نسخهی پی دی اف:Upper Paleolithic Venus Figurines_ Interpreting Gender
چکیده
تفسیر پیکرکهای ونوس همواره چالشهای جالبی برای باستانشناسان به وجود میآورد. پژوهشگرانی که این نمادهای زنانهی پیشاتاریخی را بررسی کردهاند، بهتر از مردمان سازندهی این پیکرکها به نتایجی دست پیدا کردهاند که بازتابی از ارزشها و آرمانهای اجتماعی-فرهنگی مدرن تلقی میشود. به استدلال من با جابهجایی ویژگیهای دلخواه خود بر این پیکرکها، ما به مانند استعمارگران و تصاحبگران گذشته عمل میکنیم. با مرور ادبیات باستانشناسی دربارهی ونوسها، نقاط ضعف و قوت رویکردهای فعلی در تحلیل بازنمایی جنسیت را به دست میآوریم. این درسها سرآغازی برای ساخت روشهای باستانشناسی تحلیل جنسیت و روابط جنسیتی به گونهای عمل است که با دقت بیشتری بازتابدهندهی مردم کهنی باشد که این پیکرکها را ساختهاند.
مقدمه
در دوران پارینهسنگی زبرین که از (۵۰۰۰۰-۱۰۰۰۰) قبل ادامه یافت، پیکرکهای زنریختی که «ونوس» نامیده میشدند، ساخته شدند. ونوسها از زمان کشف نخستین نمونهها همواره بحثبرانگیز بودهاند، به طوری که باعث پیدایش جنبشی «شبهمذهبی» در محافل فمینیستی مدرن شدهاند.
این پیکرکها در زمین و دنیایی پدیدار شدند که پژوهشگران تلاش کردهاند که آنها را براساس چارچوبهای مرجع فرهنگی-اجتماعی خود تحلیل کنند و بدین ترتیب آنها را تصاحب کرده و درنتیجه مانند مهاجر نشینان شکارچی-گردآور پارینهسنگی که این پیکرکها را آفریدند عمل میکنند. با این حال، به باور من بسیاری از نظریات تقلیلگرایانه در مورد ونوسها، براساس تمثالهای پارینهسنگی زبرین از جنسیت و روابط جنسیتی پدیدار شده است. در این مقاله من برای تحلیل پیکرکها از دیدگاههای انسان شناسی بهره میبرم. من فرضیات و دشواریهای اساسی دربارهی پیکرکهای ونوس و برخی از تفسیرهای پیشنهادی از پیکرکها و مفهوم آنها را بررسی خواهم کرد. در مورد ایرادهای اصلی در درک کنونی ما از ونوسها که نماد مردمان پارینهسنگی زبریناند بحث خواهم کرد و راهبردهای جایگزین درک نمادهای جنسیت، روابط جنسیتی و پویایی اجتماعی در جوامع پیشاتاریخی را از طریق تحلیل دستسازههای آنها پیشنهاد خواهم کرد.
پیکرکهای ونوس
نخستین بار در دههی ۱۸۹۰م. ]به ترتیب[ادوارد پیتیت و سالومون ریناچ در جنوب غربی فرانسه و شمال ایتالیا پیکرکهای کوچکی کشف کردند که فرم زنانه را با ترسیم ویژگیهای جنسی اولیه و ثانویه تجسم میکنند و این پیکرکها مورد توجه جامعهی آن زمان قرار گرفتند. (McDermott 1996) این پیکرکها نخستین نمونههای هنری است که به صورت انسان خلق شدهاند. کهنترین نمونهای که تا به امروز یافت شده پیکرک یافت شده از غار هوهله فلز آلمان با قدمت بیش از ۳۵هزار سال است .(Curry 2012) از زمان کشف آنها صدها پیکرک از دوران پارینهسنگی زبرین به دست آمده است. طیف گستردهای از آنها وجود دارد که بسیاری از آنها به وضوح زن، برخی از آنها مرد، برخی بدون جنسیت واضح و همچنین حیوانات انسان ریخت هستند. این پیکرکهای زنانه که «ونوس» نامیده میشوند، در سراسر اوراسیا از جنوب فرانسه تا سیبری پراکندهاند. (شکل ۱)
شکل ۱- پیکرکهای ونوس یافت شده در سراسر قارهی اروپا. (نقشه توسط نگارنده ایجاد شده است).
