برچسب: مارکسیسم و مذهب

مذهب و مبارزهی طبقاتی از منظر انگلس / میشل لووی / ترجمهی حامد پایدار
بیشتر موافقان و مخالفان مارکسیسم، عبارت آشنا و مشهور «مذهب افیون تودهها است» را همچون جوهر نظریهی مارکسیستی در واکاوی پدیدهی مذهب دانستهاند. این دیدگاه تا چه اندازه میتواند موجه و کامل باشد؟ پیش از هر چیز باید تأکید کرد که این نقلقول به هیچرو مختص مارکسیسم نیست. همین عبارت را در متنهای گوناگون در آثار کانت، هردر، فویرباخ، برونو باوئر، موزس هس و هاینریش هاینه میتوان سراغ گرفت. از باب نمونه، هاینه در گفتاری دربارهی لودویک بورنه (1840)، گرچه به گونهای طعنهآمیز اما تا اندازهای مثبت، آن را به کار برده است: «خوشا مذهبی که بر جام بادهی تلخ رنج بشری اندکی شیرینی، قطراتی چند از افیون روحی نشئهآور، از عشق، امید و ایمان بیفزاید.» هس در مقالات خود، که در 1843 در سوئیس انتشار یافت، موضع انتقادیتر (ولی هنوز هم دوپهلو) اتخاذ میکند:«مذهب میتواند تحملپذیر سازد…وجدان ناخشنود سرفداری را…همچون تریاکی آرامبخش که کمک مؤثری در درمان بیمارهای دردناک باشد».

مارکس و پیامبر / گفتوگو با ژیلبر اشکار / ترجمهی حسن علایی
در چند دههی اخیر شاهد «بازگشت مذهبیون» بودهایم. بهطوری که فرقههای بنیادگرا بهطور روزافزونی به عنصری تعیینکننده در صحنهی جغرافیای سیاسی تبدیل شدهاند. گسترش جهانی سرمایهداری ِ نولیبرال نه تنها در ترویج ایدههای سکولار ِ دانش و ترقی ناکام بوده، بلکه شوکی که در اثر بحرانهایش ایجاد شده به تقویت ِ واکنشهای فرقهای ِ مبتنی بر هویتهای مذهبی کمک رسانده است.
مارکسیستها همواره از صرفاً محکوم کردنِ تعصبات دینی فراتر رفته و مذهب را بهعنوان پدیدهای اجتماعی که میتواند صورتهای بسیار مختلفی بگیرد تحلیل کردهاند. آنچنان که مشهور است، کارل مارکس بر خصلت ِ دوگانهی مذهب تأکید داشت که از سویی یک توهم است و از سوی دیگر مایهی تسلای فرودستان، و بسیاری از جنبشهای سوسیالیستی از شمایلهای مذهبی در پیشبرد اهدافشان بهره بردهاند (مثلاً استفادهی مسیحیان چپگرا از مسیح).