نقد اقتصاد سیاسی

برچسب: نمای دور

روش‌شناسی مارکس / سعید رهنما

مارکس وعده داده بود که در زمینه‌ی روش (متد) کتاب جداگانه‌­ای بنویسد، اما زندگی سیاسی و کار مطالعاتی‌‌اش هرگز چنین مجالی به او نداد. بااین‌حال، در چندین اثر خود به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به طرح جنبه‌‌هایی از روش‌­شناسی مورد نظرش پرداخت. به‌علاوه آثار اصلی مارکس همگی از متدی خاص تبعیت می‌کنند که مارکس‌شناسان با بررسی مشخص این آثار جنبه‌های اساسی این متد را بازیافته‌اند. پاره­ای از جمله بِرتل اولمن، روش مارکس را در تمام وسعتش، در پنج سطحِ هستی‌شناسی (اونتولوژی)، شناخت‌شناسی (اپیستمولوژی)،  پژوهش و بررسی، بازسازی ذهنی (رکونستراکسیون) و بالاخره عرضه و ارائه‌ی نتایج جست‌‌وجو کرده‌­اند. بعضی دیگر از مارکس‌شناسان، جنبه‌‌های منطق تاریخ، و جنبه‌‌های فلسفی رابطه‌‌ی نمود و ذات، علت و معلول، شکل و محتوی و نحوه‌‌ی تجرید و انتزاع را در متد مارکس مورد بررسی قرار داده‌اند. ازجمله رومن راسدالسکی، دِرِک سی‌یر، تونی اسمیت، و تِرِل کارور. برخی نیز این متد را صرفاً در رابطه با جنبه‌‌هایی خاص از کلیت اقتصاد سیاسی مارکسی جست‌وجو کرده‌اند. راب بیمیش، و جفری پیلینگ از آن جمله‌‌اند. در نوشته‌‌ی حاضر عمدتاً بر آن جنبه از متد مارکس تأکید شده که به نحوه‌ی بررسی و چگونگی تجرید و انتزاع (آبستراکسیون) پدیده‌­های اجتماعی و اقتصادی مربوط می شود. اتكای نوشته عمدتا بر متون اصلی مارکس است و در مواردی به دیدگاه‌­های مختلف برخی مارکس‌شناسان نیز اشاره شده است.

سرمایه‌داری چیست؟ / فرهاد نعمانی

با وجود کاربرد فراوان اصطلاح سرمایه‌داری توسط اقتصاددانان غربی، تعریف مشخص و دقیقی از مفهوم سرمایه‌داری نشده است. بعضی از اقتصاددانان حتی حاضر نیستند بپذیرند که سرمایه‌داری یک نظام خاص اقتصادی است. در بسیاری از مواقع رد کردن چنین امری ضمنی است: آن‌ها کلمه‌ی سرمایه‌داری را به کار نمی‌برند مگر در رابطه با سیر تکامل اندیشه‌های اقتصادی، و یا اگر این اصطلاح را به کار می‌برند جنبه‌ی سرسری دارد و اهمیتی به تعریف مشخصی از آن نمی‌دهند.

اصطلاح سرمایه‌داری حتی در بسیاری از کتاب‌های درسی معروف قدیمی، ازجمله کتاب اصول علم اقتصاد آلفرد مارشال، به‌کار برده نشده است. بعضی دیگر از اقتصاددانان، مثل آدولف واگنر (Wagner) درباره‌ی معنای این کلمه کمی گفت‌وگو کرده، در آخر به‌کار بردن آن را رد کرده‌اند. در کتاب‌های درسی و پایه‌ای اقتصادشناسی امروزی اصطلاح سرمایه‌داری به‌عنوان کلمه‌ای مفید و قابل‌استفاده ذکر می‌شود. ولی معمولاً تحلیل مشخصی از آن به دست داده نمی‌شود.[1] بسیاری از اقتصاددانان امروزی به تعریف این اصطلاح نمی‌پردازند، چراکه مفاهیم اصلی در نظریه‌ی آن‌ها در چارچوبی از تجریدات عوامل نسبی تاریخی (که تنها در رابطه با آن می‌توان سرمایه‌داری را تعریف نمود) قرار دارد. بسیاری از تاریخ‌شناسان که تعریف مشخصی از سرمایه‌داری نمی‌کنند، بر این عقیده‌اند که حوادث تاریخی به‌حدی پیچیده و گوناگون‌اند که نمی‌توان از مقولات کلی‌ای مانند سرمایه‌داری سخن گفت، و بدین ترتیب منکر تشخیص اعصار تاریخی می‌گردند. به عقیده‌ی آن‌ها می‌توان تنها به تشریح یک یا چند جنبه‌ی سرمایه‌داری که مشخص‌کننده‌ی ادوار مختلف تاریخی است، پرداخت. در باور آن‌ها سرمایه‌داری یک مفهوم تجریدی اقتصادی است و نه یک مفهوم تاریخی. از نظر آن‌ها مطالعه‌ی منشاء سرمایه‌داری نیز کاری بیهوده و عبث می‌باشد.

اگر سرمایه‌داری به‌عنوان یک هستی تاریخی وجود خارجی نداشته باشد، پس منتقدین این نظام که تغییر آن را خواستارند، بیهوده می‌گویند. به عقیده‌ی موریس داب غایت آن عده که چنین باور می‌دارند، رد نظریه‌ی کسانی است که سرمایه‌داری را به‌عنوان یک نظام تاریخی در نظر می‌گیرند. در حقیقت، سال‌هاست که تحقیقات ارزنده و وسیع درباره‌ی تاریخ اقتصادی کشورها و نواحی مختلف نشان داده که نفی چنین پدیده‌ای مشکل است.[2]

پیدایش و تحول اقتصاد سیاسی / فرهاد نعمانی

هنگامی که علم اقتصاد چنین از واقعیات جامعه دور مانده، جوابگوی مسائل آن نباشد، جا دارد که فرضیات و چارچوب جهان‌شناسانه‌ی آن را مورد تأمل قرار دهیم. در حقیقت این چیزی است که بعضی از اقتصاددانان جامعه‌ی غرب امروز بدان پی برده‌‌اند و به‌حق علم اقتصاد را در شکل موجود آن درخور سؤال قرار داده‌اند. بسیاری از آن چیزهایی که تبیین اقتصادی به نظر می‌رسد، در واقع فقط تمرینات تفکرمآبانه‌ای است که به جای حل و جواب به احتیاجات جامعه، ارضاکننده‌ی تمایلات شخصی اقتصاددان و عده‌ای از همکاران و شاگردان وی می‌باشد. کسب اعتبار و نگهداری آن برای اقتصاددانان منوط به احاطه‌ی نسبی وی بر ریاضیات است تا از این راه بتواند عقاید خود را به لباس تمثیلات ریاضی درآورد.