نقد اقتصاد سیاسی

در میانه‌ی دوره‌ی سرنوشت‌ساز / نسیم ساداتی

نسخه‌ی پی‌دی‌اف: Nasim Saadati – on Iran protests

جامعه‌ی ما بار دیگر در یک دوره‌ی سرنوشت‌ساز قرار گرفته است. دوره‌ی کنونی پی‌آمدهای بسیار بزرگی در سیر مبارزات مردمی و برای آینده‌ی کشورمان دربردارد. توجه به چند نکته‌ی زیر می‌تواند ادای سهمی باشد برای گفت‌وگو برسر گام‌های پیشارو.

1. دوره‌ی سیاسی: لنین «استاد براندازی قرن بیستم» است. این را مدرس فن ضد براندازی موساد به فردوست از پایه‌گذاران ساواک گفته بود. لنین همواره تأکید داشت ارزیابی از «وضعیت انقلابی» مادرِ همه‌ی ارزیابی‌ها است. هر شکل از مبارزه‌ی انقلابی و اتخاذ هر تاکتیکی پیوند وثیقی دارد با ارزیابی از «وضعیت عینی». او می‌گفت: «اگر می‌خواهیم به مارکسیسم وفادار بمانیم، نمی‌توانیم و نباید با توسل به کلیات، از تحلیل شرایط عینی شانه ‌خالی کنیم. زیرا در تحلیل نهایی، ارزیابی از این شرایط است که پاسخ نهایی به سؤالات را فراهم می‌کند».

2. پرسش‌های کلیدی: در لحظه کنونی پیشاروی خیزش مردمی ایران به این پرسش‌ها باید توجه کنیم: از کجا می‌توانیم دریابیم که در چه شرایط واقعی به‌سر می‌بریم؟ آیا واکنش‌ها در سطح سیاسی و نحوه‌ی برخورد احزاب یا دولت وضعیت عینی را نمودار می‌سازند یا باید در اعماق در جست‌وجوی سطح واقعی مبارزات مردم باشیم؟ آیا مبارزات مردم با تزریق انگیزه، به‌مدد یک امر تصادفی یا تبلیغ مخالفان پامی‌گیرد؟ یا این‌که تظاهرات، اعتصابات و بروز خشم مردم در خیابان خود از وجود شرایط عینی خبر می‌دهند؟ شرایط کنونی جامعه پس از قتل ژینا امینی، چه ویژگی‌ای پیدا کرده است و آن را چگونه می‌توان صورت‌بندی کرد؟ جنبش مردمی ایران در بازه‌ی زمانی پنج ساله‌ی گذشته چه دوره‌هایی از مبارزه را سپری کرده و در هر دوره تناسب قوای سیاسی چه مختصاتی دربر داشته است؟ آیا ما وارد آغاز دوره‌ی انقلابی شده‌ایم یا پیش‌ از آن از دی ماه 96 یا آبان 98 وارد این دوره شده بودیم؟

تفکیک شرایط سیاسی از تناسب قوا از منظر آرایش و صف‌آرایی در مبارزه امری تعیین‌کننده است و وظایف سیاسی پیشاروی جنبش را به ما یادآوری می‌کند. از باب نمونه وجود دوره‌ی انقلابی در هر شرایط و در هر مقطع از این دوره به معنای این نیست که تناسب قوا الزاماً به نفع ماست، یا این‌که در یک مقطع زمانی دیگر از این دوره نمی‌تواند به ضرر ما چرخش کند. تحرک بالا و تاکتیک‌های منعطف در این دوره نمی‌تواند خود را از تحلیل دقیق هر شرایط معین بی‌نیاز سازد.

 

3. هدف ما: ارزیایی واقعی از شرایط جامعه و وارسی دقیق تناسب قوا متناظر با آن در مبارزه‌ی سیاسی لازم است اما اگر قصد نداریم که آن را برای ارضای کنجکاوی‌های فکریمان انجام دهیم باید مقدمه‌ای باشد برای اتخاذ مدل سازماندهی، تعیین استراتژی و تاکتیک متناسب با هر شرایط سیاسی مشخص، شعارهای توده‌گیر و با بار جلب همبستگی نیروهایی که هنوز وارد میدان نشده‌اند. به تعبیر لنین «این الفبای مارکسیسم است که تاکتیک‌های پرولتاریای سوسیالیستی زمانی که یک وضعیت انقلابی وجود دارد و زمانی که وضعیت انقلابی وجود ندارد، نمی‌تواند در هر دو حالت یکسان باشد»

