طنزها و پوچیهای جایزهی نوبل اقتصاد که چهاردهم اکتبر اعلام شد بیش از آن است که احتمالاً بتوان در یادداشتی کوتاه به آن پرداخت. بنابراین در این جا تنها به یکی از آنها اشاره میکنم.
دو برندهی نوبل، آلوین راث از دانشگاه هاروراد و لوید شاپلی از دانشگاه یو.سی.ال.اِی. بر روی جزئیات بازارها، «شکستها»ی بازار و در این باره که چه گونه بر بازار نظارت کرد تا کمتر شکست بخورد کار کردهاند. این موضوع ـ برای آکادمی سلطنتی علوم سوئد ـ که اهداکنندهی جایزهی نوبل است مهم ترین موضوعی است که میتوانست تصور کند یا در کل عالم علم اقتصاد در سال ۲۰۱۲ بیابد.
ما در پنجمین سال بحران جهانی سرمایهداری هستیم. بازارها ـ همچون اقتصاددانانی که گمان میکنند بازارها هدف علم اقتصاد است ـ در پیشبینی، درک، پیشگیری یا غلبه بر بحران شکست خوردند. صدها میلیون کارگر بیکار شدهاند، کار پارهوقت دارند یا مزایا و امنیّت شغلی خود را از دست دادهاند. میلیونها نفر درگیر اعتصابات عمومی و تظاهرات تودهای هستند که سرمایهداری را که شکستشان داده هدف قرار دادهاند. منتقدان جدی بحران جهانی جاری بر جنبههای سرمایهداری مدرن (که صرفاً محدود به بازارها نیست) تمرکز کردهاند که این بحران را با هزینههای وحشتناک اجتماعی تولید میکند و استمرار میدهد.
با این حال، هیچ بحرانی تداوم آرامش آکادمی سلطنتی سوئد را برهم نمیزند. این آکادمی، دلمشغولیاش، همچون اسمش که «سلطنتی» است، عقبمانده است. واقعیتهای مرده از گذشته همچون سلطنت و فانتزیهای نظری مرده همچون «بهینهسازی سازوکارهای بازار» را که جریان اصلی «اقتصاد نوکلاسیک» بتوارهای جادویی ساخته است استمرار میبخشد. این آکادمی سخت به وسواسِ مردهدوستانه necrophilic به بازارها و دقایق آن چسبیده است.
سرمایهداری به مثابه سازماندهی خاص تولید که درگیر مناسبات پیچیده، تناقضآمیز و بهشدت بیثبات با سیاست و فرهنگ است موضوعی نیست که این سلطنتیها جالب بیابند. جایزهی نوبل و حرفهی غالب اقتصاد بدون توجه به آن همچنان تجلیل بیپایان سرمایهداری و ساختار بازار «کارآ» را ادامه میدهد.
بحران تعمیقیابندهی سرمایهداری با تجدیدحیات کینزگرایی، اقتصاد مارکسی و دیگر نظریههای بدیل اقتصادی با جریان غالب میستیزد. واکنش جریان غالب چنان است که گویی هیچ چیز رخ نداده که گواهی بر تردید، چه برسد به تغییر، در هژمونی انحصاری ۳۰ سال گذشته باشد. جریان غالب هیچ نیازی به تغییر را نمیپذیرد مبادا نقایص پایهای در جریان غالب اقتصاد نوکلاسیک را نشان دهد. این جریان باید توجه را از شیوههای مشارکت هژمونی اقتصاد نولیبرالی در بحران منحرف سازد.
۱۵ اکتبر ۲۰۱۲
دیدگاهتان را بنویسید