده بود ــ تاجری در حوزه‌ی املاک که بیش از تجربه‌ی دیپلماتیک، به غریزه‌اش تکیه داشت. آنچه او با خود آورد، چیزی جز تهدید، بلوف، تماس‌های نیمه‌شب، و وعده‌هایی نبود که اندکی بعد پس می‌گرفت. در رسانه‌های عربی از آن با عنوان «دیپلماسی کابویی [گاوچرانی]» یاد می‌شود. از کاخ سفید این پیام طنین‌انداز بود: «یا توافق را بپذیرید، یا دوزخ آتش اسراییل را تجربه کنید.»

بنیامین نتانیاهو نیز، که در داخل کشور از سوی ائتلاف افراط‌گرای راست‌گرا تحت فشار بود ــ ائتلافی که با کوچک‌ترین نشانه‌ی عقب‌نشینی تهدید به فروپاشی دولت می‌کرد ــ از این فشار در امان نماند. گفته می‌شود ترامپ پس از ابراز تردید نتانیاهو نسبت به واکنش مثبت حماس به طرح آمریکا؛ با لحنی تند او را سرزنش کرده بود.
لایز دوسِت [Lyse Doucet]، خبرنگار ارشد بین‌الملل بی‌بی‌سی نوشت: «هرگز هیچ رئیس‌جمهور آمریکایی تا این اندازه بر متحدان و دشمنان خود فشار وارد نکرده بود»، و با شگفتی همگان، این فشار کارگر افتاد.

چند روز پیش از اعلام آتش‌بس، جهان شاهد رونمایی از طرحی شد که قرار بود نقشه‌ی بازسازی غزه را ترسیم کند. ترامپ آن را خواند، در کنار نتانیاهو، زیر جنگلی از پرچم‌ها و دوربین‌ها: بیست بند که بنا به گفته‌ی کاخ سفید، باید فصلی تازه در تاریخ خاورمیانه بگشاید. در مرکز این طرح، ایجاد نهادی با عنوان «شورای صلح» قرار دارد که ریاست آن را خود ترامپ بر عهده خواهد داشت. این شورا، با ترکیبی بین‌المللی، مأمور نظارت بر دولتی فلسطینی و فن‌سالار است که پس از حذف حماس از صحنه‌ی سیاسی، اداره‌ی نوار غزه را بر عهده خواهد گرفت. اما آنچه به‌عنوان توافق معرفی می‌شود، در حقیقت چیزی بیش از چارچوب کلی از اصول نیست. طرح، خروج تدریجی اسراییل را پیش‌بینی می‌کند، اما مرزها و جدول زمانی آن نامشخص است. به‌گفته‌ی منتقدان، در اساس، این طرح پایه‌های روند اسلو را نیز سست می‌کند. سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) ــ که زمانی تنها نماینده‌ی قانونی مردم فلسطین در سطح جهانی شناخته می‌شد ــ از این طرح کنار گذاشته شده است. ترامپ در سخنان خود از ایجاد یک «کشور» در آینده یاد می‌کند، اما با چنان واژه‌های مبهمی که به‌سختی می‌توان آن را «وعده» نامید. تنها در صورتی که تشکیلات خودگردان فلسطین «به‌طور بنیادین اصلاح شود»، ممکن است «در درازمدت راهی باورپذیر به‌سوی حق تعیین سرنوشت» گشوده شود.

جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ، و ولید فارس [Walid Phares]، تحلیل‌گر لبنانی‌ـ‌آمریکایی و از مهم‌ترین مشاوران ترامپ در امور خاورمیانه طی کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۶، در جُستارهایی که برای نشریه‌ی ایندیپندنت عربیا [Independent Arabia] نوشته‌اند، می‌گویند این پیشنهاد پرسش‌های بیشتری برمی‌انگیزد تا آن‌که پاسخی به آن‌ها بدهد. به گفته‌ی بولتون، ترامپ پس از مشورت با نتانیاهو، متن سندی را که رهبران عرب پیش‌تر با آن موافقت کرده بودند، تغییر داده بود – تغییراتی که بیش از همه به سود اسراییل تمام می‌شد. آنچه در نهایت باقی مانده، سندی است «آکنده از تبصره‌ها و راه‌های گریز»، سندی که به اسراییل امکان می‌دهد هر زمان که بخواهد از تعهدات خود عقب‌نشینی کند.

