ابتدای دههی هشتاد خورشیدی غالباً آغاز عروج جنبش کارگری در ایران قلمداد میشود. کنشگران چنین عروجی از یک سو فعالان کارگریِ جریان سندیکایی بودند و از دیگر سو نیز فعالانِ جریان جنبش ضدسرمایهداری. این دو جریان گرچه به لحاظ نظری با هم تفاوتها و تضادهای شدیدی داشتند اما از بستر عینی مشابهی برمیخاستند: ناکارآمدیهای همهنوع هویتهای بهاصطلاح کارگری که در چارچوب تفسیر هیأت حاکمه از قانون کار به رسمیت شناخته میشدند. در نوشتههای کارگری هنوز تصویر روشنی از کمّ و کیف این هویتهای مورد وثوقِ طبقهی سیاسی حاکم به دست داده نشده است.
در این مقاله میکوشم همین نقیصه را از جهاتی رفع کنم. ابتدا تصویری کمّی از آن دسته از هویتهای دستهجمعی کارگری در ابتدای دههی هشتاد خورشیدی به دست خواهم داد که در چارچوب قانون کار به رسمیت شناخته میشدهاند. سپس برخی از مهمترین کاستیهای چنین هویتهای بهاصطلاح کارگری را بازگو خواهم کرد، کاستیهای بنیادینی که تلاش برای رفعشان به اصلیترین دستدرکارانِ عروج جنبش کارگری طی دههی هشتاد خورشیدی انگیزههای عینی میداد. بازخوانی این مسیرِ طیشده برای انتخاب راهِ پیشارو ضرورت دارد.
دامنهی حق تشکلیابی کارگران در آینهی قانون
مطابق با مقاولهنامهی ۸۷ سازمان جهانی کار مصوبِ سال ۱۹۴۸، «این حق به کارگران و کارفرمایان داده شده است که به انتخاب خود و بدون کسب هر گونه اجازهی قبلی به تشکیل سازمانها یا پیوستن به آنها اقدام کنند.»[۱] همچنین مقاولهنامهی ۹۸ سازمان جهانی کار مصوبِ سال ۱۹۴۹ بر «مصونیت افراد در برابر تبعیض به دلیل مخالفت با اتحادیه یا جهت حمایت از سازمانهای کارگری و کارفرمایی در مقابل جریانات مداخلهگرایانه که توسط یکدیگر انجام میشود یا برای اقدامات تبلیغاتی جهت مذاکرات جمعی تهیه شده»[۲] تأکید گذاشته است. تعهدات ناشی از امضای این مقاولهنامهها به دست دولتها باید به صورت مصوبات حقوق داخلی در تنظیم روابط کار در کشورهای امضاکننده نقشآفرین باشد. دولت ایران به این مقاولهنامهها الحاق شده است. قانون اساسی ایران هیچ تناقضی با این دو مقاولهنامه ندارد. طبق اصل ۲۶ قانون اساسی، «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناختهشده آزادند… و هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.» قانون کار بهقاعده نباید ناقض قانون اساسی باشد. طبق تبصرهی چهارم مادهی ۱۳۱ قانون کارِ مصوبِ سال ۱۳۶۹، «کارگران یک واحد فقط میتوانند یکی از سه مورد شورای اسلامی کار، انجمن صنفی یا نمایندهی کارگران را داشته باشند.» بر طبق قانون کار، هر نوع دیگری از تشکل کارگری اصولاً قانونی شناخته نمیشود، حتی سندیکاها که طبق روایت هیأت حاکمه از قانون کار اصولاً مصداق انجمن صنفی نیستند.
