بحران کنونی خاورمیانه، تشدید تحریمهای اقتصادی ایران، گسترش حضور نظامیان امریکایی در منطقه و صفآراییهای نظامی قدرتهای رقیب به کجا منتهی میشود؟ در این میان، تنها تشدید بحرانهای داخلی و وخامت فقر و شکاف طبقاتی در ایران بدیهی به نظر میرسد، اما ابهام بسیاری در مورد سایر شرایط، بهویژه امکان گسترش بحران به رویارویی نظامی، وجود دارد.
گمان میکنیم بهرغم انبوه تحلیلها و تفسیرهایی که رسانههای فارسیزبان جریان اصلی، داخلی و خارجی، منتشر میکنند، کمتر شاهد دیدگاههای جامعنگر و واقعبینانه در مورد بحران جاری، از منظر ژئوپلتیک منطقهای و جهانی، هستیم. از این رو، تصمیم گرفتیم در مقطع کنونی یادداشتها و مقالات بیشتری در این زمینه برای آگاهی خوانندگانمان ترجمه و منتشر کنیم. روشن است که مطالب طرح شده در این دیدگاهها الزاماً نظر ما نیست.
از فردای روی کار آمدن ترامپ این صدای نومحافظهکاران امریکایی بود که از زبان وزارت خارجهی امریکا شنیده میشد. اما گرایش قدرتمند دیگری نیز در سیاستهای خارجی ایالات متحده وجود دارد که با سیاستهای ترامپ و نومحافظهکاران مخالف است. باربارا اسلاوین، نویسندهی یادداشت حاضر، عضو ارشد اندیشکدهی شورای آتلانتیک و از مخالفان رویکردهای نومحافظهکارانه در قبال ایران است. وی از یک «برجام دو» با ایران دفاع میکند که ضمن محدودساختن هرچه بیشتر برنامههای هستهای ایران بهطور متقابل امکاناتی برای ادغام بیشتر اقتصاد ایران در بازارهای جهانی فراهم سازد. ـ نقد اقتصاد سیاسی
با فرارسیدن دور تازهی انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده امریکا بسیاری از سیاستمداران امریکایی و خارجی و سیاستپردازان به ساکن بعدی کاخ سفید راهنماییهای زیادی ارایه میدهند.
در مسائل داخلی و خارجی، کافی نیست که تنها تصمیمات دونالد ترامپ را بازنگری بکنیم بلکه باید برای توجه رییسجمهور تازه – یا ترامپ در دومین دور ریاستجمهوریاش – سیاستهای تازه و کارآمد مطرح کنیم.
در پیوند با ایران، وقتی به ۲۰۲۱ میرسیم، از دوحال خارج نیست، سیاست «اعمال حداکثر فشار» یا موفق میشود و یا شکست میخورد. اگر ایران قادر به مقاومت در برابر تحریمها نشود ولی به مذاکرات برای یک برجام تازه و «بهتر» برگردد – یا در پیوند با دیگر امور موردعلاقهی واشنگتن تغییرات کافی بدهد – دولت بعدی امریکا باید با استراتژی تازه و دیدگاه تازه وارد مذاکرات شود.
نخستین گام بدیهی این است که امریکا با چند فرمان اجرایی – فرمان رییسجمهور- به برجام برگردد و سایر تصمیمات غیرقانونی، ازجمله ممنوعیت دربارهی مسلمانان – را که بهطور نابرابری به زیان ایرانیها و بهویژه امریکاییهای ایرانی تبار است – لغو کند. در درازمدت امریکا باید خواهان مذاکرات سریعتر با ایران و شرکای ۵+۱ برسر برجام ۲ باشد که علاوه ببر جلوگیری از گسترش سلاح اتمی، درگیریهای موجود در خاورمیانه را تخفیف خواهد داد.
