فرهنگ و جامعه 
پاندمی کرونا: ارزیابی سه ساله / نازنین و یامین
(1)بهمناسبت ۱۱ مارس روز اعلام پاندمی کرونا توسط سازمان بهداشت جهانی:
پاندمی کرونایی در طول سهسال گذشته، با بیست میلیون قربانی، بهاندازهی چهار سالی که جنگِ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) جریان داشت، کشته بهجا گذاشتهاست. اما جنگ جهانی اول ــ علیرغم همهی تلفات جانی و ویرانیهای که بهجاگذاشت ــ نقش برجستهای در تاریخ بشر ایفا کرد و سیمایِ جغرافیای سیاسی جهان را تغییر داد و زمینه را برای رشد نازیسم و جنگ جهانی دوم فراهم ساخت و نیز زمینهسازِ انقلاب روسیه شد. آیا میتوان تبعات و پیامدهای همسنگی برای پاندمی کرونایی انتظار داشت؟

فرودستی و لحظهی انقلابی ژینا / عقیل دغاقله
آنچه در ۱۴۰۱ رخ داد نوعی ائتلاف فرودستان بود که حول محوری غیراقتصادی با محوریت زن و بهحاشیهرفتگی شکل گرفت. موضوع زن و ستم علیه زنان زمینهی ایجاد یک جنبش زنانه را ایجاد کرد که در آن هم جوانان تهران میتوانستند خود را ببینند و هم آن بلوچ یا کُرد. به عبارتی، محوریت ستم علیه زنان در این جنبش ائتلافی را ممکن کرد که پیش از این امکان شکلگیری آن کمتر متصور بود.

آیا حقوق بشر برساختهی جنبشهای اجتماعی است؟ / کیت نَش / ترجمهی فرناز شجاعی و سینا باستانی
اگر قرار است حقوق بشر واقعاً تأثیرگذار باشد، کنش جمعی در هر سطحی لازم است. اگر بناست مردم قادر باشند به انحایی حقوق بشر را تعریف کنند که بهکار برطرف کردن بیعدالتیهای پیشرویشان بیاید، سازماندهی مردمی ضروری است.

درهمتنیدگی رهایی ملی و انقلاب کارگری / سه نامه از کارل مارکس / ترجمهی علی رها
وظیفهی ‹بینالملل› این است که تخاصم انگلیس و ایرلند را در همه جا در صف مقدم قرار دهد، و بهطور علنی همه جا از ایرلند حمایت کند. وظیفهی ویژهی شورای مرکزی لندن این است که آگاهی طبقهی کارگر انگلیس را نسبت به این امر بیدار کند که برای آنها، رهایی ملی ایرلند، مسألهی عدالتی انتزاعی یا احساسات انساندوستانه نیست، بلکه شرط اولیهی رهایی اجتماعی خود آنهاست.

انقلاب: منطقی کهن، تجربهای نو / اسحاق واو
در این انقلاب اجتماعی تنها راه ممکن برای رهایی اکثریت، نه حفظ، بلکه برانداختن کامل ساختارهای اجتماعی و برپایی ساختارهای جدید به نفع طبقات و اقشار مورد ستم است. باید توجه داشت که این براندازی به معنای تغییر یکبارهی حکومت نیست. تغییر و انتقال حکومت بخشی از روند چند جانبهی چنددههای از دموکراتیزه کردن کل جامعه (از دولت و اقتصاد گرفته تا آموزش و فرهنگ) بوده که با مطالعه، نقد و اقدام به زدودن تمامی ویژگیهای نظم سیاسی و ایدئولوژیک موجود از کلیت جامعه صورت میگیرد.

…حکایت همچنان باقیست / علیرضا بهتویی
آیا جنبشهای اجتماعی با سرکوب خاموش میشوند؟ آیا، سرکوب معترضین، بهتنهایی میتواند مردم ناراضی را به سکوت وادارد؟ آیا بگیر و ببند و زندان کردن معترضین، اعدام تعدادی از آنان برای ترساندن بقیه ، موفق خواهد شد که حاکمان دیکتاتور را بر مسند قدرت پایدار نگهدارد؟ پاسخ کوتاه من آن است که نه. چنانکه تالیران (روحانی و دیپلمات برجستهی فرانسوی که در دورههای توفانی انقلاب فرانسه و حکومت ناپلئون بازیگر بزرگی در صحنه بود) میگفت: «شما با سر نیزه همه کار میتوانید بکنید، اما روی آن نمیتوانید بنشیند».

بدن قربانی / مرضیه بهرامی برومند
بدن قربانی به محض آنکه در کانون یک متن قرار میگیرد تبدیل به قهرمان میشود. این امر یکی از راههایی است که به قربانی امکان میدهد به رغم تن از دست رفته و وضعیت فلاکتبار خود به جلوه درآید. میل به قربانی شدن و شجاعت قربانی شدن پیشدرآمدی است بر سنتزی از قربانی و قهرمان تحت نام شهید، شهید راه آزادی.

نابغههای اهریمنی / سعید رهنما
روشنفکران ارگانیکِ جبههی سرمایه چهگونه پروژهی نولیبرالیسم را جا انداختند

آنچه معماران شیطانصفت انجام میدهند / ایال وایزمن / ترجمهی سارا انواری
آیا در کنار نظامیان و سیاستمداران، معماران و شهرسازان را هم باید به فهرست ناقضان حقوق بشر افزود؟ آیا آنانی که شهر را بهگونهای طراحی کرده یا به لحاظ فضایی چنان تغییراتی در آن دادهاند که در صورت شکلگیری تجمع اعتراضی امکان سرکوب سریع آن فراهم باشد در زمرهی ناقضان حقوق بشر نیستند؟

ردّ خون و استخوان بر حافظهی جمعی ما / آوین روژههلات
زین پس شاهدهای بسیاری گواهی خواهند داد بر غیاب زندگی بر مرگ و شکنجه و مثلهکردن و حذف تمامی زندگان در طول این سالها و صدها و هزاران آدمک سیستم سرکوبگر در لباسها و القاب و عناوین مختلف به عنوان آمر و مجری مرگ مجازات خواهند شد. استخوانهای بیشماری بههم میپیوندند، اجزا و قطعات مختلف کالبدها یکدیگر را پیدا خواهند کرد، خونهای ریختهشدە دوبارە در بدن قرار میگیرد و اتفاقاً رستاخیز نه در جهان دیگری، درست در همین جهان اتفاق خواهد افتاد.

رخداد ژینا و ناایدئولوژی «زن، زندگی، آزادی» / محمد حقمرادی
این سه مفهوم (زن، زندگی، آزادی) در پیوند با هم برسازنده و تأسیسکنندهی یک ایدئولوژی نخواهند شد و یک ایدئولوژی را در برابر ایدئولوژی های دیگر قرار نمیدهند، بلکه میخواهند زندگی را از استعمار آنها برهانند و این به معنای گسستن چرخهی تبدیل سیاست میان ناسیونالیسم و اسلامگرایی به همدیگر در لحظه ی قیام ژیناست.