برچسب: جامعه شوروی پساانقلاب

اقتصاد سیاسی اتحاد شوروی / هیلل تیکتین / ترجمهی کاووس بهزادی
/ به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر 1917 / هر نظام اجتماعی دارای یک نیروی محرک اصلی یا نیروی محرک اجتماعی است. به نظر من خصلت ویژهی اتحاد شوروی دراین است که نیروی محرک درونی آن به خودی خود متناقض است. به عبارت دیگر درمورد ا.ج.ش. ما نه با یک نیروی محرک مرکزی واحد، بلکه با نیروهای محرکی سروکارداریم که از گرایشهای و قانونمندیهای متفاوتِ درگیر با یکدیگر تشکیل شدهاند که بهنوبهی خود بازتابِ قشرهای متفاوت اجتماعی در چارچوب خود جامعه است. مشخصهی اصلی اقتصادی ا.ج.ش. امروز عدم کارایی بسیار گستردهی اقتصادی بر بستر گرایش به حیفومیل فزاینده در آن است. اگر بخواهیم به زبان سوییزی ـ باران سخن بگوییم، شکاف بین مازاد اقتصادی بالقوه با مازاد اقتصادی بالفعل، بدون شک بهسرعت افزایش پیدا میکند. حتی شکاف بین مازادِ اقتصادی بالفعل و مازادی که توسط تودهها مصرف میشود نیز افزایش مییابد. بعضاً تمام مدافعان بازار به صورت آشکار یا پنهان به همین موضوع اشاره کرده و برای رسیدن به یک اقتصاد عقلائی از ضرورت بهکارگیری محرکهای اقتصادی سخن به میان میآورند. مسألهای که در این جا مطرح میشود این است که علل این حیفومیل بسیار زیاد که بخش عمدهی آن را ما در بخش تولیدِ فرآوردههای تولیدی نیز مشاهده میکنیم، چیست؟ به نظر من علت این امر از یک طرف تضاد منافع بین کسانی است که اقتصاد را به صورت مرکزی هدایت میکنند و از طرف دیگرتضاد با منافع کسانیست که در حوزههای محلی بایستی دستورالعملهای مرکزی را به مرحلهی اجرا در بیاورند.

قوانین عملکرد اقتصاد شوروی / گفتوگوی دنیس برژه با ارنست مندل
/ به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتیر / سلطهی درازمدت بوروکراتیک که منظور من نه فقط رژیم تروریستی استالین بلکه همچنین دربرگیرندهی خروشچفیسم و دوران برژنف نیز است باعث شکلگیری فرایند دایمی اتمیزهشدن و غیرسیاسی شدن طبقهی کارگر شوروی شده است. این رویکرد مانع بزرگی در مقابل انقلاب سیاسی است. از منظر بسیاری از کارگران شوروی، کمونیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم بیاعتبار هستند، زیرا این مفاهیم بهطور نظاممند در یک مذهب توجیهگر دولتی در خدمت سلطهی بوروکراسی مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. از آنجایی که انقلاب سوسیالیستی پیروزمندی در غرب و انقلاب سیاسی در اروپای شرقی بهوقوع نپیوسته است که پرولتاریای شووری بتواند آن را بهعنوان بدیل جدیدی مطرح کند، ما با شرایط بسیار سختتری مواجه هستیم.

ویژگیها، تناقضها و چشماندازهای کلکتیویسم بوروکراتیک / آنتونیو کارلو
/ بهمناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر /
جامعهی شوروی زیر سرپوش یک مجموعهی منسجم، درگیر تناقضهای بنیادی بود و قدرتهای نیرومندی بهنفع احیای سرمایهداری در این جامعه تلاش میکردند. اما این بدان معنا نیست که برنامهریزی اقتصادی مرکزی بین سالهای 1960-65 یعنی زمانی که بحران آشکار شده بود، دیگر کارکردی نداشت. اگر بخواهیم توازن قوا را بهطور مشخصتری نشان دهیم، باید این نکته را در نظر بگیریم که در چارچوب جامعهی سرمایهداری نیز تضادهای اساسی وجود دارند و در این کشورها نیز نیروهای معینی برای سوسیالیسم تلاش میکنند، با وجود این کسی نمیتواند بهطور جدی ادعا کند که سوسیالیسم به یک واقعیت تبدیل شده است. برعکس این قضیه از منظر مضمونی نیز برای جامعهی شوروی مصداق دارد: یعنی این که حکومت بوروکراتها توانست سیستمی را به وجود بیاورد که قانون ارزش سرمایهداری را خنثی کرد، اما تضادهای جدیدی را به وجود آورد که فقط دو بدیل در مقابل آن قرار داد: یا تکامل انقلابی، یعنی سوسیالیسم، یا احیای دوبارهی سرمایهداری با تمام تناقضهای آن.

