اندیشه 
بازهم انگلس / فرانک دپه
(0)«اگر از پا درآمدیم، کاری جز این نداریم که دوباره از نو آغاز کنیم. استراحتی که ارزانی ما شده، مهلتی برای انجام یک کار بسیار ضروری به ما میدهد: بررسی عللی که بهناگزیر منجر به آخرین قیام و نیز شکست آن شده است.»
فریدریش انگلس

روسیه: چهگونه انقلاب ناکام ماند؟ / کریس هارمن / ترجمهی بابک جعفری
اپوزیسیون چپ هر روزه در برابر تخریب انقلاب در داخل و جلوگیری از وقوع آن در خارج توسط دستگاه استالینیستی، دست به مبارزه زد. در تمامی یک برههی تاریخی، همین اپوزیسیون بهتنهایی در برابر تأثیراتِ انحرافیِ استالینیسم و سوسیالدموکراسی بر جنبش سوسیالیستی مقاومت کرد. اپوزیسیون این مقاومت را به انجام رساند باآنکه نظریاتش حول مسألهی روسیه این کار را دشوارتر میکرد. بههمین دلیل است که هر جنبش انقلابیِ راستین باید خود را بخشی از این سنّت تعریف کند.

تأملی در حواشی نقد «فلسفهی حق» هگل / علی رها
با گذشت قریب به ۱۸۰ سال از نگارش «نقد فلسفهی حق هگل» اثر مارکس، اثری که سالیان سال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، هنوز ابعاد مهمی از آن شناخته نشده است؛ ابعادی که نه فقط نشانگر فرآیند تکوین سپهر اندیشه مارکس هستند، بلکه برای شرایط امروز نیز موضوعیتی بالفعل دارند

رزا لوکزامبورگ در 150 سالگی / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
پنجم مارس 2021 سالگرد 150 سالگی تولد رزا لوکزامبورگ این سوسیالیست انقلابی بزرگِ جنبش کارگری لهستان – آلمان است. سهم لوکزامبورگ در پیشبرد ایدههای سوسیالیستی و درمبارزه برای جایگزینی سرمایهداری آنقدر گسترده است که در یک نوشتهی کوتاه نمیتوان حقّ مطلب را ادا کرد. در نتیجه، من در اینجا نمیتوانم تصویر کلی و جامعی به دست بدهم. بهعوض دربارهی سهم او در پیشبرد اقتصاد سیاسی مارکسی نکاتی را مطرح میکنم و همین طور چند پیشنهاد هم در نقد بعضی از نوشتههایش ارایه خواهم داد.

آنچه در حزب باید تغییر کند / لویی آلتوسر / ترجمهی آزاده ریاحی
اگر حزبی از طریق روابط زنده، دقیق و آشکارﹾ با تودهها مرتبط باشد، خط و برنامهاش میتواند در عین درستبودن، گسترده و انعطافپذیر باشد، و اگر برعکس، چنین روابطی بر مبنای عدم اعتماد، ناشنوایی و عقبماندگی باشد، در آن صورت خط و برنامه اقتدارمدارانه و محدود است، حتی در صورتی که بهگونهی انتزاعی درست هم باشد.

رسالت آموزگار سیاسی / پل ریکور / ترجمهی مهدی فیضی
ریکور بحث حاضر را در دو بخش ارائه میکند: نخست، میکوشد معین کندکه آموزگاران سیاسی، در چه سطحی از جامعه میتوانند اثرگذار باشند؛ دوم ، میکوشد نمای کلی این اثرگذاری را مشخص سازد.

مارکس، سکولاریسم و جامعهی مدنی / علی رها
نقد اجتماعى از كجا بايد آغاز كند؟ آيا آن طيف وسيعى كه در مجموع هويتى «سكولار» دارند بايد با نقد ذهنيت مذهبى، و يا نقد دين بهخودى خود شروع كنند؟ آيا مىتوان مشكلات بهواقع دنيوى را به امور دينى تقلیل داد؟ بهخصوص کسانی که براى دين منشأیى «سماوى» قائل نيستند، با تناقضات زمينى و تعارضاتى كه به جوهر هستى اجتماعی انسان مربوط میشود، چگونه بايد برخورد كنند؟ آيا نيل به يك جامعهی سكولار غايتى در خود است؟

فریدریش انگلس و «سرمایه»ی مارکس / ترجمهی حمیدرضا سعیدیان
برای مارکس داور و مشاور باصلاحیتتری از انگلس در زمینهی نظریهی اقتصادی وجود نداشت. اشتراکنظر و هماهنگی فکری میان آن دو نقش بزرگی در آمادهسازی و تهیهی سرمایه ایفا کرد. نامهنگاریهای مارکس و انگلس نشان میدهد که آنها بهطور مرتب دیدگاههای خود دربارهی مسائل اساسی که در این کتاب مورد مطالعه قرار گرفته اند، را با یکدیگر مبادله میکردند.

طرحی بر نقد اقتصاد سیاسی / فریدریش انگلس / ترجمهی رسول قنبری
اقتصاد سیاسی بهعنوان نتیجهی طبیعی گسترش تجارت بهوجود آمد و با پیدایی آن هیاهوی غیرعلمی، جای خود را به نظام تکاملیافتهی کلاهبرداری مجاز، و علم کامل توانگری داد.

نولیبرالیسم: یک پروژهی ایدئولوژیک / حسن آزاد
در نوشتهی پیش رو تلاش میکنم نشان دهم که نولیبرالیسم ابتدا در شرایط بحران 32-1929 و ناکارآیی و شکست لیبرالیسم منچستری قرن نوزدهم بهعنوان یک پروژهی فکری برای بازسازی و تدوین یک لیبرالیسم نوین سر بر آورد، و هرچند بهسرعت به جریانی بینالمللی تبدیل شد، اما در حدود چهار دهه به شکل یک جریان حاشیهای و غیرهژمونیک باقی ماند. وقوع بحران اقتصادی در اواسط دههی هفتاد به این وضع خاتمه داد، طبقات حاکم برای حل بحران به اجرای یک پروژهی طبقاتی با محتوای نولیبرالی روی آوردند که با یک پروژهی امپریالیستی نیز همراه بود.

مارکس، اشتیرنر، فلسفه و انقلاب / علی رها
«انقلاب میتواند به هر نیتی سرهایی را که فلسفه برای اندیشیدن به کار برده است از تن جدا کند. اما اگر انقلاب بر فلسفه مقدم میبود، فلسفه هرگز نمیتوانست از سرهای بریدهشده توسط انقلاب استفاده کند.»
هاینریش هاینه، دین و فلسفه در آلمان

مارکس، انگلس و حکایت پرماجرای جلد اول کاپیتال / علی رها
شالودهی ارزش در توسعهیافتهترین جوامع سرمایهداری از این ناشی شده است که انسانها صرفاً با وساطت انبوه جهان کالایی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. «این همانند کلیت تفکر انسانی، یک تجرید است و روابط اجتماعی بین انسانها فقط تا آنجا واجد هستی است که از تفکر و قدرت تجرید آنها برخوردار باشد.» زبان مارکس واضح و روشن است به شرطی که حاضر باشیم انبوه لایههای انباشته شدهی «مارکسیسمی» که در ذهنیت ما رسوب کرده است را لایروبی کنیم!