مورد صنعت گوشت
در نظریهی استثمار مارکس توجه به ارزش اضافی معطوف است که منشاء سود است و در فرایند تولید ایجاد میشود. ارزش محصول نهایی در یک گردش امر تولید توسط یک شرکت سرمایهداری با λ (لامبدا یا لاندا) مشخص و به این صورت تعریف میشود
یک شرکت سرمایهداری با سرمایهی پولی M برای خرید وسایل تولید شروع به کار میکند. سرمایهی ثابت بخشی از وسایل تولید است که ارزش کمّی آن در فرایند تولید تغییر نمیکند، مانند مواد خام، مواد جنبی، و ابزار کار (مارکس ۱۸۶۷ فصل ۸). C ارزش اجزای گوناگون سرمایهی ثابت است که در یک چرخهی تولید ارزش میزان مصرف شده آن به به محصول نهایی منتقل میشود. سرمایهی متغیر V ارزش نیروی کار مصرف شده در یک چرخهی تولید است یعنی «مجموع قابلیت های فکری و بدنی یک انسان که برای تولید ارزش مصرفی گوناگون به کار گرفته میشوند» (مارکس ۱۸۶۷، فصل ۶). بنا براین منشاء سود سرمایهدار ارزش اضافی تولید شده توسط کارگران در فرایند تولید است (برای بحث مفصل نک به شیخ ۱۹۹۰). دستمزد کارگران ترجمان پولی ارزش نیروی کار است، اما نه ارزش اضافهای که کارگران افزون بر آن در فرایند تولید ایجاد میکنند. بنگاه سرمایهداری این ارزش اضافی را به هنگام فروش محصول نهایی اخذ میکند. به عبارت دیگر، کارگران بخشی از ساعات کار را برای تولید ارزش نیروی کار خود کار میکنند و مابقی ساعات کار را برای تولید ارزشی نو که در کالای تولید شده مستتر است و در زمان فروش توسط سرمایهداران بهعنوان سود سرمایهدار اخذ میشود. در نتیجه، سود p = M* – M است.
ارزش نیروی کار ارزش وسایل گذران زندگی کارگران است و تأمین بازتولید طبقهی کارگر. یک بخش عمدهی سبد مصرف کارگران غذاست. اگر سایر عوامل موثر را ثابت فرض کنیم، مکانیزه کردن تولید غذا منجر به کاهش ارزش نیروی کار میشود.
صنعت مرغداری نمونه ای از مکانیزه و صنعتیکردن تولید غذاست. بنا به گزارش شورای ملی مرغ ایالات متحده که منافع سرمایهداران این رشته را حفظ میکند، مرغ آمادهی پخت که در سال ۱۹۳۰ پوندی ۶.۴۸ دلار بود امروزه هر پوند ۱.۵۷ دلار است [هر پوند معادل ۰.۴۵ کیلوگرم است]: « این امر تاحدی بهخاطر روش علمی مرغداری است که زمان رشد مرغ تا سلاخی را نسبت به سال ۱۹۲۵ نصف و وزن آنرا دو برابر کرده است» (کریستف ۱۲ مارس ۲۰۱۴). ژورنال علم ماکیان[۱] محاسبه کرده است که اگر انسان با همین نرخ رشد میکرد یک کودک دوماهه ۶۶۰ پوند وزن میداشت. از جمله شگردهای علمی برای سودآوری بیشتراستفاده ازهرمون برای رشد سریعتر مرغ و آنتیبیوتیک برای جلوگیری از بیماریهای مسری در بین آنان (برای شرح این وضع دهشتنک نک به گزارش فارم سنکتواری، مارس A۲۰۱۴؛ در مورد گاو همان منبع B۲۰۱۴؛ در مورد خوک C۲۰۱۴؛ در مورد گوسفند و بزD ۲۰۱۴). برای درک بهتر ابعاد این جنایت علیه موجودی هوشیار یادآور شویم که فقط در یک سال ۲۰۱۱ بیش از ۵۸ میلیارد و ۱۱۰ میلیون مرغ توسط صنعت مرغداری در جهان سلاخی شدند (Heinrich Böll Foundation ۲۰۱۴).
ارزش سایر مواد غذایی در سبد مصرفی کارگران در ایالات متحده مانند ارزش مرغ کاهش یافتهاند (۱۹۷۰ Bureau of Labor Statistics).
بنابراین میتوان از نظریهی ارزشکار کارل مارکس استفاده کرد و نشان داد که سودجویی سرمایهداری همچنین در گرو ستم و استثمار مرغان و سایر حیوانات است که بهعنوان غذا بهکار میروند. چرا که این امر بهطور غیرمستقیم به ایجاد ارزش اضافی میانجامد و در نتیجه بر سود میافزاید.
این امر مسایل مهم زیر را مطرح میکند:
نخست، مارکس میدانست که منشاء ثروت از طبیعت است و کاملاً انتظار داشت که در فرایند توسعهی شیوهی تولید سرمایهداری باروری کار افزایش یابد و این امر زمینهساز کاهش ارزش کالاها شود. او حتی در نقد نظریهی مالتوس به گرایش تقلیل ارزش مواد خوارکی در سبد مصرف کارگران اشاره میکند. اما مارکس پیآمد این تحولات را برای نظریهی استثمار خود دنبال نکرد. علت این امر، نحوهی ساختمان نظریهی تاریخ مارکس، ماتریالیسم تاریخی، و کاربرد آن در تحلیل شیوهی تولید سرمایهداری، نظریهی ارزشکار است. همانطور که ارنست مندل (۱۹۹۰ ص ۱۱) یادآور می شود «نزد مارکس، کار [انسان] ارزش است. ارزش چیزی نیست جز بخشی از کل ظرفیت کار موجود در یک جامعه در زمانی معین (مثلاً یک سال یا یک ماه) برای تولید یک کالای معین با متوسط بارآوری کار اجتماعی موجود، تقسیم شده بر تعداد کالاهای تولیدشده که با میزان ساعات، روزها، هفتهها، یا ماهها بیان میشود.» «بنابراین، ارزش اساساً یک مقولهی نسبی اجتماعی، عینی و تاریخی است.» (همانجا ص ۱۲). در نتیجه طبیعت در این نظریه آگاهانه کنار گذاشته میشود تا توجه به روابط طبقات بهویژه رابطهی کار و سرمایه معطوف شود. نظریهی مارکس اساساً یک نظریهی اجتماعی است (نیری ۲۰۲۱ ).
البته مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی تأکید میکنند که نگارش تاریخ جامعهی انسانی را باید از زمینهی طبیعی آن شروع کرد. اما آنان هرگز ماتریالیسم تاریخی را بر این اساس تدوین نکردند. به نظر من دلیل این امر این است که مارکس و انگلس از دانش لازم برای تدوین چنین نظریهای برخوردار نبودند چراکه عمدهی این دانش در زمینههای باستانشناسی، انسانشناسی و زیستشناسی از نیمهی دوم قرن بیستم به بعد فراهم شده است (۱۳۹۹، ۲۱۲۱، ۲۰۱۶، ۲۰۱۵). عمدهی کار من از سال ۲۰۰۹، که اکنون بهصورت یک کتاب در دسترس است (نیری ۲۰۲۳)، ارایهی طرحی اولیه برای فایق آمدن بر این کمبود با تدوین نظریهی سوسیالیسم زیستبوم محور است.
دوم، اگرغیرانسانها در ایجاد ارزش اضافی سهیم هستند، دیگر ممکن نیست تعیین کرد که چه مقدار آن ناشی از استثمار کارگران است و چه مقدار از استثمار غیرانسانها. در پیروی از مارکس، سوسیالیستها و سوسیالیستهای زیستبومگرا که دلیل بحرانهای موجود را «سرمایهداری» میدانند همهی ارزش اضافی را همیشه ناشی از صرفاً استثمار کارگران بهشمار آوردهاند و بر ستم و استثمار موجودات غیرانسان چشم بستهاند. آنهاً بهعمد یا بهسهو انسانمحوراند.