برای راضی کردن ایرانیها به مذاکرات تازه، امریکا باید زبان پرخاشگرانهی خود دربرخورد با تهران را تغییر بدهد. زبان بهشدت پرخاشجویانهی ترامپ و وزیر خارجهاش و همینطور دیگر مقامات دولتی در برخورد به جمهوری اسلامی زبان دیپلماتیک نیست و بیشتر نمایانگر استاندارد دوگانهی مقامات امریکایی دربرخورد با دولتهایی چون عربستان سعودی،و کره شمالی است که اگر نه بیشتر از جمهوری اسلامی بلکه دستکم بههمان مقدار ناپسند و نامطلوب هستند. ایرانیها، مثل هر مردم دیگر و بهعنوان ملتی که هزارها سال فرهنگ و تمدن دارند از توهین بیزارند و بهخصوص به انتقاد از جانب قدرتهای خارجی حساسیت دارند. درعینحال به وزارت امور خارجه باید اجازه داده شود تا با ایران درگیر مناسباتی بشود که به دست آوردهای ایرانیها درعرصههایی چون ورزش، هنر و علوم احترام میگذارد.
پیششرط مهم دیگر برای توفیق در این مذاکرات ایجاد ائتلافی بهواقع چندجانبه است که از پشتیبانی محدود منطقهای از امریکا درحال حاضر فراتر میرود. اگرچه باید با اسراییل، عربستان سعودی و امارات متحده مشورت صورت بگیرد ولی آنها نباید توانایی وتوی دیپلماسی امریکا در منطقه را دارا باشند. ساختار ۵+۱ که به توافق برجام ختم شد و این توافق به تصویب شورای امنیت سازمان ملل هم رسید باید در این مذاکرات احیا شود و ساختار دیگری هم در صورت لزوم ایجاد شوند.
امریکا نمیتواند امید بهبود توافق برجام را داشته باشد بدون این که به ایران انگیزههای کافی بدهد که کسانی که ساکن کاخ سفید میشوند بهآسانی نتوانند آنها را نادیده بگیرند. باراک اوباما – با توجه به این که حزب جمهوریخواه کنترل کنگره را در دست داشت – با تکیه بر قدرت اجرایی خودش کوشید تا از شدت تحریمها علیه ایران بکاهد، و همین هم در واقع موجب شد که این اقدامات بهشدت شکننده باقی ماندند. لازم نیست توافق جدید به صورت یک قرارداد تازه به کنگره ارایه شود. سادهتر آن است که در مقابل امتیازات ایران لایحههای قانونی برای لغو تحریمهای مشخص علیه ایران ارایه شود. اگر اینگونه شود یک اکثریت ساده برای تصویبشان کافیست و نیازی به رأی دوسوم در سنا نیست.
اجزای برجام ۲
برجام ۲ میتواند شامل این موارد باشد.
– تعهد ایران به این که غنیسازی اورانیوم تا ۵% U235 بیشتر نخواهد بود، ده سال دیگر تمدید شود. این قرار فعلا در سال ۲۰۳۰ به پایان میرسد. با این کار درواقع برای ایران غیرممکن خواهد بود که بتواند بمب اتمی بسازد.
– تعهد ایران که هیچگاه پلاتونیوم را پردازش نخواهد کرد- این هم یک سوخت دیگر برای بمبسازی است.
– تعهد ایران به این که هیچگاه در امکانات زیرزمینی فردو – که دربرابر حملات هوایی مقاوم است – به غنیسازی اورانیوم دست نخواهد زد.
– مشارکت ایران در غنیسازی چندجانبهی اورانیوم در خارج از جمهوری اسلامی، احتمالاً در قزاقستان. از این امکانات میتوان برای تولید اورانیوم لازم برای ایزوتوپهای پزشکی و دیگر مصارف غیر نظامی استفاده کرد.
– مشارکت ایران درکنفرانسی که از سوی سازمان ملل برای حل درگیریهای سوریه و یمن تشکیل خواهد شد.
– مشارکت ایران در فوروم چندجانبهی موشکهای بالستیک که از سوی سازمان ملل تشکیل شده و اکنون تحت ریاست مشترک امریکا، روسیه و چین است. اتحادیه اروپا، شورای همکاری خلیج فارس و اسراییل هم باید مشارکت داشته باشند.
– لغو گستردهی تحریمها از جمله مرحله به مرحله لغو تحریمهای عمده امریکا و خارج کردن ایران از لیست دولتهای حامی تروریسم وزارت امور خارجه، بهازای آن چه که ایران در موارد پیشتر گفته متعهد میشود.
