برچسب: مهسا اسدالهنژاد

آزادی جمهوریخواهانه: خودآیینی و صدای سیاسی / مهسا اسدالهنژاد
از منظری جمهوریخواهانه رشد و گسترش صداهایِ خودآیین، در یک همبستگیِ فراهویتی، میتواند ما را به زیستن در جامعهای آزاد و برابر امیدوار کند. صدایِ خودآیین، آن صداییست که میتواند منفعتِ مصرحِ خویش را بدونِ نادیدهگیری این امر که همهی شهروندان سوژههایی متعلق به گفتار و درونِ آن هستند، دنبال کند. این صدا درونِ یک رابطهی قدرت، به نابرابریِ توزیعِ قدرت واکنش نشان میدهد و در عینِ آنکه میکوشد تا قدرت را برابر کند، رو به دیگری و دیگرشدن خویش در تصادمِ صداها گشوده است.

نظریهی جمهوریخواهانهی سوسیالیستی دربارهی آزادی و حکومت / جیمز مالدون / ترجمهی مهسا اسدالهنژاد
نظریهی جمهوریخواهانهی سوسیالیستی نباید با نظریههای سوسیالیستی و جمهوریخواهانه بهگونهای که انگار با یکدیگر در تضادند، برخورد کند. هر چه باشد، جمهوریخواهان ادعا میکنند که روایت پیشروتری از آزادی سیاسی در نسبت با لیبرالها ارائه میدهند. از چشمانداز سوسیالیستی، چنانکه رزا لوکزامبورگ بیان کرده است: «هر سوسیالیستی ماهیتاً یک جمهوریخواه است»

جنبش پیشرو و دو معنای مشروعیت و حقِ همگان / مهسا اسدالهنژاد
وقتی درون جنبشی از همگان حرف میزنیم، منظورمان چیست؟ آیا میتوان گفت که جنبشی نه از جانب همگان، اما معطوف به همگان است؟ ایدئولوژیها و مکاتبِ فکری مختلفی هستند که باور به چیزی چون «همگان» را زیر سؤال میبرند. از دید آنها همگانی وجود ندارد مگر آنکه دارایِ باوری، طبقهای، جنسیتی، نژادی و منصبی باشد و از آنجایی که هر یک از این «دارایی»ها درونِ خود نابرخورداریها و تبعیضگذاریهایی را حمل میکند، نمیتوان از همگان سخن گفت. همگان از درون قاچقاچ است. بهمحض سخنگفتن از جانبِ همگان، همگان ازهم وامیرود. اینجاست که گروههای مختلفی از همگان بیرون میافتند.

«برایِ» نیروی از دست دادن و بههمپیوستن / مهسا اسدالهنژاد
آینده در دستهایی که میگیریم، رؤیاهایی که میبافیم، بدیلهایی که میآفرینیم، ساخته میشود؛ پر از نگرانی و امیدِ توأمان. آیندهای که رو به آن، باوجود نابودگری، دوام میآوریم.

از دموکراسی در دولت تامّ کیفی چه میماند؟ / ترجمه و شرح: مهسا اسدالهنژاد
بازخوانی آرای کارل اشمیت: از کارل اشمیت، حقوقدان و نظریهپردازِ امر سیاسی قرنِ بیستم، غالباً بهعنوان نظریهپردازی یاد میشود که ظهور دولتِ توتالیتاریستی را صورتبندی کرد. این رویکردِ غالب نسبت میان دموکراسی و دولت و درواقع تصویری را که اشمیت از «قدرت مؤسس» مردم به دست میدهد، نادیده میگیرد. متن حاضر مرور نظریِ جهتداری است مبتنی بر ترجمهای گزیده از چند متن و شرح که بر خوانشِ او از قانون اساسی، بهمثابهی تبلور قدرتِ مؤسس مردم، تأکید کردهاند.