اندیشه 

کندوکاوی در «گروندریسه» مارکس – دستنوشتههای ۵۸-۱۸۵۷ / علی رها
در آستانهی انتشار ترجمهی فارسی جدیدی از گروندریسه:
امید میرود ترجمهی جدیدی که به همت حسن مرتضوی و کمال خسروی از گروندریسه منتشر میشود، بهواسطهی شرایط نوین ایران و برآمد حرکتهای اعتراضی چند سال اخیر، باعث گشایش مباحث تازهای گردد. پیشگفتاری که کمال خسروی بر این ترجمهی جدید نوشته است، بر جنبههای معینی از گروندریسه تکیه دارد و شاید بتواند به سرفصل تبادل نظری زنده و پویایی تبدیل گردد که از طریق بازنگری سپهر اندیشهی مارکس، به بازسازی مبانی نظری خودِ شرکتکنندگان در بحث منتهی شود.

جغرافیاهای تقاطعیافته و کرونا / لاتویا ایوز، کارن فالکونر الهندی / ترجمهی سیمین فروهر
ما بر این نظریم که زمان آن فرا رسیده تا رشتهی جغرافیا نگاهش را متوجه رویکرد تقاطعیافتگی کند. با استفاده از عالمگیری بیماری کرونا در مقام موضوع تحلیل، از جغرافیشناسها سؤالهایی دربارهی تأثیرات همپوشان ویروس کرونای جدید میپرسیم و معتقدیم رویکردهای فمینیستی تقاطعیافتگی نتایج پژوهشی ضدنژادپرستانه، ضدجنسیتی و ضدستمگری را به بار میدهد.

گشتوگذاری در حاشیهی دستنوشتههای ریاضی مارکس / علی رها
مطالعهی ریاضیات که به قول مارکس در اوایل دههی ۶۰ فقط در «اوقات فراغت» انجام میگرفت، بهمرور به پژوهشی دربارهی تاریخ و روش ریاضیات ارتقا یافت و نهایتاً، مانند هر عرصهای که مارکس واردش میشد، به دستاوردهایی مستقل منجر گردید. ماحصل این پژوهش فشرده که از اواسط دههی ۷۰ شدت یافت، «دستنوشتههای ریاضی» اوست.

از ترامپ و یاراناش چه میتوان آموخت؟ / علیرضا بهتویی
مطلبی که میخوانید تلاشی است برای توضیح به قدرت رسیدن ترامپ، با تأکید بر چگونگی شکلگیری استراتژیهای «راست پوپولیستی» و راهکارهای پیشبرد این استراتژی بهویژه در عرصهی رسانههای گروهی. ارزش بررسی این سیاستها و تدبیرها، تنها به مرزهای ایالات متحده محدود نمیشود، بلکه به شناخت راهکارهای پوپولیسم راست در کشورهای دیگر هم کمک میکند.

زیستنِ «فاجعه»: تأملی بر پدیدهی زنکُشی / نرگس ایمانی
در اوضاع و احوالی بهسر میبریم که اخبار تلخ و دهشتناکِ انواع و اقسام خشونتورزیهای مردان بر زنان، بهنام غیرت و بهپاسِ ناموس، هرروزه کام تلخمان را تلختر و رنج بیامانمان را مضاعف میکند. واکنش به این اخبار طیفی از تعجب، و همدردی، خشم، شبهتحلیل و … را دامن زده که لاجرم هیچ یک ره به جایی نخواهد برد، مگر به یک جور احساساتگرایی زودگذر که صرفاً حاصل «اطلاعیافتن» از ماوقع است، یا گشتن به دنبال «مقصر»ی در مقام و کسوت دولت، فرهنگ، دین یا مردان بیرحمی که چون پردهی تعصب و غیرت چشمهایشان را کور میکند، نه میبینند، نه میشنوند، نه میاندیشند: فقط خشونت میورزند و گاه هم میکُشند.

همپیوندی مبارزه علیه نژادپرستی و مبارزه علیه سرمایهداری / آرش پرنوسی
در یادداشت حاضر، مرگ وحشتناک یک سیاهپوست توسط پلیس سفیدپوست در مینهپولیسِ آمریکا و پرتاب فضاپیمای شرکت خصوصی اسپیساکس را بهطور جداگانه مورد تأمل قرار میدهیم: اتفاق اول ریشهیابی بنِ متضاد آن علیه نابرابری در بستر اقتصادی و نسبتش با دولت، اتفاق دوم همچون فرض تولد یک سازوارهی حاکمیتی جدید. در پایان به بررسی ضرورت خوانش این دو در کنار هم میپردازیم.

خشونت دورگه و قانون یکّهفرمانروایان / شاهین نصیری
در این نوشته تلاش میکنم که نژاد دورگهی خشونتِ حکومتی را از دریچهی تجربهی شکلگیری دولت مدرن در دوران فرمانروایی نظام پهلوی بررسی کنم. در این راستا، بهطور خاص، به بررسی نقش خشونتورزی حکومتی در زایش و پاسداشت قانون/حق در کودتای نظامی اسفند ۱۲۹۹، قانون مجازات (۱۳۱۰)، پایهریزی نهاد ساواک (۱۳۳۵) و شکلگیری کمیتهی مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی (۱۳۵۰) خواهم پرداخت.

خودآگاهی و آگاهی اجتماعی / آنتونی تُرْلبی / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
اطلاع از موقعیت اجتماعی نویسنده میتواند به فهم اثر وی کمک کند. در این مقاله، اما، پرسش مکملی مطرح شده مبنی بر این که اثر نویسنده «چه مقدار» روشنایی بر جامعهی خود میتواند بیندازد.

