پژوهش مؤسسهی تحقیقات اجتماعی سهقاره
پیشکش به خسروصادقی بروجنی که به جای بودن پشت میز پژوهش وآموزش پشت میلههای زندان است
نسخهی پیدیاف: The Challenges Facing Brazil’s Left
درآمد
حتی برای کسانیکه سیاست برزیل را، بهصورت سطحی دنبال میکنند، نمیتواند خبر جدیدی باشد که این کشور در بزرگترین بحران خود پس از پایان دیکتاتوری بومی- نظامی در دههی ۱۹۸۰، یا حتی – براساس نظر برخی- در کل تاریخ جمهوری برزیل از زمان خلع امپراتور پدرو دوم در ۱۸۸۹، بهسر میبرد. برزیل با رهبری رئیسجمهور راست افراطی، جایر بولسونارو، که از سال ۲۰۱۹ به این سو رسماً به هیچ حزب سیاسی وابسته نبوده بلکه هنوز بر حمایت اجتماعی و توافق طبقهی حاکم کشور و نیروهای مسلح متکی است، با عقبنشینیهای سیاسی و اجتماعی عظیمی مواجه است.
اگر پیآمدهای اجتماعی در پیشگرفتن یک پروژهی نولیبرالی افراطی پیش از این کافی نبود، ظهور بیماری همهگیر ویروس کرونا به بدترین سناریوی اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی منجر شده است. غفلت دولت، زمانی که توجه به بیماری و علم میرسد از تعداد خالص (تلفات) آن آشکار میشود : تا آوریل ۲۰۲۱ در برزیل بیش از ۴۰۰هزار نفر، یا روزانه ۳.۰۰۰ نفر از کووید-۱۹ درگذشتهاند. با پدیداری انواع جدیدی از ویروس و فروپاشی سیستم بهداشت یکسال پس از اولین ضربهی ویروسکرونا در برزیل درمارس سال۲۰۲۰، این کشور به تهدیدی برای جهان تبدیل شدهاست.[۱]
با این حال، چپ برزیل – که در دههی گذشته در تمام مبارزههای سیاسی بزرگ شکست خورده است- درعین تلاش برای بازپس گرفتن نظارت سیاسی خود بر کشور، بازآرایی و بازسازی پایگاه اجتماعی خود را هدف گرفته است. ما چگونه به این وضعیت دچار شدیم؟ امکانهای جلبتوجه جامعه به راه خروج از بحران کداماند؟
چهلمین شمارهی پروندهی مؤسسهی تحقیقات اجتماعی سهقاره (Tricontinental) چالشهای پیشاروی چپ برزیل را در بسترسیاسی امروز مورد تحلیل قرار میدهد. این امر، در عمل، هم بهخاطر تعداد نیروهای مترقی و تنوع در میان آنها و هم بهخاطر پیچیدگی اوضاع سیاسی در برزیل کار سادهای نیست. به همین دلیل، ما در این روند گفتوگو با نمایندگان متفاوت طبقهی کارگر را برای کمک به خودمان انتخاب کردیم. ازاینرو ما با الیدا النا،[۲] معاون اتحادیهی ملی دانشجویان (UNE) و عضو قیام مردمی جوانان(Levante Popular da Juventude)، جاندیرا اوهارا[۳] از هیئت مدیرهی مرکز کارگران متحد (CUT)، جولیانو مدیروس،[۴] دبیر ملی حزب سوسیالیسم و آزادی (PSOL)، کلی مافورت[۵] از هیئت مدیرهی جنبش کارگران بیزمین (MST)، گلیزی هافمان،[۶] سناتور و رئیس حزب کارگران(PT)، و والریو آرکاری[۷] استاد مؤسسهی فدرال سائوپولو (IFSP) و عضو هئیت مدیرهی حزب سوسیالیسم و آزادی مصاحبه کردیم.
این پرونده به پنج بخش تقسیم شده است:
بخش اول ارزیابی مسیرهایی است که چپ برزیل در سالهای اخیر دنبال میکند، بخش دوم گسیختگیها و مصالحههای نیروهای راست را تحلیل میکند، بخش سوم ابزارهای تحکیم اتحاد را مورد بحث قرار میدهد، و بخش چهارم چالشهای ایجاد پایگاه تودهای را بهارزیابی مینشیند.[۸] بالاخره، بخش پنجم روی نقش برجستهترین رهبر مردمی کشور، رئیسجمهور پیشین لوئیز ایناسیو لولا دسیلوا تأمل میکند.
تصویرهای استفادهشده در این پرونده بخشی از پروژهی طراحی کنشگرایانه (Design Ativista) هستند، جمعی که در طی انتخابات ۲۰۱۸ با هدف ترویج خلق و توزیع هنر و اطلاعرسانی رایگان، مبارزه با اخبار جعلی، و حمایت از دموکراسی در برزیل پدیدار شد. در طی این دوره، این جمع به واگذاری آثار دیداری هنری فراخوان داد و مسابقههای طراحی و گردهمآییهای بزرگ را ترویج کرد که دراین گردهمآییها نقش طراحی در کمک به ایجاد جامعهای انسانیتر و دموکراتیکتر مورد بحث قرار میگرفت.
ارزیابی وضعیت امروز چپ برزیل
براساس گفتهی سازمانهای سیاسی و کارشناسان بسیاری از شکستهایی که چپِ برزیل در سالهای اخیر متحمل شده حاصل درک راهبردی است که بر این بخش حاکم بوده است. این نظریه به مبارزهی نهادی تحت رهبری حزب کارگران (PT) در سیزدهمین سالِ در قدرت بودن آن، بهزیان اصلاحات عمیق ساختاری که میتوانست طبقهی کارگر را با گشایشی برای تسخیر دولت برزیل آماده کند، اولویت داد.
بیتردید، سیاستهای اجراشده ازسوی دولتهای حزبکارگران بهصورت گستردهای زندگی بخشبزرگی ازمردم برزیل را بهبود بخشید. درمیان این اقدامهای بسیار، سیاست بازتوزیع درآمد (کمکهزینهی خانواده)، مسئولیت خارجکردن ۳۶ میلیوننفر از فقر مطلق،[۹] برنامهی مسکن (خانهی من، زندگی من) که بیش از ۴ میلیون مسکن کارگری[۱۰] ساخته است، افزایش حداقل دستمزد بالاتر از نرخ تورم، افزایش استخدام رسمی، کاهش نابرابری اجتماعی، و افزایش ثبتنام جوانان از مناطق پیرامون شهری در دانشگاههای دولتی و خصوصی. بیشک، ارتقای حزب کارگران به قوهی مجریه هم به موج ترقیخواهی مرتبط بود که در اواخر دههی ۱۹۹۰ و اوایل دههی ۲۰۰۰ تمام امریکایلاتین را درهم نوردید، پیروزیهایی که پیآمدهای سیاستهای نولیبرالی در سراسر قاره آن را بهپیش راند.