«چه کسی حماس را خلع سلاح خواهد کرد و چگونه؟ و چه کسی به نمایندگی از مردم غزه مسئولیت امنیت و پلیس را بر عهده خواهد گرفت؟» ــ این پرسش‌هایی است که ولید فارس مطرح می‌کند؛ پرسش‌هایی که در مرحله‌ی نخستِ مذاکرات بی‌پاسخ ماندند و به‌گفته‌ی او، در مراحل بعدی نیز احتمالاً هنوز مدت‌ها موضوع کشمکش و مناقشه خواهند بود. به گزارش وال‌استریت جورنال، در درون حماس بر سر مسئله‌ی خلع سلاح هیچ اتفاق نظری وجود ندارد: دفتر سیاسی این جنبش تقریباً هیچ اقتداری بر شاخه‌ی نظامی ندارد، و آن شاخه نیز از دست کشیدن از آنچه «سلاح‌های دفاعی» می‌نامد ــ از کلاشینکف گرفته تا خمپاره‌انداز ــ سر باز می‌زند. همین امر در اسراییل این بیم را تقویت کرده است که حماس پس از هرگونه عقب‌نشینی، بار دیگر نیروهای خود را بازسازی کند.

با این همه، در رسانه‌های عربی و غربی بارقه‌هایی از امید به چشم می‌خورد. نشریه‌ی اکونومیست این وضعیت را «بهترین فرصت برای صلحی پایدار از زمان توافق اسلو» نامید. این امید اما نه بر بیست بندی استوار است که ترامپ آن‌ها را قرائت کرد، و نه بر ویدئوی هوش مصنوعی‌ای که پیش‌تر در شبکه‌ی تروث سوشال [Truth Social] منتشر کرده بود ــ و در آن، برج‌های درخشان، آب‌نماها و زمین‌های گلف در امتداد ساحل دیده می‌شد؛ چشم‌اندازی که بیش از آن‌که یادآور غزه باشد، به میامی شباهت داشت. آنچه این امید را تغذیه می‌کند، دو ابتکار تازه است: نخست، تلاش مشترک فرانسه و عربستان برای دمیدن جانی تازه در راه‌حل دو‌کشوری، و دوم، طرحی گسترده که در اواخر ماه اوت در واشنگتن بر روی میز قرار گرفته بود.

در آن نشست، دونالد ترامپ، دامادش جرد کوشنر ــ معمار توافق‌های ابراهیم میان اسراییل و کشورهای عربی ــ و تونی بلر حضور داشتند. برای بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا که زمانی به‌سبب جنگ عراق به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود، این بازگشت به صحنه، احساسی از بازگشت به زمینی آشنا داشت، گویی فرصتی دوباره برای جبران گذشته است. او پس از کناره‌گیری از خیابان داونینگ، به‌عنوان نماینده‌ی ویژه‌ی خاورمیانه از سوی «گروه چهارجانبه» ــ شامل ایالات متحده، اتحادیه‌ی اروپا، سازمان ملل متحد و روسیه ــ منصوب شد. مأموریتش آن بود که پایه‌های دولت آینده‌ی فلسطینی را بنا نهد؛ نه با شعار، بلکه با لوله‌های آب، گذرگاه‌های مرزی و مناطق صنعتی. او باور داشت که صلح نه از دل اصول، بلکه از دل برنامه‌ریزی زاده می‌شود.