شورای اسلامی کار
جدول شمارهی یک و نمودار شمارهی یک تعداد واحدهای مشمول شورای اسلامی کار و نیز تعداد شوراهای اسلامی کار در کل کشور در پایان سال ۱۳۸۰ را نشان میدهد.[۳]
جدول ۱: تعداد واحدهای مشمول و شوراهای اسلامی کار در ایران به تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۰
تعداد شوراهای اسلامی کارِ فاقد اعتبار |
تعداد شوراهای اسلامی کارِ دارای اعتبار |
تعداد شوراهای اسلامی کار |
تعداد واحدهای مشمول قانون شوراهای اسلامی کار |
نام استان |
۸۵ |
۴۵۸ |
۵۴۳ |
۱۲۰۰ |
تهران |
۶۰ |
۹۰ |
۱۵۰ |
۲۷۳ |
کرج |
۲۵ |
۳۶ |
۶۱ |
۱۵۶ |
مرکزی |
۳۱ |
۷۴ |
۱۰۵ |
۲۰۳ |
گیلان |
۶۶ |
۱۰۶ |
۱۷۲ |
۱۹۳ |
مازندران |
۲۶ |
۲۳ |
۴۹ |
۸۵ |
سمنان |
۳۷ |
۱۳۵ |
۱۷۲ |
۳۲۹ |
خراسان |
۸ |
۲۷ |
۳۵ |
۹۶ |
زنجان |
۱۵ |
۷۵ |
۹۰ |
۲۳۷ |
آذربایجان شرقی |
۲ |
۴۸ |
۵۰ |
۱۵۷ |
آذربایجان غربی |
۳ |
۱۰ |
۱۳ |
۶۲ |
اردبیل |
۹ |
۲۸ |
۳۷ |
۵۷ |
کردستان |
۴ |
۲۵ |
۲۹ |
۸۵ |
همدان |
۲ |
۳۵ |
۳۷ |
۶۵ |
لرستان |
۲۵ |
۳۰ |
۵۵ |
۸۸ |
کرمانشاه |
۱۴ |
۵۸ |
۷۲ |
۱۳۷ |
یزد |
۲۷ |
۲۸ |
۵۵ |
۱۲۶ |
کرمان |
۱۲ |
۲۵ |
۳۷ |
۶۲ |
هرمزگان |
۱۲ |
۴۴ |
۵۶ |
۷۹ |
سیستان و بلوچستان |
۶ |
۲۴ |
۳۰ |
۴۴ |
ایلام |
۴۱ |
۴۷ |
۸۸ |
۲۴۸ |
خوزستان |
۱۰ |
۲۰ |
۳۰ |
۴۳ |
چهارمحال و بختیاری |
۷ |
۱۰ |
۱۷ |
۲۶ |
کهکیلویه و بویراحمد |
۱۲۳ |
۱۳۲ |
۲۵۵ |
۴۶۴ |
اصفهان |
۵۲ |
۶۷ |
۱۱۹ |
۲۱۷ |
فارس |
۱۸ |
۲۳ |
۴۱ |
۴۹ |
بوشهر |
۳۳ |
۱۰۹ |
۱۴۲ |
۱۶۵ |
قزوین |
۹ |
۳۱ |
۴۰ |
۶۸ |
گلستان |
۳ |
۲۵ |
۲۸ |
۵۷ |
قم |
۷۶۵ |
۱۸۴۳ |
۲۶۰۸ |
۵۰۷۱ |
جمع کل |
طبق مادهی پانزدهم «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار» مصوب سال ۱۳۶۳، فقط در واحدهایی اجازهی تأسیس چنین شوراهایی وجود داشته است که بیش از ۳۵ نفر کارکن داشته باشند. تقریباً نیمی از واحدهایی که چنین شرایطی را داشتند در ابتدای دههی هشتاد خورشیدی از شورای اسلامی کار برخوردار بودند.
بااینهمه، مشارکت کارگران در چنین شوراهایی بسیار کمرنگ بوده است. پژوهشی که در سال ۱۳۷۸ دربارهی جامعهای آماری شاملِ ۱۱۴۵۷۱ نفر کارکن در ۳۷۱ کارگاهِ واجدِ بیش از ۵۰ نفر کارکن در کل استان تهران با حجم نمونهی آماریِ ۱۵۶۷ نفر به عمل آمد میزان مشارکت کارکنان در انتخابات شورای اسلامی کار را بسیار ضعیف ارزیابی کرده است.[۴] حدود ۷۰ درصد از کارکنان هرگز در انتخابات شوراها شرکت نکرده بودند و حدود ۱۲ درصدشان فقط یک بار در انتخابات مشارکت داشتند. فقط حدود ۱۸ درصدشان بیش از دو بار در انتخابات شرکت کرده بودند. حداکثر تعداد شرکت در انتخابات پنج بار بود. جدول شمارهی دو خلاصهی یافتههای پژوهش پیشگفته را در این زمینه به دست میدهد.
