برچسب: هگل

اجتماع اتمی، استقلال فردی و فرمانروای مطلقه / هگل / ترجمهی علی رها
برگرفته از
پدیدارشناسی روح هگل، فصل «موقعیت حق و وضعیت قانونی»

فرازهایی از مقدمهی هگل بر «درسگفتارهای تاریخ فلسفه» / ترجمهی علی رها
برخورداری از خردی خودآگاه که متعلق به دنیای کنونی ما است، ناگهان پدید نیامده و تنها از خاک زمان حال رشد نکرده است. این دارایی را باید بهعنوان یک میراث پیشین، و بهعنوان نتیجهی کار – کار همه نسلهای گذشتهی انسان – در نظر گرفت.

هگل و نقد اقتصاد سیاسی / علی رها
هگل را نمیتوان بنا بهتعریف مرسوم یک «اقتصاددان» نامید. اگر مارکس فلسفه را جذب نقد اقتصاد سیاسی کرد، هگل اقتصاد سیاسی را جذب فلسفه کرده بود. پس مبانی نظری هگل دربارهی اقتصاد سیاسی اساساً در پرتو کل سپهر فلسفی او قابل فهم و نقد است. نزد هگل، اقتصاد صرفاً بُعد معینی از تجلی «ایده» در عرصهی «روح عینی» است. محصول نهایی و مکتوب اقتصاد سیاسی بر زمینهی «فلسفهی عملی» هگل، اثر جنجالی عناصر فلسفهی حق است که با گذشت ۲۰۰ سال مناقشه بر سر مفاهیم نهفته در آن هنوز پایان نیافته است. خود این اثر را نیز باید در پرتو پیشگفتار و مقدمهای که هگل بر آن نوشته است مورد بررسی قرار داد.

درسگفتارهایی پیرامون «پدیدارشناسی روح» (3)/ کمال خسروی
روح میخواهد عقل باشد: در یقین حسی، ادراک، فهم، خودآگاهی و عقل، روح دارای عقل بود، ولی خودِ عقل نبود. روح میخواهد فعلیت و موجودیت پیدا کند. جوهرِ روح، ذاتِ اخلاقی یا قوانین جامعه است. قوانینِ جامعه آگاهیِ روح نیستند، خردمندیِ روح نیستند، بلکه خودِ روح هستند، بصورتِ عقل. بهزبانی دیگر قانونِ جامعه، عقلِ مجسم است. قانونِ جامعه، عقلِ فعلیتیافته است.

درسگفتارهایی پیرامون «پدیدارشناسی روح» (2) / کمال خسروی
هگل میگوید، آزادیِ رواقی، درواقع صورتِ معقولِ آزادی است. آزادیِ در اندیشه است، آزادیای است که هنوز خود را در بیرون از خود، متحقق نکرده است. او میگوید: «آزادیِ در اندیشه، تنها صورتِ معقولِ آزادیاست، نه واقعیتِ زندهی خودِ آزادی.» آزادیِ خودآگاهی در مرحلهی رواقی، آزادیای است بیمحتوایِ عینی؛ دلخوشیِ ذهن است در دنیای ذهن؛ آزادیِ در اندیشه، خود را از بندها، رها احساس میکند، بهخاطر اینکه اصلاً وجودِ بندها را نمیخواهد بپذیرد، به این خاطر که به وجود بندها اعتقاد ندارد. در یک جهانِ ماوراء عینی، احساس آزادی میکند. خلسهای است که با فراموش کردنِ واقعیتِ عینی، بهدست میآورد، و در آنجا خود را رها احساس میکند. در لحظهی رواقی، خودآگاهیِ خدایگان، بهوسیلهی آگاهیِ بنده، وساطت میشود.

درسگفتارهایی پیرامون «پدیدارشناسی روح» هگل / کمال خسروی
نکاتی که طرح میکنم به این ترتیب است: اول بهطور خلاصه یادآوریای راجع به ساختمان کار هگل در دیگر آثار او خواهم داشت. بعد کلیاتی دربارهی ساختمان «فنومنولوژی» خواهم گفت و اینکه آیا اساساً میتوان مقایسهای بین «فنومنولوژی» و دیگر آثار هگل دربارهی ساختمان کار او صورت داد. سپس به خودِ بحث «فنومنولوژی» میپردازم.

كار و ميانکنش(1) / یورگن هابرماس / ترجمهی کمال خسروی
هگل در سالهاي 4-1803 و 6-1805 در شهر ينا درسهايی پيرامون فلسفهی روح ايراد كرد. كتاب فلسفهی روح دنبالهی اثر ديگر وی نظام اخلاقیات است كه هيأتی پارهوار و ناپيوسته داشت. اين آثار كماكان زير نفوذ تحصيلاتی قرار دارند كه هگل پيشتر در اقتصاد سياسی طی كرده بود. مطالعات ماركسيستی پیرامون هگل همواره اين نكته را مورد اشاره قرار داده است. با اين حال نظاموارگی ويژهی فلسفهی روح هگل در ينا تاكنون به حد كافی مورد عنايت واقع نشده است.

فراسوی بیکرانگی کاذب سرمایه: دیالکتیک و خودمیانجیگری در نظریهی آزادی مارکس / دیوید مکنالی / ترجمه محمد عبادیفر
«آیا درست است بگوییم که «بيكرانگي بد»، که در وضعیت بطالت و بیهودگی مستولی میشود، در اندیشهی هگل، وجه مشخصهی جامعهی بورژوایی است؟» (والتر بنیامین، پروژهی پاساژها). در حالی که مفهوم عدالت مارکس در سالهای اخیر، موضوع مباحثات نظری گستردهای بوده است، مفهوم «آزادی» او بهنسبت توجه کمتری را به خود جلب کرده است(1). احیای… ادامهٔ مطلب ›

دربارهی«نقد فلسفهی حق هگلِ» مارکس / کمال خسروی
اشاره به ابتکار تنی چند از دوستان، درسگفتارهایی که سالها پیش در جریان دورههایی از کار نظری و آموزشی ایراد شده بودند، بهصورت نوشتار درآمدند، تا از اینطریق آسانتر در اختیار طیف احتمالا گستردهتری از علاقهمندان قرار گیرند. امید من این است که محتوا و سطح این گفتارها، شایستهی تلاش صمیمانهی این دوستان و هدفی… ادامهٔ مطلب ›

گروندریسهی مارکس و «منطق» هگل / هیروشی اوشیدا / ترجمه آیدین ترکمه
1. تولید به طور عام و «فرایند زندگی[2]» هگل هستی انسانی را همچون هستی زنده تعریف میکند. او بدن انسانی را از ذهن انسانی جدا میکند. از دید او، بدن انسانی به سان سوژهای فیزیکی به واسطهی کنشگریهای اعضا و اندامهای متنوع اش بازتولید میشود. هنگامی که هگل دربارهی بازتولیدِ طبیعیِ انسان حرف میزند، بدن… ادامهٔ مطلب ›