نقد اقتصاد سیاسی

برچسب: لیلا پاپلی یزدی

دارِ مکافات: زنان، توسعه و روایت‌های آزار جنسی / لیلا پاپلی یزدی

تاریخ نشان داده نظم‌های اجتماعی ابدی نیستند، فرودستان با بلند کردن صدایشان سرانجام روزی جایگاه‌های فرادستی را متزلزل می‌کنند، چنان‌که بارها این روند روی داده است – آن لحظه، همان وعده‌ی باستانیِ «دار مکافات» بودن دنیا است. تا در آن لحظه کجا ایستاده باشیم…

جهیکای رام‌نشدنی / لیلا پاپلی یزدی

 خوانشی از گفتمان‌های فرودست‌ساز زنان در ایران امروز:

مکانیسم رسانه در فرودست‌انگاریِ زنان پیچیده است اما از الگوهای مشخص و تکرارشونده‌ای تبعیت می‌کند (نک. Snow, 2015). برخی متون (برای مثال Bean, 2007) به گسترش نوعی ادبیات جنسیت‌زده در دهه‌های 1980 و 1990 در دنیای انگلیسی‌زبان اشاره کرده‌اند که با گسترش تلویزیون رشد یافته است. مثلاً جمله‌ی «من فمینیست نیستم ولی…» با رشد فزاینده‌ای در گزارش‌های تحلیلی اخبار تلویزیون آمریکا در دهه‌ی 1980 (همان) مورد استفاده قرار گرفته است.

روایت‌ها به‌مثابه میراث / لیلا پاپلی یزدی

فیلترکردن تلگرام درواقع تکرار همان نوع سازوکاری است که روایتِ مردمان را در شکل روایتِ مردمِ برگزیده و روایتِ ایرانیان را در غالبِ روایتِ ایرانیِ استاندارد می‌پسندد. روایت‌های زنان، دگرباشان، کودکان، کارگران و همه‌ی آنها را که از ساخت حاکمیت بیرون‌اند سخیف و بی‌اهمیت می‌داند و میل به تصرف ساحت‌های روایی دارد، لهجه ابداع می‌کند، رسم‌الخط را دم‌به‌دم تغییر می‌دهد و مشتاق است مردمان امروز را موجوداتی نادان و تربیت‌ناشده فرض کند که ربطی به تاریخ «پرشکوه‌»شان ندارند و کسی یا قدرتی باید لحظه‌به‌لحظه آنها را کنترل کند تا «آبروی ایران و ایرانی را نبرند.» همچنان که اشتباه‌های مردمان دیروز حذف می‌شود، توان‌خواهان، زنان و راویانِ بیرون قدرتِ تاریخ بی‌صدا می‌شوند ـ همان‌طور هم مردمان معمول امروز از امکانِ روایتِ روایتِ خویش محروم‌اند. روایت غالب، فهرست بلندبالایی از هر آن‌چه دارد که ضربه به ملت و شکوهش قلمداد می‌شود. قدرتْ سازمان ایجاد می‌کند، ساختار راه می‌اندازد، سانسور می‌کند و صدایِ ما مردمان معمولِ جامعه را با دست نهادن بر گلوهامان می‌بُرَد.

نرخ اندکِ اشتغال زنان و مسأله‌ی حجاب اجباری / لیلا پاپلی یزدی

ایران تقریباً کم‌ترین نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کل خاورمیانه را داراست. میانگین مشارکت اقتصادی زنان در خاورمیانه 22 درصد و در ایران 12 درصد در شهرهاست. عجیب‌تر این که علیرغم تقریباً دو و نیم تا سه برابر شدن جمعیت باسوادان و زنان تحصیل کرده این نرخ از سال 1345 دست‌نخورده باقی مانده است. امروز در مورد زنان جوان بین بیست تا چهل سال، رقم مشارکت اقتصادی در ایران در منطقه‌ی خاورمیانه تنها شبیه به عراق است و افغانستان با سال‌ها جنگ و مشکلات شدید اقتصادی باز هم ده درصد نرخ مشارکت اقتصادی زنانش بیش از ایران است…  زن ایرانی طبقات متوسط با نحوه‌ی اعتراضش دارد نشان می‌دهد که می‌خواهد به مصرف بیش‌تر نه! بگوید. او تن خود را می‌خواهد و آزادیِ بدن و پوشش را در زنجیره‌ای از مطالبات که به توسعه، اشتغال و نجات منتهی می‌شود. او سال‌هاست تلاش می‌کند مشاهده شود، جدی گرفته شود. این است که به خیابان آمده است. برای حضور. رهایی او یکی از آخرین راه‌های ممکن برای تغییر وضعیت به سمت بهتر شدن است. از این تن که بگذریم، همه دیگر تباهی و مغاک خواهد بود. این زن دستش را با تمام عاملیت به سوی شمای مردسالار دراز کرده که مرا به کار بگیر! من هستم! او را به میدان عمل بیاورید و حضورش را ببینید. او عدوی شما نیست…انکارِ میل شما به سقوط هر چه بیش‌تر اقتصادی و فرهنگی است!