برچسب: نقد پسامارکسیسم

پسامارکسیسم و سیاست حقوق بشر: لوفور، بدیو، آگامبن، رانسیر / دانیل مکلافلین / ترجمهی مصطفی طاهرخانی
این نوشتار، شیوهی مواجههی نظریهی قارهای رادیکال نسبت به هژمونی سیاسی حقوق بشر را با تمرکز بر تفکرات «پسامارکسیستی» (با بررسی کارهای چهار منتقد تأثیرگذار حقوق بشر- کلود لوفور، آلن بدیو، جورجو آگامبن و ژاک رانسیر) مورد ارزیابی قرار میدهد.

الن بدیو: رخداد، حقیقت و «فرضیهی کمونیسم» / الیور هریسون / ترجمهی پریسا شکورزاده
نظریهی سوژهی انقلابی بدیو به واسطهی ارتباط او با مائویسم در دههی 1980 میلادی در فرانسه شکل گرفت. بدیو پروبلماتیک اصلی را نظریهای در باب سوژه دانست که از آن پس راهنمای تمام کارهای نظری و عملی او قرار گرفت. با اینکه نظریهی سوژهی اولیهی او هر سه شرط نظریهی سوژهی انقلابی مارکس را در خود داشت، اما در اواخر دههی 1980 این نظریه بهطور قابلتوجهی تغییر کرد. این تغییرات در نظریهی بدیو همانند نظریهی لاکلائو و نگری، ناشی از بهرهگیری عمیقتر او از هستیشناسی بود؛ اگرچه هستیشناسی بدیو با اصول ریاضی نظریهی مجموعهها مرتبط است. بدیو در نظریهی «رخداد» خود بیان میکند که سوژهی انقلابی دارای وفاداری دایمی به «حقیقتِ» بحرانی پیشبینینشده در «وضعیتی» مستقر است. او در کارهای بعدیاش، با زندهکردن درونمایههای موجود در کار پیشیناش کمی این نظریه را تدقیق میکند. در این مرحله مفهوم «فرضیهی کمونیسم» محوریت مییابد؛ مفهومی که ابتدا از سویی فاصلهگرفتن بدیو از نظریهی مارکس را توضیح میداد و در عینحال از سوی دیگر امروزه برای بازاندیشیدن به نظریهی مارکس به کار میرود. ارزیابی من از نظریهی بدیو بر مفاهیم رخداد و سوژه متمرکز است و همچنین به ملاحظهی نتایج کلی آن چیزی میپردازم که به باور بدیو سوژهی انقلابی امروزه باید در آن دخیل باشد.

دموکراسی رادیکال و فراموشی ریشهها / آرش فال اسیری
/ نقد دیدگاه ارنستو لاکلائو و شانتال موف / مارکس در «مقدمهای بر نقد فلسفهی حقوق هگل»، رادیکال بودن را چنین توصیف میکند: دست یافتن به ریشهی مسایل (137: 1970). این تعریف درظاهر در نقطهی کانونی نظریهی دموکراسی رادیکال قرار دارد. نظریهای که در پی بازیابی هویت اشتراکی انسان بهعنوان موجودی اجتماعی و در زمانهای… ادامهٔ مطلب ›