سرمایهداری دولتی در روسیه / تونی کلیف / ترجمهی کاووس بهزادی
/ به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر 1917 /
هیچ نظریهپرداز مارکسیستی هرگز در این مورد شکی نداشته است که یک سیستم اقتصادی، زمانی که تمرکز سرمایه در آن به آن درجهای رسیده باشد که یک سرمایهدار یا گروهی از سرمایهداران یا خودِ دولت، کل سرمایهی ملی را در اختیار داشته باشد، همچنان یک سیستم سرمایهداری باقی خواهد ماند… همزمان تمامی نظریهپردازان مارکسیست چنین رویکردی را از لحاظ سیاسی غیرممکن ارزیابی کردهاند. این روند مدتها قبل از ان که تمرکز سرمایه به چنین سطح بالایی برسد، بهنحوی متوقف میگردد. یا این که تضاد بین پرولتاریا و بورژوازی منجر به انقلاب پیروزمند پرولتری میشود و یا این که تضادهای بین دولتهای سرمایهداری منجر به جنگ دهشتناک امپریالیستی میگردد که میتواند منجر به ازهم پاشیدگی عمومی کلِ جامعهی انسانی شود.

اتحاد شوروی چیست و به کجا میرود؟ / لئون تروتسکی
/ به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر 1917 /
تعریف رژیم شوروی بهعنوان یک رژیم انتقالی یا بینابینی، به معنی رها کردن مقولههای اجتماعی کاملی نظیر سرمایهداری (و لذا «سرمایهداری دولتی») و نیز سوسیالیسم است. اما چنین تعریفی، علاوه بر این که بهخودیخود کافی نیست، میتواند به این عقیدهی غلط منجر شود که گذار به سوسیالیسم تنها از طریق رژیم کنونی شوروی امکانپذیر است. حال آن که در واقعیت امر رجعت به سرمایهداری نیز کاملاً امکانپذیر است. بنابراین، تعریفی کاملتر از رژیم شوروی الزاماً بغرنج و ثقیل خواهد بود. اتحاد شوروی جامعهای متناقض در نیمهراه بین سرمایهداری و سوسیالیسم است.

ماهیت شوروی چه بود؟ / مارسل فن درلیندن / ترجمهی کاووس بهزادی
/ به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر 1917 / اتحاد شوروی اولین تلاش برای برپایی یک جامعهی پساسرمایهداری بود. از این رو برای تمام جناحهای سوسیالیست مسألهی اساسی این بود که چهگونه باید در قبال این تلاش موضعگیری کرد. بسیاری و بیش از همه کمونیستهای ارتدوکس برای یک دورهی طولانی بر این عقیده بودند که اتحاد جماهیر شوروی بهرغم نارساییها و بدون در نظر گرفتن نظرگاههای کلاسیک مارکسیسم شکلی از «سوسیالیسم واقعاً موجود» است. اما در کنار آنان چپهای دیگری نیز بودند که بعضاً در همان مرحلهی ابتدایی پیدایش شوروی، این باورها را بهطور جدی رد میکردند. مقالهی حاضر نظرات این گروه از مارکسیستها را بهاجمال معرفی میکند. گفتنی است پاسخهایی که این منتقدان در طول زمان به «مسئلهی روسیه» دادند بسیارمتفاوت از یکدیگر است.