برچسب: حداقل دستمزد در ایران

دستمزد در کشاکش بازیهای دولت و آنهایی که خیلی میدانند / نسرین هزاره مقدم
سهشنبهی هفتهی جاری (سیزده خرداد) قرار است جلسهی شورای عالی کار برگزار شود؛ به احتمال زیاد دولت بازهم قصد خواهد داشت با تقلیل موضوع به افزایش حق مسکن، از تبوتاب مطالبهگری کارگران بکاهد اما یک واقعیت مسلم و قطعی وجود دارد: طبقهی کارگری که بخش عمدهی آن حداقلبگیر است و در خوشبینانهترین حالت با احتساب تمام مؤلفههای مزدی بین 2 میلیون و 300 تا 2 میلیون و 500 هزار تومان درآمد ماهانه دارد، به سادگی از مطالبهی حیاتی و کلیدی «دستمزد» نمیگذرد. نمیتواند که بگذرد!

میگوییم آقای قاضی / فروزان افشار
چند سالی است که کمیتهی دستمزد شورای عالی کار رقمی را به عنوان ارزش ریالی نیازهای خانوار متوسط، مندرج در بند دوم مادهی ۴۱ قانون کار، ارائه میکند که علیالقاعده حکم ورودی مذاکرات حداقل دستمزد را دارد. این تحول دو واکنش عمده برانگیخت: یا به چشم نمونهای از فعل و انفعالات متعارف نهادهای «بوروکراتیک» نادیده گرفته شد یا همچون تلاشی برای تحریف آمار و جعل واقعیت محکوم شد. بهرغم این، هیچچیز باعث نشد بسیاری از منتقدان در استناد به این سند که ضرورتاً حتی به صحت آماریاش باور نداشتند درنگ کنند، رویهای که بیش از آنکه افشاگر تناقضی ناخوشامد باشد از انتخابی استراتژیک پرده برمیداشت. «سبد معیشت» به انبارهای از نمادها و هنجارهای حقوقی پیوسته بود که طی فرایندی منتشر، مرکززدوده و چندسطحی در کنش متقابل با سیاست حداقل دستمزد احضار میشوند. تا جایی که به «آمار بودنش» مربوط میشد، «آمار رسمی سبد معیشت» چنگی به دل نمیزد، به این دلیل مشخص که «محافظهکارانه» و «کمتر از واقع» بود. اما «رسمی بودنش» این امکان را فراهم میکرد که نارضایتی از سیاست دستمزد با ائتلاف بزرگتری از نیروها، در سایهی مشروعیتی انکارناپذیرتر و به مثابه مبارزهای واقعگرایانهتر و زمینیتر به صحنه آورده شود. این نوشته به تحولی خلاف شهود میپردازد که به موجب آن ابتکاری از بالا به تقویت پویاییهای دگراندیشی و نقادی و مطالبهگری در جامعه منجر شد.

چهگونه کارگران «حداقلبگیر» و فاقد امنیت شغلی شدند؟ / نسرین هزاره مقدم
درهمتنیدگی مطالبات طبقهی کارگر، معلولِ شرایطی است که در چند دههی اخیر بر کارگران تحمیل شده است. آنچه امروز میبینیم، مثلث درهمتنیدهی مطالبات صنفی کارگران است که در گذر دههها، هر سه ضلع آن (دستمزد، حقّ تشکلیابی و امنیت شغلی) تا اندازهی بسیار زیادی، متزلزل شده است. در این نوشتار، تأثیر سطح نازل هر سه ضلع این مثلث در زیست طبقهی کارگر و دلایل آن را بررسی میکنم.