4رهبری– تردیدی نیست که انقلاب بدون رهبری، بدون بدیل سیاسی (اهداف و آماج‌های مبارزه) با نیروی سیاسی جانشین هم می‌تواند پیروز شود. انقلاب فوریه در 1917 در دهه‌ی دوم قرن بیستم و انقلاب تونس در قرن بیست و یکم، نمونه‌هایی از این دست انقلاب‌ها را نمودار می‌سازند. اما اگر می‌خواهیم انقلاب نه به‌ماهو انقلاب، بلکه در راستای آزادی، دموکراسی و برابری همه‌ی انسان‌ها محقق شود یکی از شروط آن برخورداری از نهادی است که رهبری سیاسی (نه رهبران عالی‌قدر!) در پیشبرد امر جنبشی با افق‌های بزرگ و در ترکیب با رهبران میدانی هدایت آن را برعهده داشته باشد و برای بدیل معینی در رقابت با بدیل‌های دیگر بکوشد. منطق مبارزه‌ی جاری نمی‌تواند از منطق مبارزه با رژیم‌های استبدادی یکسر متفاوت باشد و شباهت‌های معینی با سایر نمونه‌های از این دست در سرکوب جنبش دیده می‌شود. اما شکل و قالبی که جنبش ما می‌تواند پیشروی کند دارای خصوصیات مشخصی است که نمی‌توان و نباید آن را از دیده فرونشاند. دقیقاً همین ویژگی‌هاست که نهاد رهبری در جنبش را معنادار می‌سازد. جنبش برای این‌که بهتر مبارزه کند، برای اینکه نیروهایش در این نبرد بزرگ فرسوده نشوند و هم‌چون ماده‌ی مذاب مدام بر انرژی مبارزاتی‌ بیفزاید، به طرح‌های اثباتی برای مفصل‌بندی بخش‌های مختلف مبارزه جاری نیاز دارد. وانگهی ما به مختصات نظام سیاسی جایگزین نیاز داریم، برای رسیدن به این هدف به طرح‌های سنجیده‌ی استراتژیک یعنی نیروهایی که برای این هدف مبارزه می‌کنند و تاکتیک‌های بسیار منعطف متناسب با شرایط هر بخش از جنبش احتیاج داریم. انقلاب بزرگ‌تر و ابعاد آن پهناورتر از آن است که بتوان آن را در قالب‌های ولو درخشان ساحت سیاسی، مرکب از بازیگران، رهبران و استراتژیست‌های با افق‌های بزرگ گنجاند. با این وصف، فروکاستن نقش این عامل در موفقیت نبرد تنها می‌تواند به سود دشمن و عاشقان سینه‌چاک ایدئولوژی خودانگیختگی باشد. از این رو دگرگونی نظم سیاسی موجود نباید تحت شرایطی هدفی فی‌نفسه تلقی شود بلکه گامی است برای تحقق حقوق بنیادین انسانی استوار بر آزادی و برابری و همبستگی نوع بشر. مردمی که از هیبت زشت و پلشت کنونی خسته شده، از آن بیزارند و با تمام وجودشان از آن نفرت دارند، شاید به جنبه‌ی ایجابی مبارزه‌ی خود به اندازه‌ی موضوع مرکزی صحنه‎ی سیاسی هم‌اکنون موجود بهای لازم ندهند. بدون گذر از وضع موجود، تأسیس نظام آتی سخنی است صرفاً از جنس آرمان. اما جدایی بین آرمان و مبارزه‌ی جاری امری بسیار خطرناک است و می‌تواند تجربه‌ی تلخ و سراسر زیانبار مبارزه علیه شاه را تکرار کند.

 

