سالهاست که رهبران سیاسی امریکا و مطبوعات این کشور علاقمندند به کوبا انگ «مطرودبودن بینالمللی» بزنند. البته درسالهای اخیر کمتر این عنوان را بهکار میگیرند، شاید یکی از دلایلش رأیگیری سالانهی سازمان ملل متحد باشد دربارهی این قطعنامه «ضرورت پایانبخشیدن به تحریم اقتصادی، تجارتی و مالی که ایالات متحد امریکا علیه کوبا اعمال میکند». در بیست سال گذشته نتیجهی رأیگیری به این صورت بود.
سال | موافق | مخالف | مخالفان پایان بخشیدن به بایکوت اقتصادی |
1992 | 59 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
1993 | 88 | 4 | امریکا، اسراییل، آلبانی، پاراگوئه |
1994 | 101 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
1995 | 117 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ ازبکستان |
1996 | 138 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ ازبکستان |
1997 | 143 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ ازبکستان |
1998 | 157 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
1999 | 155 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
2000 | 167 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال |
2001 | 167 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال |
2002 | 173 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال |
2003 | 179 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال |
2004 | 179 | 4 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال ـ پالائو |
2005 | 182 | 4 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال ـ پالائو |
2006 | 183 | 4 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال ـ پالائو |
2007 | 184 | 4 | امریکا ـ اسراییل ـ جزایر مارشال ـ پالائو |
2008 | 185 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ پالائو |
2009 | 187 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ پالائو |
2010 | 187 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
2011 | 186 | 2 | امریکا ـ اسراییل |
2012 | 188 | 3 | امریکا ـ اسراییل ـ پالائو |
در هر پاییز رأی سازمان ملل یادآوری لذتبخشی است که دنیا هنوز کاملا عقلاش را از دست نداده است و امپراتوری امریکا هم عقل دیگر حکومتها را کنترل نمیکند.
این جریان چهگونه آغاز شد؟ در 6 آوریل 1960 لستر دی مالوری مسئول مناسبات بینالمللی در قارهی امریکا در یک گزارش درونی نوشت «اغلب کوباییها از کاسترو حمایت میکنند… تنها طریقی که میتوان از این حمایت داخلی کاست دورشدن مردم به خاطر سختیهای اقتصادی است… هر وسیلهی ممکنی که دراختیار ماست باید برای تضعیف اقتصاد کوبا بهکار گرفته شود». مالوری چند راه پیشنهاد کرد تا بتوان جریان پول و عرضه کالاها را درکوبا مختل کرد، برای کاستن از میزان پولی و میزان واقعی مزد، کوشش برای ایجاد قحطی، نارضایتی و در نهایت سرنگونی دولت»(1). مدتی بعد درهمان سال دولت آیزنهاور تحریمهای خفهکنندهی اقتصادی را علیه دشمن ابدی خویش ـ کوبا ـ اعلام کرد.
ازهمان روزهای آغازین انقلاب کوبا ضدکمونیستهای دو آتشه و معتقدان واقعی سرمایهداری در سرتاسر جهان ازشکست زندگی ـ واقعی و ادعایی ـ در کوبا سخن گفته و آن را تبلیغ میکردند و دلیلاش هم به ادعای این جماعت کمبودهای سوسیالیسم بود. بهما گفتند و میگویند که با توجه به طبیعت انسان، مخصوصاً در عصر و زمانهی جهانیکردن و در این جهان مدرن و رقابتآمیز و مصرفسالار سوسیالیسم نظامی است که به نیازها جواب نمیدهد.
در واکنش به این انتقادات مدافعان جامعهی کوبا بهطور مرتب به تحریمهای خفهکنندهای که امریکا از 1960 اعمال میکند اشاره کرده و آنها را مسئول کمبودهایی میدانستند که از نظر منتقدان در کوبا وجود دارد. منتقدان ولی میگویند که این تنها بهانهی مدافعان کوباست که نمیخواهند شکست نظام سوسیالیستی را بپذیرند. البته برای منتقدان اثبات آنچه که میگویند عملی نیست. چون برای این کار امریکا باید تمام تحریمها را لغو کند و ما باید برای مدت طولانی صبر کنیم تا نظام حاکم بر کوبا تمام صدمات ناشی از این تحریمهای خفهکننده را جبران کند تا بعد بتوان قضاوت کرد که این نظام وقتی تحت فشارها و حملات دایمی قدرتمندترین کشور روی زمین نیست چهگونه عمل میکند.