– بهعلاوه امریکا و ایران باید در باره شهروندان شان که در زندان هستند مذاکره کنند و هدف هم باید خاتمه بخشیدن به استفاده از شهروندان بیگناه بهعنوان وسیلهی چانه زنی باشد.
میپذیرم که این برنامه دربارهی دیپلماسی بین ایران و امریکا شاید اندکی جاهطلبانه باشد. ولی دشمنی کردن ۴۰ ساله با اندک توقف کوتاه مدت گاه و بیگاه نشان داد که صلح و امنیت خاورمیانه بدون بهبود در مناسبات بین امریکا و ایران غیرممکن است. هر دو کشور از بهبود و حتی طبیعی کردن مناسبات بهرههای زیادی خواهند برد، به ایرانیها امکان داده میشود تا بتوانند در اقتصاد جهانی ادغام شوند و امریکا هم میتواند حضور نظامی خود در اطراف مرزهای ایران را کاهش بدهد.
حتی اگر یک توافق نصفه هم به دست آید از وضعیت کنونی بهمراتب بهتر است که امریکا از حمایت بین المللی از توافق برجام منزوی شده است و متحدان امریکا در منطقهی خاورمیانه هم نگران برنامه اتمی ایران از سویی و عدم خروج سربازان امریکایی ازمنطقه از سوی دیگرند. درحالی که ممکن است ایران و امریکا نتوانند به مناسبات بسیار نزدیکی که با یک دیگر در سالهای قبل از انقلاب ۱۹۷۹ داشتند برگردند، ولی میتوانند بیاموزند چهگونه با یک دیگر رفتار کنند که برای شهروندان، خاورمیانه و بهطور کلی جامعهی بینالمللی زیان کمتری داشته باشد.
ترجمهی احمد سیف
پیوند با متن اصلی:
https://www.atlanticcouncil.org/blogs/iransource/a-pro-active-new-us-policy-toward-iran
دیدگاهها
2 پاسخ به “دومین برجام؟ / باربارا اسلاوین”
باید جنگ طلبان راست افراطی در جناح اصولگرائی … را مهار و افشاء نمود و نگذاریم ایران در جنگی هوا پایه با ایالات متحده آمریکا حاصل یکصد سال سازه و تأسیسات زیر بنائی اش چند شبه نابود گردد. قصد ایالات متحده نابودی تأسیسات زیر بنائی ایران و سپس عقب نشینی تاکتیکی آنچنانکه سپاه پاسداران قادر شود تا تنگه هرمز را مسدود و عمده شریان نفت اوپک را به اروپا ، هند و چین قطع کند. همانگونه که مشاهده شد خطوط لوله و ایستگاههای پمپاژ نفتی عربستان به پایانه های بارگیری در دریای سرخ نیز توسط حوثی ها بسیار آسیب پذیر اند.
تا قبل از آنکه ساختمان لوله روسی – اروپایی “نورد استریم دو” نفت و گاز در دریای بالتیک به بهره برداری رسیده و ایضا، ساخت لوله های روسی- چینی نفت –گاز به ثمر بنشیند ایالات متحده قصد کرده رهبری انرژی جهان را بدست آورد تا چنگ بر گلوی اروپائیان، هندی ها و چینی ها بگذارد. این حقیقت که روسیه در این تاکتیکهای جنگی برنده اصلی خواهند بود امری روشن است، اما در صورت عقب نشینی تاکتیکی ایران در مسائل هسته ای و برجام، در میان مدت، باعث میشود که فشار آمریکا از روی کشور ما برداشته شود.