سوم، در نظریههای اقتصاد سیاسی ازجمله نظریهی ارزشکار مارکس ارزش ذاتی موجودات کنار گذارده شدهاند چرا که حوزهی مورد نظر آنان اقتصاد است نه فلسفه و اخلاق. ارزش ذاتی برعکس مقولهای فلسفی و اخلاقی است.
چهارم، نظریهی ارزش مارکس مقولهای تاریخی است، هم آنطورکه مارکس و هم برخی از نظریهپردازان پیرو او چون رزا لوکزامبورگ و ارنستو چهگوارا تأکید کردهاند سوسیالیسم بدون محو تدریجی قانون ارزش (بازار سرمایهداری) وجایگزینی آن با آگاهی سوسیالیستی و برنامهریزی دموکراتیک اقتصاد ممکن نیست.
سوسیالیسم زیستبوم محور در این افق نظری شریک است با این تفاوت که بر ارزش ذاتی همهی موجودات پا میفشارد و مخالف پولیکردن و کالاییکردن طبیعت بهویژه موجودات زندهی آن است.

منابع
Bureau of Labor Statistics. Historical Statistics of the United States, Colonial Times to 1970. Bicentennial Edition, Part 2. 2011; 2015.
Heinrich Böll Foundation. Meat Atlas: Facts and Figures About Animals We Eat. 2014.
Kristof, Nicholas. “Industrial Farming and Your Diet.” The New York Times, March 12, 2014.
Mandel, Ernest. “Karl Marx.” In The New Palgrave Marxian Economics. Eds. John Eatwell, Murray Milgate, Peter Newman. 1990.
Marx, Karl. Capital: A Critique of Political Economy, Volume 1, translated by Ben Fowkes, Vintage, 1867/1977.
Nayeri, Kamran. “On Michael Löwy Ecosocialism.” Our Place in the World: A Journal of Ecosocialism. June 6, 2015.
——————-. “On Jason W. Moore’s ‘Capitalism in the Web of Life’.” Our Place in the World: A Journal of Ecosocialism. July 18, 2016.
——————-. Whose Planet: Essays on Ecocentric Socialism. ۲۰۲۳.
Shaikh, Anwar. “Surplus Value.” John Eatwell, Murry Milgate, and Peter Newman (Ed’s.), The New Palgrave Marxian Economics. 1990.
نیری، کامران، «همه گیری ویروس کرونا به مثابه بحران تمدن» نقد، خرداد ۱۳۹۹
________، «چرا سوسیالیسم زیست بوم محور» نقد اقتصاد سیاسی، ۲۱اکتبر۲۰۲۱
[۱] Journal of Poultry Science
دیدگاهها
7 پاسخ به “نظریهی ارزشکار مارکس و استثمار غیرانسانها / کامران نیری”
تحلیل نقش و موقعیت حیوانات غیرانسانی در مناسبات تولیدی سرمایه داری براساس مفاهیم مارکسی ارزش و ارزش اضافی، استثمار و کار موضوع نسبتاً جدیدی در پژوهش های حیوانی است که هنوز از انسجام و وحدت نظر لازم برخوردار نیست. متاسفانه چپ در کلیت خود نسبت به این موضوع سکوتی ناموجه اختیار کرده است.به امید آنکه سایر پژوهشگران و نظریه پردازان مارکسیست ایرانی نیز سهم خود را در این عرصه ایفا کنند.
این مقاله بر اساس خلط مبجث مقولات اقتصاد سیاسی نوشته شده. نویسنده ثروت را با ارزش افتراق نمیدهد . مثلا اگر من زمینی به قیمت یک میلیون دلار داشته باشم ثروت من یک میلیون دلار است ولی تازمانی که گندمی بر آن نکارم ارشی ایجاد نکرده ام . نویسنده ستم را باتستثمار یکی فرض کرده . به یک کارگر جهان اولی کمنر از یک کارگر جهان سومی ستم میشود ولی دلیلی بر این نیست که اولی کمتر از دومی استثمار میشود
ادعاهای شما مستند نیست و بی جاست. اول، آدام اسمیت در کتب شهیرش «ثروت ملل» صفحه ۵ ثروت «واقعی» را «تولید سالانه زمین و کار یک کشور» تعریف می کند. من در همین نوشته کوتاه استتمار را از نظر مارکس توضیح داده ام. در نتیجه این شم هستید که مفهوی غیر از انچه در اقتصاد سیاسی رایج است از ثروت می کنید که درک عامیانه ازان است. همین طور شما نه بر توضیح من در مورد نظریه استثمار مارکس انتقادی دارید و نه ازبحث من در مورد استثمار دام ها. بر عکس ادعا می کنید که من فرق ستم استثمار را نمی فهمم. اما خود نه تعریفی از ستم دارید و نه از استثمار. در نتجه شما صرفا ایراد های بی جا از من دارید و هیچ بحثی در مورد نوشته کوتاه من و نه ذهنی ات خود عرضه نمی کنید. چرا؟
شما فقط کافی است این لغات را در تیتر مقاله توضیح دهید : (استثمار غیر انسان ها
این نوشته کوتاه (۱) نظریه مارکس را در استثمار کارگران بطور خلاصه و استاندارد ارایه می دهد، (۲) با استفاده از آمار تاریخ اقتصادی ایالت متحده نشان میدهد که با صنعتی کردن تولید گوشت مرغ که غذای رایج کارگران است ارزش آن و در نتیجه بخشی از سبد مصرفی کارگران کاهش می یابد، (۳) استناد می کند که که آمار سایر مواد غذایی نیز همین روند کاهش ارزش نشان را می دهد، (۴) استدلال میکند که اگر سایر عوامل موثر ثابت فرض شوند (شیوه تحلیلی که مارکس فراوان در سرمایه استفاده می کند) ارزان شدن مواد غذایی حیوانی ارزش دستمزد کارگران را کاهش می دهد، (۵) و نتیجه می گیرد اسارت و ستم ماکیان و سایر دام ها به افزایش ارزش اضافی کمک مکند، (۶) در نتیجه با همان معیار مارکس، تولید ارزش اضافی، ماکیان و سایر دام ها به مفهوم مارکسی استثمار می شوند. امیدوارم دیگر عنوان نوشته برای شم کاملا روشن باشد. البته اصل نوشته از این جا آغاز می شود، با این سوال که چرا مارکس و دیگران در جنبش سوسیالیستی و سوسیالیسم زیست بوم گرا عمدتا چشم بر این ستم و استثمار دهشتناک بسته اند؟ باقی نوشته نظر من در این مورد است که بطور خلاصه و با استناد به مقالات قبل و کتابم در اختیار خواننده علاقه منداست. امیدوارم این توضیحات مورد توجه شما قرار کیرد.
برای بررسی بیشتر موضوع رابطه جیوان-سرمایه به مقاله: «انسان نه، این سرمایه حیوانی است» از کریستین استاچ و ترجمه ما در همین سایت مراجعه کنید.
https://pecritique.com/2021/05/17/%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d9%86%d9%87%d8%8c-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87%db%8c-%d8%ad%db%8c%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%da%a9%d8%b1%db%8c/
مقاله ارزشمند دیگر در این زمینه «مفهوم سازی استثمار حیوانات» را در اینجا مطالعه فرمایید:
https://pecritique.com/2021/09/18/%d9%85%d9%81%d9%87%d9%88%d9%85%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%ab%d9%85%d8%a7%d8%b1-%d8%ad%db%8c%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87/