این تحریم در دورهی جورج دبلیو بوش هم گستردهترشد و هم مخربتر. واشنگتن مجازات کشورهایی را که با کوبا تجارت میکنند یا مبادلهی گردشگری و مبادلهی فرهنگی دارند افزایش داده است. برای نمونه خزانهداری امریکا حسابهای بانک کاراییب هلند در امریکا را بست چون این بانک در کوبا شعبه باز کرده است و شرکتها و شهروندان امریکایی از مبادله با این بانک هلندی منع شدهاند. در 2003 خزانهداری امریکا کلیسای وحدت باپتیستها را 34000 دلار جریمه کرد چون بعضی از کسانی که دراین کلیسا عبادت میکنند دریک سفر مذهبی به کوبا در آن کشور کمی پول هزینه کرده به گردشگری پرداختند (همانطور که جورج دبلیو بوش یکبار گفت قوانین امریکا سفر تفریحی امریکاییها به کوبا را غدغن کرده است).(2)
دادگاههای امریکا و همینطور آژانسهای دولتی به کمپانیهای امریکایی اجازه و امکان دادند تا نام تجارتی سیگار برگ معروف کوبا کوهیبا را مصادره کنند و همین کار در مورد نوشیدنی هاوانا کلاب هم صورت گرفته است. دولت بوش به شرکتهای ارائهدهندهی خدمات اینترنتی اخطار داده است که از ارایهی خدمات به شش کشور از جمله کوبا خودداری کنند.(3) این یکی از چندین موردی است که در این سالها دولت امریکا کوشیده است تا دسترسی به خدمات اینترنتی در کوبا را محدود کند. با این همه منتقدان کوبا ادعا میکنند که مشکلات اینترنت در کوبا به خاطر سرکوب دولت است. میزان پولی که کوباییهای ساکن امریکا میتوانند برای بستگان خود درکوبا بفرستند بهشدت محدود است این محدودیت برای هیچ ملیت دیگری در امریکا وجود ندارد. حتی در حادترین دورهی جنگ سرد این محدودیت برای شهروندان اروپای شرقی یا روسی که در امریکا زندگی میکردند برای ارسال پول به کشورهای خود وجود نداشت.
در سال 1999 کوبا برای جبران خسارات اقتصادی و جانی ناشی از 50 سال تجاوز اقتصادی امریکا شکایت کرده تقاضای 181.1 میلیارددلار غرامت کرد. دراین شکایت کوبا واشنگتن را در مرگ 3478 کوبایی و زخمی شدن 2099 نفر دیگر مسئول دانست. از آن زمان، تاکنون این رقم هرساله بیشتر میشود. تحریمها به شکلهای مختلف ـ بزرگ و کوچک ـ دستیابی به بسیاری از کالاها و خدمات را برای کوبا دشوارتر و گرانتر و گاه غیرممکن ساخته است. در اغلب موارد این کالاها برای طبابت و بهداشت در کوبا، حملونقل و صنایع ضروریاند. درضمن، کوباییها و امریکاییها حق ندارند در کنفرانسهای علمی در کشور یکدیگر شرکت کنند. سرانجام شکایت کوبا به کجا کشید ناروشن است. گفته میشود این شکایت به سازمان ملل متحد شده است در مقطعی کمیتهی ضدتروریسم سازمان ملل مسئول آن بود که از جمله شامل امریکا هم هست و بعید نیست علت مسکوت ماندن این شکایت نقش امریکا در این کمیته باشد. آنچه دراین شکایت مطرح شده است تنها بخش کوچکی از درد و عذابی است که امریکا بر مردم و اقتصاد کوبا تحمیل کرده است.