در آن سال‌ها، مارتین ایندیک [Martin Indyk]، دیپلمات استرالیایی‌ـ‌آمریکایی که در سال ۲۰۲۴ درگذشت، مقاله‌ای در نشریه فارین افرز [Foreign Affairs] منتشر کرد و در آن از بلر خواست طرحی را برای سرپرستی بین‌المللی فلسطین بپذیرد. ایندیک نوشت که موفقیت تنها با یک برنامه‌ی عملیاتی دقیق و هزاران نیروی بین‌المللی پشتیبان ممکن خواهد بود. بلر آن توصیه را نادیده گرفت. مأموریت شکست خورد و او در سال ۲۰۱۵ از سمت خود کناره‌گیری کرد. یک مذاکره‌کننده‌ی مشهور فلسطینی در آن زمان او را متهم کرد که «بیشتر سرگرم جلب رضایت اسراییل بود تا پیشبرد صلح». به گفته‌ی او، نقش بلر به چیزی تقلیل یافته بود که تنها به درخواست برای برداشتن یک ایست بازرسی اینجا و یک مانع در آنجا محدود می‌شد.

اما بلر هرگز واقعاً از صحنه کنار نرفت. او در سال ۲۰۱۶، انستیتوی «تونی بلر برای تغییر جهانی[Tony Blair Institute for Global Change (tbi)]» را تأسیس کرد. اندیشکده‌ای که به‌ویژه فناوری و حکمرانی را با توسعه پیوند می‌زند و ده‌ها میلیون پوند بودجه‌ی سالانه دارد. پس از حملات ۷ اکتبر، نام او دوباره سر زبان‌ها افتاد. در هفته‌های نخست، چندین بار به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد. بنا بر گزارش رسانه‌های اسراییلی، بنیامین نتانیاهو او را در آن زمان به‌عنوان «هماهنگ‌کننده‌ی امور بشردوستانه» برای غزه معرفی کرد. این طرح شکست خورد. او از طریق کوشنر، راه خود را به واشنگتن باز کرد و به مؤسسه‌اش مأموریت داد تا پیشنهادی برای نهادی تهیه کند که بتواند تحت نظارت سازمان ملل، اداره‌ی نوار غزه را بر عهده گیرد؛ دقیقاً همان چیزی که ایندیک در سال ۲۰۰۷ پیش‌بینی کرده بود.

آن نهاد، همان‌طور که در سند ۲۱ صفحه‌ای منتشر شده در شبکه‌های عربی آمده است، قرار بود به مدت سه تا پنج سال قدرت را در دست داشته باشد و سپس آن را به تشکیلات خودگردان فلسطین منتقل کند، مشروط بر این‌که ابتدا «اصلاحات ساختاری» را به اجرا بگذارد. در عمل، این اداره عمدتاً از سرمایه‌گذاران، مشاوران صندوق‌های بین‌المللی و یک مقام عالی‌رتبه‌ی سازمان ملل تشکیل خواهد شد. در این سلسله‌مراتب، یک نماینده‌ی فلسطینی نیز جایگاهی خواهد داشت. امنیت در اختیار نیروهای بین‌المللی ثبات‌بخش خواهد بود؛ نیروی چندملیتی‌ای که مرزها را حفاظت می‌کند. دویست نظامی آمریکایی تاکنون وارد اسراییل شده‌اند تا «مرکز هماهنگی‌ای ایجاد کنند که بر اجرای آتش‌بس نظارت داشته باشد.»

در این چشم‌انداز، غزه به‌مثابه یک آزمایشگاه در نظر گرفته می‌شود ــ برای بازسازی، اداره و توسعه‌ی اقتصادی. به‌نظر می‌رسد ترامپ به‌ویژه از بخش اقتصادی آن خرسند است. در اعلامیه‌ درباره‌ی «شورای صلح»، بلر را به‌عنوان یکی از افرادی معرفی کرد که می‌خواهند در مدیریت شورا مشارکت کنند: «مردی خوب، بسیار خوب».

بر اساس گزارش تایمز اسراییل، بلر به ترامپ گفته بود که ساکنان غزه «بی‌صبرانه به دنبال رهبری تازه‌اند» و «رؤیای آن را دارند که غزه به دبی بعدی تبدیل شود». چند ماه پیش‌تر، مؤسسه‌ی او نظر مردم فلسطین را در غزه و کرانه‌ باختری سنجیده بود: «۲۷ درصد ساکنان غزه آینده‌ی خود را بیش از هر چیز شبیه به امارات متحده‌ی عربی می‌خواهند، و پس از آن ترکیه (۱۵ درصد)، سنگاپور (۱۴ درصد) و عربستان سعودی (۱۲ درصد) قرار دارند.»