این پیکرکها کوتاه قامت هستند و در حالت ایستاده به طور متوسط ۱۵۰ میلی متر ارتفاع دارند، اکثراً بهاندازهای هستند که در دست نگه داشته میشوند (McDermott 1996).. جنس مواد سازندهی آنان از قبیل سنگ، سنگهای آتشفشانی، استخوان، عاج، شبق، هماتیت (شادنج)، دندان اسب و گِل پخته شده است (Beck 2000). مدتها پیش از کشف قدیمیترین ونوس این فرضیه مطرح بود که آنها از مواد فاسدشدنی ساخته میشدند (Russell 1998). فرم پیکرکها متفاوت است، برخی از آنها مسبک (استیلیزه) و انتزاعی، برخی واقع گرایانه و همراه با جزئیات و برخی دیگر خشن و ناتمام هستند. (Beck 2000).
شکل دو سه مدل از پیکرکها را نشان میدهد. این ونوسها به طور کلی بدون چهره، نامتناسب، گوشتالو و دارای اندام جنسی اغراق آمیز هستند (Nelson 1990). برخی از پژوهشگران نیز معتقدند تنوع زیادی در میان این پیکرکها وجود دارد (Rice 1981).
مردمان پارینهسنگی زبرین که این پیکرکها را آفریدند، شکارچی-گردآور بودند. پارینهسنگی زبرین حدود ۵۰۰۰۰-۱۰۰۰۰ پیش از آغاز کشاورزی و نشان دوران گذار از رفتارشناسی مدرن انسان و پدیداری بسیاری از فنّاوریهای تازه است. نمونههایی از این دگرگونیها شامل پیچیدگی فزایندهی ابرازهای سنگی و تیغههای شکار، استفاده معمول از تزئینات بدن، پدیداری نقوش به صورت فیگور، نقاشی و حکاکی بر روی دیوارهی غارهاست. (Bar-Yosef 2002: 365-366) همزمان با تغییرات آب وهوایی، دگرگونیهای رفتاری به وجود آمد. آخرین یخبندان با یک دورهی نوسانی میان گرم و مرطوب، سپس سرد و خشک پدیدار شد. آفرینندگی این ونوسها را میتوان پاسخ به جهانی دانست که در آن زندگی میکردند. (Bar-Yosef 2002).
تفاسیر مردمحورانه (مردمَدارانه) و فمینیستی و ویژهداشتها
مردمحوری (مردمَداری)، باوری است که مردان و باورهای مردسالارانه را بهعنوان مرکز دیدگاه انسانی جهان که تاریخ و فرهنگ را با آن تفسیر میکنند. و در بسیاری از پژوهشگران مغرب زمین رایج بوده است. تفاسیر مردمحورانه از پیکرکهای ونوس سرآغاز فهم باستان شناختی از این شکل هنر پارینهسنگی زبرین بود. تحلیلهای مردمحورانه از این پیکرکها با درک عینی از بازنمایی زنان، تا حد زیادی بر مردان به عنوان آفرینندهی پیکرکها تأکید میکند. رویکرد مردمحوری در حقیقت، بازتاب ارزشهای فرهنگی-اجتماعی عهد ویکتوریا بود و طی آن پدیدار شدند. یک تعصب باوری بود که سایر تفاسیر را رد میکرد. این تفاسیر بهعمد به وجود نیامده، بلکه ریشهای کهن دارند اما اثرات آن مخرب بوده و تحلیلهای مردمحورانه از پیکرکهای ونوس همچنان رایج است. (Nelson 1990).