گناه کوبا مثل ونزوئلا که برای امریکا غیر قابلبخشش است این است که جامعهای ایجاد کرده است که درنزدیکی امریکا نشان میدهد الگوی بدیلی درمقابل الگوی سرمایهداری وجود دارد که موفقیتآمیز هم هست. با وجود تمام سختیها و مشقاتی که امریکا بر کوبا تحمیل کرده است کوبا مشوق مردم و دولتهای بیشماری در سرتاسر جهان شده است. (نمیدانم این نکته مهم است یا خیر که در سرتاسر قاره دو دولتی که امریکا شدیداً خواستار سرنگونیشان است ـ کوبا و ونزوئلا ـ درخارج از امریکا بیشترین علاقه را به بازی بیسبال دارند). کارن لی والد نویسندهی امریکائی که دربارهی کوبا پژوهش میکند نوشت «تردیدی نیست که امریکا قلم، مداد، شکولات و آسپیرین بسیار بیشتری دارد تا مردم در کوبا. با این همه دسترسی مردم کوبا به خدمات بهداشتی، آموزش، ورزش، فرهنگ، خدمات نگاهداری از اطفال، خدمات موردنیاز سالمندان، غرور و کرامت انسانی بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما درامریکا داریم».
در 1996 معاون رییسجمهور کوبا کارلوس لاگه در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد گفت «هر روزه 200 میلیون کودک در جهان در خیابانها میخوابند. ولی حتی یک تن از آنها کوبایی نیست».
آیا کوبا دیکتاتوری است؟
چرا رسانههای اصلی همیشه از کوبا به عنوان یک نظام دیکتاتوری نام میبرند؟ چرا حتی بعضیها در میان چپاندیشان هم همین را میگویند؟ من فکر میکنم که بسیاری از چپاندیشان واهمه دارند که اگر چنین نگویند از سوی مطبوعات رسمی جدی گرفته نمیشوند ـ درواقع میراثی از دوران جنگ سرد که کمونیستها را در همه جای جهان بهعنوان دنبالهروهای مسکو مسخره میکردند. ولی کوبا چه میکند و یا چه نمیکند که میتواند دیکتاتوری نامیده شود؟ «مطبوعات آزاد» ندارد. فعلاً به این نکته کار نداریم که مطبوعات غربی بهواقع چه میزان آزادی دارند ولی اگر قرار است معیار این باشد چه میشود اگر از همین فردا کوبا اعلام کند که هرکس آزاد است هر نشریهای داشته باشد و هرچه دلش میخواهد بنویسد و یا بگوید. چه مدت طول خواهد کشید تا پولهای مخفی و نامحدود سازمان سیا برای کنترل همین مطبوعات به کوبا سرازیر شوند.
آیا کوبا یک دیکتاتوری است چون ناراضیان را دستگیر میکند؟ در سالهای اخیر چندین هزار نفر از جنبش اشغال وال استریت، مخالفان جنگ درامریکا دستگیر و زندانی شدهاند. همان طور که همیشه هم اینگونه بود. شمار بسیاری از این معترضان در زمانی که در بازداشت پلیس بودهاند به شدت از سوی پلیس کتک خوردهاند.
توجه داشته باشید که دولت ایالات متحد امریکا برای کوبا همان نقشی را دارد که القاعده برای امریکا دارد با این تفاوت که هم نزدیکتر است و هم پرقدرتتر. از انقلاب کوبا به این سو امریکا و مخالفان کاسترو در امریکا بسی بیشتر از آنچه در 11سپتامبر 2001 در نیویورک و واشنگتن اتفاق افتاد به کوبا زیان مالی و جانی زدهاند. درواقع ناراضیان کوبا که از طریق دفتر منافع امریکا در هاوانا با دولت امریکا روابط بسیار نزدیک سیاسی و مالی دارند با شک و ظنّ جدی دولت کوبا روبهرو میشوند. آیا دولت امریکا اجازه میدهد گروهی امریکائی که از القاعده کمکهای مالی میگیرند و با اعضای شناختهشدهی القاعده جلسه میگذارند بدون دردسر کارهایشان را بکنند؟ در سالهای اخیر امریکا تعداد کثیری را در امریکا و درخارج از امریکا تنها به ظنّ داشتن رابطه با القاعده با اسناد و شواهد بسیار کمتری که ناراضیان کوبائی بهجا میگذارند دستگیر کرده است. درواقع همهی «زندانیان سیاسی» کوبا این نوع معترضان هستند. دیگران ممکن است سیاستهای امنیتی کوبا را دیکتاتوری بخوانند ولی به گمان من این کار چیزی بیش از دفاع از خود نیست.(4)