جدول ۲: میزان شرکت کارکنان در انتخابات شورای اسلامی کار
تعداد کارکنان |
درصد |
|
اصلاً |
۱۰۶۴ |
۷۰.۲ |
یک بار |
۱۷۷ |
۱۱.۷ |
دو بار |
۱۱۰ |
۷.۳ |
سه بار |
۸۷ |
۵.۷ |
چهار بار |
۴۵ |
۳ |
پنج بار |
۳۳ |
۲.۲ |
جمع |
۱۵۱۶ |
۱۰۰ |
اگر یافتههای این پژوهش را ملاک قرار دهیم، به نظر میرسد شوراهای اسلامی کار علیرغم برخورداری از شأن قانونی و نیز گستردگی جغرافیایی اصولاً با استقبال وسیع کارکنان مواجه نبودهاند.
انجمن صنفی کارگری
تعداد انجمنهای صنفی در سراسر کشور در پایان سال ۱۳۸۰ در جدول شمارهی سه و نمودار شمارهی دو آمده است.[۵] انجمنهای صنفی را میتوان دومین نوع از تشکل دستهجمعی کارگری دانست که در قانون کار به رسمیت شناخته میشود. بااینحال، کارگران کارگاهی که پیشاپیش از شورای اسلامی کار برخوردار هستند نمیتوانند انجمن صنفی تشکیل دهند. به یک معنا، پرشمار بودن شوراهای اسلامی کار احتمالاً روی دیگر سکهی کمشمار بودن تعداد انجمنهای صنفی کارگری است. در پایان سال ۱۳۸۰ حدود ۶۷۳ انجمن صنفی کارگری در کشور وجود داشته است.
جدول ۳: تعداد انجمنهای صنفی کارگری در ایران به تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۰
تعداد انجمنهای صنفی کارگری فاقد اعتبار |
تعداد انجمنهای صنفی کارگری دارای اعتبار |
تعداد انجمنهای صنفی کارگری |
نام استان |
۱۱ |
۵۶ |
۶۷ |
تهران |
۰ |
۱۰ |
۱۰ |
کرج |
۵ |
۸ |
۱۳ |
مرکزی |
۷ |
۳۷ |
۴۴ |
گیلان |
۸ |
۴۰ |
۴۸ |
مازندران |
۲ |
۱۱ |
۱۳ |
سمنان |
۷ |
۶۱ |
۶۸ |
خراسان |
۱ |
۹ |
۱۰ |
زنجان |
۱۰ |
۳۱ |
۴۱ |
آذربایجان شرقی |
۳ |
۱۷ |
۲۰ |
آذربایجان غربی |
۰ |
۷ |
۷ |
اردبیل |
۱۶ |
۱۶ |
۳۲ |
کردستان |
۱ |
۱۲ |
۱۳ |
همدان |
۳ |
۹ |
۱۲ |
لرستان |
۱۷ |
۸ |
۲۵ |
کرمانشاه |
۴ |
۵ |
۹ |
یزد |
۲ |
۱۷ |
۱۹ |
کرمان |
۸ |
۶ |
۱۴ |
هرمزگان |
۶ |
۹ |
۱۵ |
سیستان و بلوچستان |
۲ |
۴ |
۶ |
ایلام |
۳ |
۲۱ |
۲۴ |
خوزستان |
۱ |
۲ |
۳ |
چهارمحال و بختیاری |
۰ |
۳ |
۳ |
کهکیلویه و بویراحمد |
۲۶ |
۴۶ |
۷۲ |
اصفهان |
۹ |
۳۰ |
۳۹ |
فارس |
۰ |
۷ |
۷ |
بوشهر |
۰ |
۱۱ |
۱۱ |
قزوین |
۳ |
۱۰ |
۱۳ |
گلستان |
۰ |
۱۵ |
۱۵ |
قم |
۱۵۵ |
۵۱۸ |
۶۷۳ |
جمع کل |
نمایندهی کارگران