این دیدگاه کاملاً با سیاست خارجی ترامپ همخوانی دارد: تجاری، مبتنی بر معامله، و بر پایه‌ی بازده اقتصادی به جای آرمان‌ها. تیم او، که عمدتاً از حوزه‌ی املاک و مشاوره آمده است، خاورمیانه را به‌مثابه مجموعه‌ای از دارایی‌ها می‌بیند: مناطق ناآرام همچون زمین‌های کم‌ارزش‌گذاری‌شده. شعارشان چنین است: «گذشته را ویران کن، آینده را بخر.» جرد کوشنر گفته که غزه «منطقه‌ای ساحلی با ارزش و پتانسیل بسیار بالا» است ــ مشروط بر این‌که مردم آن بر بازسازی تمرکز کنند نه مقاومت.

تام باراک [Tom Barrack]، سرمایه‌گذار آمریکایی در حوزه‌ی املاک با روابط دیرینه با ترامپ و در حال حاضر نماینده‌ی ویژه‌ی آمریکا در سوریه، اخیراً صلح در خاورمیانه را «توهم» خواند و گفت: «هرگز صلح واقعی وجود نداشته است، و شاید هیچ‌گاه هم نباشد، زیرا همه برای مشروعیت می‌جنگند. مرزها تنها ابزار مذاکره‌اند؛ همه چیز همیشه بر سر سلطه است ــ و واژه‌ی “تحت سلطه قرار گرفتن” در این منطقه وجود ندارد.» به گفته‌ی باراک، از‌این‌رو، رفاه اقتصادی تنها شکل باقی‌مانده‌ی صلح است.

در هر فرصتی، به کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس اشاره می‌شود؛ جایی که قدرت مطلق درون پادشاهی‌ها با ثبات و رشد اقتصادی بی‌سابقه همراه است.
مدل جدید غزه قرار است چیزی جز آیینه‌ای از خلیج نباشد؛ منطقه‌ای که در آن شهرهای بزرگ، از دوحه تا ریاض و دبی، بر سر ایمان با هم رقابت نمی‌کنند، بلکه بر سر شیشه و فولاد مسابقه دارند. چه کسی بلندترین برج را می‌سازد، چه کسی بیشترین سرمایه را جذب می‌کند، چه کسی گردشگران را به خود جلب خواهد کرد.

در نشریه عربی المجله، سه مقاله منتشر شد درباره‌ی آنچه که اکنون بیش از پیش به «تجربه‌ی غزه» معروف شده است: آزمایشگاهی برای نوعی نظم جدید که در آن املاک، سیاست و امنیت با هم تلفیق می‌شوند (برنامه‌ریزی شده بیرون از چارچوب‌های سازمان ملل).

در این مقالات پرسش‌ها و تأملاتی مطرح می‌شود: چه کسی مجاز است درباره‌ی غزه تصمیم بگیرد و به نمایندگی از چه کسی؟ آیا بلر فرد مناسبی برای رهبری این فرآیند است؟ (نام او از سوی حماس و دیگر جناح‌های فلسطینی با مخالفت روبرو می‌شود.) آیا غزه برای مردمی که در آن زندگی می‌کنند بازسازی خواهد شد یا برای منافع دیگران؟ و آیا یک توافق اقتصادی بدون پشتوانه‌ی سیاسی دوام خواهد آورد؟

رؤیای ترامپ این است که رقابت بر سر ایدئولوژی‌ها و مرزها جای خود را به بازارها و بازده اقتصادی بدهد. دیگر «صلح آمریکایی» نیست، بلکه «صلح تجاری» است. به گفته‌ی او: «همه عاشق معامله‌اند. هیچ‌کس عاشق جنگ نیست.» و همچنین: «همه از جنگ خسته‌اند. این مسئله فراتر از غزه است. این فرصتی برای صلح در کل خاورمیانه است.»

یعقوب شَرهانی

منبع: هفته‌نامه‌ی خرونه آمستردامر [Groene Amsterdammer]، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵، شماره ۴۲. این‌جا

به اشتراک بگذارید:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *