برچسب: خسرو پارسا

سواری ناهموار بر ترک دو اسب بالدار! / خسرو پارسا
در کشاکش ائتلافها و منشورها:
ائتلاف کوتاهمدت حول رضا پهلوی منحل شد. جمعی که ازجمله برای بهرهبرداری فرصتطلبانه از خیزش اخیر در ایران بهوجود آمده بود به سرنوشت محتوم خود گرفتار شد. در چندوچون این مسئله بهقدر کافی نوشته و گفته شده است. ما نه میخواهیم مطالب را تکرار ونه از آنها بهرهبرداری کنیم. به جزئیاتِ جریاناتِ آنها هم وارد نیستیم، و زدوبندهای پنهانی و آشکار این جمع دستراستی را هم بیش از آنچه در رسانهها آمده است نمیشناسیم و برایمان اهمیت چندانی هم ندارد. با اینهمه، درسهایی که این پدیده میدهد میتواند برای ما مفید باشد.

بررسی اجمالی خیزش اعتراضی ایرانیان / خسرو پارسا
آنچه برای ما قابل قبول و قابل مبارزه است سعی در بهوجودآوردن شرایط دموکراتیک است. این تنها بدیلی است که انسانی است و شایستهی اینهمه فداکاریها و مبارزاتی است که دوست و دشمن و جهانیان را به تحسین واداشته است. ما در تاریخ 150 سالهی اخیر در چند مورد سرنوشتساز بودهایم. راهگشا بودهایم. در انقلاب مشروطه، در نهضت ملی نمونه بودهایم. امروز که سطح آگاهیمان بالاتر رفته است از پا نخواهیم نشست. «زن، زندگی، آزادی» مرحلهای درخشان است. اما راهی دراز تا پایان مانده است.

دربارهی مسألهی زن / خسرو پارسا
برتراند راسل میگفت هیچ چیز غمانگیزتر از «نالهی یک پیرزن نیست». درست میگفت ولی هیچ چیز هم شادیانگیزتر از فریاد شیرزنی نیست که دارد بندها را میگسلد.

سایهای که رفت / خسرو پارسا
نوستالژیِ سایه نه تنها در مورد حزب توده و باورهایش بلکه حتی درمورد افراد و رفقای قدیمی همحزبیاش هم بود. او مانند بسیاری از روشنفکران تراز اول… بهمعنای واقعِ کلمه شیفتهی مرتضی کیوان بود. شاید پرستش لغت مناسبی نباشد ولی چیزی از آن کم نداشت… ابتهاج تا همین اواخر هر بار سخنی از مرتضی کیوان میشد، میخواند: «ساحتِ گورِ تو سروستان شد / ای عزیز دل من، تو کدامین سروی» و به پهنای صورت اشک میریخت. آخر گورستان محل دفن تودهایها را تسطیح کرده و سرو کاشته بودند.

باور و امید به تغییر جهان ضروری است / خسرو پارسا
«سوسیالیسم … یک جامعهی خردمندانه و انسانی است. به آن باور و امید دارم ولی چگونه و از چه راه را به دیگران وامیگذارم… من به این قانع هستم که به مبانی بپردازم. به رهایی، به آزادگی، به نافرمانی و عدمتبعیت، به تکیه بر خرد. لااقل بهعنوان آرزو به ساختهای بهکلی متفاوت از سرمایهداری که حداقل اینها را ملحوظ دارد. من معتقدم که هیچ اقلیتی نباید به اکثریت حکومت کند، تحت هیچ عنوان، شورش، قیام، انقلاب. بهنظر من جز این نوعی دیکتاتوری را جایگزین دیکتاتوری دیگری میکنیم. تاریخ چنین میگوید. عقل سلیم هم چنین میگوید.»

استقرار نظم نوین جهانی: به کجا چنین شتابان؟ / خسرو پارسا
مقالهی صریح و شفافِ پرویز صداقت «چرا از تاریخ نمیآموزند» ادامهی بحث در مورد مسئلهی اوکراین و موضعگیریهای مختلف را آسانتر کرده است. من با کلیات بحث ایشان موافقم و میخواهم بر نکاتی از زاویهی دیگر هم توجه کنم.

هژمونی فرهنگی و عملکرد روشن آن در جنگ اوکراین / خسرو پارسا
نگرش به جنگ روسیه و اوکراین از زاویهای خاص میتواند حائز اهمیت باشد و آن عملکرد شفاف و بارز هژمونی سیاسی – فرهنگی، در مفهومی است که گرامشی آن را به کار برده است.

دربارهی اقتدار و سلسلهمراتب / تبادل نظر خسرو پارسا و سعید رهنما
بحثی برسر وجوه لازم و نالازم سلسلهمراتب و اقتدار

یک تجربه و پیشنهادهایی برای آینده / خسرو پارسا
زمانی که یک مسئلهی مبرم بشریت نبودن آزادی است، چپ دموکرات میبایستی پرچم دموکراسی را از همه افراشتهتر نگاهدارد و این وظیفه نه بهخاطر استفاده از موقعیت است بلکه عمدتاً بهخاطر آن است که جامعه بدون دموکراسی در شأن انسان نیست. بدانیم که چپ غیر دموکرات اساساً چپ نیست.

چپ و انقلابهای ناتمام / گفتوگوی خسرو پارسا، سعید رهنما، پرویز صداقت، یاسمین میظر و محمدرضا نیکفر
پرسش اصلی این است که چپ چهگونه باید مطالبات حقوق دموکراتیک شهروندی را با مطالبات ضدسرمایهداری امروز گره بزند که قادر باشد توأمان با گرایشهای انحلالطلبانه و گرایشهای سکتاریستی مرزبندی داشته باشد؟