بر طبق اولین مادهی «دستورالعمل مربوط به انتخاب نمایندگان کارگران» مصوبِ سال ۱۳۷۱، در مواردی که در کارگاهی شورای اسلامی کار یا انجمن صنفی وجود نداشته باشد کارگران میتوانند نسبت به انتخاب نمایندهی کارگران اقدام کنند. این سومین نوع از سازوکار نمایندگی در قانون کار، یعنی نمایندهی کارگران، به لحاظ تعداد از شوراهای اسلامی کار کمشمارتر و از تعداد انجمنهای صنفی پرشمارتر بوده است. در پایان سال ۱۳۸۰ حدود نیمی از کارگاههای بالای ۳۵ نفر کارکن که برای تشکیل شوراهای اسلامی کار بر طبق قانون کاملاً صلاحیت داشتند فاقد چنین شوراهایی بودند. در فقدان تلاش برای تأسیس انجمن صنفی کارگری در چنین واحدهایی احتمالاً سازوکار نمایندهی کارگران از بیشترین بخت در چنین کارگاههایی برخوردار بوده است. تعداد نمایندگان کارگری در واحدهای تولید سراسر کشور در پایان سال ۱۳۸۰ در جدول شمارهی چهار و نمودار شمارهی سه آمده است.[۶]
جدول ۴: تعداد نمایندگان کارگران در ایران به تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۰
تعداد نمایندگان کارگری فاقد اعتبار |
تعداد نمایندگان کارگری دارای اعتبار |
تعداد نمایندگان کارگری |
نام استان |
۰ |
۵۳ |
۵۳ |
تهران |
۲۰ |
۲۴ |
۴۴ |
کرج |
۰ |
۰ |
۰ |
مرکزی |
۱۵ |
۱۴ |
۲۹ |
گیلان |
۴۲ |
۳۰ |
۷۲ |
مازندران |
۱۰ |
۲۰ |
۳۰ |
سمنان |
۱۵ |
۳۳ |
۴۸ |
خراسان |
۷ |
۱۳ |
۲۰ |
زنجان |
۳۷ |
۱۸۹ |
۲۲۶ |
آذربایجان شرقی |
۱۰ |
۴۵ |
۵۵ |
آذربایجان غربی |
۱۳ |
۷۰ |
۸۳ |
اردبیل |
۳۸ |
۱۹ |
۵۷ |
کردستان |
۴ |
۳۰ |
۳۴ |
همدان |
۴ |
۲ |
۶ |
لرستان |
۰ |
۳۳ |
۳۳ |
کرمانشاه |
۱۸ |
۳۹ |
۵۷ |
یزد |
۱۱ |
۳۶ |
۴۷ |
کرمان |
۲۶ |
۱۴ |
۴۰ |
هرمزگان |
۴۹ |
۹۹ |
۱۴۸ |
سیستان و بلوچستان |
۱۳ |
۴۸ |
۶۱ |
ایلام |
۱۱ |
۶۷ |
۷۸ |
خوزستان |
۱۵ |
۵۰ |
۶۵ |
چهارمحال و بختیاری |
۱۴ |
۲ |
۱۶ |
کهکیلویه و بویراحمد |
۱۲ |
۷۸ |
۹۰ |
اصفهان |
۱۰ |
۸ |
۱۸ |
فارس |
۳۰ |
۳۱ |
۶۱ |
بوشهر |
۴ |
۲۲ |
۲۶ |
قزوین |
۰ |
۸۲ |
۸۲ |
گلستان |
۱ |
۹ |
۱۰ |
قم |
۴۲۹ |
۱۱۶۰ |
۱۵۸۹ |
جمع کل |
از شمول ناقص تا فقدان استقلال
هویتهای دستهجمعی کارگریِ مجاز در قانون کار از منظر حقوقی به دستکم پنج نقیصهی بنیادین دچار بودهاند، نقایصی که به سهم خود تا جایی که به منظر حقوقی برمیگردد از برساختن نیروی کار متشکل شدیداً ممانعت میکردهاند.
اول، قانون کار در بهترین حالت فقط شاغلان را مشمول تشکلیابی قرار میدهد. بر طبق سرشماریهای رسمی، جمعیت بیکار در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۸۵، یعنی پنج سال قبل و بعد از سال ۱۳۸۰ که آغاز عروج جنبش کارگری در ایران بوده است، بهترتیب 1456 هزار نفر و ۲۹۹۲ هزار نفر با نرخ بیکاری ۹.۱ درصد و ۱۲.۸ درصد بود. تشکلیابی این بخش وسیع از طبقهی کارگر در قانون کار بهتمامی مغفول مانده است.
