برچسب: فلسفه و انقلاب

لنین 1916-1914: پویهی فلسفی، جنگ و سیاست بدیل / اتین بالیبار / ترجمهی محمد حاجینیا
نزد لنین تنها یک پویهی فلسفی، در معنای دقیق کلمه، وجود دارد و این دقیقاً جنگ – با تمام مخاطرات و پیامدهای بلافصلاش- است که آن پویه را متعین میکند. اگر این نکته درست باشد که ابژهی فلسفه را نمیتوان از ابژهی سیاست جدا کرد، مسئلهی بالا میتواند برای فلسفه مهم باشد. در هر حال، این مسئله بیتردید برای فهم جایگاه لنین در تاریخ، از جمله در تاریخ جنبش اجتماعی که «لنینیسم» خوانده میشود، بسیار مهم است.

اندیشههایی نهچندان بیقاعده دربارهی فلسفه چیست؟ انقلاب چیست؟ / رایا دونایفسکایا / ترجمهی علی رها
هیچ چیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد که نزد هگل نه مذهب بلکه فلسفه والاترین است. نیازی به گفتن نیست که انقلاب در تفکری که با دیالکتیک هگل آغاز شد، در قلمرو اندیشهی نوین مارکس به واقعیت استحاله یافت. از آن پس تاکنون، هیچ انقلابی که به فلسفهی انقلاب متکی نباشد موفق نبوده است.

مارکس، اشتیرنر، فلسفه و انقلاب / علی رها
«انقلاب میتواند به هر نیتی سرهایی را که فلسفه برای اندیشیدن به کار برده است از تن جدا کند. اما اگر انقلاب بر فلسفه مقدم میبود، فلسفه هرگز نمیتوانست از سرهای بریدهشده توسط انقلاب استفاده کند.»
هاینریش هاینه، دین و فلسفه در آلمان