برچسب: اقتصاد سیاسی مارکس

کار زنده و ارزشآفرینی / کمال خسروی
این ویژگی منحصر بهفرد سرشت کار زندهی انسان است، که میتواند مقداری ورای مقداری که برای بازتولید نیروی این کارِ زنده لازم است، نیرو صَرف کند. این ویژگی اما هنوز ویژگیِ فراتاریخیِ توانِ کار انسان است و شامل زندگی در شیوههای تولید و بازتولید زندگی مادی پیش و پس از سرمایهداری هم میشود. اما اگر این قابلیت را اینک در چارچوب سرمایهداری قرار دهیم، رابطهی ورودیها (inputs) و خروجیها (outputs)ی فرآیند تولید چنین خواهد شد که سرمایهداری ارزش همهی عوامل ورودی، از جمله ارزش نیروی کار را، بیکم و کاست پرداخت میکند و محصول را نیز بنابه ارزش آن، نه کم و نه بیش، میفروشد، اما این محصول واجد ارزشی است که از مجموعهی ارزش ورودیهای فرآیند تولید بیشتر است. علت هم بدیهی است. تنها عاملی که این توانایی را دارد که استفاده از آن، ارزشی بیش از ارزشِ لازم برای بازتولیدش را تولید کند، نیروی کار است.

ارزش: جوهر، شکل، مقدار / کمال خسروی
نظریهی ارزش مارکس، در شالودههایش، تواناترین نظریه در تبیین و نقدِ سازوکار شیوهی تولید سرمایهداری است. همهی تلاشهای دیگری که آشکار و نهان و خواسته و ناخواسته بر نقض و انکار این شالودهها استوار شدهاند، یا پیشاپیش، عامدانه و آگاهانه ایدئولوژیهایی ساخته و پرداختهی «صنعت» ایدئولوژیسازی بورژوایی بودهاند، یا در نهایت به ایدئولوژیهای حافظ و مدافع نظم سرمایهدارانهی جهان امروز راه بردهاند.