نسخهی پیدیاف: A memorandum on the radical anti-imperialist position regarding the war in Ukraine
در ادامهی انتشار سلسله یادداشتها و مقالاتی که به دنبال تجاوز نظامی پوتین به اوکراین منتشر کردیم، نوشتهی حاضر از ژیلبر اشکار شامل محورهایی برای اجماع چپ برای موضعگیری در مورد تجاوز روسیه به اوکراین است. ژیلبر اشکار نویسندهی دهها کتاب و مقاله دربارهی خاورمیانه و ازجمله کتاب «قدرت مخرب: خاورمیانه و سیاست خارجی ایالات متحده» همراه با نوم چامسکی است. – نقد اقتصاد سیاسی
تهاجم روسیه به اوکراین دومین نقطهعطف جنگ سرد جدید است که در نتیجهی تصمیم ایالات متحده برای گسترش ناتو از آغاز قرن حاضر جهان در آن غوطهور شده است. نخستین نقطهعطف، حملهی آمریکا به عراق در سال 2003 بود. این حمله با شکست کامل در دستیابی به اهداف امپریالیستی ایالات متحده به پایان رسید. بهایی که عراق پرداخت – و هنوز هم به همراه کشورهای همسایهاش میپردازد – وحشتناک بوده است، اما تمایل امپریالیسم امریکا برای حمله به سایر کشورها را به شدت کاهش داده است، چنانکه خروج اخیر امریکا از افغانستان مؤید آن است.
سرنوشت تهاجم روسیه به اوکراین، گرایش سایر کشورها به تجاوز را رقم خواهد زد. اگر این تهاجم به نوبهی خود شکست بخورد، تأثیر آن بر همهی قدرتهای جهانی و منطقهای بهغایت بازدارنده خواهد بود. اگر موفق شود، یعنی اگر روسیه موفق شود اوکراین را زیر چکمههای روسیه «رام» کند، تأثیر آن فروریزی وضعیت جهانی به سمت قانون بیمهار جنگل خواهد بود و به خود امپریالیسم آمریکا و متحدانش برای از سرگیری مواضع تهاجمیشان جسارت میبخشد.
تا امروز، مقاومت قهرمانانهی مردم اوکراین طیف کلی تحسینکنندگان مرتجع ولادیمیر پوتین، از راست فرا-افراطی جهانی و افراطی تا حامیان شبهچپ امپریالیسم روسیه را بههم ریخته است. پیروزی پوتین در اوکراین این طیف سیاست ارتجاعی را بهشدت تقویت می کند.
فراتر از محکومیت کلی تهاجم روسیه، در صفوف ضد امپریالیستهای واقعی برسر موضعگیری خاص در مورد مسائل مربوط به جنگ جاری نیز سردرگمهایی وجود داشته است. روشن شدن این موضوعات مهم است.
(1)
درخواست از روسیه برای توقف حملاتش و دعوت به «آتشبس فوری و بازگشت به میز مذاکره» کافی نیست. ما در زمان حملهی آمریکا به عراق از اینگونه زبان «سازمان مللی» استفاده نکردیم، بلکه خواستار عقبنشینی فوری و بدون قیدوشرط متجاوزان شدیم، همانطور که در تمامی موارد تجاوز یک کشور به کشور دیگر طرح کردهایم. به همین ترتیب، ما نهتنها باید خواهان توقف تجاوز بلکه علاوه بر آن خروج فوری و بدون قیدوشرط نیروهای روسیه از اوکراین باشیم.
(2)
درخواست عقبنشینی روسیه شامل هر سانتیمتری از خاک اوکراین میشود – شامل منطقهای که روسیه در سال 2014 به آن حمله کرد. وقتی بر سر تعلق یک منطقه به یک کشور در هر جای جهان اختلاف وجود دارد – در این نمونه، شامل کریمه و مناطق شرق اوکراین – هیچگاه نمیپذیریم که این مشکل با زور عریان و قانون قدرت حل شود، بلکه باید همیشه تنها از طریق اعمال آزادانهی مردم برای حق تعیین سرنوشت دموکراتیک آنها حل شود.
(3)
ما مخالف درخواست مداخلهی مستقیم نظامی یک نیروی امپراتوری علیه نیروی دیگر هستیم، خواه مداخلهی مستقیم زمینی و خواه با ایجاد منطقهی پرواز ممنوع. بهعنوان یک اصل کلی، ما مخالف مداخلهی نظامی مستقیم همهی نیروی امپریالیستی در همه جا هستیم. درخواست از یکی از آنها برای درگیری با دیگری بهمنزلهی آرزوی جنگ جهانی بین قدرتهای هستهای است. علاوه بر این، هیچ راهی وجود ندارد که چنین مداخلهای بتواند در چارچوب حقوق بینالملل انجام شود، زیرا اکثر ابرقدرتهای امپریالیست در شورای امنیت سازمان ملل حق وتو دارند. ولو آنکه بهراحتی درک میکنیم که قربانیان تجاوز در اوکراین ممکن است از سر نومیدی چنین درخواستهایی داشته باشند، اینها خواستههای غیرمسئولانهای است.