آیا همکاری واشنگتن با معترضان کوبایی صرفاً یک همکاری بیضرر است؟ هیچ هدفی ندارد. چهطور میشود که کوبا از این بابت احساس خطر نکند حتی بیش از خطری که در این 50 سال گذشته حس کرده است. چهگونه میشود که به اقدامات احتیاطی دست نزنند؟
آیا منظور «انتخابات آزاد» است که کوبا ندارد؟ در کوبا بهطور مرتب انتخابات شهری، منطقهای، و سراسری برگزار میشود. پول در این انتخابات نقشی ندارد و حتی سیاست حزبی هم در آن بی تاثیر است، حتی حزب کمونیست، چون نامزدها به عنوان فرد در این انتخابات شرکت میکنند. در واقع معیار چیست که با آن میتوان انتخابات کوبا را محک زد؟ اغلب امریکاییها اگر به این مسئله فکر کرده باشند ممکن است نتوانند تصور کنند که یک انتخابات آزاد و دموکراتیک که تماماً تحت تأثیر پول کمپانیها نباشد یعنی چی و چهگونه عمل خواهد کرد. آیا رالف نادر درنهایت میتواند در ورقههای رأی 50 ایالت نامش ثبت شود، در مناظرههای تلویزیونی سراسری مشارکت داده شود و یا او هیچگاه میتواند به اندازهی دو حزب انحصاری در مطبوعات و دیگر رسانهها تبلیغ کند؟ اگر روزی این چنین بشود من بعید نمیدانم او برندهی انتخابات باشد و احتمالاً به همین دلیل است که هیچ گاه این چنین نخواهد شد. یا احتمالاً آن چه کوبا ندارد «کالج انتخاباتی» بینظیر امریکایی ماست که در آن کسی که بیشترین رأی را میآورد ضرورتاً رییس جمهور امریکا نمیشود! اگر امریکاییها فکر میکنند که این نظام خوبی است چرا از آن در انتخابات محلی و درسطح ایالتی استفاده نمیکنند؟ انتخابات کوبا که همهی کوباییها را دربرمیگیرد از طریق رأی مخفی نمایندگان شهرداری، منطقهای و سراسری را انتخاب میکنند. نامزدهای انتخاباتی از سوی شهروندان معرفی میشوند و حزب کمونیست در هیچ مرحله از انتخابات مداخلهای ندارد. همهی نامزدها به یک اندازه امکانات تبلیغی دارند که شامل اطلاعرسانی دربارهی خودشان در محلهای عمومی است. برای هر 20000 نفر جمعیت یک نمایندهی شهرداری انتخاب میشود و نامزد برنده باید حداقل 50% آرا را به دست آورده باشد. اگر در دور اول هیچ نامزدی این میزان رأی را نداشته باشد دور بعدی انتخابات انجام میگیرد. مجلس سراسری 609 نماینده دارد که از میان خود 31 تن را برای شورای دولت انتخاب میکنند. رییس شورای دولت رهبر دولت است. در موارد مکرر فیدل کاسترو برای این مقام انتخاب شد و دلیلاش هم کیفیت استثنائی او بود.
من دربارهی چگونگی عملکرد نظام انتخاباتی کوبا آنقدر نمیدانم تا بتوانم ضعفها و کمبودهایش را ـ که حتماً وجود دارند ـ برشمارم. ولی آیا این نظام انتخاباتی برای اندیشه ، روحیه و ایده آلیسم آدمیزاد از نظام انتخاباتی امریکا مخربتر است؟ از آن گردهمآیی از پیش سازمان داده شده برای تعیین نامزدها، تا دورهی کسلکننده و اهانتآمیز تبلیغات انتخاباتی و سرانجام شیوهی رأی دادن و شمارش شدیداً مشکوک رأیها و تازه همهی اینها برای این که یکی از مدافعان منافع کمپانیهای بزرگ انتخاب شود. آیا کوباییها برای این نظام انتخاباتی آمادهاند؟ اگر آنها سرانجام به یک نظام انتخاباتی برسند که در آن هر نامزدی که بیشتر پول دارد در موقعیت بهتری باشد در آن صورت چهگونه میتوان جلوی سازمان سیا را گرفت تا باصرف پول نخواهد آدم خودش را به قدرت برساند.
