فهرست موضوعی


چرا چپ‌ستیزی؟ زمینه‌ها، بازیگران و پی‌آمدهای کارزار چپ‌ستیزی / پرویز صداقت

در گفتار حاضر به طور فشرده سه پرسش اصلی مورد توجه قرار می‌گیرد؟ نخست این‌که پروژه‌ی اخیر چپ‌ستیزی در ایران چرا شکل گرفت و چه هدف یا اهدافی را دنبال کرده است؟ دوم این که بازیگران این کارزار چه کسانی هستند؟ و سوم این که این پروژه در صورت موفقیت چه پی‌آمدهایی بر حیات سیاسی ما خواهد گذاشت؟

در پاسخ به پرسش نخست، گفته می‌شود در سال‌های نخست این پروژه با هدف مقابله‌ی ایدئولوژیک با نفوذ اجتماعی چپ کلید خورد اما در ادامه و به‌ویژه درسال‌های اخیر این پروژه هدف وسیع‌تری پیدا کرد و قرار شد ناکامی‌های سیاسی و اقتصادی حاکمیت بعد از انقلاب ۵۷ به نفوذ ایدئولوژیک چپ منسوب شود.

بازیگران پروژه‌ی چپ ستیزی دو نیروی از نظر سیاسی متقابل، اما از نظر ایدئولوژیک متشابه، یعنی بخشی از نشریات اصلاح‌طلب داخل کشور و جریان‌های سلطنت‌طلب در خارج هستند اما در عین حال هر دو این گرایش‌ها به جریان موسوم به «چپ محور مقاومت» میدان می‌دهند تا با نشان دادن تصویر موردنظرشان از چپ در افکار عمومی قادر شوند در تخریب وجهه‌ی چپ موفق باشند. این پروژه‌ دایم اهداف گسترده‌تری پیدا کرده و به همین دلیل است که در سال‌های اخیر به‌شدت به محمد مصدق و ناسیونالیست‌های مترقی ایران حمله کرده‌اند.

موفقیت این کارزار به مفهوم تشدید و وخامت هرچه بیشتر بحران‌های سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی موجود در ایران و در نهایت جاده‌صاف‌کن قدرت‌گیری جریان‌های فاشیستی است.

برای مشاهده‌ی این بحث به پیوند زیر مراجعه فرمایید:

به اشتراک بگذارید:

دیدگاه‌ها

یک پاسخ به “چرا چپ‌ستیزی؟ زمینه‌ها، بازیگران و پی‌آمدهای کارزار چپ‌ستیزی / پرویز صداقت”

  1. خسرو صادقی بروجنی نیم‌رخ
    خسرو صادقی بروجنی

    انگیزه‌ی اصلی چپ ستیزی در ایران امروز همانا ترویج این فکر ایدئولوژیک است که «همینه که هست. جز این وضعیت راه دیگری وجود ندارد». هر کدام از نیروهای سیاسی گفته شده نفع خودشان را از این گزاره ایدئولوژیک می‌برند. سلطنت‌طلبان دوگانه‌ی جمهوری اسلامی و سلطنت پهلوی را ترسیم می‌کنند و می‌گویید یا جمهوری اسلامی و ادامه شرایط فعلی و یا بازگشت سلطنت پهلوی!.
    اصلاح‌طلبان هم می‌گویند یا ما اصلاح‌طلبان به‌عنوان جناح میانه‌روی جمهوری اسلامی و یا اصول‌گرایان!
    هر دو در یک چیز اشتراک نظر دارند؛ به بهانه‌ی «واقع‌بینی سیاسی» طرفدار لغو هرگونه تخیل سیاسی برای ترسیم برنامه‌ها و راهبردهایی برای آینده‌اند.
    هر دو طرفدار الگوهایی شکست‌خورده هستند و چپ را متهم به چنین چیزی می‌کنند.
    اما اگر آن‌ها دوره‌هایی در قدرت بوده‌اند و با الگوهای مدنظرشان هزینه‌های جانی و مالی و نسلی زیادی را بر کشور تحمیل کرده‌اند، چپ حتی یک روز هم در قدرت نبوده است.
    چپ طرفِ حقوق اجتماعی مردم است و هر روز این حقوق اعم از شغل و بیمه و دستمزد و بهداشت و آموزش و آزادی‌های دموکراتیک و حق زنان و قومیت‌ها و اقلیت‌ها و حقوق بشر در کل بیشتر لگدکوب می‌شود مطالبات مردم عمیق‌تر و رادیکال‌تر می‌شود و این نیروها هر دو از تعمیق مطالبات مردم در هراس هستند چون در صورت رادیکالیزه شدن این مطالبات هیچ یک از نیروهای سیاسی اصلاح طلیان حکومتی و سلطنت‌طلبان جایی در معادلات سیاسی آینده نخواهند داشت چراکه هر دو نقشی عمده در شرایط کنونی دارند.
    اولی با استبداد و خودکامگی که زمینه‌ی نارضایتی و انقلاب را فراهم کرد و دومی با تداوم همان شرایط و توجیه و همراهی با آن در وضعیت پساانقلابی.
    پس هر دو نیروی فوق به رغم تفاوت‌های ظاهری در یک چیز اشتراک قوی دارند: نفی هرگونه بدیل سوم و تخیل سیاسی که بتواند حقوق اجتماعی مردم را تأمین کند.
    نیروهایی که خود را چپ می‌نامند باید هر چه بیشتر باپافشاری بر حقوق اجتماعی مذکور که فقدان آن‌ها امروزه برای بسیاری از مردم ملموس است تمایز خود را با هر دو نیروی سیاسی اصلاح‌طلبی و سلطنت‌طلبی که طرفدار تداوم نظم کنونی (در چهارچوب جمهوری اسلامی و یا خارج از آن) هستند نشان دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *