برچسب: انقلابهای قرن بیستم

روبَن اوم نییوبه: تجسم تبدیل آگاهی به عمل / سعید بواَماما / ترجمهی حمیدرضا سعیدیان
سیر زندگی اوم نییوبه و پایان غمانگیز آن از چالش عظیمی که انقلابیون در عصراستقلالهای آفریقا با آن مواجه هستند، خبر میدهد: چهگونه میتوان از این امر که قدرتهای استعماری این استقلالها را، به منظور حفظ منافع خود، به خیالبافیهای روی کاغذ تنزل دهند، حذر کرد؟

هنگامی که انقلاب به عمق نمیاندیشد / سعید بواماما / ترجمهی حمیدرضا سعیدیان
چهرههای انقلاب افریقا (4): جومو کنیاتا
قراردادن جومو کنیاتا (۱۹۷۸ـ حوالی۱۸۹۰) در رأس مثالهای اندیشهی آزادی آفریقا، میتواند متناقض بهنظر برسد. این رهبر در واقع با یک رفورمیسم دائمى مشخص میشود که، در ادامه، به یک سیاست ارتجاعی در راهبری کنیا تغيير شكل میدهد. اما این تناقض فقط ظاهری است. برای درک آن، باید اثر زمان و تاریخ را در نظر داشت. نسل انقلابیون خودبهخودى وجود ندارد. آگاهی ملی و اندیشهی رهاییبخش یک شبه ساخته نمی شوند. آنها محصول انباشت تجربیات، تبادلات، شکستها و سازشها هستند. اگر چه حالا میتوان به حق سرشت«انقلابی» جومو کنیاتا را به چالش کشید، اما اگر کنیاتا را در بستر تاریخی قرار دهیم، مردم کنیا و مقامات بریتانیا مسلماً به او بهعنوان خطری برای نظام استعمار نگاه میکردند. «انقلاب» یک مفهوم غیرتاریخی نیست؛ یک روند اجتماعی است که در شرایط تاریخی معین رخ میدهد.

چهرههای انقلاب افریقا (1) / سعید بواماما / ترجمهی حمیدرضا سعیدیان
مقالهای که در زیر میآید، ترجمهی مقدمهی کتابی است که تحت عنوان «چهرههای انقلاب آفریقا: از کنیاتا تا سانکارا» به زبان فرانسوی به منتشر شده است. ترجمهی سایر بخشهای کتاب نیز بهتدریج ارائه خواهد شد.گفتار دربارهی «بیهودگی» و «شکست» مبارزات و انقلابات خلقهای آفریقا برای رهایی از یوغ استعمار و امپریالیسم، در ادبیات سیاسی و تحلیلهای سیاستمداران و روزنامهنگاران وابسته به نظام مسلط، امری رایج است. گفتار فوق بهطور ضمنی ابراز میکند که پروژهی رهایی در اصل با واقعیت انطباق نداشت؛ اتوپیایی بود و بنابراین قابلاجرا نبود. این گفتار به این ترتیب در گسترش جو نیهیلیستی و بیانگیزگی، که یکی از عوامل بازتولید نظم ناعادلانهی جهان و یکی از دلایل دشواری گذار به ضدحمله است، مشارکت میکند و تلاش دارد تا دوزخیان روی زمین از امیدهای خود صرفنظر کنند.

درسهای انقلابهای دوم / سعید رهنما
/ بازخوانیِ انقلابهای سوسیالیستیِ روسیه، آلمان، چین و ویتنام / در گورستانی در برلین، در قطعهی بزرگان سوسیالیست آلمان، آنجا که رزا لوکزامبورگ، کارل لیبکنخت و بسیاری دیگر آرمیدهاند، بر تختهسنگ بزرگی نوشته شده، «مردگان زِنهارمان میدهند». قصد و منظورِ این سنگنوشتهی مسحورکننده را به دو شکل میتوان تعبیر کرد: یکی آن که مردگان از ما میخواهند که پیشگامانِ بزرگ را از خاطر نبریم و همان راهی را که رفتند پیگیری کنیم، یا هشداری است که از تجربهشان بیاموزیم و برای رسیدن به همان هدفِ مشترک راههای دیگر را جستجو کنیم. با توجه به تجربیات جنبشها و انقلابهای بزرگ سوسیالیستی در جهان و ضرورت درسگیری از موفقیتها و شکستهاشان، باورِ من تعبیر دومی است.

انقلاب نیکاراگوا / سعید رهنما
رهبری جبههی ساندینیستها در طول یازده سالی که در نیکاراگوا در قدرت بود، بهرغم اختلافنظرها انشعاب نکرد، دستهای آن دستهی دیگر را خائن نخواند، و کسی اعدام یا زندانی نشد. با آنکه در عمل و در تصمیمها اقلیت و اکثریتی وجود داشت، رهبری به «بلشویک» و «منشویک»، «اقلیتی» و «اکثریتی» و جز آن، که یکی از عوامل نابودی دیگر انقلابهای جهان بود، تقسیم نشد. و این از ویژگیهای بینظیر انقلاب نیکاراگوا بود. از مهمترین ویژگیها باور و تأکید رهبران انقلاب به دموکراسی، نه تنها در حرف و روی کاغذ بلکه در عمل بود. زمانی که با پشتوانه قوی مردمی و ارتش آزادیبخش قدرت سیاسی را گرفتند، و در حالی که هیچ یک از دیگر نیروهای سیاسی امکان رقابت با آنها را نداشتند، تقریباً تمامی این جریانات و حتی مخالفان خود را دعوت به مشارکت در دولت کردند. پارهای از وزارتخانهها به آنها واگذار شد، و در نهاد قانونگذاری جدید، هر جریان سیاسی یک نفر نماینده داشت.