بررسی شرایط عینی
دنیای اقتصاد، مورخ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸ می نویسد :” در حالی که جنگ تجاری آینده رشد تقاضا برای نفت را تیره کرده است، معاملهگران افزایش موجودی ذخایر نفتی آمریکا و همچنین آمار ضعیف اقتصادی این کشور را بهعنوان نشانههای تاثیر تنشهای پکن و واشنگتن ارزیابی میکنند. آنطور که آمار هفتهگذشته اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان میدهد موجودی انبارهای نفتی ۷/ ۴ میلیون بشکه افزایش یافته و به ۸/ ۴۷۶ میلیون بشکه یعنی بیشترین سطح از جولای ۲۰۱۷ رسیده است. افزایش موجودی این ذخایر در حالی است که در حال حاضر نیمکره شمالی زمین در آستانه فصل گرما قرار دارد. معمولا در تابستان مسافرتهای جادهای در آمریکا افزایش مییابد و این به افزایش تقاضا برای بنزین منجر میشود. از این رو پالایشگاهها در این کشور در تابستان با حداکثر ظرفیت خود فعالیت میکنند تا سود بیشتری کسب کنند. بنابراین افزایش موجودی انبارهای نفتی این کشور میتواند نشان دهنده کاهش تقاضا باشد.
اما افزایش نفت ذخیرهشده در انبارهای آمریکا تنها نشانه از کاهش تقاضا و اثرگذاری جنگ تجاری نبود. در روزهای اخیر آمار نگرانکنندهای از اقتصاد منتشر شد که به کاهش قیمت نفت کمک کرد. به گزارش رویترز، شاخص سلامت اقتصادی کشورهای چین، آمریکا و اروپا کمتر از انتظار رشد داشته است. همچنین موسسه آیاچاس مارکت پیشبینی کرده” پی ام آی” (شاخص خرید مدیران) در بخش تولیدات کارخانهای آمریکا ماه جاری به ۶/ ۵۰ رسیده، هرچند این شاخص بیش از رقم مرزی ۵۰ قرار دارد، اما کمترین سطح از سپتامبر ۲۰۰۹ یعنی زمان بحران جهانی محسوب میشود.”
ترامپ رئیس جمهور آمریکا به کشورهای عضو اوپک نیز اخطار کرده :” ایالات متحده دیگر در وضعیتی نیست که کشورهای دیگر آنرا سرکیسه کنند.”
ترامپ برای اینکه اروپا را وادارکند بجای روسیه و خاورمیانه از ایالات متحده گاز وارد نماید، در اول ماه مه، زیک پری وزیر انرژی اش در بروکسل به همتایان خود گفت: این بهائی است که اروپا بخاطر ” مطمئن تر بودن فروشنده (آمریکا)” باید بپردازد.”
یعنی اروپا باید گاز گران ایالات متحده را جایگزین گاز ارزان روسیه نماید. سال گذشته، اروپا پذیرفت از امریکا گاز بیشتری خریداری کند. و مطابق با قراردادی غیر رسمی ، در ازای واردات آلومینیوم و سویا از اروپا، “ناحیه پولی یورو” نیز از امریکا گاز بیشتری خریداری نماید، بدون اینکه آمریکا موفق شود اروپا را از شرکت در ساختمان لوله گاز روسی – اروپایی “نورد استریم دو” باز دارد.
این بدان معنی بود که توانائی قدرت امپراطوری آمریکا در رقابت های ژئوپلیتیکی بین اروپا، روسیه ، هند و چین محدود شده است.
لوموند در مورخ ۲۱ ماه مه ۲۰۱۹، نوشت: از ” دستآویزنمودن”خطر تجهیز ایران به بمب اتمی” و به استناد آن تشدید تحریم ها و افزودن تهدید به تهاجم نظامی ، ترامپ دو هدف مشخص را دنبال می کند:( الف) ایجاد بازاری برای فروش گاز موجود امریکا و نفتی که در آینده نزدیک با وفور به بهره برداری میرسد، (ب) اعمال فشار به چین، هند و اروپا با اهرم مهار صدور نفت و گاز خود.
در جنگ “نفت و گاز”، جمهوری اسلامی در میدانی رویارویی میکند که خود آسیبپذیر و ایالات متحده آسیب ناپذیر است. اما پیروزی در این میدان ایجاب میکند که بحران اتمی مسئلهای داخلی تلقی شود و با مراجعه به آراء عمومی مشکل مرتفع گردد، چه بسا هنوز این امکان وجود داشته باشد.
جنگ طلبان … که معتاد به ادامه بحران و خاتمه ی آن در شکست اند، باید دست از اعتیاد خود بر دارند و بجای تهدید رئیس جمهور روحانی (آقای علی مطهری،شفقتنا) به او اختیارات ویژه اعطاء کنند تا در این واپسین لحظات بحرانی فرصت از دست نرود.