5-ابعاد مبارزه: مبارزه در کشور ما یک مبارزه محلی، با ابعاد محدود نیست. پیروزی در برابر بنیادگرایی و بهره‌کشی وحشیانه‌ی آن پیامدهای بزرگی در خاورمیانه دربردارد. از‌این‌رو، برخلاف توصیه‌های ساده‌لوحانه‌ی برخی افراد که بار اضافی بر دوش جنبش جاری نباید نهاد، تقلیل این مبارزه به مبارزه‌ای صرفا محدود برای لغو حجاب اجباری نادرست است و تصادفاً باز کردن جبهه‌های متفاوت در حوزه‌های مختلف مبارزه به شکل بهتری قادر به مبارزه با ستم ایدئولوژیک –مردسالارانه‌ی آن خواهد بود. از حیث استراتژی نبرد محدود موضعی هرچند عناصر عقلانی دربردارد اما در شرایط موجود این تدبیر کارآیی چندانی دربر ندارد ما به جبهه‌های متعددی در نبرد نیاز داریم تا حلقه‌ی محاصره را هرچه تنگ‌تر کنیم. انرژی امروز جوانان کشورمان می‌تواند پشت بنیادگرایی در کل خاورمیانه را به خاک بمالد و پایه‌های مستحکم و بنیادینی برای تأسیس دموکراسی در ایران پی‌ریزی کند که اثرات درازمدتی در منطقه دارد. این فرصتی است که به درایت نیاز دارد و خاموش کردن انرژی درونی آن با اهداف محدود آسیبی جدی به آن وارد می‌سازد.

 

6- وظایف جنبش: ما در شرایط کنونی اما بیش از هر چیز به جلب همبستگی هرچه بیش‌تر کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، ملیت‌ها ، فرودستان شهری… نیاز داریم. نظام موجود مشابه رژیم شاه نیست، پایوران این نظام هم‌اکنون در زیر آسمان کشورمان اختیارات نیمه‌خدایی دارند و آن را به‌راحتی از دست نمی‌دهند. آن‌ها با چنگ و دندان از منافع‌شان دفاع خواهند کرد و از همین رو نبرد کنونی نبردی دشوار اما شدنی است. رمز موفقیت در این مبارزه حضور هرچه گسترده‌تر مردم، ایجاد شکاف در نیروی سرکوب مقابل، و تنگ کردن حلقه‌ی محاصره برای نبرد نهایی است. فراخواندن به نبرد نهایی و رویارو در ابعاد سراسری در شرایطی که الزامات آن را فراهم نکرده‌ایم کاری است خطا که پی‌آمدهایی جبران‌ناپذیری دربر دارد. ما در دوره‌ی گردآوری نیرو قرار داریم و در حال جنگ موضعی در ابعاد سراسری هستیم و از رهگذر همین مبارزه تدارک گذار به نبرد رویارو را فراهم می‌کنیم. روز قطعی نبرد از آسمان نازل نمی‌شود، بلکه بزنگاهی است که از دل تدارک پیشین مبارزه سر بر می‌آورد.

شاملو در جایی می‌گوید:

کنارِ پرچینِ سوخته

دختر خاموش ایستاده است

و دامنِ نازکش در باد تکان می‌خورد

دختران نباید خاموش بمانند

هنگامی که حادثه اخطار می‌شود

 

اینک دختران کشورمان نه تنها خاموش نیستند که در میانه‌ی میدان قرار دارند. حالا نوبت جنبش‌های دیگر است که از هر طریق ممکن از آن‌ها پشتیبانی کنند. راه پیشروی جنبش پیش از هر چیز به همبستگی و به میدان آمدن کارگران، فرودستان شهری، ملیت‌ها است. هم‌اکنون، راندن جنبش زنان و جنبش جاری به خاکریز آخر، می‌تواند پی‌آمدهای ناگواری برای کلیت جنبش داشته باشد. پیش از آن باید از تمامی جنبش‌های موجود یارگیری کند. بنابراین توده‌های مردم ناگزیرند در این نبرد بی‌تفاوت نباشند و به هر طریقی که تشخیص می‌دهند وارد میدان می‌شود.

 سواران نباید ایستاده باشند

 هنگامی که حادثه اخطار می‌دهد


ژینا یعنی زندگی / پرویز صداقت

زن، زندگی، آزادی / شیرین کریمی

چهره‌ی ژانوسی مرگ ژینا / آرمان ناصری

خیزش علیه همه‌ی تبعیض‌ها / لاله عرب

فروریختن دیوار: خدایی که دیگر بازنمی‌گردد / فاطمه صادقی

به خرد جمعی معترضان اعتماد کنیم / فائق حسینی

«بدن»ی که می‌شویم / نرگس ایمانی

درباره‌ی مهسا و ایران / یوسف اباذری

مسأله‌ی سوژه‌ی انقلاب و جنبش مردمی در ایران / مجید فنایی

برچسب‌ها:

دسته‌بندی شده در: مقاله, نما

۱ پاسخ

  1. من با نظراتی که شبیه سازی کرده اید کاملا موافقم ولی باید توجه کنیم که لنین در چه شرایطی این حرفها را می زده است اولا او یک حزب داشت دوما کارگران در محل زندگی و کارشان مجمع عمومی و شورا داشتند . شما وقتی الان می خواهید یک شعار را بین توده ها ببرید از کدام مجرا دست به این عمل می زنید ؟ از بالا یعنی بعنوان عنصر آگاه اما با کدام شورا ؟ یعنی ما روی هوا حرف می زنیم توجه نمی کنیم که حزب کمونیست روسیه 50 سال کار سازماندهی کارگران دهقانان و اهالی روسیه را انجام داده حالا در حال فرماندهی ست . ما در یک برهوت با چندتا سندیکای فشل ایستاده ایم می گوئیم این توده ها را اینطف آنطرف کنیم این بیماری فقط چپ نیست رضا پهلوی هم همینطور فرماندهی می کند او هم توهم دارد اگر شما خودتان را با لنین شبیه سازی می کنید او هم خودش را با کوروش و داریوش که تاج بر سر گذاشته اند شبیه سازی می کند بدون اینکه لشکری داشته باشد . حالا این شرایط واقعی ماست با این واقعیت انتظار چه معجزه ای دارید ؟ یعنی شرایطی ست که آن چیزی که بعنوان طبقه ی کارگر می گوئید وجود ندارد چون این کارگران هنوز به خودسازماندهی محلی نرسیده اند حال به هر دلیل واقعیت اینست . وقتی شما لشکری برای جنگیدن ندارید زیرا هنوز اینها نیاموخته اند که مرکزیت و فرماندهی و نظم طبقاتی برای مبارزه یعنی چه به همین دلیل مثل گله اعتراض می کنند و دستشان برسد غارت می کنند یا مانند همیشه سرکوب شده و برای مدتی به کما می روند فرمانده ! اما مشکل دیگر ایران اینست که هنوز مفهوم رهبری را درک نکرده ایم رهبر باید از پائین به بالا انتخاب شود نه از بالا به پائین و وقتی ما هنوز پایه های مادی یک مبارزه یعنی شورا و یا تجمعات اولیه ی مجمع عمومی کارگران تمام مراکز تولیدی را مستقر نکرده این صحبت از رهبری یعنی تغییر از بالا که امری غیردموکراتیک و دشمن سوسیالیسم هم هست . یعنی ما هنوز به دموکراسی درون طبقه هم اعتقاد نداریم چه رسد به سوسیالیسم که مرحله ای بالاتر از دموکراسی ست . ابعاد مبارزه تا کاخ سفید کرملین و در واقع گروه 8 یا بهتر است بگوئیم تا گروه 20 تحت تاثیر قرار دارد لذا یک دیپلماسی قوی نیاز دارد ما حتی در روزهای اخیر شاهد هستیم که حتی رضا پهلوی که سالها خورده و خوایده تا برای آنها یک روزی پارس کند هم قادر به استفاده ی صحیح از دیپلماسی نیست و نمی فهمد که اگر ادعای رهبری دارد باید پاسخ دیپلماتیک به پیامهای ارسالی به مردم ایران توسط رهبر داده شود چه رسد به کمونیستها که فقط بلدند تهدید کنند و به سفارتخانه ها حمله کنند تا ثابت کنند که این جنبش تروریستی است . اینکه پشت چه کسانی قرار است به خاک مالیده شود یا نه هم بخشی از این هوش و ذکاوت دیپلماتیک است که رهبر انقلاب اسلامی خوب آموزش دیده بود و مسیح علینژاد هم این آموزشها را توسط سیا دیده است اما احمق تر از لیست آموزه هایش است حتی سیا روی شیرین عبادی و نسرین ستوده و حتی نرگس محمدی هم نظر داشت اما مسیح علینژاد دست به نقد تر ارزانتر و دست آموز تر از همه بود . شکست و پیروزی این جنبش و حد دستآوردهای آن فعلا قابل ارزیابی نیست چون عناصر اپوزسیون راست با امکاناتی که دراختیار دارند بسیار قوی حرامزاده دروغگو و بی شرم هستند و طرف چپ عقب مانده بی امکانات و توخالی هنوز آموزه های پایه ای اش را مبنی بر استقرار شوراها و تشکلات توده ای کارگری اولیه اش را نه تنها عملی نکرده است بلکه در اول راه هم نیست . باید گفت خدا به دادمان برسد .