***
دفتر حافظ منافع امریکا در هاوانا تابلوی الکترونیکی دارد که روی آن برای ارشاد مردم کوبا پیام میگذارد. یک پیام این بود که نشریهی فوربس ـ نشریهی هفتگی مالی ـ نوشته که فیدل کاسترو درمیان رهبران جهان هفتمین شخص ثروتمند است که 900 میلیون دلار ثروت دارد. این پیام برای مردم عادی کوبایی شوک آور بود(5) و بهدرستی هم در یک جامعهی سوسیالیستی که ادعا می کند توزیع درآمد در آن از همهی کشورهای جهان منصفانهتر است. خوانندهی گرامی: آیا شما شوکه نشدهاید؟
ولی این یعنی چی؟ میخواهید بدانید که فوربس برچه اساسی این ردهبندی را انجام داده است. خب آن گونه که معلوم شد دو ماه قبل از اعلام این پیام فوربس اعلام کرده بود که تخمین زدن «یک هنر است نه علم». درگذشته «ما براساس درصد تولید ناخالص داخلی کوبا ثروت فیدل کاسترو را تخمین میزدیم». امسال ما شیوههای سنتیتر ارزشگذاری را بهکار گرفتیم و اموال دولتی را که کنترلشان دست کاسترو هست را با شرکتهای سهامی مقایسه کردیم. نشریه از اموال دولتی نمونهای هم به دست میدهد مثلاً شبکهی خردهفروشی یا کمپانیهای داروسازی یا یک مرکز مذهبی(6). خوب بهسلامتی روشن شد. ادعای ثروت فیدل کاسترو اساس اش روی هواست. به همان شکلی که رییس جمهور امریکا بخشهای نظامی را کنترل میکند آیا میتوانیم داراییهای وزارت دفاع را اموال شخصی رییس جمهور امریکا بدانیم؟ و آیا اموال شخصی نخستوزیر بریتانیا شامل داراییهای بی. بی. سی. هم می شود! چرا که نه؟
پیام الکترونیکی دیگری که روی دیوار دفتر حافظ منافع امریکا در هاوانا رفت این بود که «در یک کشور آزاد شما برای خروج از کشور نیاز به اجازه ندارید. آیا کوبا کشور آزادی است؟» این پیام هم درواقع میخواهد به چشم مردم خاک بپاشد. این ادعا در آن مستتر است که انگار یک محدودیت یا ممنوعیت سراسری برای مسافرت به خارج از کشور برای کوبایی از سوی دولت کوبا وجود دارد که آزادیشان را محدود میکند. با این همه عمدهترین مانع سفر خارجی برای اغلب مردم کوبا وضعیت مالیشان است. به همین سادگی وضع مالیشان برای سفر خارجی خوب نیست. وقتی پول دارند و ویزا هم گرفتهاند میتوانند به همه جا سفرکنند ولی ویزا گرفتن از امریکا بسیار دشوار است مگر این که شما جزو سهمیهی مهاجران سالانه ـ حدود 20000 نفر باشید. البته اگر کوباییها جانشان را به خطر بیندازند و با قایق و یا هروسیلهی دیگری خودشان را زنده به ساحل فلوریدا برسانند در آن صورت بلافاصله به آنها اجازهی اقامت میدهند چون «آنها نمونهی واضحی از کسانیاند که از دیکتاتوری کمونیستی گریخته و خواهان آزادی امریکائی هستند».
کوبا به عنوان یک کشور فقیر و به عنوان کشوری که برای برابری ارزش زیادی قائل است میکوشد تا همهی شهروندانش خدمات نظامی و اجتماعیشان را انجام بدهند. قبل از مهاجرت به خارج از تحصیلکردهها انتظار میرود درازای آموزش رایگان خود چیزی هم به جامعه برگردانند و تحصیل رایگان شامل رشتههای پزشکی هم میشود. از سوی دیگر کوبا بهعنوان کشوری که همواره از سوی همسایهی شمالی و قدرتمند خود تهدید میشود باید به اقدامات احتیاطی دست بزند. بعضی افراد در بخش نظامی یا کسانی که در بخش امنیتی کار کردهاند یا اطلاعات حساس دیگر دارند باید برای سفر اجازه بگیرند. و این کار دست برقضا کموبیش در سرتاسر جهان وجود دارد.