اجازه ندهیم دولت روحانی مغلوب جنگ طلبان اصولگرا گردد!
در نگاهی اجمالی، میتوان گفت که جزییات پیشنهادی خانم اسلاوین تقریبا کپی ساده شده ای از ۱۲ شرط کذایی است که پامپئو برای شروع مذاکرات با دولت ایران مطرح کرده است. خانم اسلاوین همان شروط دولت راست افراطی ترلمپ را در بسته ای جدید و با ادبیاتی دمکراتیک بیان میکند. ( برای جلوگیری از اطاله کلام ، از تطبیق شروط پامپئو بابندهای پیشنهادی خانم اسلاوین صرف نظر میکنم و این کار را به عهده خوانندگان محترم میگذارم).
در دیدگاهی کلی تر، و با ارجاع به روش های اعمال فشار دولت ترامپ و همچنین نقطه نظرات کلی منبعث از اتاق های فکری ساستمداران حزب دمکرات ، همچنین با ملحوظ کردن نقطه نظرات اخیر اتحادیه اروپا در همنوایی با کلیت سیاست های ترامپ در برخورد با کنش های منطقه ای دولت ایران، شکی باقی نیست که اتحادیه اروپا نیز پا در همان راهی گذاشته است که رئوس آن را دولت ترامپ با خروج از برجام قبلا تعیین کرده بود. در یک کلام ، دولت ایران باید عضوی سالم از جامعه ی جهانی سرمایه شود.
به نظر میرسد که پراگماتیسم آمریکایی ، کاملا در لحظه ی مناسب و توسط دولت های اخیر آمریکا به کار گرفته شده است. هدف این پراگماتیسم ، مهار چند مرحله ای دولت ایران و ملزم ساختن آن به تبعیت از نرم های مقبول سرمایه جهانی است.از قضا ، شرایط داخلی حاکم بر سیاست های جناح های دولتی در ایران نیز ، کمابیش سعی در ادغام در بازار سرمایه جهانی را طلب میکند.
پس از چهار دهه ، اکنون عدالت جویان توحیدی که در جستجوی ناکجا آباد ” تحویل پول نفت درب خانه ها ” و “مجانی کردن آب و برق ” و ” پرداخت حقوق کارگر قبل از خشک شدن عرقش” بوده اند ، همگی کمابیش ( چه بطور طبقاتی و چه حتی شخصی) ، از رویاهای ملکوتی دست کشیده و بویژه پس از پایان جنگ و چشیدن مزه ی شیرین ثروت های باد آورده ناشی از رانت های قدرت همان راه مقدس سرمایه را برگزیده اند. موتورهای گازی ،کفش های کتانی ،پیکان های مدل ۵۶و اورکت های مندرس سرداران ، اکنون به کت و شلوار های شیک جورجیو آرمانی ، ساعت های گرانقیمت رولکس ، عینک های مشهور ری بن ، گوشی های ای فون ، خودروهای فراری و بوگاتی تبدیل شده و زندگی در خانه های جنوب شهر ، به گذراندن تعطیلات آقازاده ها در ویلاها و آپارتمانهای لوکس در گرانترین شهر های اروپایی تبدیل شده است.
دوران کنونی، دوران اتمام استحاله است. اکنون دوران سر برآوردن بچه عقرب هایی است که مادر خود را خواهند خورد. ترامپ، این موقعیت را به درستی ؛ و اتفاقا در ادامه ی سیاست دولت پیشین خود، به خوبی تشخیص داده و به سرانجام رساندن آنرا در دستور کار قرار داده است.
همزمانی سربرآوردن مطالبات سرمایه داران وطنی به منظور نهایی کردن امر استحاله در نظام سرمایه جهانی با سیاست خارجی هیات حاکمه آمریکا ، به هیچ رو اتفاقی نیست بلکه ضرورتی تاریخی است. بر مبنای همین وحدت نظر ( که در هر دو سو دیده میشود ) ، جنگی روی نخواهد داد. این را هم ترامپ میداند و هم طرف مقابلش!!