طبیعت و محیط زیست 
گذار از سدهی بیستم به سدهی بیستویکم / جان بلامی فاستر / ترجمهی محسن صفاری
(2)گذار از عصر هولوسن به عصر آنتروپوسن:
مقالهی حاضر ترجمهی پیشگفتار جان بلامی فاستر، نویسندهی شماری از کتابهای نظری در حوزهی زیستبوم، استاد جامعهشناسی دانشگاه اورگان و سردبیر مانتلیریویو، بر کتابِ «رویاروی آنتروپوسن» نوشتهی ایان انگس، نویسنده و کنشگر بومباور کانادایی، است.

دیگر نمیتوان صبر کرد / نوام چامسکی / ترجمهی محمود حایری
در سنوات اخیر من کلاسهایم را بهسادگی با اشاره به این نکته به دانشجویان آغاز میکنم که آنها باید چیزی را انتخاب کنند که در تاریخ بشرسابقه ندارد. آنها باید تصمیم بگیرند که آیا جامعهی انسانی سازمانیافته قراراست زنده بماند یا خیر. حتي وقتي نازیها هم در قدرت درحال گرگتازی بودند نیازی نبود تا با این انتخاب مواجه شوید. اما حالا مجبورید .

بحران تمدن و چگونگی حل آن: مقدمهای بر سوسیالیسم زیستبوممحور / کامران نیری / ترجمهی هومن کاسبی
ما با بحران تمدن روبرو هستیم؛ نه صرفاً بحران سرمایهداری، آن گونه كه از سوی جنبش سوسیالیستی معمولاً اعلام میشود، یا بحران جوامع صنعتی كه اندیشمندان و فعالان سبز اعلام کردهاند. بحرانی که با آن مواجهیم، بحران در شیوهی زندگی ما است که توسط اقتصاد جهانی سرمایهداری صنعتی صورتبندی میشود. به ویژه استدلال خواهم کرد که ما با بحران در تمدن سرمایهداری صنعتی انسانمحور روبرو هستیم؛ و برای غلبه بر آن، باید در جهت سوسیالیسم زیستبوممحور از آن فراتر برویم.

یک کمربند، یک راه: علیه طبقهی کارگر و محیط زیست / محمد صفوی
انتشار ویرایش نهایی برنامهی همکاریهای جامع (25 ساله) ایران و چین نیز یکی از موضوعات خبرساز این دوران شده است. ازآنجا که تاکنون چارچوب ابتکار «یک کمربند – یک راه» مبنای شکلگیری تفاهمنامهها و قراردادها با دیگر کشورها بوده است، در مقالهی حاضر، از منظر یک کارگر زیستبومباور به دغدغهها و نقدهایی که در مورد این «ابتکار» وجود دارد میپردازم.

پس از آنکه آخرین درخت جان سپرد / محمد صفوی
بحران محیط زیست بهعنوان یکی از مهمترین بحرانهای موجود در کشور ما و جهان در اوج قرار دارد. پژوهشها نشان میدهند که بیش از نیمی از جنگلهای جهان در مقام ششهای تنفسی کرهی زمین که منزلگاه انواع ارگانیسمهای زندهی جهان هستند از بین رفتهاند. و جهان بیشترین گرمایش زمین، کم آبی، انقراض فزایندهی گونههای زیستی، ذوب شدن یخهای قطبی، فرسایش خاک، بیابانزایی، سیل، قحطی، نابودی تدریجی دریاچهها و تخریب صخرههای مرجانی را تجربه میکند.

اکوسوسیالیسم از والتر بنیامین تا هوگو بلانکو / میشل لووی / ترجمهی محمدرضا جعفری
اکوسوسیالیسم گرایشی است سیاسی مبتنی بر یک بینش ذاتی: حفظِ تعادلِ بومشناختیِ (اکولوژیکی) کرهی زمین و بنابراین حفظِ محیطِ زیستِ مناسب و مطلوب برای گونههای زنده، از جمله خودِ ما، با منطقِ توسعهطلب و مخربِ نظامِ سرمایهداری سازگاری ندارد. پیجوییِ رشد در کوتاهمدت زیر سایهی همایونی سرمایه– در دهههای آینده- منجر به یک فاجعهی بیمثال در تاریخ انسانی خواهد شد: گرمایشِ جهانی.

درختان هم سخن میگویند / محمد صفوی
گزارشی از تجربهی علمی سوزان سیمارد:
هشدارهای مکرر جامعهی علمی، اقلیمشناسان و گزارشهای سازمان ملل متحد در مورد خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی گرمایش زمین، و حضور میلیونی مردم در سراسر جهان در جنبش دادخواهی علیه انقراض طبیعت نشان میدهد که جامعهی انسانی در رابطه با زیستبوم خود به آستانهی فاجعه نزدیک تر شده است.

