برچسب: خسرو پارسا

باور و امید به تغییر جهان ضروری است / خسرو پارسا
«سوسیالیسم … یک جامعهی خردمندانه و انسانی است. به آن باور و امید دارم ولی چگونه و از چه راه را به دیگران وامیگذارم… من به این قانع هستم که به مبانی بپردازم. به رهایی، به آزادگی، به نافرمانی و عدمتبعیت، به تکیه بر خرد. لااقل بهعنوان آرزو به ساختهای بهکلی متفاوت از سرمایهداری که حداقل اینها را ملحوظ دارد. من معتقدم که هیچ اقلیتی نباید به اکثریت حکومت کند، تحت هیچ عنوان، شورش، قیام، انقلاب. بهنظر من جز این نوعی دیکتاتوری را جایگزین دیکتاتوری دیگری میکنیم. تاریخ چنین میگوید. عقل سلیم هم چنین میگوید.»

استقرار نظم نوین جهانی: به کجا چنین شتابان؟ / خسرو پارسا
مقالهی صریح و شفافِ پرویز صداقت «چرا از تاریخ نمیآموزند» ادامهی بحث در مورد مسئلهی اوکراین و موضعگیریهای مختلف را آسانتر کرده است. من با کلیات بحث ایشان موافقم و میخواهم بر نکاتی از زاویهی دیگر هم توجه کنم.

هژمونی فرهنگی و عملکرد روشن آن در جنگ اوکراین / خسرو پارسا
نگرش به جنگ روسیه و اوکراین از زاویهای خاص میتواند حائز اهمیت باشد و آن عملکرد شفاف و بارز هژمونی سیاسی – فرهنگی، در مفهومی است که گرامشی آن را به کار برده است.

دربارهی اقتدار و سلسلهمراتب / تبادل نظر خسرو پارسا و سعید رهنما
بحثی برسر وجوه لازم و نالازم سلسلهمراتب و اقتدار

یک تجربه و پیشنهادهایی برای آینده / خسرو پارسا
زمانی که یک مسئلهی مبرم بشریت نبودن آزادی است، چپ دموکرات میبایستی پرچم دموکراسی را از همه افراشتهتر نگاهدارد و این وظیفه نه بهخاطر استفاده از موقعیت است بلکه عمدتاً بهخاطر آن است که جامعه بدون دموکراسی در شأن انسان نیست. بدانیم که چپ غیر دموکرات اساساً چپ نیست.

چپ و انقلابهای ناتمام / گفتوگوی خسرو پارسا، سعید رهنما، پرویز صداقت، یاسمین میظر و محمدرضا نیکفر
پرسش اصلی این است که چپ چهگونه باید مطالبات حقوق دموکراتیک شهروندی را با مطالبات ضدسرمایهداری امروز گره بزند که قادر باشد توأمان با گرایشهای انحلالطلبانه و گرایشهای سکتاریستی مرزبندی داشته باشد؟

دربارهی آزادگی و نافرمانی / خسرو پارسا
درسهای یک قرن:
چرا بحث دموکراسی به سرانجام نمیرسد؟
بهنظر من درسی که از گذشته برای چپ وجود دارد تشخیص این موقعیت است که آزادگی یعنی حقّ عدمِتبعیت از دیگری در باورهای اساسی. عدم فرمانبرداری، نافرمانی. آزادی یعنی قبول مسئولیتهای آن، یعنی گریز نکردن از آن. یعنی درآغوش گرفتن آن بهعنوان یک انسان دانا و خردمند.