ازدواج ناکام مارکسیسم و فمینیسم: بهسوی وصلتی پیشروتر / هایدی آی. هارتمن / ترجمهی پریا رحیمی
این مقاله مدعی است پیوند میان مارکسیسم و فمینیسم در همهی اشکالی که تا به حال به خود گرفته، پیوندی نابرابر بوده است. روش مارکسیستی و تحلیل فمینیستی هر دو برای فهم جوامع سرمایهداری و جایگاه زنان در این جوامع ضروری هستند اما در واقع فمینیسم بهتدریج در فرع قرار گرفته است. مقالهی حاضر آثار فمینیستهای رادیکال و مارکسیستها در باب «مسئلهی زنان» را به چالش میکشد، و ترکیب پدرسالاری و سرمایهداری را در تحلیل ضروری میداند.

مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا / هال دریپر / ترجمهی سارا روستایی
مارکسیسم بهمثابهی تئوری و عمل انقلاب پرولتری ناگزیر بود تئوری و عمل خودرهانی پرولتاریا باشد و اصالت بنیادی آن نیز از این منبع سرچشمه میگیرد.

ضرورت کنش جمعی برای غلبه بر تنگنای جمعی ناشی از کرونا / دیوید هاروی / ترجمهی حسین رحمتی
از منظر تفکر ضدّ سرمایهداری، به وضعیت بغرنج کنونی چطور باید اندیشید؟[1] آیا امکان ساختن جامعهای بدیل هست که در آن، به جای لشکر بیکاران جویای کار از یکسو، و اجبار به تن دادن به کارهای طاقتفرسا، فرساینده و غیرانسانی از سوی دیگر و نیز کابوس همیشگی از دستدادن شغل، همه از امکان کار آن هم نه روزانه 12 ساعت یا بیشتر، بلکه 6 ساعت برخوردار باشیم، و در عین حال، نیازهای ضروریمان اعم از خوراک و مسکن، آموزش و بهداشت تأمین و تضمین شوند و این امکان را به دست آوریم که مابقی زمانمان را به میل خودمان و برای انجام کارهایی که خود دوست داریم اختصاص دهیم؟ اگر این امکان هست، چه موانعی نمیگذارند محقق شود؟ دیوید هاروی در یادداشت زیر به این پرسش و امکان ساختن جامعهای بدیل از خشتها و آجرهای که جامعهی امروز میپردازد.

اتوماسیون و آیندهی کار / آرون بناناو / ترجمهی ستار رحمانی و ایوب رحمانی
(بخش نخست)
در همهجا از اتوماسیون (سیستمهای خودکار) حرف زده میشود. به نظر میرسد پیشرفتهای سریع در هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و روباتیک به متحول کردن دنیای کار آغازیده باشند. شرکتهایی مانند تسلا قصد دارند در پیشرفتهترین کارخانهها به تولید با «چراغهای خاموش» دست یابند که در آن فرآیندهای کاملاً خودپوی کار، که دیگر نیازی به دخالت انسان ندارند، میتوانند در تاریکی انجام گیرند. در همین حال، در سالنهای نورانی نمایشگاههای روباتیک، سیستمهایی به نمایش گذاشته میشوند که میتوانند پینگ پنگ بازی کنند، آشپزی کنند، رابطهی جنسی داشته باشند و حتی با یکدیگر گفتگو کنند.کامپیوترها نه تنها در حال پردازش استراتژیهای جدید برای بازی «گو» Go Game هستند، بلکه گفته میشود سمفونیهایی مینویسند که اشک شنوندگان را درمیآورد. کامپیوترهایی که لباس سفید آزمایشگاه یا لباس مجازی بر تن دارند، در حال شناسایی سرطان هستند و بهزودی استراتژیهای حقوقی را پردازش خواهند کرد. کامیونهای بدون راننده مدتهاست که در سراسر ایالات متحدهی آمریکا در حال رفتوآمد هستند. سگهای روباتیک در دشتهای متروک، سلاحهای نظامی با خود حمل میکنند. آیا ما در روزهای پایانی رنج و زحمت انسان به سر میبریم؟ آیا آنچه ادوارد بلامی «فرمان بهشت» نامید در حال فسخشدن است؟ یعنی «انسانها» – یا حداقل ثروتمندترین آنها- همچون خدایان میشوند؟
دلایل زیادی وجود دارد که نسبت به این بزرگنمایی تردید داشته باشیم. واقعیت این است که ماشینها بهطرز خندهداری از باز کردن درب، یا تا کردن لباسهای شسته، ناتوان هستند. گاردهای امنیتی روباتیک در مراکز بزرگ خرید (مال) با سر به درون حوضهای فوارهدار میافتند. سیستمهای کمککنندهی دیجیتالی و کامپیوتری میتوانند به پرسشها پاسخ دهند و اسناد را ترجمه كنند، اما توانایی انجام كار بدون مداخلهی انسان را ندارند. دربارهی اتومبیلهای خودران نیز همین امر صادق است.[2] در ایالات متحدهی آمریکا در اواسط جنبش «برای حداقل دستمزد پانزده دلار در ساعت مبارزه کنید»، تابلوهای تبلیغاتی در سانفرانسیسکو نصب شدند که تهدید میکردند در صورت تصویب قانون افزایش حداقل دستمزد، صفحههای لمسی، جایگزین کارگران فست فود خواهند شد. وال استریت ژورنال، لایحه را «مصوبهی استخدام روبات» لقب داد. و این در حالی است که بسیاری از کارگران فست فود در اروپا در کنار صفحههای لمسی کار میکنند و اغلب حقوق بیشتری نسبت به همتایان خود در ایالات متحدهی آمریکا دریافت میکنند.[3] آیا بحث دربارهی اتوماسیون مبالغهآمیز بوده است؟