انرژی، رشد اقتصادی و بحران زیستمحیطی / ارالد کولاسی / ترجمهی هومن کاسبی
آیا رشد اقتصادی میتواند تا همیشه ادامه پیدا کند؟ این پرسش نسبتاً ساده، سرگیجههای فکری برای سرمایهداری مدرن به وجود آورده است. کارل مارکس در گروندریسه استدلال کرد که سرمایه نمیتواند هیچ حد و مرزی را تحمل کند. مراد او این بود که رانه برای رشد و جستوجوی بازارهای جدید، هر دو برای بقای سیاسی و اقتصادی سرمایهداری ضروری هستند. در این پرتو، دلالتهای تلویحی این سؤال، چیزی را در مایههای چالشی وجودی برای نظم کنونی مینمایاند. سرمایهداری نمیتواند به وجود هیچ حد و مرز طبیعی بر رشد اقتصادی اذعان کند، چرا که به معنای اذعان به مرگ نهایی خود خواهد بود. اکثر رهبران سیاسی و اقتصاددانانی که از نظم فعلی حمایت میکنند، برای حفظ این ادعا که سرمایهداری بازنمود نظامی شبه-ابدی و شکستناپذیر است، شروع به نقل مجموعه روایتهای پیچیدهای درمورد رابطه میان اقتصادهای انسانی و جهان طبیعی کردهاند.

بحران آبوهوایی جنگ جهانی سوم ماست / جوزف استیگلیتز
هواداران نیو دیل سبز میگویند ضرورتی عاجل در برخورد با بحران آبوهوایی وجود دارد و بر مقیاس و دامنهی چیزی که نیازمند مبارزه با آن هستیم تأکید میکنند. آنان حق دارند. آنان از عبارت «نیو دیل» استفاده میکنند تا پاسخ گستردهی فرانکلین روزولت و دولت امریکا به رکود بزرگ را یادآوری کنند. قیاسی حتی بهتر میتوانست بسیج مردم برای مبارزه در جنگ جهانی دوم باشد.

مارکسیسم و محیط زیست / پِرآکه وسترلوند / ترجمهی حسین محمدی
دو اتهام متداول علیهِ مارکسیسم از طرف راستگراها، برخی از فعالان محیطزیست و نیز بخشی از چپ دربارهی محیطزیست وجود دارد. نخست این که کارل مارکس دیدگاه بیش از حد مثبتی در مورد صنعتیشدن و بهرهکشی از طبیعت بهعنوان منبعی نامحدود داشته است. دوم اینکه مارکسیسم مسئول برخی از بدترین فاجعههای اکولوژیکی در اتحاد جماهیر شوروی است.
برخلاف این ادعاها، آگاهی دربارهی محیطزیست و مبارزه برای آن، امری جدید برای مارکسیستها به شمار نمیرود. در واقع، مارکس در تحلیل و انتقاد از اثر مخربِ صنعتیشدنِ سرمایهدارانه در طبیعت -همچون جامعه- پیشگام بود. مارکس و انگلس، نویسندگان مانیفست کمونیست در سال 1848، تمامی رشتههای علمی را بهدقت دنبال و مطالعه کردند.
تولید صنعتی سرمایهدارانه، طبقهی کارگر(پرولتاریا) و کار طاقتفرسای آنها، که موجودیت خود را فقط در دهههای گذشته نشان داده بودند، بلافاصله توسط مارکس بهعنوان عناصر کلیدی توسعهی جامعه شناسایی شدند. با این حال، تأکید بر اهمیت طبقهی کارگر به معنای نادیده گرفتن محیطزیست نبود.
جالب اینجاست که مارکس کار طاقتفرسا را بهعنوان «فرآیندی که انسان و طبیعت در آن مشارکت میکنند» در نظر میگرفت. در نقد مارکس از برنامهی گوتا، برنامهای که کنگرهی اولیه حزب سوسیالدموکرات آلمان (SPD) در سال 1875 اتخاذ کرده بود، بر این موضوع تأکید شده است. مارکس پیام این برنامه را «کار طاقتفرسا منبع تمامی ثروت و فرهنگ است» در نظر گرفت و نوشت: «کار طاقتفرسا منبع تمام ثروت نیست. طبیعت نیز همچون کار طاقتفرسا، منبع ارزشهای مصرفی است (و مطمئناً چیزی است که از ثروت مادی تشکیل شده است!) که این خود تجلی نیروی طبیعت و توان کار انسانی است». ایدهی غلطِ کار طاقتفرسا بهعنوان تنها منبع، متعلق به فردیناند لاسال است و نه مارکس….

رد عنصر فلسفی مارکس در اکوسوسیالیسم / رون کِلچ / ترجمهی س. صالحی
… اگر بهطور دقیقتری به تعریف کار ازخودبیگانه بنگریم، به کشف مهمی دست مییابیم: چیزی که در اینجا توصیف شده، فقط یک موضوع صرفاً اقتصادی نیست، [بلکه] ازخودبیگانگی انسان، فروکاهی زندگی، تباهی و از دست رفتن واقعیت انسانی است… در برآمدی از ایدهی ذات انسان و تحققیابی آن، که مارکس و در جدل با هگل مطرح کرد و بسط داد، یک فاکت سادهی اقتصادی به عنوان تباهی ذات انسان و ازدست رفتن واقعیت انسانی بروز مییابد.