با نادیده گرفتن امکان عاملیت زن، و تلاش برای درک پیچیدهی ونوسها با تعاریفی بسیار ساده، این چارچوب تحلیلی پاسخهای ممکن برای کشف این پیکرکها را کمرنگ میکند. در تلاش برای مقابله با گرایشهای مردمحورانهی مسلط بر پژوهندگان غربی، پژوهندگان فمینیست، که در موج دوم فمینیستی که در دههی ۱۹۶۰-۱۹۷۰م. پدیدار شدند تلاش کردند تا رویکردهای دانشگاهها را در مورد جنسیت و روابط جنسیتی به چالش بکشند. تعابیر داده شده به ونوس در این زمان مورد موشکافی قرار گرفت و این امر باعث شد تعاریفی نو به وجود آید. تعدادی از پژوهشگران تلاش کردهاند تا «مفهوم پردازی دوباره»ی جنسیت را در باستانشناسی انجام دهند، آنچه معنای جنسیت است چگونگی فرهنگ مادی مردم روابط اجتماعی را منعکس میکند و این، در زمرهی تعاریف جنسیت است. از همین جنبش فمینیستی جنبش الهه گان مدرن به وجود آمد. جنبش ایزدبانوان یک بازپس گیری سیاسی و فکری از زنانه بودن زن است که از دیدگاهها، تعاریف و ارزشهای وابسته به مردان عاری است. (Rountree 2001: 6). فمینیستهای الهه با برنامههای جنبش ایزدبانوان دهههای ۱۹۷۰-۱۹۶۰م. مرتبطاند و پیکرکهای ونوس را نمایندهی الههی مادر اروپایی پارینهسنگی زبرین، الوهیتبخشی به جنسیت و باروری زنانه تجسم میکنند (Russell 1998). بخش اعظم این جنبش اسطوره پردازی شده است، با وجود نوشتارهای بیشتر، منعکس کنندهی باورهای مردمی است تا شواهد باستانشناسی. برخی از این کوششها برای تلفیق شدن اسطورههای مدرن و دانشگاهها انجام شده ا ست و نتیجهی پژوهش ضعیف مبتنی بر گلچین کردن از میان دادههای باستانشناسی است که باعث آزردگی باستانشناسان فمینیست میشود که هنوز تلاش میکنند در حوزهی سنتی تحت سلطهی مردان فعالیت کنند (Rountree 2001).
تحلیل اهداف و کارکرد در ونوسها
همانگونه که عملکرد پیکرکهای ونوس متنوع بوده است، تفسیرهای نویسنده، معنا و عملکرد آنها حتی متنوع تر هستند. برای تعمق و جست وجو در تحلیلهای مختلف، من بحث را با خلاقیت، از جمله فرضیههای اختیارات مرد و در یک پژوهش تازه با عنوان خودنمایی (بازنمایی) زنان آغاز میکنم (McDermott 1996). و با به کارگیری برخی از موضوعات اصلی با ادبیات علمی معانی و عملکردهای پیکرکهای ونوس را بررسی میکنم. به طور سنتی تصور میشد پیکرکهای ونوس به وسیلهی مردان و در انقیاد مردان به عنوان نماد اروتیسم، زیبایی و باروری پدید آمدهاند. این دیدگاه مردمحورانه در باستانشناسی و تاریخ هنر مورد حمایت قرار گرفته شده است. به عنوان مثال، برنگر به نقل از نلسون این پرسش را مطرح میکند: تصور هنرمند، که ایده آل زمان او بود، چگونه او را میدید؟ ما هرگز نمیتوانیم بفهمیم که او چگونه و چه شکلی بود، بنابراین باید نسخهای را که همسفر او ]مرد[ از وی داشت، بسازیم. (۱۹۹۰:۱۶) جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که استفاده از «مرد» در این جستار عمومی نیست و مختص جنسیت «مرد» است. نلسون نیز به شیوهای مشابه از لرو گورهان نقل کرده است: نخستین پیکرکها نمایندگان مرد – یا دستکم همسر او بودهاند. (۱۹۹۰:۱۶) بار دیگر ثابت میکند که تفسیر مردمحورانه برای ساخت پیکرکها در نظر گرفته شده است. درک مردمحورانه از مجسمهها میانگارد که به جای اختیار بر خودشان و تصویرشان، با زنان رفتار شده است.
