فهرست موضوعی


اقتصاد شر / اشا کریشناسوامی / ترجمه‌ی محمد فیروزی

به مناسبت انتشار کتاب «آیشمن در اورشلیم» نوشته‌ی هانا آرنت

و توجه دوباره به مفهوم ابتذال شر

اقتصاد سیاسی دورانِ فاشیسم باید ما را بترساند. این اقتصاد خیلی آشناست.

اداره‌ی بیکاری هانوفر، دهه‌ی ۱۹۳۰

نسخه‌ی پی دی اف: the-economy-of-evil


آن‌ها درباره‌ی سیاست­‌های طبقاتی ایتالیای دوران فاشیسم و آلمان دوران نازی کم‌تر سخن می‌­گویند، البته اگر اصلاً بگویند. درباره‌ی این‌که سیاست­ این رژیم‌ها در قبال خدمات اجتماعی، مالیات‌ها، مشاغل و وضعیت کار چگونه بوده است؟ به نفع چه‌کسانی و به هزینه‌ی چه کسانی؟

– مایکل پرنتی[۱]، پیراهنْ‌سیاهان و سرخ­‌ها[۲]


 

زمان صحبت درباره‌­ی ابتذال شر فرارسیده است. نازی‌­ها کار خود را با نسل‌کشی آغاز نکردند. قوانین دادگاه نورنبرگ هم که آغاز کار آنها نبود. با این‌که نظام آموزشی و رسانه‌­های ما بر دهشتناک‌ترین، تأثرانگیزترین و آشکارترین سویه‌های فاشیسم تمرکز می­‌کنند، اما فاشیسم به شیوه‌­ای بسیار نامحسوس‌­تر آغاز شد. در وهله‌ی اول، فاشیسم چیزی کلیشه‌ای و برای بسیاری از ما به‌طرز غریبی ‌آشنا است.

پیش از ظهور فاشیسم هردو کشور­ ایتالیا و آلمان دارای سیستم قدرتمند شبکه‌­ی حمایت اجتماعی و خدمات عمومی بودند. راه‌آهن ایتالیا که از همان اوایل سال ۱۸۶۱ همواره دایر بود و بسیاری از نقاط روستایی دورافتاده را نیز پوشش می‌داد، ملی شده بود. صنعت مخابرات در سال ۱۹۰۱ ملی شده بود. خطوط تلفن و خدمات تلفن­ عمومی در همه جا در دسترس بود. در سال ۱۹۰۸ صنعت بیمه‌ی عمر ملی شد و برای اولین بار، حتی فقرای ایتالیایی نیز می‌توانستند مطمئن باشند که در صورت مرگ زودهنگام، خانواده‌ی آن­ها تحت مراقبت قرار خواهند داشت.

ایتالیا بین سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ دوران آزادسازی کارگران را پشت سر می‌گذاشت، دوره‌ای که اصطلاحا بیونّو روسّو [Biennio Rosso] نامیده می‌شود. در کارخانه‌­ها، کارگران ایتالیایی شکلی از تعاونی را برای تقسیم سود سازمان دادند، کشاورزی مشارکتی جایگزینِ زمین‌داری بزرگ شد، و کارگران امتیازات زیادی ازجمله حقوق بالاتر، ساعت کاری کم‌تر و امنیت شغلی بیشتر به دست آورند.

اشغال کارخانه‌ها در دوره‌ی بیونّو روسّو

در آلمان نیز، اتو فون بیسمارک خدمات درمانی را در سال ۱۸۷۱ برای تمام آلمانی‌ها ملی کرد. بیسمارک مستمری سالمندی را هم به‌عنوان تأمین اجتماعی عمومی تصریح کرد. در دوران دولت بیسمارک، همراه با دایر کردن مدارس عمومی برای تمام کودکان، کار کودکان موقوف شد. آلمان وارث شبکه‌­ی راه‌آهن ملّی امپراطوری پروس بود. در دهه‌ی ۱۸۹۰ قدرت سوسیال‌دموکرات‌­ها در آلمان افزایش یافت و در واکنش به آن قیصر قانون حفاظت از کارگران را در سال ۱۸۹۰ به اجرا درآورد. پس از جنگ جهانی اول، سوسیال‌دموکرات‌­های آلمانی تأثیر و نفوذ زیادی داشتند. در آلمان عضویت در اتحادیه‌ها امری پویا بود و بدین سبب شبکه‌ی تأمینی قدرتمندی شکل گرفت: «مصوبه درباره‌ی قراردادهای جمعی، کمیته­‌های کارگران و کارمندان و حل‌وفصل نزاع‌های کارگری» راه را برای چانه‌زنیِ جمعی، اجرای قانونی قراردادهای کاری و تأمین اجتماعی مجروحان جنگی و همسران بازماندگان و وابستگان‌شان باز کرد. در سال ۱۹۱۸ به تمام کارگران آلمانی بیمه‌ی بیکاری تعلق گرفت.