دوم، این گونه نیز نبوده است که تشکلیابی همهی شاغلان در قانون کار و قوانین پاییندستیاش به رسمیت شناخته شده باشد. کارگران شاغل در شرکتهای بزرگ دولتی از چنین حقی اصلاً برخوردار نبودهاند. تبصرهی مادهی پانزدهمِ «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار» مقرر میکرد که زمان تشکیل شوراها در شرکتهای بزرگ دولتی از قبیل شرکتهای تابع وزارت نفت و شرکت ملی فولاد ایران و شرکت ملی صنایع مس ایران و غیره به تشخیص شورای عالی کار باشد که تا سال ۱۳۷۷ عملاً هرگز چنین اجازهای را صادر نکرده بود. این مانع در سال ۱۳۷۷ با مصوبهی نودوششمین جلسهی «شورای عالی کار» از میان برداشته شد. اما باید توجه کرد که تا قبل از سال ۱۳۷۷ درعینحال بخش مهمی از کارکنان بخشهای بزرگ دولتی پیشاپیش از برخورداری از قرارداد رسمی و دائمی محروم شده و به کارکنان موقتی تبدیل شده بودند. بر طبق اولین ماده از «آییننامهی انتخابات قانون شوراهای اسلامی کار» مصوبِ سال ۱۳۶۴، فقط واحدهایی از حق تشکیل شورای اسلامی کار برخوردار بودند که بیش از ۳۵ نفر شاغلِ “دائم” داشته باشند. سومین تبصره از اولین مادهی همین آییننامه اصولاً شاغل دائم را به افرادی اطلاق میکند که در یکی از مشاغل دائمِ واحدِ مربوطه مشغول فعالیت باشند. درواقع تشکیل شوراهای اسلامی کار میان کارکنان شرکتهای بزرگ دولتی در زمانی قانوناً مجاز دانسته شد که از تعداد کارگران رسمی و دائمیشان پیشاپیش بهشدت کاسته شده بود و کارگران رسمی در اقلیت محض و وضعیتی تدافعی قرار داشتند. وانگهی گرچه تشکیل چنین شوراهایی از سال ۱۳۷۷ به بعد قانوناً مجاز شده بود اما باز هم مشکلات اجرایی عملاً از تأسیس شوراهای اسلامی کار در واحدهای بزرگ دولتی یا استمرار فعالیتشان در چنین واحدهای بزرگی جلوگیری میکرده است.
سوم، به همین قیاس، سازوکار روشن و قابلاتکایی برای تشکلیابی کارگران بنگاههای کوچک بخش خصوصی در قانون کار وجود ندارد. دادههای سرشماری نفوس و مسکن کشور در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۸۵، یعنی پنج سال قبل و بعد از آغاز عروج جنبش کارگری، بهوضوح نشانگر همین نکته است. تعداد کارفرمایان در سال ۱۳۷۵ بالغ بر ۵۲۷ هزار و کارکنان در استخدامشان نیز حدود ۴۰۶۸ هزار نفر بود، یعنی متوسط بُعد کارکنان بنگاهها معادل با ۷.۷ نفر بود. در سال ۱۳۸۵ تعداد کارفرمایان ۱۵۳۰ هزار نفر و کارکنان در استخدامشان نیز ۶۱۶۸ هزار نفر بود، یعنی متوسط بُعد کارکنان بنگاهها معادل با چهار نفر بود.[۷] با این تعداد پرشمار از کارفرمایان از سویی و متوسط بعُد کوچک کارکنان از دیگر سو، به قراری که در جداول شمارههای یک و سه و چهار دیده میشود، فقط ۴۷۸۰ واحد بودهاند که یکی از سه امکانِ شورای اسلامی کار و انجمن صنفی و نمایندهی کارگری را داشتهاند. هیچ یک از این سه امکان برای تشکلیابی کارگران بنگاههای کوچک مطلقاً مناسب نیست. طبق مادهی پانزدهم «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار» فقط واحدهایی که بیش از ۳۵ نفر کارکن دارند میتوانند شورای اسلامی کار تشکیل دهند. همچنین طبق دومین ماده از «آییننامهی چگونگی تشکیل، حدود وظایف و اختیارات و چگونگی عملکرد انجمنهای صنفی و کانونهای مربوطِ موضوع مادهی ۱۳۱ قانون کار» مصوب سال ۱۳۷۱، کمترین نصاب لازم برای تشکیل انجمن صنفی کارگری در سطح کارگاه ۱۰ نفر است. نهایتاً طبق «آییننامهی معافیت کارگاههای کوچکِ دارای کمتر از ده نفر کارگر از شمول برخی از مقررات قانون کار» نیز که در دیماه سال ۱۳۸۱ برای سه سال به تصویب رسید و در دیماه سال ۱۳۸۴ مجدداً تمدید شد اصلاً کارگاههایی که کمتر از ده نفر کارکن دارند از شمول قانون کار و از جمله حق برخورداری از یگانه گزینهی باقیمانده یعنی نمایندهی کارگری خارج هستند. قانون کار و سایر قوانین پاییندستیاش عملاً تشکلیابی کارگرانی را که در بنگاههای کوچک شاغل هستند ناممکن کردهاند.
