برچسب: رفرمیسم سوسیالیستی

حزب سوسیالدموکرات آلمان: از «گوتا» تا «گُدِسبِرگ» و فراسویِ آن / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (8):
حزب سوسیالدموکرات آلمان بهعنوانِ یک حزبِ برنامه-محور، در مسیر طولانی زندگی خود که دورههای امپراتوری آلمان، جنگ جهانی اول، دو انقلاب، جمهوری وایمار، سلطهی فاشیسم و جنگ جهانی دوم، اِشغالِ متفقین، تجزیهی آلمان، و وحدت آلمان را دربر میگیرد، چندین بار برنامهی خود را تغییر داده است. برنامه، بهمثابه مهمترین سندِ عام، راهنمایِ عمل و دورنمای سیاسی حزب در مقاطع زمانی مختلف بوده است. برنامهها با نامِ شهری که اجلاس عمومی حزب در آنجا برگزار شده و به تصویب رسیده، شناخته میشود. این برنامهها عبارتند از: گوتا (۱۸۷۵)، ارفورت (۱۸۹۱)، گُرلیتز (۱۹۱۹)، هایدلبِرگ (۱۹۲۵)، باد گُدِسبِرگ (۱۹۵۹)، برلین (۱۹۸۹)، وهامبورگ (۲۰۰۷). مرورِ این برنامهها و تحولات اجتماعی و سیاسیِ اثرگذار بر این برنامهها و یا منتج از آنها مسیر تحول و دگردیسیِ حزب سوسیالدموکرات آلمان را نشان میدهد. مطالعهی تجربهی حزب سوسیالدموکرات آلمان درسهای فراوانی، هم برای طرفداران انقلاب بلافاصلهی سوسیالیستی، و هم طرفداران رفرمیسم سوسیالیستی، به همراه دارد.

عوامل ظهور و افول رفرمیسم سوسیالیستی / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (7):
در حد فاصلِ اواخر نیمهی اول قرن نوزدهم که بنیان نظریهی سوسیالیسم مارکسی شکل میگرفت و اواخر نیمهی دومِ آن قرن که اولین نشانههای تجدیدنظرطلبی و رفرمیسم سوسیالیستی پدیدار شد، و پس از آن در سرتاسر قرن بیستم، و تا امروز در اوایل قرن بیستویکم، تغییر و تحولات فراوان و بیوقفهای در عملکردِ نظام سرمایهداری و شرایط عینی و ذهنی ناشی از آن، در جریان بوده است. این تحولات عظیم در کلیت خود و در بنیانهای اصلی و اساسیاش همراستا با تحلیلهایی بود که مارکس با نبوغ بینظیرش پیشبینی کرده و تناقضها و تضادهایش را نشان داده بود. اما واضح بود که در جزئیات نمیتوانست چنین باشد. در این بخش مهمترین مجموعه عواملِ مرتبطی بررسی میشود که بخشی از پیروان مارکس را به تجدیدنظرطلبی و تأکید بر تاکتیکها و استراتژی رفرمیستی سوق داد و همزمان در آن مقاطع از تحول جوامع انسانی مانع موفقیت آنها در نیل به سوسیالیسم شد.

«انقلاب بدون انقلاب»: خوانش رفرمیستی از گرامشی / سعید رهنما
آنتونیو گرامشی از برجستهترین متفکرین مارکسیست جهان، ده سال از آخرین قسمتِ عمرِ بس کوتاه خود را در زندان فاشیستها گذراند، و قسمت اعظم یادداشتهایش را در «کتابچههای یادداشتهای زندان» نوشت؛ مجموعهای عظیم، پیچیده، پراکنده، و ویرایشناشده در عرصههای متنوع فرهنگی، فلسفی، تاریخی، مذهبی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی توأم با مفاهیمی بدیع، که بیانگر نبوغ استثنایی و ذهن باز و خلاقاش بود. این یادداشتها را با خوانشهای متفاوتی میتوان درک کرد، و هم دیدِ انقلابِ بلافاصله و هم دیدی رفرمیستی و تدریجگرا را از آنها استنتاج کرد. از یکسو به نوشتههایی برمیخوریم که عمدتاً تحت تأثیر انقلاب اکتبر، از انقلابِ بلافاصلهی سوسیالیستی حمایت میکند، و از سوی دیگر انبوه مفاهیم و نوشتههایی را داریم که تدارک طولانی و گذار تدریجی و آرام بهسوی سوسیالیسم را لازم میبیند.

گئورگی پلخانف و سوسیالدموکراتهای منشویک روسیه / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (5)
در مورد منشویکها، و رفرمیسم روسی مطالب زیادی در فارسی، هرچند عمدتاً تعصبآلود، نوشته شده است و در این جا بهطور خلاصه به جنبههایی که به بحث حاضر مربوط میشود، اشاره خواهد شد. میدانیم که مقدم بر ایجاد حزب سوسیالدموکرات کارگری روسیه، نخستین مارکسیستهای روس تحت رهبری گئورگی پلخانف (۱۹۱۸-۱۸۵۶) سازمان «رهایی کار» را در سال ۱۸۸۳ در تبعید بهوجود آورده بودند. پلخانف نمایندهی سوسیالدموکراتهای روسیه در بینالملل دوم بود که در ۱۸۸۹ بهوجود آمده بود.

رودلف هیلفردینگ و جنبههایی از مارکسیسم اتریشی / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (4)
«مارکسیستهای اتریشی» را نمیتوان بهراحتی در کنار دیگر رفرمیستها و تجدیدنظرطلبان قرار داد و اکثر آنها بهنوعی به جناح چپ سوسیالدموکراسی گرایش داشتند، اما مرور خلاصهای از تحولات نظری آنها، چه از نظر نحوهی گذار به سوسیالیسم و چه تحلیلشان از تغییر و تحولات طبقاتی، با بحثِ رفرمیسم ارتباط مستقیم پیدا میکند. نظریهپردازان عمدهی این مکتب، ازجمله کارل رِنِر (Karl Renner)، اُتو باوِر (Otto Bauer)، ماکس اَدلر (Max Adler)، و رودُلف هیلفرینگ (Rudolf Hilferding)، از رهبران حزب سوسیالدموکرات کارگری اتریش بودند. کارل رنر پس از پایان جنگ جهانی اول وسقوط امپراتوری اتریش – مجارستان به ریاست دولت موقت رسید، و پس از روی کار آمدن فاشیستها در اتریش و شکست نهایی آنها در جنگ جهانی دوم، باردیگر در پی ائتلاف با دیگر احزاب سوسیالیست و کمونیست به دولت بازگشت و اولین صدراعظم اتریش مستقل شد. وی در دوران صدارت خود، اصلاحات مهمی را به نفع طبقهی کارگر، ازجمله هشت ساعت کار در روز و بیمهی بیکاری را به پیش برد. رِنِر بسیاری از مهمترین نوشتههای خود را با نام مستعار منتشر میکرد. دیگر نظریهپردازان مارکسیسم اتریشی نیز در مقاطعی دارای منصبهای مهم دولتی بودند. از جمله برونو باوِر وزیر خارجه، و هیلفردینگ وزیر مالیه و اقتصاد (در آلمان) بودند. ازاینرو، آنها همگی مشکلات پیشبرد سیاستهای سوسیالیستی ازجمله اجتماعیکردنها را در عمل تجربه کردند.

کدام کائوتسکی؟ / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (3):
کائوتسکی در زندگینامهی بسیار جذاب و خواندنی خود که به درخواست سوسیالیستهای روس در ۱۹۰۲ برای آنها نوشته بود تحول نظری خود را شرح میدهد. در کودکی پدر و مادرش او را از شهر محل تولدش، پراگ، به اتریش میآورند و او از برخوردهای نژادپرستانهی اتریشیها بسیار رنج میبرد. با وقوع کمون پاریس گرایشهای انقلابی او شدت میگیرد و سخت به سوسیالیسم فرانسوی گرایش پیدا میکند. در ۱۸۷۴ به حزب سوسیالدموکرات اتریش میپیوندد. اختلافات درونی حزب بین دو جناح راست و چپ است؛ جناح راست خواستار رابطهی دوستانه با بورژوازی لیبرال بود و تنها بر خواستهایی که میتوانستند بلافاصله عملی شوند، تأکید میکرد، اما جناح چپ بر دیدگاه انقلابی و تبلیغات سوسیالیستی در میان مردم تکیه داشت. کائوتسکی میگوید که من بدون کوچکترین تردید، به صِرف یک کشش انقلابی، و نه یک درک روشن، جناح چپ را برگزیدم. او اشاره میکند که پیوستناش به حزب نه بهعنوان یک مارکسیست بلکه بهعنوان یک انقلابیِ احساساتی بود. وی میگوید با بدبینی زیاد مطالعهی مارکس و انگلس را آغاز کردم، و هر چه کمتر نظر آنها میفهمیدم، بیشتر گرایش مییافتم که از آنها انتقاد کنم. کائوتسکی اضافه میکند از آن زمان این گرایش را در بسیاری دیگر هم دیدهام، و نتیجهگیری جالبی میکند که «رد کردن مارکس بهمراتب از فهمیدناش سادهتر است!»

معمای انگلس 1895 / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (2): انگلس در اواخر عمر انتقادهایی به دیدگاههای خود و مارکس در ارتباط با انقلابهای دوران خودشان مطرح کرده بود که طبعاً مورد استقبال برنشتاین و دیگر رفرمیستها قرار گرفت. او در ۱۸۹۵ سه مقاله از مارکس در مورد انقلاب ۱۸۴۸ را همراه با یک مقاله که خود مشترکاً با مارکس در اینباره نوشته بود، بهصورت کتابی تحت عنوان مبارزات طبقاتی در فرانسه، با مقدمهی مفصلی به قلم خودش، تهیه کرد. از آن زمان تا حال حاضر جنجالهای زیادی حول این مقدمهی انگلس در جریان بوده است. پارهای انگلس را به تجدیدنظرطلبی متهم کردهاند، پارهای هیچ تفاوتی میان مواضع طرحشده در این مقدمه و نوشتههای قبلی انگلس نمیبینند، و عدهای هم بهنوعی در اصالت آن شک میکنند و آن را نتیجهی توطئهها و دستکاریهای رهبران حزب سوسیالدموکرات آلمان میدانند. در پایان این مطلب به پارهای از این نظرات اشاره خواهم کرد.

بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی / سعید رهنما
در مجموعه مقالات قبلی که در سایت نقد اقتصاد سیاسی و نهایتاً در کتاب «بازخوانی انقلابهای قرن بیستم» منتشر شد، تجربهها و درسهای انقلابهای سوسیالیستی و دلایل شکست نهایی جریانات انقلابی در نیل به سوسیالیسم ، بهرغم دستاوردهای مهم، مورد بررسی قرار گرفت. امید است که در مجموعهی حاضر که نخستین قسمت از بخش اول آن را میخوانید، جنبشهای رفرمیستیِ سوسیالیستی، که عمدتاً در قالب احزاب سوسیالدموکرات و کارگری عمل کردهاند، و دلایل شکست آنها در نیل به سوسیالیسم، بهرغم پارهای دستاوردها، مورد بررسی انتقادی و بازخوانی قرار گیرد.