با این حال ، مک کویید و مک درموت چالشی برای این تفکر مردمَدارانه صادر کردهاند و از آن زمان پژوهشهایی انجام شده است که اذعان دارد پیکرکهای ونوس نوعی بازنمایی خود، توسط خالق زن پارینهسنگی فوقانی است. مک کویید و مک درموت استدلال میکنند که این تندیسکها به جای مشاهدهی زنان بهعنوان «تماشاگران منفعل»، توسط خود زنان و تنها از طریق خودآزمایی در دسترس آنها ایجاد شده است (۱۹۹۶). مثلاً، نسبتهایی که وقتی از جلو، عقب و کنارها مشاهده میشوند به صورت سبکی منحصربهفرد درآیند ، وقتی از بالا به پایین مشاهده میشوند کاملاً متفاوت ظاهر میشوند. در دوران پارینهسنگی زبرین، آینه در دسترس نبود و برای اینکه یک زن بداند چه شکلی است، فقط میتوانست به خودش نگاه کند.
بازآفرینی این چشمانداز توسط عکاسی مدرن، نشان داده است که نمای زنی که از بدن خود به پایین نگاه میکند، مانند منظرهای است که از یک ونوس به پایین مشاهده میشود. مک درموت و مک کویید استدلال میکنند این دیدگاه توضیح میدهد که چرا بسیاری از ونوسها فاقد چهرهی مشخص و سرهای کوچکتر هستند؛ چرا به نظر میرسد پاها تا جایی از آنچه توسط «آندره لروی گورهان» باستانشناس فرانسوی «ترکیب لوزی» نامیده میشود، ناپدید میشوند. (McDermott 1996,228)
گرچه ممکن است هرگز شواهد قطعی برای اثبات این تفسیر یا دلایل دیگری که این تندیسکها را ایجاد کرده است، نداشته باشیم، اما این تغییر ساده در دیدگاه ما از پیکرکهای ونوس که توسط مردان یا زنان ایجاد شده است، طیف وسیعی از تفاسیر را باز میکند که قبلاً در دسترس نبودند، یا بررسی نشدهاند.
یک موضوع مشترک برای تفاسیر ونوسها این است که آنها را نماد باروری، میل جنسی و زیبایی توصیف میکنند. این ایده از آنجایی که آنها برای اولین بار کشف شد، تکرار شده است و هنوز هم در ادبیات علمی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. (Nelson 1990). این ادبیات، نمایندهی مردانگی در آفرینش این اثر است. برنگر استدلال میکند که این پیکرکها عبارت بودند از: «نیاز وسواسی مردانه برای زنان که فرزندان زیادی را به دنیا بیاورند.» (Russell 1998:262) و اغلب به عنوان «به شدت آبستن» از آنها یاد میشود. تئوری دیگری برای این پیکرکها توسط آگوستا مطرح شد: از آنها برای مشکلات زایمان استفاده میشده است. هرچند در پشت این تئوری منطقی ارائه نشد و نیز متصور بودند که آنها بیانگر استانداردهای زیبایی پارینهسنگی زبرین و تجلی تمایلات جنسی هستند. هنگام بحث دربارهی ونوسها، جیمز ملارت اذعان داشت که اروتیسم در هنر ناگزیر با انگیزههای مردانه و میل به آن ارتباط دارد (Russell 1998:263). سلتمن بر این باور است که «این پیکرکها باید حاکی از این باشد که مردان چه چیزی میسازند و خوشآیند و مطلوب آنها چیست». (Russell 1998:263) باز هم این تفاسیر بسیار مردمحورانهاند که در آنها نمایندگی مردانه پذیرفته شده و به اهداف آن خدمت میکند.