چهارم، صرفنظر از نادیدهانگاری تشکلیابی کارگران بیکار از سویی و کارگران شاغل هم در بخشهای بزرگ دولتی و هم در بنگاههای کوچک از دیگر سو که سرجمع بخش بزرگی از کارگران را در طبقهی کارگر تشکیل میدهند، همان بخش از کارگران نیز که قانوناً میتوانند یا شورای اسلامی کار داشته باشند یا انجمن صنفی کارگری یا نمایندهی کارگری اصلاً با این معضل روبرو هستند که نهاد کارگری برساختهشان از جهاتی درعینحال نهادی کارفرمایی نیز هست. «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار» اصولاً شورای اسلامی کار را شورایی تعریف میکند مرکب از نمایندگان کارگران و کارکنان که به انتخاب مجمع عمومی و نمایندهی مدیریت تعیین میشود. به همین قیاس است انجمن صنفی کارگری. به نوشتهی یکی از گزارشهایی که مؤسسهی کار و تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۷ منتشر کرده است، «هیچ یک از ارگانها[ی مذکور در قانون کار] را نمیتوان یک تشکل خالص کارگری دانست زیرا درهرحال در تمام آنها امکان حضور فرد یا افرادی که منتخب خود کارگران نیستند وجود دارد و این نکته با تعریفی که از سازمان کارگری به عمل آمد مغایر است.»[۸]
پنجم، تشکلهای کارگری مجاز در قانون کار نه فقط از کارفرمایان بلکه از دولت نیز مستقل نیستند. طبق تبصرهی مادهی دومِ «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار،» تشخیص صلاحیت کاندیداهای عضویت در شوراهای اسلامی به عهدهی هیأتی است مرکب از نمایندهی وزارت کار و نمایندهی وزارتخانهی مربوطه و نیز البته نمایندهی منتخب مجمع کارکنان. همچنین بر طبق سومین ماده از همین قانون، انتخابات شوراها زیر نظر وزارت کار برگزار میشود. همچنین بر طبق مادهی نوزدهم از «آییننامهی چگونگی تشکیل، حدود وظایف و اختیارات و چگونگی عملکرد انجمنهای صنفی و کانونهای مربوطِ موضوع مادهی ۱۳۱ قانون کار،» نظارت بر انتخابات و فعالیت انجمنهای صنفی کارگری بر عهدهی وزارت کار و امور اجتماعی است. نهایتاً بر طبق پنجمین مادهی «دستورالعمل مربوط به انتخاب نمایندگان کارگران» مصوب سال ۱۳۷۱، تطبیق شرایط کاندیداهای نمایندگی هر واحد به عهدهی هیأتی نظارتی از جمله شامل نمایندهی واحد کار و امور اجتماعی محل است.
از مسیر طیشده تا مسیر پیشارو
در قانون کارِ مصوب سال ۱۳۶۹ برای تشکلیابی بیکاران مطلقاً زمینهای وجود نداشته است. همچنین تا سال ۱۳۷۷ «قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار» از متشکلشدنِ کارگران در شرکتهای بزرگ دولتی در قالب چنین شوراهایی به لحاظ حقوقی ممانعت میکرد و از این سال به بعد نیز مدیران بودند که به لحاظ اجرایی چنین نقشی ایفا میکردند. نهایتاً قانونی دیگر مصوب هیأت وزیران نیز تشکلیابی کارگران در کارگاههای کوچکِ زیرِ ده نفر را تلویحاً ناممکن میساخت. در چارچوب قوانین موجود نه بیکاران میتوانستهاند متشکل شوند، نه کارگران بخشهای بزرگ دولتی، و نه کارگران بنگاههای کوچک. درعینحال، سایر کارگران شاغل بر طبق قانون کار برای تشکلیابی میتوانستند یا شورای اسلامی کار یا انجمن صنفی یا نمایندهی کارگری داشته باشند اما این هر سه به لحاظ حقوقی عمیقاً هم زیر نفوذ کارفرمایان هستند و هم زیر سیطرهی دولت.
