برچسب: نقد رفرمیسم سوسیالیستی

تداوم انقلاب یا توسل به رفرم؟ / ی. کهن
تمرکز بحث حاضر بر گرایشهای چپ و سوسیالیستی است. درون این گرایش، دو دستهی اصلی وجود دارد: اِوُلوشونیستها و رِوُلوشونیستها. دستهی اول خواهان سرنگونی انقلابی دولت هستند بیآنکه خللی بر وجه تولید کاپیتالیستی وارد شود و دستهی دوم خواستار سرنگونی انقلابی دولت و تداومِ پیگیرِ انقلاب تا تغییر وجه تولید کاپیتالیستی است. مطلب حاضر تلاش میکند تا با تدقیقِ تعاریف و مواضع این دو گروه، و با استناد به تجارب تاریخی، پرتوی بر مسیر پیشاروی خیزش کنونی بیندازد.

حزب کارگر و سوسیالدموکراسی بریتانیایی / سعید رهنما
حزب کارگر در مسیر طولانی حیات بیش از یک قرن، فرازوفرودهای بسیاری را در قدرت و در اپوزیسیون از سر گذراند. در غیاب جریانات چپ سوسیالیستی که در مقاطع مختلف به وجود آمدند و عمدتاً به خاطر فرهنگ سیاسیِ غالب در بریتانیا، پا نگرفتند، حزب کارگر بهعنوان حزبی با پایگاهِ کارگری و مردمی، حاملِ اصلی سیاستهای سوسیالیستی، البته از نوعِ انگلیسیاش، شد. این حزب بهرغم دستاوردهای مهمی که در مقاطعی از نظر ایجاد سیستم رفاهی و پیگیری سیاستهای ترقیخواهانه داشت، هم بهدلیل عدم قاطعیت و نداشتن یک دیدگاهِ راهبردیِ منسجم، و هم بهخاطر رویارویی با قدرت فزایندهی سرمایه در عرصهی ملی و جهانی، و دیگر واقعیتهای ساختاری، دچار شکستهای پیدرپی شد.

سوسیالدموکراسی فرانسوی: از «گسست از سرمایهداری» تا گسست از سوسیالیسم / سعید رهنما
بر کنار از موانع عینی، آنچه که سوسیالیستهای فرانسوی را دچار شکست ساخت، تسلیم شدنِ آنها به ایدئولوژی سرمایهداری بود. سوسیالدموکراتهای فرانسوی نظیر سوسیالدموکراتهای سوئد، ضمن حفظ بسیاری از خواستهای ترقیخواهانه و عدالتخواهانه، هدفِ نهایی گذار به جامعهی پساسرمایهداری را بهتدریج به اصلاحِ نظام موجود سرمایهداری تبدیل کرد.

حزب سوسیالدموکرات سوئد: از سوسیالیسم تا لیبرالیسم / سعید رهنما
تجربهی سوسیالدموکراسی سوئد این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد که سوسیالیسم و جهت گیری سوسیالیستی در دوران جهانیشدن سرمایه و نولیبرالیسم با مشکلات بسیار سختتر و پیچیدهتری مواجه است، و مقابلهی واقعی و عملی و نه تخیلی، با این هیولای وحشتناک بهمراتب سختتر و پیچیدهتر از تصورات گذشته در مورد گذار از سرمایهداری است.
…

عوامل ظهور و افول رفرمیسم سوسیالیستی / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (7):
در حد فاصلِ اواخر نیمهی اول قرن نوزدهم که بنیان نظریهی سوسیالیسم مارکسی شکل میگرفت و اواخر نیمهی دومِ آن قرن که اولین نشانههای تجدیدنظرطلبی و رفرمیسم سوسیالیستی پدیدار شد، و پس از آن در سرتاسر قرن بیستم، و تا امروز در اوایل قرن بیستویکم، تغییر و تحولات فراوان و بیوقفهای در عملکردِ نظام سرمایهداری و شرایط عینی و ذهنی ناشی از آن، در جریان بوده است. این تحولات عظیم در کلیت خود و در بنیانهای اصلی و اساسیاش همراستا با تحلیلهایی بود که مارکس با نبوغ بینظیرش پیشبینی کرده و تناقضها و تضادهایش را نشان داده بود. اما واضح بود که در جزئیات نمیتوانست چنین باشد. در این بخش مهمترین مجموعه عواملِ مرتبطی بررسی میشود که بخشی از پیروان مارکس را به تجدیدنظرطلبی و تأکید بر تاکتیکها و استراتژی رفرمیستی سوق داد و همزمان در آن مقاطع از تحول جوامع انسانی مانع موفقیت آنها در نیل به سوسیالیسم شد.

«انقلاب بدون انقلاب»: خوانش رفرمیستی از گرامشی / سعید رهنما
آنتونیو گرامشی از برجستهترین متفکرین مارکسیست جهان، ده سال از آخرین قسمتِ عمرِ بس کوتاه خود را در زندان فاشیستها گذراند، و قسمت اعظم یادداشتهایش را در «کتابچههای یادداشتهای زندان» نوشت؛ مجموعهای عظیم، پیچیده، پراکنده، و ویرایشناشده در عرصههای متنوع فرهنگی، فلسفی، تاریخی، مذهبی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی توأم با مفاهیمی بدیع، که بیانگر نبوغ استثنایی و ذهن باز و خلاقاش بود. این یادداشتها را با خوانشهای متفاوتی میتوان درک کرد، و هم دیدِ انقلابِ بلافاصله و هم دیدی رفرمیستی و تدریجگرا را از آنها استنتاج کرد. از یکسو به نوشتههایی برمیخوریم که عمدتاً تحت تأثیر انقلاب اکتبر، از انقلابِ بلافاصلهی سوسیالیستی حمایت میکند، و از سوی دیگر انبوه مفاهیم و نوشتههایی را داریم که تدارک طولانی و گذار تدریجی و آرام بهسوی سوسیالیسم را لازم میبیند.