من معتقدم که برخی مفروضات اساسی را به دلایلی باید به چالش کشید. ۱- شواهد نشان میدهد که غیرقابل توجیه است که مردان این پیکرکها را خلق کردهاند،. هیچ راهی وجود ندارد که بتوان اثبات کرد ونوسها توسط مردان خلق شدهاند و فقط توسط مردان موشکافی و مورد شبهه و تحقیق قرار میگیرند. به عنوان مثال شیوههایی که برای دریافت علم به کار گرفته میشود میتواند به ادراک ما رنگ ببخشد. ۲- سپس باستان شنان دوره ویکتوریایی، تندیسهای را یافتند که به باورشان عریانی آنها دلالت بر کارکرد جنسی آنها دارد، همانطور که این دیدگاه اخیراً بسیار افزایش یافته است؛ اما بعید است که مردم پارینهسنگی زبرین به دید جامعهی غربی به آن نگاه کرده باشند. بدین ترتیب ما استانداردها و ارزشهای فرهنگی خود را به دیرین مردمان تحمیل میکنیم. ۳- احتمالاً نادرست است که باروری را هدف جوامع شکارورز-جمع آورنده خوراک قلمداد کنیم. بیشتر محتمل است که آنها به کنترل تناوب بارداری به علت محدودیتهای اعمال شده توسط نیاز به جابه جایی و تدابیر معیشتیشان داشتهاند؛ همانگونه که توسط گروههای مدرن شکارچی-جمع آورنده خوراک قابل ملاحظه است. (Rice 1981) این راه دیگری است که ما در آن ارزشهای جامعهمان را به سازندگان پیکرکهای ونوس تحمیل میکنیم و این چیزی است که فضای دانشگاهی باید از آن مراقبت کند. (Conkey 1997) 4- یکی دیگر از موضوعات رایج در مطالعهی علمی پیکرکهای ونوس در عملکرد مذهبی یا مادرتبارانهی آنها انعکاس یافته است. این خط فکری به شدت با جنبش ایزدبانوان، اسطورههای جوامع مادرتبار که ایزدمادران بارور اروپایی را ستایش میکنند، عجین شده است. (Rountree 2001) مشکلات بسیاری در خصوص این خط فکری و این جستار وجود دارد.۱-شواهدی برای وجود یا عدم وجود جوامع مادرتبار در پارینهسنگی زبرین وجود ندارد، این ادعا ذاتاً دارای کاستیهایی است. همچنین مدارکی از تک خدایی پان-اروپایی در پارینهسنگی زبرین وجود ندارد (Russell 1998). در حقیقت مفهوم متداول تک خدایی بسیار یادآور سنت تازهی تکخدایی یهود-مسیحی، خدا، تنها یک خداست، است. تعدادی از پژوهشگران در تلاش برای جدا کردن اسطوره شناسی و باستانشناسی از هم بودهاند که نتایج تحقیقات ضعیف عمل کردهاند. (Rountree 2001) در نتیجه این ادبیات با اتهام «ربودن» پیکرکها برای اهداف غیر از مطالعه باستانشناسی دانشگاهی توسط همیلتون مطرح شد. (Rountree 2001:8) گفته شده که اگر ونوسها – واقعاً اگر یک الهه را نشان دهد – بهتر است او را یکی از پانتئونهای متنوع بدون جنس نه زن نه مرد بدانیم. تفاسیر دیگری که پیکرکهای ونوس را بهعنوان یک عملکرد مذهبی در نظر میگیرد، همانطور که اوکو پیشنهاد شده او ادعا میکند که ونوسها به عنوان کاهنه یا شروعی برای تعویذهای محافظ یک مکان مسکونی بوده است. (Russell 1998:266-267).
افراد دیگری هستند که وجههای کاربردی تر ونوسها را تحلیل و پیشنهاد میکنند، این سومین موضوع مشترکی است که در این مقاله به آن پرداخته ام. پاتریشیا رایس این فرضیه را مطرح میکند که ونوسها نمایانگر زنان در طول عمر هستند. (۱۹۸۱) از طریق این مطالعه، رایس این آمار را به سه گروه سنی متفاوت اختصاص داد و ترکیب این ارقام را با مردمان مدرن شکارچی-گردآورنده مقایسه کرد. رایس میان نمایش ونوسها و ترکیب شکارچیان مدرن ارتباطی قوی پیدا کرد، که باعث شد او به این نتیجه برسد که این بازنمایی «طول عمر» است نه صرفاً سالهای باروری. آبراموا پیشنهاد دیگری در رابطه با آنچه به تصویر کشیده شده ارائه میدهد، با اشاره به اینکه پیکرکهای ونوس و سایر پیکرکهای پارینهسنگی چهره نگاریهای سادهای از اجداد واقعی شان بودند. سایر موارد کاربردیای که برای ونوسها به کار برده شده است: عروسک یا عروسک خیمه شب بازی برای کودکان، نماینده جادوگران، یا تندیسهای ساخته شده برای دور نگه داشتن غریبهها. (Russell 1998:266-267)
درک فعلی و پتانسیل آینده
با مرور چارچوبهای مورد استفاده برای تحلیل پیکرکهای ونوس و تفسیرهای موجود، باور دارم که بهراحتی میتوان گفت که جایگاه ویژهای برای درک روزافزون ما از پیکرکها در آینده وجود دارد. این شخصیتهای معمایی بیش از یک قرن است که تصورات را در دست گرفتهاند و تفسیرهایی ارائه میدهند که به باور من بیشتر نشانگر ارزشها و اعتقادات جامعهی ما و آرمانها و آرزوهای ما برای آینده است. ونوس همچون آینهای عمل کرده است که از طریق آن میتوانیم درک خود از جنسیت و روابط جنسیتی را درک کنیم ، ولیکن نیز به عنوان یک نمونهی مستدل در مورد اینکه چرا باستانشناسان باید از تعصب در تحلیلهایشان احتیاط کنند، عمل میکند. علاوه بر این، تحلیل پیکرکهای ونوس نیاز به ساختارهای باستانشناسی را نمایان میکندکه جوامع پیشاتاریخی و پویایی اجتماعی آنها را تأیید و رویکردهای مختلف جنسیت را تصدیق میکند. هنگام انجام پژوهشهای باستانشناسی روابط جنسیتی و به تصویر کشیدن جنسیت، ما باید محتاطانه گام برداریم یا خطر ایجاد گذشتهای را داشته باشیم که به طرز مشکوکی مانند جامعهی امروز باشد.
امر بسیار مهمی است که که دانشمندان هنگام پژوهش و نتیجه گیری دربارهی مردم پیشاتاریخی بسیار مراقب باشند. نگاه یک پژوهشگر کاملاً خالی از تعصب نیست، اما هنگام برخورد با بقایای یک فرهنگ باستانشناسی که امکان صحبت دربارهی خودش را ندارد، باستانشناسان باید مراقب باشند تا از بازتولید نقشهای جنسیتی فرهنگ خود، آرمانها یا سازمان سیاسی – اجتماعی جلوگیری کنند ( Conkey 1997). ما با پیوست ارزشهای خود به فرهنگ مادی آنها، مانند استعمارگران قصد داریم آنچه را که متعلق به ما است بیشتر جلوه کند و توجیه بیشتری برای جهان بینی خود ارائه دهیم. همچنین باید محتاط باشیم تا اشتباهات تحلیلهای گذشته، که به واسطهی یک جهانبینی مردمحورانه به خود رنگ گرفته است را تا حدی به فمینیسم منتقل نکنیم که در نهایت مفهوم ایده آل خود را از جهان پیشاتاریخی ایجاد کنیم. (Rountree 2001). بدون داشتن شواهد کافی، نتیجه گیری نامناسب خواهد بود، صرف نظر از اینکه «طرف» کدام یک باشد ، بنابراین باید از آن اجتناب شود. من همچنین ادعا میکنم که مردم گذشته ممکن است بهاندازهی افراد مدرن به فکر جنسیت نبوده باشند ، و بعید است که تفسیر جفتی (باینری) از جنسیت منعکسکنندهی مردم پارینهسنگی زبرین باشد. (Clark 2003). همچنین، تأکید میکنم که باستانشناسی مسئولانه در مورد تجسم جنسیت و روابط جنسیتی شامل پرداختن به تعصبات فرهنگی شخص است (Conkey 1997) ، و به چالش کشیدن برخی از سوءتفکرات رایج ما در مورد نحوهی مشاهدهی اشیا، مانند دیدگاههای جفتی در مورد جنسیت، و تصدیق اشیا به عنوان وجوه پویای روابط اجتماعی (Orton 2010). مهم است که تشخیص دهیم که ونوسها تنها یک تصویر از زنان از پارینهسنگی زبرین هستند. هر نتیجهای که ما در مورد مردان و زنانی که ونوس را فقط بر اساس پیکرکها ایجاد و استفاده کردهاند، بگیریم، طبیعت پیچیده و ظریف جامعهی بشری را به یک جنبه از فرهنگ مادی آنها تقلیل داده ایم. اگر میخواهیم پویایی جنسیتی را که در گروههای شکارچی و جمعآورندهی پارینهسنگی فوقانی وجود دارد، درک کنیم، باید اطلاعات متنوعی را از منابع موجود در اختیار داشته تا بتوانیم نتیجهگیریهای مفصلی در مورد نقش جنسیت انجام دهیم. (Gibbs 1998)
نتیجهگیری
پیکرکهای ونوس از زمان کشف، منبع جذابیت بی پایان جامعهی علمی بودهاند. این پیکرکها توسط کوچروان شکارورز-گردآور در سراسر اوراسیا در دوران پارینهسنگی زبرین ساخته شدهاند، از نظر ظاهر متنوع و تفسیرهای زیادی را راجع به آنها صورت گرفته است. تأکید اولیه بر تحلیلهای مردمحورانه از دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحت بررسی باستانشناسان فمینیست آغاز شده و دانش باستانشناسی و اسطورهشناسی با پیدایش جنبش ایزدبانوان مدرن ادغام شد. تحلیل ونوس به عنوان ابژهی جنسی، باروری، زیبایی، اشیای مذهبی، نشان سازمان اجتماعی متمرکز است تا خدمت به بسیاری از اهداف عملی دیگر. برای اطمینان از به حداقل رساندن تعصب در تحلیلها، هر دو باور قدیمی و جدید باید مورد دقیقترین موشکافی قرار گیرند. من ادعا میکنم که تحلیل اشیای بازنمایندهی جنسیت، و در نتیجه تفسیرهایی که روابط جنسیتی و پویایی اجتماعی را فرض میکنند، به گونهای است که از نظریههای تقلیلگرایانه جلوگیری میکنند، از اهمیت بالایی برخوردار است. نظریهها تا آنجا که ممکن است باید براساس جنبههای گوناگون نمادهای جنسیتی استوار باشند، یا تصویری که ما از مردم پیشاتاریخی میگیریم احتمالاً تصور غلطی است. با یادگیری درک جنسیت و شیوههای مختلف نمایش آن در تاریخ پیشاتاریخی، میتوانیم از مردم و فرهنگ مادی که از آن زمان حاصل شده است، قدردانی بیشتری کنیم.
