چرا در جنبش #منهمِ (#MeToo) ایرانی مورد محسن نامجو مهم است؟
نسخهی پی دی اف: Shirin Karimi – M Namjoo
تا امروز جنبش #منهم عیان کرده است انواع آزارهای جنسی در جامعه چقدر فراوان است و هر مکانی (محله، خانه، خیابان، محل کار، دانشگاه، مدرسه، پارک و حتا مسجد) میتواند مکانی بالقوه برای آزارگری باشد و هر شخصی (استاد دانشگاه، معلم، همسایه، روشنفکر، هنرمند، فامیل و حتا والدین) میتواند آزارگری بالقوه باشد و البته بالفعلبودنِ آنها را هم ثابت کرده است. در میان روایتهای تجاوز و متهمان به تجاوز جنسی، میتوانیم به محسن نامجو، خوانندهی نوآور و پرطرفداری که «متهم» به آزار و تجاوز جنسی شده است، از زاویهی دیگری توجه کنیم. چراکه مورد محسن نامجو علاوه بر مسئلهی تجاوز و آزارگری، مسائل مهم دیگری را هم طرح و تصریح میکند.
محسن نامجو خواننده و نوازندهی سهتار و گیتار است، دهها قطعه ساخته و در سالهای فعالیتش در ایران و خارج از ایران نیز در ترانههایش بخشی از دردهای جامعه را بازتاب داده و در حوزهی کارش توانسته است به شهرت و اعتبار برسد. سال ۱۳۹۹ دستکم پنج مورد اتهام آزار جنسی علیه او طرح شد، او در شهریور ۱۳۹۹ در مصاحبه با بی بی سی فارسی این اتهامات را شایعه خواند و رد کرد. اما وقتی اشخاصی حقیقی روایتگر «تجاوز و آزار» محسن نامجو شدند، نامجو در ویدیویی که از خود منتشر کرد متنی ازپیش نوشتهشده را قرائت کرد و در آن از کسانی که از سوی او «آزار» دیدهاند «صمیمانه، خالصانه و متواضعانه» عذرخواهی کرد. اما کمی بعد فایلی صوتی از محسن نامجو منتشر شد که در آن با ادبیاتی کاملاً متفاوت از آنچه در فایل ویدیویی گفته بود به زنانی که او را به آزار و تجاوز جنسی متهم کرده بودند بهتندی حمله کرد. حملههای نامجو به افشاگران و حامیان افشاگران ادامه پیدا کرد. اما پرسش بسیاری از افراد، از جمله طرفدارانِ محسن نامجو و کسانی که «هنر» را از «هنرمند» جدا میدانند این است که چرا اینهمه به نامجو میپردازید و به تجاوز و آزار دیگران توجه نمیکنید، خیلیها هنرش را تحسین میکنند و ترجیح میدهند به زندگی خصوصیاش کاری نداشته باشند. حتا زنان و معترضان به آزارها و تجاوزهای جنسی متهم به دروغگویی و متهم به ترور شخصیتی شدند. ازقضا یکی از پرسشهای خود محسن نامجو هم همین است که «چرا به قتل “رومینا” بهدست پدرش نمیپردازید؟» هرچند چنین پرسشی «خارجشدن از ریل» است و در هر مسئلهای که طرح میشود میتوان با طرح چنین پرسشهایی مسئله را به بیراهه برد، مبهم کرد و پس راند، و البته فعالان جنبش #منهم و سایر فعالان حقوق بشر به تمام موارد آزار و تجاوز و قتل در جای خود پرداختهاند و توجهشان به موارد مختلف همچنان ادامه دارد. اما چرا مورد نامجو در جنبش #منهم اهمیت دارد؟
هر جنبشی اهدافی دارد و یکی از هدفهای هر جنبشی همراهکردن طیف بیشتری از مردم و آگاهکردن شمار بیشتری از مردم از وجود مسئله یا دردی است که آن جنبش برای رفع آن فعال میشود و مبارزه میکند. مورد نامجو، بهواسطهی شهرت نامجو و فعالشدن رسانهها دربارهی این اتهامها و توجه بیشترِ مردم به آن، مورد مهمی برای جنبش #منهم است.