جریان فعالان سندیکایی از سویی و جریان فعالان جنبش ضدسرمایهداری از دیگر سو از آغاز دههی هشتاد خورشیدی از جمله به قصد رفع همین نقیصهها در صحنهی کارگری کشور فعال شدند. جریان سندیکایی درصدد بود در چارچوب نظم اقتصادی و سیاسی موجود به پیشبرد مطالباتِ بهاصطلاح صنفی کارگران یاری رساند. سندیکاییها با تکیه بر مقاولهنامههای ۸۷ و ۹۸ سازمان بینالمللی کار که به امضای دولت ایران نیز رسیده و با اتکا بر اصل ۲۶ قانون اساسی کوشیدند تفسیری از قانون کار به دست دهند که بر طبق آن سندیکا نوعی انجمن صنفی کارگری است. اما در عمل نه تفسیر سندیکاییها بلکه تفسیر هیأت حاکمه از قانون کار بود که ملاک عمل قرار گرفت. سندیکاها از آغاز دههی هشتاد همواره زیر ضرب بودهاند. جریان فعالان کارگریِ جنبش ضدسرمایهداری نیز گرچه برای فراتررفتن از نظم موجود اقتصادی و سیاسی میکوشید اما، علیرغم رویکرد ضدسندیکاییاش، بهناگزیر مجبور بود فعالیتهای عملی خود را ذیل پرچم فعالیتها و تشکلهای سندیکایی سامان دهد و در زمین قانون بازی کند.
اکنون به دنبالِ بیش از یک دهه تجربهای که از عروج جنبش کارگری در آغاز دههی هشتاد خورشیدی میگذرد، موانعی که هم از منظر روابط حقوقی و هم از زاویهی مناسبات حقیقیِ قدرت عملاً راه را بر هر گونه رفرم در امر تشکلیابی کارگران سد کردهاند بیش از پیش به چشم میآیند. عبور از این موانع برای تشکلیابی طبقهی کارگر به مدد پیروی از چارچوبهای حقوقی قانون کار به نظر امری ممکن نمیرسد. در چارچوب تفسیر مسلط از قانون کار نه جریان سندیکایی اصلاً محلی از اعراب دارد نه جریان فعالان جنبش ضدسرمایهداری. بازخوانی مسیر طیشده باید کمکحال بازیابی مسیری مناسب برای حرکتِ پیشارو باشد. برای عبور از بنبست قانونیِ تشکلیابی کارگران نمیتوان به قانون متوسل شد.
یادداشتها
[۱] محمدرضا سپهری، حقوق بنیادین کار (تهران: مؤسسۀ کار و تأمین اجتماعی، ۱۳۸۱) ص ۲۱.
[۲] همان. ص ۲۹.
[۳] معاونت روابطِ کارِ ادارهی کل سازمانهای کارگری و کارفرمایی، «مجموعهی بازرسیهای بهعملآمده از نحوهی عملکرد ادارات کل اجرایی استانها در رابطه با تشکلهای کارگری و کارفرمایی در سال ۱۳۸۰: نشریهی شمارهی ۶،» خرداد ۱۳۸۱، ص ۱۰.
[۴] مؤسسهی کار و تأمین اجتماعی، «مشارکت سیاسی کارگران، مورد مطالعه: استان تهران،» (تهران: مؤسسهی کار و تأمین اجتماعی، ۱۳۷۸) صص ۲۹ تا ۴۸.
[۵] معاونت روابطِ کارِ ادارهی کل سازمانهای کارگری و کارفرمایی، «مجموعهی بازرسیهای بهعملآمده از نحوهی عملکرد ادارات کل اجرایی استانها در رابطه با تشکلهای کارگری و کارفرمایی در سال ۱۳۸۰: نشریهی شمارهی ۶،» خرداد ۱۳۸۱، ص ۱۱.
[۶] همان.
[۷] مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن کشور (تهران: مرکز آمار ایران، سالهای 1375 و ۱۳۸۵).
[۸] شمسالسادات زاهدی، تشکلهای کارگری و کارفرمایی: بررسی تطبیقی (تهران: مؤسسهی کار و تأمین اجتماعی، ۱۳۷۷) صص ۲۸ و ۲۹.
دیدگاهتان را بنویسید