برچسب: مصطفی شعاعیان

روشنفکر بیمانند: مصطفی شعاعیان، پژوهشگر انقلابی / پیمان وهابزاده
بهمناسبت 16 بهمنماه، سالگرد جانباختن مصطفی شعاعیان
___________________
شعاعیان چنان زیست که بدان باور داشت. او به آنچه میآموخت عمل میکرد. زندگی او که با مرگی انقلابی پایان یافت زندگیِ چندوجهی یک کنشگر، دانشگاهی، پژوهشگر، نویسنده، و اندیشمندی ناآیینی بود. شاید از این رو باشد که جز تنی چند از رفقای وفادارش امروز هیچ کس و قطعاً هیچ گروه و اندیشهی سیاسی میراثدار او نیست… او یک «روشنفکر» به معنای راستین این واژه ماند: او با قدرت از حقیقت سخن گفت، در حالی که با گام استوار منتقد سازشناپذیر وضع موجود، هم در میان دوستان و هم علیه دیکتاتوری، ماند.

تَرَکی در جهانِ سربی / فاطمه صادقی
الهیات کمونیستی مصطفی شعاعیان:
دههی چهل شمسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. سوای همهی تحولات، این دهه عصر گذار تدریجی از اصلاحطلبی به انقلابیگری نیز هست. یکی از تحلیلگران و فعالان سیاسی این دوره که هم تحولات را مستمر و از نزدیک دنبال میکرد و هم مرتباً دربارهشان مینوشت، مصطفی شعاعیان بود، متولد سال 1314 و درگذشتهی سال 1354. آرا و احوال او از جهات عدیدهای نامتعارف بود. زندگیاش ترکیب غریبی از فعالیت و پیکار سیاسی، تدارک مقدمات انقلابی، سازماندهی، زهد، عرفان، عاشقی، شاعری، و البته مطالعه و نوشتن دائمی بود. همچنین نظم و تعهد او به مکتوبکردن و ثبت و ضبط دائمی حوادث عملاً دیدگاهها و تحلیلهایش را به فضیلتی کمیاب بدل کرده است که پرداختن به آن فرصت جداگانهای میطلبد.
شعاعیان از نظر سیاسی ضدسلطنت، حامی مصدق، چپ غیرآیینی، و نظریهپرداز انقلابِ جبههای بود. اما از نظر دانش و بینش سیاسی و اجتماعی و تاریخیْ روشنفکری کاملاً بهنگام بود. البته هدف این مقاله توضیح کلیهی ابعاد زندگی و اندیشهی شعاعیان نیست. غرضْ دفاع یا ضدیت با افکار و آرا او هم نیست. انگیزهام پرداختن به جنبههایی از اندیشهی او برای نشان دادن این بهنگامی است. شعاعیان از نخستین منتقدان جدی لنینیسم و هر نوع نظریه و عمل اقتدارگرا در ایران بود؛ آنهم در زمانهای که اقتدارگرایی و دموکراسی برای بخش مهمی از روشنفکران و فعالان سیاسی چندان اهمیت نداشت. بیشتر آنها بر این گمان بودند که از رهگذر کاربست دقیق یک ایدئولوژی خواهند توانست بهشت زمینی را برپا کنند و همهی مناسبات نادلخواه را از ریشه برکنند. اما شعاعیان چنین نمیاندیشید. در زمانهای که انتقاد از لنین و استالین ارتداد محسوب میشد، او بهصراحت از اقتدارگرایی نهفته در لنینیسم بهعنوان اصلیترین رویکرد انتقاد میکرد. طبعاً این رویکرد هم در آن زمان و هم امروز با دشواریهای عدیده مواجه است. شعاعیان در نوشتههای متعدد خود، بهویژه در کتاب انقلاب، لنین و لنینیسم و چپ آیینیِ آن زمان را بهتفصیل به تیغ نقد کشید و باورمندان آن را به مطالعهی جدی، تفکر انتقادی، خلاقیت و نوآوری نظری، و رهایی از تعصب و اطاعت کورکورانه دعوت میکرد. غرض او از این انتقادات، دعوت چپ به بازخوانی در مشی خود بود، اما با برخوردهای بسیار تند و شخصی مواجه شد. چنین مینماید که هدف اصلی از این نوع برخوردها نه مجابکردن بلکه ساکتکردن او بود. برای نمونه، حمید مؤمنی که به نمایندگی از چریکهای فدایی خلق مسئول پاسخگویی به شعاعیان بود، در نوشتهای با عنوان شورش نه؛ قدمهای سنجیده در راه انقلاب او را به کتابسازی، بورژوابودن، تنبلی، نظریبودن، اهل عمل نبودن، پرگویی و غیره متهم کرد.