انقلابهای ویتنام / سعید رهنما
با آنکه سوسیالیستهای ویتنام پس از نوسانات بسیار و تندرویها و کندرویهای متعدد، به این درک مهم رسیدند که بدون یک فاز تدارکاتی در دوران سرمایهداری امکان گذار به سوسیالیسم وجود ندارد، اما در این مسیر سخت و مشکل، در میان تمام کششها و تهاجمهای سرمایهداری در عرصهی ملی و جهانی، رادیکالیسم بهینهای را پیگیری نکردند. در تجربهی آنچه که آنرا «راه رفتن روی دو پا» نامیدند، پای راست از پای چپ بهمراتب تندتر برداشته شده، و تا حد زیادی این جنوب بود که شمال را سرمایهداری کرد، و نه شمال که میخواست جنوب را سوسیالیستی کند.

انقلابهای چین / سعید رهنما
انقلاب دوم چین تحت رهبری مائوتسه دون یکی از پیچیدهترین و اثرگذارترین انقلابهای قرن بیستم بود. این انقلاب برکنار از نقش بسیار مهمی که در شکست امپریالیسم ژاپن بازی کرد، موفق شد که به نظام فئودالی و سلطهی اربابان فئودال و جنگسالاران محلی پایان بخشد و تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عظیمی را همراه با توسعهی سریع زیرساختها، صنایع و شهرها بهوجود آورد. این انقلاب اما به دلایل مختلف عینی و ذهنی، و توهمها و خطاهای رهبری نتوانست و نمیتوانست به هدف تعیینشدهی خود، یعنی سوسیالیسم ، دست یابد و با شکستاش، ضدّ خود، یعنی یک نظام سرمایهداری خشن را مستقر ساخت.

انقلاب ۱۹۱۸ آلمان / سعید رهنما
شکست انقلاب آلمان یکی از تراژیکترین و در عین حال آموزندهترین تجارب جنبش سوسیالیستی جهان است. این که پیشرفتهترین و پیچیدهترین جریانات چپ سوسیالیست بهرهبری بزرگترین شخصیتهای تاریخ سوسیالدموکراسی و کمونیستی، در یکی از پیشرفتهترین و صنعتیترین کشورهای جهان، یعنی آلمان، در شرایط پس از جنگ در ۱۹۱۸، قدرت دولتی را بهدست آوردند، اما نتوانستند به اهداف مهم خود دست یابند و شکست فاحشی خوردند، یکی از پیچیدهترین تجارب جنبشهای ترقیخواه جهان است.

در جستوجوی ناکجاآباد / پرویز صداقت
هر تلاش برای بدیلسازی ترقیخواهانه باید قبل از هر چیز تبیین درستی از علت شکست جنبشهای انقلابی و تجارب رفرمیستی قرن بیستم ارائه کند. از سوی دیگر باید به این سؤال پاسخ دهد که با توجه به تغییرات کمّی و کیفی در طبقهی کارگر از یک سو و پدیدار شدن سوژههای جدید انقلابی از سوی دیگر، سوژهی انقلابی جدید کدام نیروهای و طبقات جدید اجتماعی هستند. علاوه بر آن، آیا طراحی نظام بدیل سرمایهداری در یک چارچوب ملی اساساً امکانپذیر است؟ سؤالات بعدی مربوط به این است که نظام بدیل چه ویژگیهایی باید داشته باشد. منظور ویژگیهایی که در افق طولانیمدت در نظر داریم نیست، بلکه ویژگیهایی است که در مسیر حرکت به سمت آن افق باید از آن برخوردار بود. و بالاخره این که کدام گامهای عملی را باید در این چارچوب برداشت.

انقلابهای روسیه / سعید رهنما
«تزهای آوریل» لنین یکی از مهمترین، مؤثرترین و ستایششدهترین نوشتههای لنین بوده است. شاید هیچ سندی در تاریخ جهان نتوانسته به اندازهی این «تکه کاغذ» که لنین با عجله هفت بند موردنظر خود را بر روی آن نوشت و در جلسهای خواند، و چند روز بعد سه تز دیگر نیز به آن افزود، در سرنوشت یک کشور و حتی کل جهان چنین تأثیر عظیمی به جا گذارد.

درآمدی بر انقلابهای قرن بیستم / سعید رهنما
با شروع سال ۲۰۱۷ یک قرن از انقلابهای بزرگ فوریه و اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه میگذرد؛ انقلابهایی که نقطهعطفِ بزرگترین تحولات اجتماعی و الهامبخشِ انقلابهای متعدد دیگر در قرن بیستم بودهاند. هدف بررسی حاضر مرور تجربیات پارهای از مهمترین انقلابهای قرن بیستم و درسهای گرفته یا نگرفته از این انقلابها است. این سلسله مقالات بر پایهی منابع و پژوهشهای متعدد دربارهی انقلابهای روسیه، آلمان، چین، کوبا، نیکاراگوا و نمونههای دیگر تهیه و تنظیم شده است و بهمرور منتشر خواهد شد. نخستین بخش این مقالات نگاهی نظری به پدیدهی انقلاب دارد.