Dr. Robin Smith served as faculty sponsor for the submission of this article to PURE Insights.
منابع
Bar-Yosef, Ofer
۲۰۰۲ The Upper Paleolithic Revolution. Annual Review of
Anthropology 31:363-393.
Beck, Margaret
۲۰۰۰ Female Figurines in the European Upper Paleolithic:
Politics and Bias in Archaeological Interpretation. In
Reading the Body: Representations and Remains in the
Archaeological Record. Allison E. Rautman, ed. Pp. 202-
- Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
Clark, Sharri R.
۲۰۰۳ Representing the Indus Body: Sex, Gender, Sexuality,
and the Anthropomorphic Terracotta Figurines from
Harappa. Asian Perspectives 42(2):304-328.
Conkey, Margaret W.
۱۹۹۷[۱۹۹۳] Men and Women in Prehistory: An
Archaeological Challenge. In Gender in Cross-Cultural
Perspective. 2nd edition. Caroline B. Brettell and Carolyn F.
Sargent, eds. Pp. 57-66. Upper Saddle River, New Jersey:
Prentice-Hall.
Curry, Andrew
۲۰۱۲ Truth and Beauty: The discovery of a 40,000-year-old
figurine reignites debate among archaeologists about the
origin – and true purpose- of art. Smithsonian. 42(11):28.
Hitchcock, Don
۲۰۱۳ The Moravany Venus.
http://www.donsmaps.com/moravanyvenus.html, accessed
November 25, 2014.
۲۰۱۴ The Ceramic Venus of Dolni Vestonice.
http://www.donsmaps.com/dolnivenus.html,
accessed November 25, 2014.
۲۰۱۴ Brassempouy Venus.
http://www.donsmaps.com/brassempouyvenus.html,
accessed November 25, 2014.
۲۰۱۴ Venus Figures from the Stone Age arranged
alphabetically. http://www.donsmaps.com/venus.html,
accessed November 25, 2014.
۲۰۱۴ Venus Figures from Russia, the Ukraine and East of
the Donau mouth.
http://www.donsmaps.com/ukrainevenus.html#yelisee,
accessed November 25, 2014.
Gibbs, Liv
۱۹۹۸ Identifying Gender Representation in the
Archaeological Record: A Contextual Study. In Reader in
Gender Archaeology. Kelley Hays-Gilpin and David S.
Whitley, eds. Pp. 231-254.
McCoid, Catherine Hodge and LeRoy D. McDermott
۱۹۹۶ Decolonizing Gender: Female Vision in the Upper
Paleolithic. American Anthropologist, New Series 98(2):319-
۳۲۶.
McDermott, LeRoy
۱۹۹۶ Self-Representation in Upper Paleolithic Female
Figurines. Current Anthropology 37(2):227-275.
Nelson, Sarah
۱۹۹۰ Diversity of the Upper Paleolithic “Venus” Figurines
and Archaeological Mythology. Archaeological Papers of
the American Anthropological Association 2(1):11-22.
Orton, David
۲۰۱۰ Both subject and object: herding, inalienability and
sentient property in prehistory. World Archaeology
۴۲(۲):۱۸۸-۲۰۰.
Rice, Patricia
۱۹۸۱ Prehistoric Venuses: Symbols of Motherhood or
Womanhood? Journal of Anthropological Research
۳۷(۴):۴۰۲-۴۱۴.
Rountree, Kathryn
۲۰۰۱ The Past is a Foreigners’ Country: Goddess
Feminists, Archaeologists, and the Appropriation of
Prehistory. Journal of Contemporary Religion 16(1):5-27.
Russell, Pamela
۱۹۹۸ The Paleolithic Mother-Goddess: Fact or Fiction? In
Reader in Gender Archaeology. Kelley Hays-Gilpin and
David S. Whitley, eds. Pp. 261-268. New York, NY:
Routledge
دیدگاهتان را بنویسید