برچسب: اریک هابسبام

چشمانداز دموکراسی / اریک هابسبام / ترجمهی فریبرز فرشیم
فکر یا ایدهآلِ اقتدار بازار به معنی تکمیل لیبرالدموکراسی نیست، بلکه بدیل یا جانشین آن است. در واقع، این فکر جانشینِ هر نوع سیاست است، زیرا که نیاز به تصمیمهای سیاسی را رد میکند، یعنی تصمیمهایی را کنار میزند که دقیقاً در مورد «منافع مشترک یا گروهی»اند و این چیزی است که با مجموع گزینههای منطقی یا غیرمنطقی افرادی که پیگیر «منافع خصوصی» خویشاند، فرق دارد.

آگاهی طبقاتی در تاریخ / اریک هابسبام / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
عنوان این رشته از درسگفتارها از کتاب مشهور، اما کم خواندهشدهی، گئورگ لوکاچ، تاریخ و آگاهی طبقاتی، گرفته شده است. این اثر مجموعهی مقالاتی است که در سال ۱۹۲۳ منتشر شده و در درون جنبش کمونیستی بهقوت مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. اثر یادشده، در واقع، به مدت سی تا چهل سال غیرقابل دسترس بود. چون متن انگلیسی این کتاب تا حوالی ۱۹۷۰ چاپ نشده بود، هنوز در انگلستان ناشناخته بود. معهذا، وظیفهی من، در این گفتار مقدماتی، از معرفی صرف و ابراز نظر در مورد اثر لوکاچ و گرتهبرداری از آن فراتر میرود. یعنی میل دارم بهعنوان یک مورخ، در مورد سرشت و نقش آگاهی طبقاتی در تاریخ نظرم را بیان کنم – با این فرض که ما، همه، در یک مورد بنیادی با هم اشتراک نظر داریم، و آن این که: طبقات اجتماعی، برخورد طبقاتی و آگاهی طبقاتی وجود و در تاریخ نقش دارند. بسیار محتمل است که در مورد چیستی این نقش یا اهمیت آن ناهمرأی باشیم، اما در مورد بحث کنونی، به بیش از آنچه که گفته شد، به اجماع دیگری نیاز نیست. مع هذا، به منظور رعایت انصاف، هم نسبت به موضوع و هم نسبت به متفکری که نامش بیشک بدین موضوع گره خورده، شاید بر من لازم باشد که بگویم در کجاها با مباحث بینهایت جالب خود لوکاچ (که نظراتش بدون شک ریشه در آراء مارکس دارد) دارای اشتراک نظرم و در کجاها نیستم.

خوانش ایرانشهرگرایی در پرتو آموزههای هابسبام / آرش اسدی
در مقالهی پیشرو، تلاش میشود که دو موضوع ناسیونالیسم و جهانگرایی، بهواسطهی قرائت کتاب «دربارهی تاریخ» اریک هابسبام به بحث گذارده شود. درک ما از تاریخ چه ارتباطی با درک ما از ناسیونالیسم دارد؟ چهگونه میتوان ناسیونالیسم نوپای ایرانی را مفصلبندی کرد؟ آیا صرفاً به علت تاریخی بودن هویت ایرانی میتوان مدعی شد که جنس ناسیونالیسم ایرانی از اساس مجزا از جنس ناسیونالیسم دولت/ملت اروپایی است؟ نگاه درست تاریخی اندیشه در مورد تاریخ چه درسهایی در مورد جهانگرایی برای ما دارد؟ آیا مبارزات ضد امپریالیستی مد روز، میتوانند مبارزاتی جهانگرا یا انترناسیونالیستی باشند؟

مارکس و تاریخ / اریک هابسبام / ترجمه: حسن مرتضوی
ماركسيسم چنان جريان غالب در تاريخ را دگرگون كرده كه امروزه مشکل بتوان گفت كه اثر خاصي را يك ماركسيست نوشته يا غيرماركسيست؛ مگر اينكه مؤلف خود موضع ايدئولوژيكش را تبليغ كرده باشد. اين موضوع هیچ جاي افسوس ندارد. من چشم به راه زماني هستم كه هیچکس نپرسد آيا مؤلفان ماركسيست هستند يا خیر؛ زيرا در این صورت ماركسيستها ميتوانند از دگرگوني تاريخ بهواسطهی ايدههاي ماركس رضايتخاطر داشته باشند؛ اما ما با اين شرايط آرمانشهري فاصلهي زيادي داريم: مبارزات ايدئولوژيكي و سياسي، طبقاتي و آزاديبخش سدهي بيستم بهگونهای هستند كه حتي انديشيدن به چنين چيزي غيرقابلتصور است.