از یک جنبه، مورد نامجو مهم است زیرا رابطهی او و افرادی که او را متهم به آزار جنسی کردهاند مبتنی بر همان «اقتدار»ی است که در رابطهی نابرابر زنان و مردان در جامعهی ما، به مردان آمریت و عاملیتی برای تعرض، آزار و تجاوز داده است. اگر پدر «اقتدار»ش را از مناسبات دیرینهسال پدرسالارانه و وابستگی معیشت خانوار به او به دست آورده و همکار مرد جایگاه برترش در سلسلهمراتب سازمانی را جایگاهی برای تعرض و آزار به زنان یافته، نامجو هم از توان و قریحهی هنری و از شهرتش بهمثابهی ابزاری برای اِعمال اقتدار و به تبع آن آزار زنان بهره برده است. پس از این جنبه میتوان گفت داستان همان داستان همیشگی است، بازیگران متفاوتاند.
اما از جنبهای دیگر، که نگارنده در این نوشتار بر آن تمرکز دارد، مورد نامجو مهم است چون رفتار او پس از افشاشدنِ تجاوزها مهم است، اگر متهم پس از افشا سکوت میکرد احتمالاً بهتدریج رسیدگی به اتهامش به پروندهی او و شاکیانش محدود میشد و توجه عمومی به سایر اخبار پرت میشد. اما نامجو سکوت نکرد، حاشا کرد و بحثهای دیگری را طرح کرد. رفتارهای نامجو پس از افشاگریها پرتکرار، صریح، حساسیتبرانگیز و تأملبرانگیز است. نامجو شخص شناختهشدهای است و حرف او و حرف معترضان به رفتار او طیف وسیعتری از مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهد، یعنی همان چیزی که جنبشهای اجتماعی بهدنبال آناند، اثرگذاری و رساندن صدای خود به گوش شمار بیشتری از مردم به امید تغییر. ادعای نگارنده این است که در این وقایع محسن نامجو به «نوع آرمانی» (Ideal Type) نزدیک و به «نوع نسبتاً آرمانی» در جنبش #منهم ایرانی تبدیل شده است.
انواعِ آرمانی آنطور که ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، میپنداشت به لحاظ نظری پدیدههایی برخاسته از واقعیتاند که اگرچه عیناً در واقعیت وجود ندارند اما پژوهشگران بهمنظور انجام مقایسههای دقیق آنها را خارج از اجزای مربوط به آنها میسازند. «نوع آرمانی» بههیچوجه واقعیت عینی نیست، بلکه چیزی است که پژوهشگران به کمک آن میتوانند جوهرِ واقعیت را بشناسند. البته نوع آرمانی میتواند قالب ذهنی یا کلیشهی ذهنی شود و به جای آنکه راه تحلیل را باز کنند، راه را ببندد. ازاینرو، نباید واقعیت عینی را به نوع آرمانی تقلیل داد، ولی میتوان از نوع آرمانی برای فهم واقعیت عینی بهره برد. نوع آرمانی، برخلاف بار معنایی مثبتِ واژهی «آرمانی»، در اینجا معنایی مثبت ندارد و در کل نوع آرمانی لازم نیست مثبت یا صحیح باشد، میتواند منفی و حتا به لحاظ اخلاقی ناپسند باشد.
توجه انتقادی به نوع آرمانی، واکاوی و نقد آن راهی در خورِ ملاحظه برای آغازِ تغییر است. اینک نوع نسبتاً آرمانی ما در جنبش #منهم یک شخص است: محسن نامجو. نمونهای که با کردار، رفتار و گفتارش بیش از آنچه انتظار داریم قابلارجاع شده است. او نوع نسبتاً آرمانی است چون متهم به تجاوز و آزارگری است، چون کسانی که آزار و تجاوز او را افشا کردهاند اشخاصی واقعیاند و پای وکیل و قانون وسط است، قانونی که از قضا متعلق به کشوری است که دستگاه قضایی آن سکولار است. (وجود وکیل مدافع و قانون در مسئلهی آزارجنسی برای هر دو طرف بسیار اهمیت دارد.) نامجو برای این جنبش نوع نسبتاً آرمانی است چون مشهور است پس پای شمار زیادی از مردم وسط است و توجهِ بیشترِ مردم به او باعث میشود توجه کنشگران و رسانهها هم بیشتر به او جلب شود؛ بهواقع اگر فردی گمنام به دیگری تجاوز کند و فرد آزاردیده روایتش را برای دیگران بیان کند معمولاً این مسئله گاهی به همدلی با آزاردیده، گاهی به بیاعتنایی و حتا متهمشدن خودِ آزاردیده و در بیشتر موارد به فراموشی منتهی و پرونده بسته میشود. اما وقتی آزارگر فرد شناختهشدهای باشد توجه بیشتری به مسئله جلب میشود و میتوان به فعالشدن خِرد جمعی و در نتیجه به تغییر شرایط امیدوار شد، از این رو مورد نامجو توجه بیشتری را به مسئلهی اجتماعیِ تجاوز جنسی و آزارگری برانگیخته است.