امریکاییها برای سفر به کوبا باید از دولت امریکا اجازه بگیرند. آیا امریکا یک کشور آزاد است؟ واشنگتن شرایط را برای صدور اجازه به شهروندان خود برای بازدید از کوبا هر روز سختتر میکرد بهخصوص برای کسانی که تمایلات چپ هم داشته باشند. من خودم دوباره برای سفر به کوبا تقاضا دادهام ادارهی خزانهداری امریکا هر دوبار به من اجازه سفر نداده است. امریکاییهائی که در فهرست «بدون حق پرواز»اند معمولاً به جایی نمیتوانند بروند. همهی امریکاییها برای خروج از کشور باید اجازه داشته باشند. ورقهی مجوز که آدم باید میزان زیادی از آن را داشته باشد سبز رنگ است و عکس رییسجمهوران سابق و افراد مشهور دیگر را دارد.
کیسه بوکس نامحدود کوبا
من بهسختی میتوانم حیرتم را کنترل کنم. یک رادیوی دولتی سراسری در اول اوت 2006 با مخبری که از تازهترین کنفرانس مطبوعاتی کاخ سفید آمده بود صحبت میکرد و گزارشگر میگفت که رییسجمهور در پاسخ به یک سؤال گفت که امریکا دیگر به سیاستهای اسراییل در لبنان و غزه بهطور مطلق کاری ندارد. و بعد خبرخوان رادیو، الکس چدویک از گزارشگر پرسید که «تو چهگونه میدانی که کدام حرف کاخ سفید را باور کنی».
آیا این نشانهای است که سرانجام باد دلخواه شک به مطبوعات جریان اصلی در امریکا رسیده است؟ نه، این چنین نیست. من همهی این داستان را از خودم درآوردهام. اصل واقعه این بود که مخبر گزارش کرده بود که دولت کوبا اعلام کرد که فیدل کاسترو قرار است تحت عمل جراحی قرار بگیرد و برادرش رائول کاسترو بهطور موقت به جای او کار میکند. چدویک بعد پرسید «تو چهگونه میدانی که کدام حرف را در کوبا باور بکنی؟»(7)
اینهم واقعاً اتفاق افتاد. جی لینو در برنامهی تلویزیونی خود در هفتم اوت 2006 خود اعلام کرد «از یک بحران خیلی جدی پزشکی دربارهی فیدل کاسترو خبر رسیده است. به نظر میرسد که حالش دارد بهتر میشود». یک لحظه فکر کنید که رییسجمهور امریکا دارد با یک بیماری خیلی جدی مقابله میکند و آن وقت یک مجری برنامهی تلویزیونی در کوبا چنین حرفهایی بزند!
چرا امریکا با نظام بهداشتی کوبا جنگ دایمی دارد؟
در ژانویهی 2011 دولت ایالات متحد امریکا به عنوان یک فرد واسطه برای توزیع مناسب دید تا 4207 میلیون دلار پولی را که صندوق جهانی سازمان ملل متحد برای مقابله با سل، ایدز مالاریا در فصل اول 2011 به کوبا اختصاص داده بود را ضبط کند. کل بودجهی سازمان ملل متحد سالی 22 میلیارددلار است که برای مقابله با این سه بیماری واگیر و خطرناک در 150 کشورجهان صرف میشود.(8) دولت کوبا اعلام کرد «هدف این سیاست حقیرانه لطمه زدن به کیفیت خدمات بهداشتی است که به مردم کوبا ارایه میشود و همچنین میخواهد از ارائهی خدمات بهداشتی در 100 کشور جهان از سوی 40000 متخصص بهداشت کوبایی جلوگیری کند». بخش عمدهای از این منابع صرف خرید داروهای گرانقیمت برای بیماری ایدز میشود که درمانش درکوبا برای 5000 بیمار مبتلا به این بیماری مجانی است.(9) درکنار کوشش پیگیر واشنگتن برای انزوای کوبا، واشنگتن نظام بهداشتی کوبا و کوشش هاوانا برای کمک به دیگران را وسیلهای میداند که باعث شده تا کوبا در میان کشورهای جهان سوم دوستان و متحدان زیادی پیدا کند و این البته در نقطهی مقابل سیاست دیرین امریکاست. در سالهای اخیر امریکا برای رقابت با موفقیتهای کوبا کشتی بهداشتی کامفورت را به منطقه فرستاده است. این کشتی دوازده اتاق عمل و هزار تخت بیمارستانی دارد. یک کشتی نفتکش قدیمی است که به این صورت درآمده است و در این سالها صدها هزار عمل جراحی رایگان در این منطقه انجام داده است. با این همه بعید است که کشتی کامفورت بتواند نفوذ امریکا را در منطقه بهطور قابلتوجهی افزایش دهد. پیتر هکیم رییس دیالوگ بین امریکایی ـ یک مؤسسهی تحقیقاتی طرفدارامریکا در واشنگتن ـ معتقد است که «برای امریکا دشوار است تا با کوبا و ونزوئلا در این حوزهها رقابت کند. به نظر میرسد که ما داریم از آنها تقلید میکنیم. دکترهای کوبایی فقط برای چند روز در یک بندر لنگر نمیاندازند. آنها سالها در این کشورها میمانند.»(10)
همانطور که پیشتر گفتیم افشاگریهای ویکی لیکس در 2011 شامل این هم بود. مایکل پارملی که در دفتر حافظ منافع امریکا در هاوانا کار میکند به وزارت امور خارجه تلگرافی فرستاد که در طول برگزاری کنفرانس کشورهای غیر متعهد او میکوشد «داستانهایی دربارهی منافع انسانی و دیگر خبرها پیدا کند تا بتوان به شهرت شحاعت پزشکان کوبایی لطمه زد». مایکل مور به تلگراف دیگری از افشاگریهای ویکیلیکس اشاره میکند. «در 31 ژانویه 2008 کارمندان وزارت امور خارجهی امریکا که در دفتر حافظ منافع در کوبا کار میکنند یک داستان ساختگی را به وزارت خارجه مخابره کردند. این هم چیزی است که در این تلگراف آمده است:
«مأمور وزارت امور خارجه گزارش کرده است که دولت کوبا جلوی نمایش فیلم مایکل مور تحت عنوان Sicko را بهعنوان فیلمی مخرب گرفتهاند. اگرچه این فیلم انتقادی به نظام بهداشتی در امریکاست و از نظام بهداشتی کوبا تحسین میکند ولی مأمور وزارت امور خارجه میگوید دولت کوبا میداند که فیلم مور واقعی نیست و به همین خاطر نمیخواهد خود را گرفتار کند و امکاناتی را درکوبا نشان بدهد که در اختیار اکثریت مردم نیست».
مور اشاره میکند که اسوشیتد پرس در 16 ژوئن 2007 یعنی هفت ماه قبل از ارسال تلگراف بالا به وزارت امورخارجه تیتر زد که «وزیر بهداشت کوبا میگوید فیلم مور «ارزشهای انسانی» نظام کمونیستی را نشان میدهد». مور اضافه میکند که تلویزیون سراسری کوبا در 25 آوریل 2008 فیلم او را نشان داد. «کوباییها آن قدر از این فیلم خوششان آمد که یکی از معدود فیلمهای امریکایی است که در سینماهای کشور هم نشان دادند. من خودم یک نسخهی 35 میلیمتریاش را به انستیتو فیلم هاوانا دادهام. تقریباً در تمام شهرهای کوبا فیلم سیکو را نشان دادهاند.»(11)
دولت امریکا فروش داروهای حیاتی و ابزارهای طبی را به کوبا ممنوع کرده است. برای مثال داروی بیهوشی بسیار مؤثر و مفید برای اطفال به نام Sevoflurane و داروی Dexmetomidine که برای سالمندان بسیار مفید است. کمپانی امریکایی ابوت تولیدکنندهی هردو این داروهاست. کودکان کوبایی که سرطان خون دارند نمیتوانند از Erwinia L-asparaginasa دارویی که به نام Elspar هم شناخته میشود استفاده کنند. چون کمپانی امریکایی مرک که تولیدکنندهی آن است این دارو را به کوبا نمیفروشد. دولت امریکا همچنین غدغن کرده است تا کاروان راهبان برای صلح که یک مؤسسهی امریکایی است سه دستگاه آمبولانس فورد به کوبا اهدا کند. متخصصان کوبائی از این بابت ناراحتاند که برای حضور آنها در کنفرانسهای طبی در امریکا برای متخصصان بیهوشی عمومی و رشتههای مشابه ویزا صادر نمیشود. این البته مانع دیگری است که اجازه نمیدهد تا متخصصان بیهوشی عمومی در کوبا بتوانند بهروز بشوند و از آخرین پیشرفتهای فناوری در این حوزه باخبر بشوند. همین طور در مقولهی خدمات بهداشتی برای بیمارانی که بهشدت بیمارند و یا برای مدیریت مؤثرتر درد همین موانع وجود دارد. آنچه در این صفحات گفته شد تنها گوشهی کوچکی است از جنگی که امریکا علیه نظام بهداشت و طبابت کوبا به پیش میبرد ودرگزارش کوبا به سازمان ملل متحد در 28 اکتبر 2009 آمده است.
سرانجام برنامهی دیگری هم هست ـUS Cuban Medical Professional Parole ـ که دولت امریکا به این طریق میکوشد تا دکترهای کوبایی را که در خارج از کوبا خدمت میکنند به ترک کوبا و پناهنده شدن به امریکا تشویق کند. وال استریت ژورنال در ژانویهی 2011 گزارش کرد که در طول 16 دسامبر 2010 در 65 کشور جهان کنسولگریهای امریکا برای 1574 دکتر کوبایی ویزای پناهندگی به امریکا صادر کردهاند. البته اینها دکترهایی هستند که هزینهی تحصیلشان را دولت کوبا که وضع مالی درخشانی ندارد تأمین کرده است.(12) جالب این که این برنامه را عمدتاً وزارتخانهی امنیت ـ Homeland Security ـ آغاز کرده است. یک موفقیت دیگر علیه تروریسم؟ یا شاید هم علیه سوسیالیسم؟ یا این که آیا این دو مثل هم نیستند؟
اندکی صبر کنید تا محافظهکاران امریکایی متوجه بشوند که کوبا تنها کشوری است در امریکای لاتین که در آن سقط جنین نه فقط آزاد است بلکه مجانی هم هست.
پانوشتها
(1)Department of State: Foreign Relations of the United States, 1958-1960, vol vi, Cuba (1991) p. 885
(2) بیانیهی مطبوعاتی کاخ سفید 10 اکتبر 2009
(3) بیانیهی مطبوعاتی نمایندهی کوبا در سازمان ملل متحد 17 اکتبر 2007
(4) برای بحث مفصل دربارهی بهاصطلاح «زندانیان سیاسی» در کوبا بنگرید به:
http://www.huffingtonpost.com/salim-lamrani/cuba-and-the-number-of-po_689845.html
(5) و اشنگتن پست 13 مه 2006 ص 10
(6) رویترز 17 مارچ 2006
(7) NPR Day to Day, اول اگوست 2006
(8) پرنسا لاتینا (خبرگزاری کوبا) 12 مارچ 2011
(9) نشریه میلیتانت (نشریه هفتگی حزب کارگران سوسیالیستی امریکا) 4 آوریل 2011
(10) بنگاه خبرگزاری بلومبرگ 19 سپتامبر 2007
(11) هافینگتون پست، 18 دسامبر 2010
(12) بنگرید به ویدئویی که والاستریت ژورنال منتشر کرده است. http://onlind.wsj.com/vidoe/cuban_doctors_come_in_from_the_cold/069ECoEA_84oF_4B3C_B8C6_2372B52D107A.html.
ویلیام بلوم نویسنده و پژوهشگر امریکایی است که چند سالی در جوانی برای وزارت امور خارجهی امریکا کار میکرد. در 1967 در اعتراض به آنچه امریکا در ویتنام میکرد این وزارتخانه را ترک کرد. از آن تاریخ تا امروز، بلوم به صورت یک روزنامهنگار آزاد فعالیت میکند. بلوم مؤلف کتابهای متعددی دربارهی سیاست جهانی است. ترجمهی بالا فصلی ازکتاب «دموکراسی، مرگبارترین صادرات امریکا» است که در 2013 منتشر شده است.