برچسب: نولیبرلیسم

شانزده آذر، نولیبرالیسم و مداخلهی بشردوستانه / مزدک دانشور
در پی مجموعه رخدادهای اعتراضی آبانماه و بهخصوص پس از تظاهرات 16 آذرماه دانشجویان در مجموعهای از دانشگاههای کشور و بهویژه تهران، موضوع اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی دوباره به موضوع بحث در میان روشنفکران و صاحبنظران ایرانی بدل شد. کلیدواژهی نولیبرالیسم که دانشجویان معترض به کار گرفته بودند و میزان کاربرد آن در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، اصلیترین محور این بحثها بود. در این یادداشت، به مباحثی که اقتصاددانان راستگرا در این زمینه مطرح کردهاند نمیپردازم، زیرا وظیفهی این روشنفکران انداموار بورژوازی انکار نولیبرالیسم و بهطور کل انکارکردن پروژهی اقتصاد-سیاسی طبقهی حاکم در کشورهای گوناگون جهان است. این افراد در سالهای اخیر با دفاع از خصوصیسازی، انواع مختلف کالاییسازی، مالیسازی و حذف یارانهها در ایران، قبل از هرچیز به وظایف طبقاتی خود عمل کردهاند و بحث با آنها برسر وجود یا نبودِ نولیبرالیسم موضوعیت ندارد، چراکه آنها لشکرِ انکارند.

راه رستگاری از نولیبرالیسم / جورج مونبیو / ترجمهی محمود حایری
حس میکنید در یک مدل اقتصادی ورشکسته گیرافتادهاید؟ مدلی که حیات دنیا را ازبین میبرد و زندگی فرزندان ما را تهدید میکند؟ مدلی که به خاطر کمشمار ثروتمند افسانهای، میلیاردها انسان را نادیده میگیرد؟ مارا به دوگروه برندگان و بازندگان تفکیک میکند و بازندهها را بهخاطراقبال بدشان مقصرمیداند؟ به نولیبرالیسم خوش آمدید؛ آموزهی زامبیگونهای که به نظرنمیآید هیچگاه بمیرد، هرچند بسیار بیاعتبار است.

فراسوی «بد» و «بدتر» / گفتوگوی اندرو آراتو و نانسی فریزر / ترجمهی ابراهیم محمودی
مشکل از نظر تحلیلی در اینجاست که (نو)لیبرالیسم و فاشیسم واقعاً دو چیز متفاوت نیستند که یکی خوب و دیگری بد باشد، بلکه دو چهرهی عمیقاً به هم مرتبط نظام جهانی سرمایهداری هستند. گرچه آنها به هیچوجه به لحاظ هنجاری معادل هم نیستند، اما هر دو محصول آن نوع سرمایهداری بیقیدوبندی هستند که هر جا وارد شود، زیستجهانها و زیستبومها را متزلزل ساخته، و در پس ردپاهایش، هم آزادی فردی را میتوان دید و هم رنجِ بیحساب را. لیبرالیسم بیانگر جنبهی اول این فرآیند، یعنی آزادیبخشی است؛ به منزلهی نقابی فریبنده که بر خشم و رنجِ ناشی از جنبهی دیگر سرپوش میگذارد. در غیاب یک بدیل، این زخمها به چرک نشسته و احساس خشم و رنج، همچون خون در رگِ هر نوعی از اقتدارطلبی جریان خواهد گرفت، چه آن نوعی از اقتدارطلبی که واقعاً شایستهی عنوان فاشیسم هست و چه آنهایی که مصرحاً فاشیستی نیستند. به عبارت دیگر بدون وجود چپ، مهلکهی «توسعهی» سرمایهدارانه صرفاً توانایی خلقِ نیروهای لیبرال و مخالفان اقتدارطلبشان را دارد که در یک همزیستی تبهکارانه، با یکدیگر درمیآویزند. لذا (نو)لیبرالیسم نه پادزهر فاشیسم، که شریک جرمش است.

پیامبران جدید سرمایه: اپرا وینفری / نیکول ایشاف/ ترجمه کامران معتمدی
در افسانهی اپرا وینفری یک داستان مشخص بارها و بارها تکرار میشود. هنگامی که اپرا ۱۷ ساله بود در جایزهی مسابقهی خانم مقابله با آتش (1) در نشویل تگزاس برنده شد. آن سال همهی برندهها باید دستهی مویی بلند و قرمز میداشتند اما اپرا کسی بود که قاعده را عوض کرد. این مسابقه سرآغاز موفقیتهای… ادامهٔ مطلب ›