همچنین نوع نامجو نسبتاً آرمانی است چون او در کلامش، در نهایت، همان گفتار زنستیز و همجنسگراستیز را بازتولید میکند: تهدید میکند، تحقیر میکند، حاشا میکند، میکوشد بر موج همجنسگراهراسی سوار شود و از این راه طرفدارانش را بسیج کند. این رفتارها و گفتارهای نامجو وجوه تاریکی را روشن میسازد که جنبشهای برابریطلب و مبارزان علیه خشونت و سرکوب چند سده است به دنبال بیان، تصریح و اثبات وجودِ آنند. نامجو این موارد را تصریح میکند، وقتی تهدید میکند تصریح میکند که تجاوز با تهدید همراه است و تصریح میکند که جنس این نوع تهدید چیست. نامجو نوعی نسبتاً آرمانی است چون میتواند برگ مهمی به تاریخ مبارزات زنان اضافه کند، چراکه بخش زیادی از وجوه تاریک این نوع واقعیاتِ تلخ اجتماعی در ماجرای وی خود را به شکلی آشکار نشان میدهد.
آنچه نامجو آشکار میکند همان است که باید تغییر کند، او علاوه بر اینکه زنان آزاردیده را تهدید و دعوت به سکوت میکند، خبرنگاری را که گزارش خبری از این وقایع تهیه کرده است هم تهدید میکند: «من دست از سر شخصِ شما برنمیدارم، آمادهی به خاک نشستن باش، کم نقطهی تاریک نداری» در تهدید نامجو عبارت «کم نقطهی تاریک نداری» را میبینیم، به تعبیر نامجو آن خبرنگار نقاط تاریکی در زندگیاش دارد و نامجو قصد دارد آنها را روشن کند. اما، بهواقع، کاری که نامجو با رفتار و گفتارش در کل این ماجرا میکند این است که نقاط تاریکِ سرکوبها، تهدیدها، تجاوزها و آزارهای کهنی را روشن میکند که قرنهاست انسانها از آن رنج میبرند.
نامجو جنبش #منهم را «جنبش فاحشگان غربنشین» نامید، تاریخ بلندبالایی پشت «فاحشه»نامیدن زنان و دوگانهسازی شرق/غرب است، نامجو از عبارت «سر بریدهی رومینا» استفاده میکند و تاریخ طولانی و برانگیزندهای، بهخصوص در میان شیعیان، پشت عبارتِ «سر بریده» است. نامجو تصریح همان ساختارِ موجود است؛ ساختاری که آزارجنسی در آن رخ میدهد و نقاط آسیبزای این ساختار و آنچه را به تغییری اساسی نیاز دارد به ما نشان میدهد. مورد نامجو مهم است چون با اشاره به نام زنی لزبین به لزبینها حمله میکند و تاریخ بلندی پشت این نوع حمله به جامعهی LGBTQ است. او تلاش میکند میان فعالان حقوق زنان اختلاف بیفکند و آنان را به «باسواد و بیسواد»، «زشت و زیبا» و «آدمحسابی و آدمناحسابی» تقسیم میکند. نامجو وجوه ناپیدا و پیچیدهای را در ساختارِ مردسالار و ساختاری که آزارجنسی در آن بهراحتی رخ میدهد روشن میسازد. نوع نسبتاً آرمانی نامجو، اقتدار برخاسته از موقعیت برتر، زن ستیزی، همجنسگراستیزی و تفرقهاندازی و قدرت نگاه به زن به مثابهی ابژهی جنسیِ صرف را آشکارا تصریح میکند.
مسئلهی نامجورا میتوانیم از هنر او جدا ببینیم، اما در هنر او نیز لایههای آشکار و پنهان این نگاه جنسیتی بوده است؛ مثلاً وقتی در آوازی خواند «تا حالا زنی که پل ریکور بخونه دیدی؟… دانشای الکی… تا حالا با زنی که پل ریکورخون باشه… هوم؟» و شلیک خندهی حضار!، نشان داد که ترانهی «روشنفکری» چهگونه میتواند ابزار بازتولید نگاهِ نابرابر به زن باشد؛ به بیانی دیگر، در جامعهای که نامجو آن را در آوازش نشان میدهد زنان روشنفکر ادای فلسفه خواندن درمیآورند و بحثهای آنها «دانشهای الکی» است و در جای دیگر از نظر او زنانی که #منهم ایران را راهانداختهاند «سردرگماند و نمیدانند چه میخواهند» ولی نامجو «ببخشید، با کمال تواضع عرض» میکند «یک ساعت» از نفسکشیدنش برابر با «ششماه زندگیِ هر کدام» از زنانی است که او را به آزار متهم میکنند و به رفتار و گفتار او معترضاند و آن زنان خبر ندارند که «دارند چه کسی را از کار میاندازند».
محسن نامجو در فایل صوتیاش جنش #منهم در ایران را «نبردِ زامبیها» خواند و در ایمیلی که برای یکی از از زنانِ آزاردیدهی افشاگر ارسال کرد نوشت: «صد سال دیگر این اسم من است که آن بالاست و این حرکت شما تا یک ماه دیگه فراموش شده.» مورد نامجو هرآنچه جنبش #منهم علیه آن فعالیت میکند، یعنی تمام آنچه آزار (جنسی، کلامی، رفتاری، روانی) محسوب میشود، یعنی تمام آنچه این جنبش برای آگاهسازی دربارهی آن و مبارزه با آن و رفع آن به پا خاسته است در خود دارد، همه را جلوی چشم ما میگذارد. نسبتِ ماجرای محسن نامجو با این جنبش طوری است که انگار ماجرای او به ما میگوید: «این گوی و این میدان، حالا بگو من دقیقاً همینها را نمیخواهم!»
برخی از ما روزی موسیقی نامجو را دوست داشتیم، بسیاری از مردم که اصلاً پیگیر این افشاگریها نیستند موسیقی نامجو را دوست دارند و آدمهایی پس از ما خواهند آمد که موسیقی نامجو را دوست خواهند داشت و آن را تحلیل خواهند کرد. اما برای آن گروه از ما که دغدغهی حقوق بشر (از جمله حقوق زنان و کودکان، قومیتها و جنسیتها و پیروان مذاهب مختلف) داریم مورد نامجو مهم است چون او در اینجا به نوع نسبتاً آرمانیِ متجاوزان و بازیگرانِ فرادست در ساختاری که راحت تجاوز میکند تبدیل شده است. نامجو بسیاری از مسائل جنبش #منهم را با زبانی سادهتر، سری نترستر و صدایی بیلرزشتر بیان میکند. نامجو در فایل عذرخواهیاش که کمی پیش از فایل صوتیِ حملهاش به زنان معترض منتشر شد گفت: «من با جان و دل با این حرکت زنان همراه خواهم بود»، اینک او تا حدی با این حرکت همراه شده است اما همراهیِ او در جایگاه نوعی نسبتاً آرمانی است که هرآنچه جنبش #منهم با آن مخالف است و برای رفع آن مبارزه میکند را در خود دارد.
برای آگاهی بیشتر:
فایل صوتی محسن نامجو را در اینجا گوش کنید.
گزارش بیبیسی فارسی را در اینجا ببینید.
گزارشهای ایراناینترنشنال را در اینجا و اینجا ببینید.
ترانهی «الکی» محسن نامجو را میتوانید در اینجا بشنوید.
دیدگاهتان را بنویسید