 

سیاستهای فاشیسم

بنیتو موسولینی در اکتبر ۱۹۲۲ به نخست‌وزیری رسید. نازی­‌ها نیز در سال ۱۹۳۳ در آلمان قدرت را در اختیار گرفتند. موسولینی درست پس از تشکیل کابینه‌­ی خود تصمیم به خصوصی‌سازی تمامی شرکت‌­های دولتی گرفت. در سوم دسامبر ۱۹۲۲، آنها قوانینی را تصویب کردند که بر اساس آن دولت موظف به کوچک‌شدن، کاهش عملکرد، کاهش هزینه­‌ها و همچنین اصلاح قانون مالیات­ می‌­شد. سپس خصوصی‌سازی به‌صورت گسترده انجام گرفت؛ اداره‌ی پست، شرکت راه‌آهن، شرکت‌های تلفن و حتی شرکت‌های بیمه‌ی عمر دولتی خصوصی شدند. در نتیجه این اقدامات دو شرکت،آسیکوراتسیونی جنرالی (AG) و آدریاتیکا دی سیکورتا (AS)، که بیشترین لابی­‌ها را انجام داده بودند عملاً تبدیل به یک شرکت انحصاری چندجانبه‌ شدند. حق بیمه‌ها افزایش یافت و درنتیجه فقرا از شمول بیمه‌ی عمر حذف شدند.

پس از خصوصی‌سازی قطارها، برخلاف افسانه­‌های محبوب درباب خصوصی‌سازی، خدمات آن­ها کندتر و نامنظم‌­تر شد.

در ژانویه‌ی ۱۹۲۳، موسولینی قوانین کنترل اجاره‌بها را ملغی کرد، استدلال وی برای این کار باید برای ما آشنا باشد چراکه همان استدلالی است که امروزه در بسیاری از مقاله‌­ها برای حمله به قوانین کنترل اجاره‌بها به‌کار می‌­رود: ادعای او این بود که قوانین کنترل اجاره‌بها مانع از آن می‌­شود که صاحبان زمین اقدام به ساخت خانه‌­های جدید کنند. این سیاست جدید در حوزه‌ی مسکن با اعتراض مستأجرین مواجه شد که در پاسخ، دولت فاشیست دستور به انحلال اتحادیه‌ی مستاجرین داد. حاصل این سیاست‌­ها افزیش فاحش اجاره‌بها در رم بود؛ بسیاری از خانواده‌­ها سرپناه خود را از دست دادند. برخی برای زندگی به غارها پناه بردند.

بار دیگر این سیاست‌­ها به مالکان اجازه ­داد سود و مایملک خویش را افزایش دهند، که به قیمت آسیب جدی به فقرا تمام شد.

در همین دوره، موسولینی به‌منظور حذف «اتلاف منابع دولتی»، دستور به برچیدن گستره‌­ی دولت فدرال از مناطق روستایی ایتالیا داد. این یعنی کشاورزان، کارگران و دهقانان محلی دیگر حمایت دولت را در برابر سوء‌استفاده‌ی کسب‌وکارهای کشاورزی نداشتند. درعوض این اقدام موجب شد که آنان تمام و کمال در چنگ شرکت‌­های بزرگ باشند.

سیاست­‌های اقتصادی هیتلر نیز شکل تقویت‌شده‌ی همان سیاست‌­های موسولینی بود. در دهه‌­ی ۲۰، حزب نازی، حزب کوچکی بود. در انتخابات ۱۹۳۲ نیز از اکثریت مطلق برخوردار نبود. صورت­جلسه‌­ی دادگاه نورنبرگ از توافق پشت‌پرده و پنهانیِ بانکداران و صاحبان صنایع در ۴ ژانویه‌ی ۱۹۳۳، با فون پاپن [صدراعظم وقت آلمان] بر سر به قدرت رساندن هیتلر خبر می‌دهد. طبق گفته‌­ی کورت بارون فون شرودرِ بانکدار:

مذاکرات به‌صورت اختصاصی بین پاپن و هیتلر انجام شد […] پاپن گفت که بهترین شکل دولت به‌نظر او، دولتی است که در آن عناصر ملی‌گرا و محافظه­‌کارانی که از او حمایت کرده بودند، در کنار نازی‌­ها معرفی شوند. او پیشنهاد داد این دولت جدید، در صورت امکان، باید توسط هیتلر و خودش به‌صورت مشترک رهبری شود. پس از آن اما هیتلر در سخنرانی طولانی‌­ای که ایراد کرد گفت اگر به صدراعظمی برگزیده شود، همراهان پاپن در صورتی که قصد حمایت از سیاست‌­های او برای انجام تغییرات گسترده در برنامه‌­های فعلی دولت را داشته باشند، می‌­توانند به‌عنوان وزیر در دولت او (یعنی دولت هیتلر) ایفای نقش کنند. هیتلر رئوس کلی تغییرات مد نظرش را این‌گونه شرح داد: عزل و حذف تمامی سوسیال‌دموکرات‌­ها، کمونیست‌ها و یهودی‌­ها از تمامی سمت­‌های مدیریتی در کشور، و همچنین برقراری دوباره‌­ی انضباط در زندگی عمومی. پاپن و هیتلر در عمل به توافقی رسیدند که به موجب آن بسیاری از اختلافات بین آنها حذف و همکاری بین آنها ممکن شود. توافق بر سر جزئیات به گفت‌وگویی در برلین یا جای مناسب دیگری موکول شد.

مدیران IG Farben به اتهام جنایت جنگی در دادگان نورنبرگ محاکمه می‌شوند

در فوریه‌ی ۱۹۳۳، هیتلر به‌عنوان صدراعظم با سرمایه­‌داران پیشگام آلمان از جمله نمایندگان شرکت­های زیمنس، فاربن و بی.­ام.دبلیو، صاحبان صنایع زغال سنگ، شرکت سهامی تیسِن، ای‌جی کروپ، و همچنین عده­‌ای از بانکداران، سرمایه‌گذاران، و دیگر آلمانی‌های متعلق به یک درصد جامعه‌ی بلندپایگان، در خانه‌­ی هرمان گورینگ دیدار کرد. در این ملاقات هیتلر گفت: «بخش خصوصی نمی­‌تواند در عصر دموکراسی دوام آورد.»

در سال ۱۹۳۴، نازی­‌ها خلاصه‌ی طرح خود برای احیای اقتصاد آلمان را ارائه کردند. رئوس کلی این طرح شامل خصوصی‌سازی دوباره‌ی صنایع اساسی بود: راه‌آهن، پروژه‌های امور عام‌المنفعه، ساخت‌وساز، صنعت فولاد و بانکداری. اما در صدر همه‌­­ی آن­ها، هیتلر سود بخش خصوصی را تضمین کرد، در نتیجه، سیل صنعتگران و بانکداران آمریکایی با طیب خاطر به آلمان روانه شدند.

نازی­‌ها برنامه­‌ی روشنی برای مقررات‌زدایی داشتند. اقتصاددانان نازی بیان داشتند: «مهم‌ترین نیاز تجارت آلمان صلح و آرامش است. به این معنا که می‌­بایست احساس امنیت قانونی مطلق، و اطمینان از بازگشت سود تضمین‌شده وجود داشته باشد. دخالت در بازار که از ابتدا و احتمالاً در نتیجه‌ی ذوق و شوق زیادی وجود داشته، دیگر غیر قابل تحمل شده است.»

 قوانین حمایت از کارگران که در نتیجه­‌ی قدرتمندترین جنبش سوسیال‌دموکراسی در اروپا، در آلمان تدوین شده بود به‌عنوان مانعی جدی در برابر کسب‌وکار‌هایی بود که «آزادانه و بدون دخالت فعالیت می‌کردند».

نازی‌ها مراقب بودند که «قانون‌گذاریِ» بیش از حد باعث مختل شدن کسب‌وکارها و تجارت نشود. در سوم ماه می ۱۹۳۳، هیتلر پیراهن‌ قهوه­‌ای­‌های[۳] خود را به تمام مقرهای اتحادیه‌­های کارگری فرستاد. رهبران اتحادیه‌ها­ مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به زندان یا اردوگاه­‌های کار اجباری فرستاده شدند. مهم‌تر آن‌که نازی­ها صندوق ذخیره‌­ی اتحادیه­‌ها را مصادره کردند (پولی که کارگران برای عضویت در اتحادیه پرداخت می‌کردند). اوباش طرفدار هیتلر جای رهبران اتحادیه‌­ها را گرفتند، کسانی که اساساً با اتحادیه‌­های کارگری مخالف بودند و انگیزه­ای برای چانه‌زنی بر سر دستمزد و حقوق کارگران نداشتند. این معنای واقعی برداشتن قوانین دست‌وپاگیر از سر راه کسب‌­وکارها برای نازی‌­ها بود.

در بیستم ژانویه‌ی ۱۹۳۴، نازی­‌ها قانون سامان‌بخشی کار ملی[۴] را تصویب کردند. قانونی که به‌صراحت قدرت دولت برای تعیین حداقل دستمزد و شرایط را ملغی کرد. این قانون عنوان می‌­داشت: «براساس این قانون، تصمیم‌­گیری درباره‌­ی همه‌­ی امور کارمندان و کارگران [تنها] برعهده‌ی رؤسای شرکت‌ها است­». کارفرماها سطح دستمزدها و سایر مزایا را کاهش دادند. اعتصاب و یا شرکت در سایر فعالیت‌­های جمعی در راستای چانه‌زنی بر سر حق‌وحقوق ممنوع شد. شرایط کاری به‌شدت سخت­‌تر شد به حدی که رئیس AFL در بازدید خود از آلمان در ۱۹۳۸، شرایط زندگی کارگران در آلمان را با وضعیت بردگان قابل مقایسه دانست. کارگران در آلمان تحت حکومت نازی‌­ها ناچار به ساعت کاری بیشتر در قبال دستمزد کم‌تر بودند.

فاشیسم ترکیب مبهم­ و گیج‌کننده‌­ای از دولت و ابرشرکت‌­ها نیست، بلکه فاشیسم واگذاری وظایف دولت بر عهده‌ی شرکت­‌های خصوصی است. فاشیسم جایگزینیِ منافع عمومی با سود خصوصی است.

علی‌رغم آنچه که در مدارک دست‌ِ‌اول و قابل‌تأملی که به‌راحتی در میان صورت‌جلسه‌های دادگاه نورنبرگ قابل دسترسی هستند موجود است، چرا همچنان افسانه‌­ی «مداخله‌گری دولت» پابرجاست؟ بسیاری اتحادیه‌­ها که رسانه‌ها و اخبار مستقل داشتند در دوره‌ی مک‌کارتیسم قلع و قمع شدند. در نتیجه ما از گزارش­‌های دست اول از وحشت فاشیسم بی­‌بهره مانده‌­ایم. صاحبان صنایعی که از خدمات هیتلر بهره‌مند شدند شرکت‌­های روابط عمومی را برای بازنمایی هرچه بهتر اعمال هیتلر استخدام کردند. برای مثال شرکت آی جی فاربن، لی ایوی، پدر علم روابط عمومی را برای سفیدشویی اعمال نازی‌­ها در رسانه‌­های بزرگ آمریکایی استخدام کرد. کما این‌که فعالیت برای ایجاد رویکرد عمومی مثبت نسبت به فاشیسم حرفه‌­ای بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در آمریکا شکوفا شد.

همان‌گونه که کوری رابین در کتاب ذهن ارتجاعی می­‌نویسد: «هرچند هرازگاهی، حکومت‌شوندگان علیه سرنوشت خویش شورش می‌­کنند. آن­ها نسبت به وضعیت خود اعتراض می‌­کنند، نامه‌­ها و بیانیه‌­ها را امضا می­‌کنند، به جنبشی می‌­پیوندند و حقوق خود را مطالبه می‌­کنند. اهداف آن­ها شاید حداقلی و چیزی مانند حفاظ­‌های بهتر درون کارخانه‌­ها باشد یا خواستِ پایان دادن به تجاوزهایی که درون ساختار ازدواج رخ می‌دهد. اما با ابراز آنها، امکان تصور تغییر بنیانی [مناسبات] قدرت را در ذهن می‌پرورانند. آن­ها از نقش خدمت­گزار و ملتمس دست می­‌کشند و خود تبدیل به سخن‌گویان و نمایندگان خود می­‌شوند و از طرف خودشان و برای خودشان دست به عمل می­‌زنند. اما بیش از خود اصلاحات، این ابراز عاملیت طبقاتی-که صدای مطالباتش به‌صورت مصرانه و مستقل به‌ظهور می‌­رسد- است که حاکمانشان را می‌­آزارد.»

شاید، بهترین راه برای فهمیدن ساختاریِ حقیقت درباره‌ی فاشیسم نیز همین باشد.


اشا کریشناسوامی

وکیل، نویسنده

و منتقد رسانه‌ها

 

 


پیوند با منبع اصلی

https://historicly.substack.com/p/the-economy-of-evil

 


[۱] Michael Parenti

[۲] Blackshirts and Reds

[۳] اشاره دارد به اس آ یا گروه ضربت که به عنوان ارتش اختصاصی نازی­ها، از اوباش سرسپرده­ی هیتلر تشکیل شده بود. م.

[۴] Law Regulating National Labor

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *