نقد اقتصاد سیاسی

برچسب: اعتراضات ایران

دیالکتیک انقلاب و ضدانقلاب / شاهین نصیری

خیزش‌های سیاسی در ایران و ریشه‌های تاریخی آن:
برای شهروندان ایرانی، موقعیت‌های انقلابی ماهیتی دوگانه و پیچیده‌ دارند. از یک‌سو، پیدایش هر موقعیتِ انقلابی دال بر جهشی روبه‌جلو است و از آفرینش گستره‌ای نوین برای دست‌یابی به آزادی‌ و برابری خبر می‌دهد. اما این موقعیت‌های تاریخی همزمان حاملِ نیرویی ویرانگر و ضدانقلابی است که جامعه را به‌ورطه‌ی نابودی و عقب‌گرد سوق داده است.

خیزش علیه همه‌ی تبعیض‌ها / لاله عرب

چیزی که مرگ مهسا را تبدیل به اراده‌ی جمعی برای دفاع از حق حیات علیه ماشین‌ تولید مرگ آنی یا تدریجی می‌کند، تجمیع تناقضات و تعارضات برآمده از ساحت‌های مختلف است. علاوه بر بحران اقتصادی، نظام با بحران عمیق سیاسی نیز روبروست. در واقع، آنچه مشروعیت حاکمیت را تضمین می‌کند این است که اراده‌ی حاکم، اراده‌ی خلق خود باشد.

کدام بدیل؟ کدام راه؟ / پرویز صداقت

طرح چهره‌هایی مانند رضا پهلوی، و پخش همزمان به‌اصطلاح مصاحبه‌ی تلویزیونی‌اش از چند شبکه‌ی ماهواره‌ای که بودجه‌ی آن‌ها را مستقیم یا غیرمستقیم، آشکارا یا نهانی، دولت‌های امپریالیستی یا ارتجاعی تأمین می‌کنند، به‌وضوح نشان‌دهنده‌ی یکی از سناریوهای امپریالیستی برای آینده‌ی ایران است که نه‌تنها در عمل و درازمدت آرزوی دموکراسی و آزادی‌خواهی ایرانیان از مشروطه به بعد را بار دیگر به شکست منتهی می‌کند بلکه از آن مهم‌تر وهن تاریخی به ملتی است که طی چند نسل و بی‌گمان بیش از هر ملت دیگری در این منطقه و با یکی از طولانی‌ترین سوابق در میان کشورهای جنوب جهانی درگیر مبارزات دموکراتیک و عدالت‌جویانه بوده است.

اکنون، به‌مثابه تاریخ / پرویز صداقت

خیزش‌هایی که از دی‌ماه 1396 آغاز شده، در آبان‌ماه امسال اوج تازه‌ای گرفته و درپی آن هم لحظه‌های دیگری از فرازوفرود آن را تجربه می‌کنیم، بخشی از جنبش دموکراتیک و تاریخی درازمدت‌تری در مقیاس یک قرن گذشته‌ی ایرانِ مدرن است  که در بدو امر برای مقابله با انسداد ساختاری سیاسی سربرآورد و با تکامل هرچه بیش‌تر اقتصادی و اجتماعی ایران ابعاد ضداستعماری، طبقاتی و هویتی مدرن یافت.

در روش‌شناسی مبانی آزادی / علی رها

اعتراضات کنونی که خصلتی همگانی پیدا کرده، علت وجودی‌اش را مدیون خود است و نمی‌توان محتوای مثبت آن‌را صرفاً به واکنشی منفی تقلیل داد. درست است که با تحرکاتی اعتراضی مواجه‌ایم اما تداوم و قوام گرفتن حیات خودپوی‌ آن، مستلزم خوداگاهی نسبت به ذات ایجابی خویش است. جنبشی که «غایت» خود را در خود نیابد، خود ـ سرنوشت‌ساز نیست و در کشمکشی مداوم با آن‌چه نمی‌خواهد، با «غیر»، خود را فرسوده می‌کند. جنبشی که صرفاً خود را با ضد خودش تعریف کند هنوز در خود ریشه نبسته، و خودواسطه‌گر نشده است.