اما، بیشتر انتقادها حول این واقعیت متمرکز است که حزب کارگران برای جلب حمایت از طبقات مختلف تصمیم سیاسی گرفت و اقدامهای اجتماعی-اقتصادی را بدون دنبال کردن روندی برای آموزش سیاسی اکثریت بزرگ کارگران اجرا کرد. درنتیجه، اینروندها برای افزایش سطح آگاهی طبقاتی درمیان بخشهای طبقهی متوسط و طبقهی کارگر شکست خورد. پیآمدهای این امر با کودتا علیه دیلما روسف رئیسجمهور پیشین از حزبکارگران در سال ۲۰۱۶ آشکارتر شد، که قادر نبود روی روندی از مقاومتگسترده که قادر به واژگون کردن نتیجهی مذاکرات برکناری باشد حساب کند. انتخاب دوسال بعد بولسونارو با ۵۷.۸ میلیون رأی (۵۵ درصد) این درس را بیشترتقویت کرد.
الیدا النا به ما گفت «اگرچه سرمایهگذاری در کاهش نابرابری اجتماعی در برزیل در دولتهای مترقی در این مدت مقام اول را کسب کرد، اما سازماندهی طبقهی کارگر در اولویت قرار نگرفت و در جامعه مبارزهی ایدئولوژیکی هم وجود نداشت. وقتیکه کودتا انجام شد، حزبکارگران نتوانست برکسانی که از سیاستهای آنها برخوردار شده بودند یعنی طبقهی کارگر (برای جلوگیری از کودتا) تکیه کنند.» النا بهما گفت که پس از رفتن دیلما روسف از مقام ریاستجمهوری، طبقهی کارگر حملههایی را متحمل شد که برای تضعیف توانایی آنها در بازگشت به مبارزه تلاش میکرد، مانند تضعیف حقوقکارگران و سازمانهای سندیکایی کارگران. « ازاینرو ما فکر میکنیم که چپ برزیل شکست راهبردی (استراتژیک) را متحمل شده و همبستگی نیروها در جامعهی مطلوب ما نیست.»
کلی مافورت (MST) باور دارد که شکستهای پیدرپی بسیاری که چپ برزیل متحمل شده است بر شکست راهبردی دلالت نمیکند، (شکست راهبردی زمانی رخ میدهد که یک بازیگر سیاسی دیگری طبقهای را خنثی میکند. «ما قطعاً شکستهای سیاسی بسیاری را انباشتهایم، اما طبقهی کارگر هنوز زنده است و در برابر ضربههای بحرانسرمایه مقاومت میکند.»
آخرین راهبرد موفقیتآمیزی که برای پیشبرد منافع طبقهی کارگر در برزیل مطرح شده بود راهبرد دموکراتیک مردمی (estratégia Democrático-Popular) بود. این راهبرد در مبارزه برای گذار دموکراتیک در پایان دیکتاتوری بومی- نظامی زاده شد و در کانون برآمد مبارزهی تودهای در اواخر دههی۱۹۷۰ و ۸۰ مطرح شد.
راهبردِ دموکراتیک مردمی در سه باور استوار جای گرفته است:
۱. اینکه توسعهی سرمایهداری برزیل از انجام وظایف انقلاب بورژوایی (اصلاحات ارضی، نابرابری منطقهای و اجتماعی، تحکیم نظم دموکراتیک و غیره) شکست خورده است.
۲. اینکه در ائتلاف با بورژوازی دموکراتیک نمیتوان از عهدهی این کارها برآمد، بلکه رهبران هدایتکنندهی آنها طبقهی کارگر (کارگران شهر و روستا و دیگر بخشهای استثمارشده ازسوی سرمایهداری) هستند، و
۳. اینکه راه انجام این راهبرد پیوند نیروها با یک جنبش تودهای ترکیبشده با پیروزیهای رسمی است که به سطح مقام ریاست جمهوری و انجام تعدادی از اصلاحات معرفیشده در داخل راهبرد دموکراتیک مردمی (علیه انحصارها، بزرگزمیندارها، و امپریالیسم) میرسد.
راهبردِ دموکراتیک مردمی مرکب از دو تاکتیک بنیادی است: اول، برای بهدست گرفتن کنترل نهادها با تحکیم قدرت در داخل نظام از طریق انتخابات شهرداری، ایالتی، و فدرال تلاش میکند. دوم، برای گردهم آوردن طبقهی کارگر با اعتصابها، اشغال زمینها، بسیجها و مبارزهی تودهای تلاش میکند.
اما، مافورت توضیح میدهد که، «همان زمان که راهبرد دموکراتیک مردمی مطرح شد، این راهکارها جداگانه رشد کردند، و راهبرد (کار از طریق) نهادها بهتدریج بر (راهکار) بسیج طبقهی کارگر غلبه کرد. با این رخداد، آنچه زمانی یک راهکار (تاکتیک) بود به راهبرد تبدیل شد، (این تغییر) منجر بهآن شد که سازمانها بهکار در داخل ایالت برای ساختن قدرت سازمانها اولویت دهند. بهعلاوه، رشتهای از رفتارهای غلط سیاسی هم وجود داشت که درایجاد ترجیح بین دولت و ابزار سازمانی طبقهی کارگر در دوران دولتهای نوتوسعهگرای لولا و دیلما شکست خورد.»
در امتداد همان خطها، جولیانو مدیروس (PSOL) خاطرنشان میکند که تأیید نکردن شکست راهبردی که چشمانداز خود را بهمدیریت کشور، قواعد بازی لیبرال دموکراتیک، (و) بهبود شرایط زندگی، اما بدون اصلاحهای ساختاری محدود کردهاست غیرممکن است. مدیروس توضیح داد که « بخشی از چپ ترویج تغییرات (از طریق) دولت را انتخاب کرد، که ارتباط آن را با بخشهای طبقهی کارگر تضعیف کرد. اشکال جامعهپذیری که در روند دموکراتیزه کردن جامعهی برزیل در دههی ۱۹۸۰ پدیدار شد با اشکال دیگری، که در ایدئولوژی نولیبرالی و فردگرایی ریشه دارند جایگزین شد. و این اتفاق افتاد چون چپ ازسازماندهی روی زمین (جاییکه مردم زندگی میکنند و اجتماعی میشوند) در راستای بهراه انداختن مبارزهای درستکارانه و ضروری از طریق نهادهای (دولتی) روی برگردند، اما این به دشمن اجازه داد اینفضاها را اشغال کند.» خلاء قدرتی که مدیروس بهآن اشاره میکند ظهور راستِ افراطی را مقدور کرده است. همانطور که جاندیرا اوهارا خاطرنشان میکند، ناتوانی بخشهایی از جناح چپ برای واکنش درست مانند «صاعقهای از آسمان صاف» ضربه نزد بلکه، نتیجهی نزدیک به سه دهه سیاستهای سازش طبقاتی، نتیجهی تضعیف برنامه (طبقهی کارگر)، نتیجهی برتری مبارزههای نهادی و انتخاباتی بهدور از ساختن پایگاه، آموزش سیاسی، و مبارزهی ایدئولوژیک طبقهی کارگر بود.
چنانکه خود رهبر اتحادیه خاطرنشان کرد، چنین شکستی تنها نتیجهی اشتباههای چپ نیست، بلکه نتیجهی تهاجم راست، بهویژه پیشگامی از سوی خروجی رسانهها است. از زمان آغاز دولتهای حزب کارگران، جریان مسلط رسانهها حکایتی ساخته است که سیاست را در راستای جداکردن جامعه از بحثهای سیاسی بهامری جنایی تبدیل میکند. این امر حزب کارگران بهطور خاص و چپ بهطور عام را بهعنوان فاسد و تحتکنترل سیستم جنایی به تصویر میکشد.
والریو آرکاری (PSOL) دربارهی کوتهنگری راهکاری چپ صحبت میکند، که «خطری که ما را تهدید میکند» ناچیز ارزیابی کرده است. آرکاری نتیجههای رخدادهایی را فهرست کرد که دراین مقوله جای میگیرند: «(عملیات) کارواش[۱۱] ناچیز ارزیابی شد، که با مفهوم خلعید و فرصت جناییسازی چپ و لولا دنبال شد، سپس، خطر دستگیری لولا، بعد، در نهایت، تهدیدی که ازسوی بولسونارو بهنمایش درآمد. ناچیز ارزیابی کردن قدرت طبقههای دشمن کشنده بود.»
آرکاری به اشتباههای تحلیلی پیدرپی چپ برزیل در سالهای اخیر، زمانیکه راست تشدید تهاجم خود را آغاز کرد، اشاره میکند. بهعنوان مثال، درک معنای عملیات کارواش برای بخش بزرگی از نیروهای مترقی زمان زیادی برد.[۱۲]
عملیاتِ کارواش تلاشی تحت رهبری سرجیو مورو[۱۳] قاضی دادگاه بود که در سال ۲۰۱۴ بهراه انداخته شد، که هدف آن تحقیق دربارهی گزارشهای فسادی بود که قراردادهای پتروبراس شرکت ملی انرژی برزیل با شرکت های بزرگ ساختمانی درگیر آن بودند. عملیات کارواش بهطور عمده بهابزارِ سلبِ مشروعیت و انجام آزار سیاسی دیلما روسف و لولا رئیسجمهورهای برزیل تبدیل شد. هدف اصلی عملیات مقصر قلمداد کردن لولا، ولو با اتهامهایی بسیارمشکوک و بدون مدرک، بود. آنچه بهقولِ معروف عملیاتی برای مبارزه با فساد بود به یک سری دادگاههای سیاسی تبدیل شد.
وقتی روندیکه دیلما روسف را برکنار کرد آغاز شد، برخی بخشها باور نمیکردند که چنین ابتکاری از سوی مجلس موفق شود. آنها میگفتند که سیاستِ اقتصادیِ رئیسجمهور حزب کارگران در حال حاضر بهسود طبقهی حاکم است و بورژوازی نمیتواند بهبیثباتی سیاسی علاقهمند باشد.[۱۴]
سالها بعد، دوباره، بسیاری باور نمیکردند که لولا رئیسجمهور پیشین دستگیرشود چون – همانطور که آنزمان میگفتند – راست باید از این که این زندانیکردن میتواند محرک قیامهای طبقهی کارگر شود بترسد. اما، وقتی که قاضی سرجیو مورو د سال ۲۰۱۷ حکمی را علیه لولا برای جلوگیری از شرکت لولا در انتخابات ریاستجمهوری صادر کرد، و زمانیکه لولا نهایتاً در سال ۲۰۱۸ دستگیر شد، این امر اتفاق نیفتاد. سپس، زمانیکه بولسونارو اعلام کرد که مایل است در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۸ شرکت کند، بسیاری، اینگونه ارزیابی میکردند که حمایت از فرماندهی سابق نظامی برزیل نمیتواند بالاتر از ۸ درصد باشد. اما بولسونارو در دور اول انتخابات پیش افتاد و با ۵۵ درصد آرا در دور دوم در برابر فرناندو حداد از حزبکارگران پیروز شد.
دربرابر این همه مانع، نفوذ قوی ایدئولوژی نولیبرالی، فردگرایی، و کارفرمایی در یک ایدئولوژی ضعیفشده هیچ رقیب جدی نمییافت، که سازمانهای آنها بهطور کلی مشخصههای ضدسرمایهداری و ضدامپریالیستی خود را رها کردند و ساختن پایگاه را به تأخیر انداختند، درعوض تلاشهایشان را بهمبارزههای نهادی و انتخاباتی اختصاص دادند.
جاندیرا اوهارا CUT)) توضیح داد که چگونه زمینهی مساعدی برای راست پدیدار شد تا بر طبقهی کارگر، که اکثریتی از آن اساساً غیر سازمانیافته و تحت نفوذ دائمی اتحادیهها نیستند، جنبشهای مردمی، یا حزبهای دستچپی، که ذرهذره مناطقی را (که زمانی مبارزهی سیاسی خود را درآنجا سازمان میدادند) از دست داده بودند، درعوض مبارزهی شرکتی و اقتصادی و نیز رقابتهای انتخاباتی را در اولویت قرارداده بودند. درضمن، ابزارهای جناح راست برای بهراه انداختن مبارزهی سیاسی و ایدئولوژیک در مناطقی ریشه دواندهاند که طبقهی کارگر زندگی میکند.
تکرار تراژیک تاریخ
اندکی پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۸، امریکا، با تلاش برای بازپسگیری سرکردگی و کنترل جهانی تهاجمِ نولیبرالی جدیدی را رهبری کرد. در این اثنا، در برزیل، ترکیب پیچیده و طبقاتی دولتهای حزبکارگران قرار دادن خود تحت نفوذ راهبردهای امپریالیستی را آغاز کرد. دیگر حفظ مزایای بورژوازی بدون قطع حقوقکارگران امکانپذیر نبود. نقشهی ایجاد گسست بین طبقهی کارگر و دولت حزب کارگران که قدم به قدم طراحی شده بود، با دستهای نامرئی امپریالیسم امریکا هدایت میشد.
درسال ۲۰۱۴، آئسیو نوس[۱۵] از حزبسوسیالدموکراسی برزیل PSDB)) در رقابت انتخاباتی به دیلما روسف باخت. پس از شکست در اجرای یک پروژهی کاملاً آمادهی اجرای نولیبرالی از طریق روندهای انتخاباتی، بخش مسلط بورژوازی برزیل به دو راهکار متفاوت متوسل شد. اول، آنها روند استیضاح علیه دیلما روسف را بهراه انداختند، سپس، بعدتر، لولا را از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری بازداشتند و از پیشنهاد ریاستجمهوری جایر بولسونارو حمایت کردند. بولسونارو شخصیتی اقتدارگرا با ویژگیهای نوفاشیستی، تنها نامزدی بود که به نظر میرسید در انتخابات ۲۰۱۸ قادر به پیروزی بر حزب کارگران باشد.
اندکی پس از کودتایی که دیلما را برکنار کرد، اجرای یک برنامهی موفق و قوی نولیبرالی و ریاضت اقتصادی برای از بین بردن پیروزیهای بهدست آمده در مسیر سیزده سالهی دولت های حزب کارگر آغاز شد. دولت تضعیف شد، به بورژوازی برزیلی و جهانی اجازهی غارت بخش بزرگی از منابع عمومی داده شد. کشور بیهیچ قید و شرطی با ایالات متحده در تمام امور بینالمللی، مجامع و سازمانها همجهت شد و بهصورتِ رسوایی درگیر کارزار بینالمللی علیه ونزوئلا و روندهای انقلاب بولیواری شد.
پنجسال پس از کودتا و دو سال پس از انتخاب بولسونارو، برزیل به عنوان یک جمهوری مستقل[۱۶] در بزرگترین تراژدی اقتصادی، سیاسی، محیط زیستی و بهداشتی در تاریخ خود غوطهور شده است. سوءمدیریت بحران بهداشت دولت فدرال کشور را – در کنار هند – در ماههای مارس – آوریل۲۰۲۱ بهسمت تبدیل شدن به کانون بیماری همهگیر هدایت کرده است، آنهم در لحظهای که کاهش انتقال ویروس در سطح جهانی آغاز شده بود. تقارن این بحرانها به صورت ژرفی روی بدترشدن شرایط زندگی مردم اثرگذاشته و به افزایش گرسنگی و فقر و نیز انواع جدیدی از ویروسکرونا و فروپاشی نظام بهداشتی منجر شده است.[۱۷]
بیماری همهگیر رودرروی سیاستهای قتلعام عمدی دولت بولسونارو تنها بدتر میشود. دولت هنوز اقدامی برای کنترل و مبارزه با ویروس نکرده است، که بهصورت رشدیابندهای تعداد مرگ افرادی را که مراقبتی از آنها نمیشود افزایش میدهد. در نتیجه، راستِ لیبرال بهآرامی و بهتدریج حمایت خود را از دولت بازپس میگیرد.[۱۸] در حالیکه ناراحتیهایی از سخنرانیهای اقتدارگرایانه و شیوههای اتخاذشده برای مبارزه بابیماری همهگیر وجود دارد، اما راست کماکان پشتیبان اجرای برنامهی افراطی نولیبرالی است که به کارگران و حقوق اجتماعی حمله میکند.
جاندیرا (CUT) توضیح میدهد « رواج ستیزهی سیاسی بین راست افراطی و راست (لیبرال) سنتی بهدرستی در عدمتوافقها و تضادهایی ریشه دارد که برسر کنترل دستگاه رسمی و ساختاری است که دموکراسی موجود ما در برزیل را محدود میکند. این بهویژه دربارهی دادگاه عالی STF و دیگر دستگاههای سیستم ِدادگستری و کنگرهی ملی مصداق دارد. این اتحاد حول برنامهی نولیبرالی یکی از ستونهای ارتجاعی قتلعامی دولت بولسونارو است. ارتش و پایگاه حمایت مردمی بولسونارو، که تاحد زیادی در داخل کلیساهای اونجلیسی بنا شدهاند، دو ستون دیگر حمایت (از بولسونارو) هستند.» او استدلال میکند که برای بخش زیادی از راست، بولسونارو بهخودیخود نمایشگر پایان نیست، بلکه تنها «یکی از ابزارهای اجرای سیاستهای لیبرالی افراطی» است.
والریو آرکاری، علاوه برحمایت بخش بزرگی از بورژوازی محلی توجه را به چهار ستون دیگر حمایت از بولسونارو جلب میکند:
– حمایت باورنکردنی تقریباً یکسوم جمعیت برزیل، حتی در میان هرجومرج بهداشتی[۱۹] از بولسونارو
– تأثیر تضعیف روحیهی ناشی از تجربههای انباشته از شکستهای طبقهی کارگر
– ضعف بدیلهای موجود در برابر بولسونارو، و
– خودِ بیماریهمهگیر، که محدودیتهایی را برتوانایی بسیج طبقهی کارگر تحمیل میکند.
جولیانو مدیروس PSOL)) بهما گفت، طیف سیاسی جاری برزیل، تقریباً متشکل از چهار بخشگسترده است: راست افراطی، راست لیبرال، چپ – میانه و چپ. «کدام یک از این بخشها کماکان یک پروژه (سیاسی) را دنبال میکنند؟ دقیقاً چپ میانه و راست لیبرال. بحران دموکراسی تقویت و تشدید شده است.»
در عین حال کلی مافورت اعتقاد دارد که ستیزهی اصلی بین چپ و راست افراطی جریان دارد، چون راست لیبرال نفوذ خود را از دست داده است. اکنون، بزرگترین مشکلِ راست لیبرال یافتن رهبر سیاسی است که بتواند با مردم ارتباط برقرار کند. اما، او یادآوری میکند که «همیشه بهیادآوردن آنکه راست افراطی و راست (لیبرال) دو روی یک سکه، یعنی طبقهی بورژوا، هستند اهمیت دارد. ما باید با مشروعیت برگرفته از طبقهی کارگر قاطعانه با سرمایه مخالفت کنیم.»
جبههای گسترده در برابر جبههی چپ
والریو آرکاری میگوید که در میان فروپاشی نظام بهداشتی شرایطعینی برای سرنگونی بولسونارو کاملاً آماده است چون این شرایط پیشتر شروع به پوسیدگی کرده و سریعتر از شرایط ذهنی رشد میکند. اما مناقشهای برای سرکردگی بین بخشهایی که با دولت راست افراطی مخالفت میکنند، بین چپ و راست لیبرال وجود دارد. به اعتقاد آرکاری «تجربهی صد سال مبارزه علیه راست افراطی، بهویژه زمانیکه راست افراطی با جریانی با مشخصههای فاشیستی رهبری میشود، نشان میدهد که یک جبههی گستردهی چپ بهترین راهکار است.» نه ازآنرو که چپ مایل نیست برای مبارزه علیه راست افراطی به نیروهای راست لیبرال بپیوندد، «بلکه بهخاطر آن که راست لیبرال میترسد، و بهحق هم، که بحران اجتماعی میتواند سرآغازی برای یک دولت چپ فراهم آورد.»
برای جاندیرا اوهارا CUT))، شعار« اخراج بولسونارو» میتواند بخشهایی درمیان چپ و راست – میانه (راست لیبرال) را با بدترشدن بحران گردهم بیاورد. اما یک ائتلافِ جبههای گسترده که تمام این مخالفین با تهاجم فاشیستی کنونی را گردِ هم میآورد – مورد دفاع بخشهایی از چپ و چپ-میانه- بهنظر او، میتواند این نیروها را بهتأیید رویکرد دومرحلهای برای روندهای اجتماعی– تاریخی هدایت کند. این رویکرد میتواند مبارزه برای آزادیهای دموکراتیک را از مبارزه برای دفاع از حقوق وحق حاکمیت ملی جدا کند. اوهارا پیشبینی میکند که اگر این رویکرد غالب شود، چپ به گروگان راست لیبرال تبدیل خواهد شد وحتی واژگونی برنامهی نولیبرالی اجرا شده در سالهای اخیر را دشوارتر میسازد. «بهنظر ما، امکان پایاندادن به (این برنامه) بدون گسست (کامل) از آن وجود ندارد، و زمانیکه بهای پرداختی حفظ مردم در وضعیتی محروم، تحت قاعدهی بهرهکشی شدید، و تقویت تعمیق نابرابری در برزیلی فرمانبردار در پیرامون سرمایهداری باشد هیچ اتحادملیای وجود نخواهد داشت.
ایننگاه مخالف راهکاری است که گلیزی هوفمان PT)) ترسیم کرده که اعتقاد دارد در برابر بحرانِ تجربهشده در برزیل، یک ائتلاف سیاسی گسترده لازم است، «نه الزاماً یک (ائتلاف) انتخاباتی، (بلکه) کنار هم جمعکردن تمام بخشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که برای واکسن، کمکهای فوری، و مشاغل مبارزه میکنند، و نیز کسانی که برای شکست بولسونارو تحت شعار “اخراج بولسونارو” پیکارمیکنند.»
این تفسیر بیشتر در خط تحلیلهای الیدا النا UNE)) است که از ترکیب دو جبهه حمایت میکند: یک جبههی مردمی چپ و یک جبههی دموکراتیک. «درس بنیادی… (در اینجا) آن است که مسئلهی دموکراتیک با مسئلهی اجتماعی، که در نتیجهی بحرانِ شدید سرمایهداری برانگیخته شده بههم تنیده است. موضوع آن دفاع از دموکراسی است، ولو اینکه یک دموکراسی روبه زوال، چون این مناسبترین محمل برای راهاندازی یک مبارزهی سیاسی است. که برای اجتناب از تشکیل یک کشور پلیسی یا حتی رژیم سیاسی فاشیستی، که شرایط برای مبارزه طبقهی کارگر و سازماندهی میتواند اساساً مساعد نباشد ضروری است» این میتواند بهمعنای ساختن جبههای دموکراتیک و کنار هم گردآوردن بخشهای مختلف جامعه برای دفاع از دموکراسی و برای فرسایش، منزوی کردن و شکست نوفاشیسم باشد.
النا اعتقاد دارد که ادامهی ایجاد و تقویت جبههی چپ طبقهی کارگر، با منشی راهبردی، برای جمعکردن نیروها بهمنظور برونرفت دموکراتیک و مردمی از بحران ضروری است. این جبهه مستلزم دفاع از حقوق اجتماعی مردم، پیکار سیاهپوستان علیه نژادپرستی و علیه تمام سرکوبهای تاریخی که طبقهی کارگر برزیل را تضعیف کرده و نبرد بیامان علیه سیاست نولیبرالی پائولو گوئدس[۲۰] (وزیر اقتصاد) است. هم جبههی مردمی برزیل Frente Brasil Popular و هم جبههی مردم بدون هراس Frente Povo Sem Medo در سال ۲۰۱۵ تشکیل شدند، که هرکدام از آنها دهها سازمان سیاسی چپ را متحد میکنند. جبههی مردمی برزیل در نوع خود گستردهتر و بر تقویت حزبهای سیاسی متمرکز است، درحالیکه جبههی مردم بیترس بهطور خاص از جنبشهای اجتماعی و کارگری ساخته شده است. این دو جبهه برای ساختن طرح سیاسی و طرحی برای ملت ضروری هستند. هر دو جبهه در سازماندادن طبقهی کارگر و ایجاد اتحاد با چپ–میانه در مبارزه با اصلاحهای نولیبرالی نقش مهمی بازی کردهاند.
همانطورکه کلی مافورت خاطرنشان میکند، صرفنظر از آنکه کدام راهکار مورد استفاده قرار میگیرد، برسر نیاز به ساختن مسیرهایی برای حرکت بهجلوتر و حرکت در چارچوب واقعیتهای موجمود وحدتنظر وجود دارد. او میگوید که MST، تاکنون تلاشهایش را روی ساختمان اتحاد حول برنامهی سیاسی و چشمانداز خود متمرکز نکرده است «چون برآوردِ ما آن است که انجام اینکار در زمان نزول پیکار تودهای میتواند به اشتباههایی ناشی از چشماندازهای افراطی دانشگاهی یا اشتباههایی ناشی از مبارزه برسر سرکردگی منجر شود، که بهطورکلی به پیشرفت مبارزهی طبقاتی کمکی نخواهد کرد. ازاینرو، ما تلاش میکنیم در ساختن اتحاد حول مطالبات سیاسی، که همیشه بهعنوان زمینهایی برای صورتبندیهای ما واقعیت دارند، درگیر شویم.»
همانطورکه در نمونهی سه مطالبهی کلیدی: دسترسی مردم به واکسن، کمکهای اضطراری ۶۰۰ رئال برزیلی ماهانه، و برکناری بولسونارو آشکار است، اتحاد حول مطالبات سیاسی فوریتر در بین چپ برزیل اتحاد عمل ایجاد کرده است.
کلی مافورت (MST)گفت،« ما در لحظهی تأمل سیاسی زندگی میکنیم، بهنحوی که میتوانیم طراحی راهبردی را اصلاح کنیم، و این رودررو شدن با چندپارگی در میان جنبشها و سازمانهای اجتماعی و چپ و نیز رودررویی با مبارزه برسر سرکردگی و تمرکز بیش از اندازه بر راهکارها بر سر راهبرد بلندمدت را دربر میگیرد. هدف ما ایجاد اتحاد حول موضوعهای کلیدی در عینِ پروراندن تجربههایی است که میتواند ما را به دانش سیاسی جمعی، و آمادگی برای مبارزههای تهاجمیتر مجهز سازد.»
بیتردید، دستیابی به اتحاد چالشی طولانیمدت و ضرورتی تاریخی برای چپ بهطور کلی بوده است. در این زمینه، الیدا النا (UNE) اعتقاد دارد که چندپارگی چپ هزینهی گرانی برایش خواهد داشت. این چندپارگی میتواند به دو سناریو منجر شود: از یکسو، پیروزی انتخاباتی برای بولسونارو و طلوع شتابندهی فاشیسم در جامعه یا، از سوی دیگر، تشکیل یک بدیل راست لیبرال، که به برنامهی اقتصادی نولیبرالی ادامه خواهد داد.
ساختن پایگاه
با وجود حضور چپ در بیشتر سازمانهای جهانی چپ، بخشهای مترقی در برزیل- کشور پائولو فریره، که در سال ۲۰۲۱ صد سالگی او فراخواهد رسید – سالها برای تحکیم، تقویت و ایجاد پایگاهی مبارزه کرده است که قادر به اعتمادزایی دوباره بین تودهها و تغییر همبستگی نیروها در جامعه باشد. با اینحال، در عمل تمام بخشهای چپ توافق دارند که دستیابی دوباره به درکی از ساختن پایگاه، در کنار راهاندازی مبارزهای ایدئولوژیک و فعالیت بهشیوهای پایدارتر در محیطهای پیرامونی راهبرد ضروری است. در دستور روزِ بازسازی قدرت در میان مردم، شکست بولسوناریسم، و ایجاد اصلاحهای ساختاری در مسیر تسخیر قدرت، این امر عنصر مرکزی تلقی میشود.
بهگفتهی والریو آرکاری(PSOL) ، فعالترین بخشهای پایگاهاجتماعی چپ قویتر میشوند. «تغییر در آگاهی تودهها برای رضایت آنها برای مبارزه، برای روح آنها، قدرت اخلاقی، و اعتماد به نفسشان کلیدی است. قبل از آنکه مواضع طبقاتی را بتوان تغییر داد، لازم است آگاهی را دگرگون ساخت. وقتی چیزی بهظاهر غیرممکن اتفاق میافتد، شگفتی فرامیرسد و انتظارها افزایش مییابد.»
الیدا النا (UNE) یادآوری میکند که «برای آمادهشدن برای اینلحظه، ما بهساختن راهکار دفاع فعال ادامه میدهیم که هدف آن حفظ مواضع و در عین حال ایجاد شرایطی برای پیشرفت بهموضعی تهاجمی است. امروز وظیفهی ما منزویکردن، فرسودن، و شکست بولسوناریسم است. گسترش پیوستگی با طبقهی کارگر اساسی است. برای انجام اینکار، بهعنوان راهی برای گسترش مقاومت بر سیاستهای همبستگی تکیه میکنیم.»
همه چیز همواره مهیا نیست، ازاینرو الیدا النا (UNE) برخی از واقعیتهایی را که ساختن پایگاه در پیرامون را دشوارتر میکند خاطرنشان میسازد. دانستن آنها در راستای توانمندی برای پیشرفت در قدرتیابی در مناطق طبقهی کارگر بنیادی است. ازجملهی این واقعیتها جرایم سازمانیافته است، که روشمندی ساخت پایگاه را دشوار میکند، گسترش کلیساهای نئوپروتستانی، که برمبنای چشماندازی محافظهکارانهتر عمل میکنند و میتوانند پاسخهایی برای شرایط زندگی مادی مردم فراهم آورند، و شرایط زندگی بسیار آسیبپذیر در پیرامون، که نبرد برای بقای روزانه را مقدم برسازماندهی طبقهی کارگر قرارمیدهد. بهاین چالشها از دسترفتن استقلالکارگران، ماهیت بهطور فزاینده ناپایدار کار، ازکارافتادن ابزارهای طبقهی کارگر برای سازماندهی، لغو حقوق (اجتماعی)، و افزایش جدایی بر محور اجتماعی، نژادی وجنسی را باید اضافه کرد.
با بدترشدن شرایط زیست طبقهی کارگر، بخشی از چپ تصمیم گرفت برای مبارزه با همهگیری ویروسکرونا و نیز همهگیری گرسنگی به اقداماتی برای همیستگی دست زند، و ساختن پایگاه را باردیگر ازسرگیرد. در ابتکارهای همبستگی بیشماری، مانند سازماندادن آشپزخانههای اجتماعی، جمعآوری غذا، بستههای بهداشت فردی، ماسک، و خون، کنشگران دستبه کارشدند. یکیاز این اقدامها که بهنام «زندگیهای پیرامونی» Periferia Viva معروف شد، پلتفرمی است که جنبشهای متعدد طبقهی کارگر را برای ایجاد همبستگی طبقاتی گردهم میآورد. در «زندگیهای پیرامونی» کنشهای همبستگی، با کار ایجاد پایگاه درهم میآمیزد که دربردارندهی ایجاد روابط انداموار بین خانوارها، از طریق «کارگزاران اجتماعی» است. روش برنامهی «کارگزاران اجتماعی» آموزش دادن افراد جامعه است تا در اقدامهای همبستگی مشارکت کنند، «کارگزاران» با مجموعهای از خانوارها، با این هدف که این افراد در مکانهای مسکونیخود فعالیت خواهندکرد و مسئول شماری از خانوارها خواهند شد کار میکنند. این «کارگزارها» برای تأمین بهداشت، غذا و نیز تضمین رعایت حقوق اجتماعی تلاش میکنند، که (به نوبهی خود) کمکهای مشارکتی و دوجانبه را پرورش میدهد. الیدا النا (UNE) توضیح میدهد که «ما سیاستهایهمبستگی را بهعنوان یکیاز راهبردهای دارای اولویت برای ایجاد روزبهروز پایگاه درمحیط پیرامونی درک میکنیم که پاسخ سیاسی مهمی بهترکیبی از رخدادهایی است که در آن زندگی میکنیم و بخشی از رویکرد راهکار دفاع فعال است، این سیاست پاسخهای مشخصی به پیشرویهای نولیبرالیسم عرضه میکند.»
بازگشت لولا به سیاست
بین ماههای مارس و آوریل، دادگاه عالی دو دادخواست در دفاع از لولا رئیسجمهور سابق را تأیید کرد که حقوق سیاسی سلب شده از او در سال ۲۰۱۸ را اعاده میکند. یکی از این درخواستها ثابت میکند که سرجیو مورو قاضی پیشین فدرال حوزهی قضایی برای محاکمه فاقد مدارکی بود که نشان دهد لولا متهم است، ازاینرو تمام محکومیتها علیه رئیسجمهور سابق لغو میشود. در دادخواست دیگر، دادگاه عالی تأیید کرد که حکم مورو علیه لولا، که به زندانی شدن او بهمدت ۵۸۰ روز منجر شده بود، غرضورزانه بود. بنابراین احتمال دارد تحولات جدیدی در این موارد وجود داشته باشد (اما بعید است)، همانطور که معلوم است، ورود لولا به سیاستهای انتخاباتی صحنهی سیاسی را در برزیل تغییر میدهد و پرسشی را مطرح میکند: چه چیزی سبب این تصمیمهای دادگاه عالی شد، آیا دادگاه عالی، از آغاز تا آن مرحله، همدست عملیات کارواش بوده است؟
صرفنظر از آنکه چه چیزی سبب این تصمیمها شد، بدون تردید بخشی از راست لیبرال بار دیگر در جستجوی راهی برای خروج از بحران جاری است. اگرچه احکام اخیر نتیجهی بسیجهای طبقهی کارگر نبوده است، اما تلاشهای چپ برزیل برای احیای حقوق سیاسی لولا باید مورد تأیید قرار گیرد. گلیزی هوفمان (PT) خاطرنشان میکند که احیای حقوق سیاسی لولا ارادهی بخش ترقیخواه را برای گردهم آمدن برای مقابله با راست افراطی و بخشهای راست لیبرال افزایش داد. اوگفت: «(لولا) یک رهبر سیاسی است که مناسبترین فرد برای ساختن این (اتحاد) است. اکنون او دیگر از لحاظ قانونی (برای شرکت درانتخابات ریاستجمهوری) منعی ندارد، که (این امر) توانایی او را برای بسیج و سازماندهی افزایش میدهد.»
کلی مافورت (MST) اعتقاد دارد، بازگشت لولا به بازی سیاسی «خواه با نفوذ روی رفتار بولسونارو، با شرمنده کردن او، خواه با رهبری هماهنگی سیاسی با سران دیگر کشورهایی که ممکناست در مقابل فاجعهی جاری بیماری همهگیر به برزیل کمک کنند پیآمدهای بیدرنگی دارد. عامل لولا نفوذ عظیمی را روی چپ برزیل اعمال میکند. فوریت وضعیت کنونی از او میخواهد تا در حل مشکلات برزیل بهرهبری خود ادامه دهد، همچنین بهاصرار کنشگران برای انجام کارِ ساختن پایگاه، گسترش اقدامهای همبستگی، و مقابله با بولسوناریسم (که دربین) طبقهی کارگر نفوذ میکند کمک میکند.»
ازنظر والریو آرکاری ((PSOL اگرچه ما هنوز در وضعیتی ارتجاعی زندگی میکنیم که موضعی دفاعی را میطلبد، اما امکان ریاستجمهوری لولا در سال ۲۰۲۲ موازنهی نیروهای سیاسی را در برزیل تغییر داده است. این نشانگر بزرگترین پیروزی سیاسی دموکراتیک در پنج سال گذشته است. او توضیح میدهد « لولا از این اعتبار برخوردار است که قدرتمندترین نام در چپ برای پیروزی در انتخابات است. در وضعیت بحران بهداشتی و رکود اقتصادی، این امر ارتقای سطح مقاومت را امکانپذیر میکند.» اکنون که لولا بهبازی بازمیگردد، همه چیز تغییر میکند ما نمیتوانیم سکوت کنیم یا منتظر۲۰۲۲ باشیم تا به نیاز برای واکسن و کمکهای اضطراری برای همه زیر شعار «کنار گذاشتن بولسونارو» پاسخ دهیم. ما یکسال و نیم از انتخابات ۲۰۲۲ فاصله داریم. پیکار برای (ایجاد) دولت جناح چپ باید در مرکز راهبرد باشد. ما به چپی نیاز داریم که گرایشی طبیعی به قدرت دارد.» آرکاری اضافه میکند، اما معین کردن پیشاپیش نامزدها در یکسالونیم دیگر در سطح ملی و ایالتی چالش اکنون ما نیست.
الیدا النا (UNE) تأیید میکند که چپ برای درگیرکردن طبقهی کارگر و لایههای طبقهی متوسط در گفتوگو، نفوذ اجتماعی، و طرح مطالبههایی مانند واکسن و کمک اضطراری برای همه و شعارهایی مانند «اخراج بولسونارو» در پیکارهای تودهای درحال نبرد بوده است. بازگشت لولا ممکناست این سناریو را تغییر دهد، اما اینکه این بازگشت روی پیکار طبقاتی چقدر تأثیر خواهد گذاشت هنوز نامعلوم است. « بدیهی است ما بهدلیل بیماری همهگیر محدودیتهایی داریم، اما بر کنشهایی تکیه میکنیم که منش نمادینتری دارند. با لولا، طنین درخواستهای سیاسی ما در بین تودهها تغییر میکند. رقابت اتخاباتی ۲۰۲۲ نبردی کلیدی برای کل چپ برزیل است، ما باید برای شکست بولسونارو ازقبل در بین مردم ایجاد قدرت کنیم. ما این توانایی را تنها در صورتی خواهیم داشت که در عمل حول برنامهای متحد شویم که قادر است راه چپگرایانهای را برای خروج از این بحران نشان دهد.»
ملاحظات پایانی
نخستین نتیجهای که میتوانیم از تحلیلهای ارائهشده در این پرونده دربارهی چالشهای چپ برزیل بگیریم این است که دولت بولسونارو احتمالاً با ابتکارهای پارلمانی نمیتواند بهراحتی برکنار شود. درصورت بدترشدن بحران اقتصادی، یک امکان، اگرچه غیرمحتمل، برای طبقههای بورژوا که به روی کار آمدن بولسانورو کمک کردند میتواند برکناری او از ریاستجمهوری باشد. امکان محتملتر، اما، آن است که بورژوازی بولسونارو را بیدرنگ برکنار نکند، اما، به شیوهای برای کنترل روندهای سیاسی تلاش کند که وقتی او را برکنار کردند، بتواند سازوکار بدیلی را برای حفظ کنترل بر کشور حفظ کند.
بخشهای ترقیخواه اعتقاد ندارند که وقتی شرایط بهداشتی بهدنبال گسترشانبوه واکسنها بهبود یافت، به موازات رشد نارضایی در بین مردم برسر اقدامهای دولت فدرال، ما در سراسر کشور شاهد بسیجهای کارگری درمقیاسی بزرگتر خواهیم بود. در عین حال امکان دارد برای برخی بخشهای جامعه، کماکان بولسونارو شخصیت مقبولی باشد، اما پیشبینی میکنند که حمایت مردمی او رو به فرسایش خواهد گذاشت.
اما، تفاوت نظرهایی در زمینهی بهترین راهکار برای ایجاد وحدت وجود دارد. برخی از ایجاد جبههی گستردهای برای مقابله با بولسوناریسم طرفداری میکنند که میتواند تمام بخشهای جامعه را که برای دموکراسی محدودشدهی برزیل به پا میخیزد گردهم آورد. دیگران بهامکان ترکیب دو جبهه اعتقاد دارند: جبههای گسترده و نیز یک جبههی چپ، که قادر به اتخاذ رویکردی ساختاری و انتقادی باشد. جریان سوم سیاسی هم وجود دارد که تنها به ایجاد یکجبههی چپ باور دارد. برخی ازآنرو که اعتقاد دارند غیرممکن است بخشهایی از بورژوازی موافق پیوستن به این جبههی گسترده باشند، چون راست لیبرال با پیوستن به این ابتکار موافقت نخواهد کرد. برخی دیگر از آن رو که اعتقاد دارند ظهور دو جبهه نشانگر یک دوگانگی کاذب است، چون بین مبارزه برای آزادیهای دموکراتیک و نبرد برای حقوق و استقلال ملی نمیتواند جدایی وجود داشته باشد.
با وجود تفاوت چشماندازها دربارهی اینکه کدام راهکار باید پذیرفته شود، این درک مشترک وجود دارد که تنها یک مقابلهی قدرتمند اجتماعی، سیاسی و مردمی قادر خواهد بود برای خلعید بولسونارو به کنگرهی ملی فشار وارد کند. حتی اگر بولسانورو خلعید نشود، این امر میتواند بازهم بستر سیاسی متفاوتی برای انتخابات ۲۰۲۲ و امکانهای جدیدی برای پیشرفت مبارزهی سیاسی ایجاد کند.
آنطور که الیدا النا(UNE) خاطرنشان میکند، در هر صورت، قطعاً در کوتاهمدت راه برونرفت از این بحران پدیدار نخواهد شد، و به مقاومتی درازمدت نیاز خواهد بود. «اصلاحات نولیبرالی عمیقاً روی جامعهی برزیل اثر گذاشته است، در این بستراست که ما باید از خودمان بخواهیم تا دربارهی چالشهایی که با آن رودررو هستیم فکر کنیم. به همین دلیل، در ادامه، ما چالشهای اصلی چپ برزیل را که در تمامی این پرونده معرفی کردیم در کوتاهمدت و میانمدت، صورتبندی کردهایم.
چالشهای کوتاهمدت
– برکناری بولسونارو
– دستیابی به وحدت در عمل
– دفاع از مناطقی که با مبارزه سازماندهی و امن شده بودند: جامعههای بومی، مناطق کنارگذاشته شده از اصلاحات ارضی، جوامع کویلومبولا [۲۱]Quilombola، وفضاهای مقاومت در مناطق شهری
– درخواست واکسن فوری برایهمه
– درخواست بازگشت کمکهای اضطراری با پرداخت ماهانه ۶۰۰ رئال برزیل
چالشهای میانمدت
– تعمیق و گسترش کارایجاد پایگاه با تأمین نیازهای ضروری مردم، با رهنمودهای سیاستهای همبستگی
– تبدیل این نیازها به خواستههای پیکار خود
– ایجاد روندهایی برای مشروعیت بخشیدن به قدرت مردم
– آموزش سیاسی
– ازسرگرفتن پیکارهای تودهای (اگرچه اکنون آمدن به خیابانها امکان پذیرنیست، شرایط ازسرگیری پیکار باید طی زمان با ترکیب نیازهای فوری با مبارزهی سیاسی گستردهتر ایجاد شود.)
– ترویج برنامهای بهواقع تغییردهنده در داخل چپ برزیل
بهنظر جاندیرا اوهارا ((CUT، «برای اینکه یک راهحل دموکراتیک، مردمی موفق شود، ایجاد بنیانهای مشخصی برای همبستگی و اتحاد بین بخشهای مختلف چپ ضروری است. ما در سال ۲۰۲۱، باید برای ارتقای مبارزه و بسیج از طریق حزبها، اتحادیهها، جنبشهای کارگری، جبههی مردمی برزیل و جبههی مردم بیهراس راههایی را پیدا کنیم. دراین روند، در راستای رودررو شدن با سال ۲۰۲۲ و سالهای بعد از آن ما باید به راهبردها، راهکارها، و برنامهها متعهد باشد.»
جولیانو مدیروس (PSOL) اعتقاد دارد که «ما با تغییر تاریخی عظیم تناسب (نیرو)ها رودررو هستیم. چراکه فرصت بههم پیوستن راهبردی جدید، بهراه اندختن نبردی همهجانبه علیه نخبگان، (برای عملی کردن) تغییرات عمیق، حضور دیگربارهی چپ در مناطق (زیست مردم) و قدرتی بهشکل ریشهای دموکراتیک، داریم. ما یا با تغییرات زمانهی خود تغییر میکنیم یا ازروی نقشه محو خواهیم شد.»
اگرچه در لحظهای زندگی میکنیم که درآن باید درحال تدافعی باقی بمانیم، اما بهنظر میرسد پنجرهی تاریخ در همهجا به صورت گستردهای باز باشد، شعلهورشدن لحظهای جدید در بسترسیاسی جاری ما. ازاینرو، اینکه چپ بولسونارو را شکست دهد، و در راهکارها و برنامهاش اتحاد ایجاد کند، تا قادر به آماده کردن پاسخها و امید برای مردم برزیل باشد (ضرورتی) بنیادی است. پیوند دوباره با طبقهی کارگر در راستای توان فراخوانی دوبارهی پیکارهای تودهای، امکانپذیرکردن رقابت و سرکردگی در بین بخشهای طبقهی کارگر حیاتی است. بیش از همیشه، ضروری است از نبردهای پیشین درس بگیریم و این درسها را نوسازی کنیم تا آن که قدرت بهراستی در دستهای مردم – تنها نیروی توانمند برای شکست دادن دشمنهای طبقاتی- قرار داده شود.
منابع
Antunes, L. Minha casa perto do fim? [‘My House Near the End?’] Uol, Rio de Janeiro, Nov. 2019. https://economia.uol.com.br/reportagens-especiais/minha-casa-minha-vida-dez-anos/.
Antunes, R. Dois anos de desgoverno – a política da caverna [‘Two Years of Misgovernment: The Politics of the Cave’]. A terra é redonda, Feb. 2021. http://www.ihu.unisinos.br/78-noticias/607160-dois-anos-de-desgoverno-a-politica-da-caverna-artigo-de-ricardo-antunes.
Castro, Regina. ‘Observatório Covid-19 aponta maior colapso sanitário e hospitalar da história do Brasil’ [‘COVID-19 Observatory Points to the Biggest Healthcare and Hospital Collapse in Brazil’s History’], Agência Fiocruz de Notícias, ۱۶ March 2021, https://agencia.fiocruz.br/observatorio-covid-19-aponta-maior-colapso-sanitario-e-hospitalar-da-historia-do-brasil
‘Intacta, base de Bolsonaro pensa como o presidente na pandemia, mostra Datafolha’ [‘Bolsonaro’s Base Remains Unblemished and Thinks Like The President during the Pandemic, Datafolha shows’], Folha de S.Paulo, March 2021, https://www1.folha.uol.com.br/poder/2021/03/intacta-base-de-bolsonaro-pensa-como-o-presidente-na-pandemia-mostra-datafolha.shtml
Ministry of Social Development. Plano Brasil Sem Miséria, Cadernos de Resultados [‘Brazil Without Extreme Poverty Plan, Books of Results’]. ۲۰۱۵. https://www.mds.gov.br/webarquivos/publicacao/brasil_sem_miseria/cadernodegraficosbsm-35anos.pdf
‘Na íntegra: o que diz a dura carta de banqueiros e economistas com críticas a Bolsonaro e propostas para pandemia’ [‘Read the Full Harsh Letter from Bankers and Economists Criticising Bolsonaro and Proposed Actions for the Pandemic’], BBC News Brasil, ۲۱ March 2021, https://www.bbc.com/portuguese/brasil-56485687
Tricontinental: Institute for Social Research. Lula and The Battle for Democracy. Dossier 5, June 2018. https://thetricontinental.org/lula-and-the-battle-for-democracy/.
پیوند با منبع اصلی:
https://thetricontinental.org/dossier-40-brazils-left/
[۱] اعداد رسمی برگرفته از اطلاعات وزارت بهداشت برزیل در تاریخ نگارش این سند در آوریل ۲۰۲۱ که در پیوند زیر در دسترس است:
https://covid.saude.gov.br/
[۲] -Élida Elena
[۳] -Jandyra Uehara
[۴] -Juliano Medeiros
[۵]– Kelli Mafort
[۶] -Gleisi Hoffmann
[۷] -Valério Arcary
[۸] یادداشت مترجم انگلیسی: در این پرونده، اصطلاح popular وقتی منظور از آن تودهای یا از آن مردم است به ‘popular’ ترجمه شده است. از آنجایی که ترجمهی تحتاللفظی معمولاً همان روانی را ندارد در مواردی مثل ‘working-class homes’ از اصطلاح طبقهی کارگر استفاده کردیم و در اشاره به classes populares (طبقات کارگر یا بخشهای طبقهی کارگر) را به کار بردیم که نزدیکترین جایگزین برای آن در این زبان است.
[۹] Ministry of Social Development, ‘Plano Brasil Sem Miséria’
[۱۰] Antunes, ‘Minha casa perto do fim?
[۱۱] – پرونده ای تحت نام عملیات کارواش که سبب شد لولا داسیلوا رئیسجمهور برزیل تحت عنوان فساد مالی راهی زندان شود.
[۱۲] Tricontinental: Institute for Social Research, Lula and The Battle for Democracy.
[۱۳] -Sergio Moro
[۱۴] Tricontinental: Institute for Social Research, Lula and The Battle for Democracy.
[۱۵] – Aécio Neves
[۱۶] Antunes, ‘Dois anos de desgoverno’
[۱۷] Castro, Regina. ‘Observatório Covid-19 aponta maior colapso sanitário e hospitalar da história do Brasil’.
[۱۸] BBC News Brasil ‘Na íntegra: o que diz a dura carta de banqueiros e economistas com críticas a Bolsonaro e propostas para pandemia’.
[۱۹] Folha de S.Paulo, ‘Intacta, base de Bolsonaro pensa como o presidente na pandemia, mostra Datafolha’.
[۲۰] -Paulo Guedes’
[۲۱] کویلومبولاها جامعههای روستایی هستند که اساساً به دست سیاهپوستانی که به برزیل مستعمره برده بودند بهعنوان محل سکونت و مهاجرت بنا شد. امروز، بسیاری از جامعههای کیلومبولا برای بهرسمیت شناختهشدن مبارزه میکنند و برای حق بر سرزمینهایشان میجنگند.
دیدگاهتان را بنویسید