(4)
ما طرفدار تحویل بیقیدوشرط تسلیحات دفاعی به قربانیان تجاوز – در این مورد به دولت اوکراین که با تهاجم روسیه به خاک خود میجنگد – هستیم. هیچ ضد امپریالیست مسئولی از اتحاد شوروی یا چین نمیخواست که وارد جنگ ویتنام علیه تهاجم امریکا بشود، اما همهی ضد امپریالیستهای رادیکال طرفدار افزایش تحویل تسلیحات مسکو و پکن به مقاومت ویتنام بودند. دادن ابزاری برای مبارزه با متجاوزانی بسیار قدرتمندتر به کسانی که در حال مبارزه با جنگی عادلانه هستند، یک وظیفهی انترناسیونالیستی مقدماتی است. مخالفت آشکار با چنین تحویلهایی با همبستگی اولیه با قربانیان تجاوز در تناقض است.
(5)
ما اصولاً نگرش عام نسبت به تحریم نداریم. ما طرفدار تحریمهایی بودیم که دولت آپارتاید آفریقای جنوبی را هدف قرار میداد و همچنین طرفدار تحریمهایی هستیم که اشغالگران استعماری اسراییلی را هدف قرار دهد. ما مخالف تحریمهایی بودیم که پس از نابودی کشور عراق در سال 1991 با جنگ تحمیل شد، زیرا تحریمهای مرگباری بودند که هیچ هدفی عادلانه نداشتند، بلکه به بهای اعمال شبه نسلکشی بر مردم یک کشور، صرفاً در خدمت انقیاد یک دولت در برابر امپریالیسم امریکا بودند. قدرتهای غربی به دلیل تهاجم روسیه به اوکراین مجموعهی کاملی از تحریمهای جدید علیه دولت روسیه اتخاذ کردهاند. برخی از اینها واقعاً ممکن است توانایی رژیم استبدادی پوتین را برای تأمین مالی ماشین جنگی خود کاهش دهد، برخی هم ممکن است به زیان مردم روسیه باشد بدون اینکه تأثیر زیادی بر رژیم یا دوستان الیگارش آن داشته باشد. مخالفت ما با تجاوز روسیه همراه با بیاعتمادی ما به دولتهای امپریالیستی غربی به این معنی است که ما نه باید از تحریمهای آنها حمایت کنیم و نه خواستار لغو آنها باشیم.
(6)
سرانجام، واضحترین و صریحترین مسئله از منظر ترقیخواهی، این درخواست است که همهی مرزها به روی پناهندگان اوکراینی باز شود، چنانکه برای همهی پناهندگان از جنگ و آزار و اذیت از هر نقطهای از جهان که میآیند، این مرزها باید باز باشد. وظیفهی پذیرایی و اسکان پناهندگان و هزینهی آن باید بهطور عادلانه بین همهی کشورهای ثروتمند تقسیم شود. به آوارگان داخلی در داخل مرزهای اوکراین نیز کمکهای فوری بشردوستانه باید ارائه شود.
همبستگی با مردم اوکراین!
دربارهی بحران اوکراین
چپ و بحران اوکراین
دو یادداشت دربارهی حملهی نظامی پوتین به اوکراین
روسیه و چپ / استفن شالوم
رژیم پوتین در چنبرهی تناقضهای خود است / گفتوپو با ایلیا ماتویف
پیوند با متن اصلی:
A memorandum on the radical anti-imperialist position regarding the war in Ukraine
این نه موضع چپ بلکه در راستای دیدگاه های راست افراطی اروپاست ، هیچ سنخیتی با مواضع چپ ندارد
دیدگاه جالبی نیست. خیلی حقوقی است و فاصله عظیمی با واقعیات زندگی توده های برده مزدی و سایر قربانیان حاکمیتها دارد.
باید به دولت لیبی کمک نظامی می شد؟ باید به دولت عراق کمک نظامی می شد؟ باید به دولت یوگوسلاوی کمک نظامی می شد؟ کمک نظامی چین و شوروی به ویتنام شمالی کار درستی بود؟!! باید به حاکمین فعلی یمن کمک نظامی کرد؟ 5 سال است دارند یمن را بمباران میکنند، تا اروپا در خطر جنگ قرار گرفت، میگوید به اوکراین کمک نظامی شود. باید به جهادیون مخالف اسد در سوریه علیه ارتش روسیه کمک نظامی می شد؟ نویسنده در حقوقیگرائی (دولت گرائی) حاکمین بورژوازی غرق شده است. پیشنهادات او یا قابل اجرا نیست و یا وقتی که اجرائی شد حتما بنفع یک امپریالیست دیگر خواهد بود. این خاصیت و سرنوشت پیشنهادات صرفا حقوقی است.
دیدگاه درست چپ پرورش تشکلات ضد سرمایه داری و ضد هر نوع اقتدار در جامعه است. این تشکلات به نوع دولت و سرور کاری ندارند، مهم نیست سرور اشغالگر است و یا دولت خودی، مهم نیست دموکراتیک است و یا استبدادی و یا مذهبی. برای آنها وجود اقتدار و سلطه و استثمار مهم است، نه فرمهای حقوقی ابداعی صاحبان اقتدار و ثروت و سرمایه. این مبارزه درست ضد امپریالیستی است و تفاوتی با مبارزه با ارتجاع غیر امپریالیستی – در یک محل کار هم صدق میکند. طبیعت ارتجاع امپریالیستی با طبیعت ارتجاع غیر امپریالیستی هیچ است چون هر ارتجاعی ذاتا امپریالیستی است. نحوه برخورد دولت اوکراین به روسهای هوادار دولت روسیه کاملا امپریالیستی بود و حتی نژادپرستانه و فاشیستی. دولت چین و شوروی سرمایه داری دولتی بودند و خودشان توسط کارگرانشان باید سرنگون میشدند. همه طرفین جنگهائی که در بالا لیست کردم ارتجاعی هستند. چپ هوادار رهائی از اقتدار و هوادار الغای بردگی مزدی و انواع دیگر سلطه بر سرنوشت انسانهای دیگر است.
نوشته بیان چپ کاذبی است. البته، در چهارچوب مدیریت برده های مزدی جامعه میتواند برای بعضی از بورژواها مفید واقع شود، برای شاید بورژواهای لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات.
هنری کیسینجر، نظریه پرداز امپریالیسم ، طی مصاحبه ی که هشت سال پیش با واشنگتن پست انجام داد ، نظریاتی را در خصوص روابط روسیه-اکراین- غرب مطرح کرد. کلیات نتایج این مصاحبه ، انطور که خود کیسسنجر مطرح کرده بود، درچهار بند پایانی مصاحبه اش به این شرح جمع بندی گردید:
۱- اوکراین باید حق داشته باشد که آزادانه شرکای اقتصادی و سیاسی اش را – از جمله در اروپا – انتخاب کند.
۲- اوکراین نباید به ناتو بپیوندد. ۷ سال پیش که این مسأله مطرح شد، موضع من همین بود.
۳- اوکراین باید در تشکیل دولتی همساز با خواستهای مردمش آزاد باشد. رهبران خردمند اوکراین هم باید سیاست آشتی میان بخش های مختلف کشورشان را در پیش بگیرند. در زمینه بین المللی، باید موضعی شبیه به فنلاند اتخاذ کنند – فنلاند در مورد استقلال خود هیچ تردیدی برای دنیا باقی نگذاشته و در حالی که در بیشتر زمینه ها با غرب همکاری می کند، به دقت از خصومت های نهادینه با روسیه پرهیز می کند.
۴.-این که روسیه بخواهد کریمه را به خاک کشورش منضم کند با قوانین دنیای امروز سازگار نیست. اما روسیه می تواند بر روابط کریمه با اوکراین فشار کمتری بیاورد. بدین منظور، روسیه باید حق حاکمیت اوکراین بر کریمه را به رسمیت بشناسد؛ و اوکراین هم به نوبه خود در انتخاباتی با حضور ناظران بین المللی خودمختاری کریمه را تقویت کند. این روند، از بین بردن هرگونه شبهه درباره ناوگان دریای سیاه در سواستوپل را هم دربرمی گیرد.
با شرمساری فراوان و متاسفانه ، به نظر میرسد که نقطه نظراتی که کیسنجر در هشت سال پیش مطرح کرده بود، از نظرات بسیاری از مارکسیست های امروزی در تفسیر جنگ روسیه-اکراین ، واقع گرایانه تر و مارکسی تر بوده.
شعار مارکسی امروز در قضیه اکراین ، شعاری بسیار ساده است. » نه به میلیتاریسم روسیه در خاک اکراین، نه به الحاق اکراین به میلیتاریسم ناتو».