برچسب: فرهاد نعمانی

ساختار طبقاتی در جهان و فرایند تغییر آن/ فرهاد نعمانی
هدف این بررسی کوششی است تطبیقی-کمّی برای عملیاتیکردنِ بررسی تغییر ترکیب ساختار طبقات اجتماعی و فرایند پرولتریزاسیون و نابرابری در جهان در مقیاس جهانی در زمینهی گسترش نولیبرالیسم طی دورهی زمانی 2000 تا 2019

نقش دولت در غلبهی سرمایهداری در ایران / فرهاد نعمانی
درسهای یک قرن:
رسالهی حاضر به بررسی نقش دولت در تکوین و غلبهی سرمایهداری در ایران در شش دههی اول قرن چهاردهم خورشیدی،تا پیش از انقلاب سیاسی 1357، میپردازد و مشتمل بر پنج بخش است.

طبقات در سرمایهداری در سطوح میانجی و انضمامیِ تحلیل / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
در این بخش میخوانید:
طبقات در سطح میانجیِ انتزاع،
سومین سطح انتزاع: کشور سرمایهداری درحالتوسعه و طبقات اجتماعی همپای آن،
عملیاتی کردن ساختار طبقاتی اقتصادی در سطح یک جامعهی انضمامیتر، و
روندهای اصلی ترکیب طبقاتی در ایران.

دولت در جوامع سرمایهداری درحالتوسعه / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
مباحث رسالهی حاضر حول پنج مبحث زیر سازماندهی شده است:
1 – دولت بهمثابه رابطهای اجتماعی در تمامیّت نظام سرمایهداری
2- دولت و دموکراسی
3- دموکراسی نولیبرال
4. نقش دولت در پیکرهبندی طبقات و تحول آن
5. سیاست اقتصادی راهبردی دولت در کشورهای درحالتوسعه از دههی 1950 به این سو

پادکست «سرمایهداری چیست؟» نوشتهی فرهاد نعمانی
پادکست جدید سایت نقد اقتصاد سیاسی به خوانش مقالهی سرمایهداری چیست، نوشتهی فرهاد نعمانی اختصاص دارد. مقالهی «سرمایهداری چیست» به بررسی دیدگاههای مختلف اقتصاددانان از چیستی اقتصاد سرمایهداری اختصاص دارد. فرهاد نعمانی پیشتر عضو هیأت علمی دانشکدهی اقتصاد دانشگاه تهران بود و اکنون استاد بازنشستهی ممتاز دانشگاه امریکایی پاریس AUP است.

نظام سرمایهداری در کشور درحالتوسعه در سطح میانجیِ انتزاع / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
اقتصاد سیاسی دولت و طبقه در جوامع سرمایهداری (بخش سوم):
دومین سطح انتزاع بهمدد میانجی بین سطوح بالاتر انتزاع (یا سطوح پایینتر انضمام) و انتزاع کمتر (یا سطح بالاتر انضمام)، شکاف بین نظریه و تاریخ را کاهش میدهد. تاکنون میدانیم که «انضمامی انضمامی است چراکه تمرکز تعیّنهای بسیار و ازاینرو وحدت در کثرت است» (کارل مارکس، گروندریسه، فصل یکم) و این که: «این امر مانع نمیشود که همان شالودهی اقتصادی – همان، از منظر شرایط اصلیاش – به سبب بیشمار شرایط تجربی متفاوت، محیط طبیعی، روابط نژادی، عوامل برونزای نافذ تاریخی، و جز آن، پدیدارهایی بینهایت متفاوت و متغیر نمایش دهد که تنها با تحلیل شرایط تجربی مشخص میتوان آن را بهقطع دریافت.» (کارل مارکس، سرمایه، جلد سوم، فصل چهلوهفتم)

ساختار اقتصادی سرمایهداری در سطح ناب و طبقات همپای آن / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
در نخستین بخش این سلسلهگفتارها دربارهی جنبهی روششناختی تعیّن دیالکتیکی و سطوح انتزاع سخن گفتیم. براساس این دو ابزار نظری، در بخش حاضر بهعنوان نخستین گام در تقریبِ جهان واقعی انضمامی، به تشریح نخستین سطح انتزاع و جنبهی اقتصادی ساختار طبقاتی در سرمایهداری ناب میپردازیم.
مقدمه – در مقالهی حاضر بر جنبههای ذاتی یا ویژگیهای روابط اصلی در تکامل ساختار سرمایهداری در جامعهای تاریخاً مشخص، یعنی روابط تولید سرمایهداری و طبقات همپای آن، در بالاترین سطح انتزاع توجه میشود. با این حال، پیش از آغاز بحث دربارهی این جنبههای ذاتی روابط اجتماعی سرمایهداری، با توجه به ظرایف موجود در پیوند بین مطالعهی تاریخی – منطقی و سطوح انتزاع – انضمام، یادآوری سه نکته میتواند به کاهش برخی کژفهمیها کمک کند.
نخست، سطح انتزاع – انضمام، بهعنوان روش تحلیل، امر واقعی را بهمثابه فرآوردهی تفکر در نظر نمیگیرد. همچنان که در بخش نخست گفتیم، درکی از این دست نگرشی ایدهآلیستی است. علاوه بر این، سطح انتزاع مراحل مختلف در تکامل تاریخی سرمایهداری را تبیین نمیکند. این سطوح انتزاع صرفاً با افزودن هرچه بیشتر عناصر (وهلهها، روابط، فرایندها) به پژوهشِ ما، امر یا روابط انضمامی را در سطوح هرچه کمتر انتزاعی بازتولید میکند، و در حرکت به سطح کمتر انتزاعیِ تحلیل نظام اجتماعی – اقتصادی بهطور کلی از چیزی که ذاتی است (مثلاً روابط تولید) آغاز میکند و با افزودن موارد ذاتیِ بیشتر، آن را گسترش میدهد. برای مثال، همانطور که در این بخش و سایر بخشها نشان خواهیم داد، در نخستین سطح انتزاع دربارهی ساختار اقتصادی سرمایهداری «ناب»، مؤلفههای غیراقتصادی (سیاسی و ایدئولوژیک) و مبارزهی طبقاتی را از صورتبندی اجتماعی – اقتصادی سرمایهداری منتزع میکنیم. بااینحال، در این گامهای پژوهشی، تاریخ در زمان و فضا همواره حاضر است. بر این مبنا، روابط ذاتی نظامی اجتماعی – اقتصادی با تاریخی معین را تبیین میکنیم.

تعیّن دیالکتیکی و سطوح انتزاع – انضمام در بررسی طبقات اجتماعی / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
اقتصاد سیاسی طبقه و دولت در جوامع سرمایهداری معاصر:
مقالهی حاضر نخستین بخش مستقل از رسالهای است که فرهاد نعمانی و سهراب بهداد در بررسی نظری طبقات اجتماعی در جوامع سرمایهداری نگاشتهاند. این مقاله به بررسی تعیّن دیالکتیکی و سطوح انتزاع – انضمام از منظر روششناسی مارکسی اختصاص دارد. در پنج بخش بعدی که بهتدریج در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر خواهد شد، سه سطح انتزاع – انضمام در ساختار اقتصادی سرمایهداری، و طبقات و دولتِ همنوا با آن در یک سرمایهداری درحالتوسعه تشریح میشود. در بخش نهایی جنبهی اقتصادی ساختار طبقاتی برای چنین جامعهای به شکل «عملیاتی» طرح خواهد شد.

مقدمهای بر نظریهی اقتصادی ذهنگرا / فرهاد نعمانی
… در این مقاله سعی خواهد شد مختصری دربارهی فرضهای متداول در علم اقتصاد آکادمیک و نظریهی اقتصاد خرد ذهنگرای گفته شود تا برای آن عده که آشنایی زیادی با این نظریه ندارند، روشنتر گردد.
علوم اجتماعی آکادمیک به رشتههای مختلف مانند اقتصادشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، علوم سیاسی، روانشناسی و غیره تقسیم شده است هر یک از رشتههای فوق نیز به بخشهای مختلف تقسیم شده، هر بخش آن کمابیش ادبیات تخصصی وسیعی را داراست که مملو از تجریدات ذهنی و گاهی عینی است. اقتصادشناسی (علم اقتصاد) به بخشهای نظریههای اقتصادی، اقتصاد مالی، اقتصاد پولی، اقتصادشناسی رفاه، اقتصاد بینالمللی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد کار، اقتصاد توسعه و غیره دستهبندی شده است. اما در تمامی این حوزهها فرضهای مشترکی وجود دارند که چارچوب اقتصادشناسی آکادمیک را میسازند و نظر پژوهشگر را برای مطالعهی علمی در قید میگذارند. در هر حال، یک نظام اقتصادی نمیتواند برای مدت زیادی به کار خود ادامه دهد، اگر اکثریت افراد آن جامعه احساسات مشترکی نسبت به طرز کار درست عوامل اقتصادی و اجتماعی نداشته باشند. این احساسات و ارزشهای مشترک که معمولاً نتیجهی یک جهانبینی مشترک، یا نتیجهی نظام عقیدتی مابعدالطبیعهای مشترکی است، هم تقسیم کار و هم موقعیتهای گوناگون موجود در اجتماع را توجیه میکند. نظریهی اقتصاد رسمی نیز سعی میکند تصور خاصی از جهان را به نسلهای حال و آینده القا کند و مکانیسم اقتصادی نظام مبتنی بر بازار را جنبهی عقلانی بخشد.
در چنین اقتصادشناسیای ساخت اقتصادی- اجتماعی این نظام قبول میگردد و چهارچوب کار اقتصاددانان را تشکیل میدهد. چنین فرضی اقتصاددانان را مجاب میسازد که این نظام را ابدی دانسته، فقط به تحلیل مسائلی از قبیل رقابت، بازار، شرایط تعادل و غیره، بپردازند؛ و نهادهای گوناگون آن مانند مالکیت و بازار را از نظر جامعهشناسی سودمند بداند.
در اینگونه اقتصادشناسی فرض این است که در جامعه هماهنگی و توافق وجود دارد، و منافع متضادی وجود ندارد. چنین فرضی در مورد توافق اجتماعی در نظامهای قدیمی نیز مورد تأکید است در مورد اقتصادشناسی رسمی این فرض چنین ارائه میگردد که هر فرد با عوامل مختلفی که در دست دارد – زمین، نیروی کار و غیره – به میدان فعالیتهای اقتصادی قدم میگذارد، و به مبادلهی این عوامل با عوامل دیگر میپردازد تا این که «مطلوبیت» وی به حداکثر برسد…

سرمایهداری چیست؟ / فرهاد نعمانی
با وجود کاربرد فراوان اصطلاح سرمایهداری توسط اقتصاددانان غربی، تعریف مشخص و دقیقی از مفهوم سرمایهداری نشده است. بعضی از اقتصاددانان حتی حاضر نیستند بپذیرند که سرمایهداری یک نظام خاص اقتصادی است. در بسیاری از مواقع رد کردن چنین امری ضمنی است: آنها کلمهی سرمایهداری را به کار نمیبرند مگر در رابطه با سیر تکامل اندیشههای اقتصادی، و یا اگر این اصطلاح را به کار میبرند جنبهی سرسری دارد و اهمیتی به تعریف مشخصی از آن نمیدهند.
اصطلاح سرمایهداری حتی در بسیاری از کتابهای درسی معروف قدیمی، ازجمله کتاب اصول علم اقتصاد آلفرد مارشال، بهکار برده نشده است. بعضی دیگر از اقتصاددانان، مثل آدولف واگنر (Wagner) دربارهی معنای این کلمه کمی گفتوگو کرده، در آخر بهکار بردن آن را رد کردهاند. در کتابهای درسی و پایهای اقتصادشناسی امروزی اصطلاح سرمایهداری بهعنوان کلمهای مفید و قابلاستفاده ذکر میشود. ولی معمولاً تحلیل مشخصی از آن به دست داده نمیشود.[1] بسیاری از اقتصاددانان امروزی به تعریف این اصطلاح نمیپردازند، چراکه مفاهیم اصلی در نظریهی آنها در چارچوبی از تجریدات عوامل نسبی تاریخی (که تنها در رابطه با آن میتوان سرمایهداری را تعریف نمود) قرار دارد. بسیاری از تاریخشناسان که تعریف مشخصی از سرمایهداری نمیکنند، بر این عقیدهاند که حوادث تاریخی بهحدی پیچیده و گوناگوناند که نمیتوان از مقولات کلیای مانند سرمایهداری سخن گفت، و بدین ترتیب منکر تشخیص اعصار تاریخی میگردند. به عقیدهی آنها میتوان تنها به تشریح یک یا چند جنبهی سرمایهداری که مشخصکنندهی ادوار مختلف تاریخی است، پرداخت. در باور آنها سرمایهداری یک مفهوم تجریدی اقتصادی است و نه یک مفهوم تاریخی. از نظر آنها مطالعهی منشاء سرمایهداری نیز کاری بیهوده و عبث میباشد.
اگر سرمایهداری بهعنوان یک هستی تاریخی وجود خارجی نداشته باشد، پس منتقدین این نظام که تغییر آن را خواستارند، بیهوده میگویند. به عقیدهی موریس داب غایت آن عده که چنین باور میدارند، رد نظریهی کسانی است که سرمایهداری را بهعنوان یک نظام تاریخی در نظر میگیرند. در حقیقت، سالهاست که تحقیقات ارزنده و وسیع دربارهی تاریخ اقتصادی کشورها و نواحی مختلف نشان داده که نفی چنین پدیدهای مشکل است.[2]
…

پیدایش و تحول اقتصاد سیاسی / فرهاد نعمانی
هنگامی که علم اقتصاد چنین از واقعیات جامعه دور مانده، جوابگوی مسائل آن نباشد، جا دارد که فرضیات و چارچوب جهانشناسانهی آن را مورد تأمل قرار دهیم. در حقیقت این چیزی است که بعضی از اقتصاددانان جامعهی غرب امروز بدان پی بردهاند و بهحق علم اقتصاد را در شکل موجود آن درخور سؤال قرار دادهاند. بسیاری از آن چیزهایی که تبیین اقتصادی به نظر میرسد، در واقع فقط تمرینات تفکرمآبانهای است که به جای حل و جواب به احتیاجات جامعه، ارضاکنندهی تمایلات شخصی اقتصاددان و عدهای از همکاران و شاگردان وی میباشد. کسب اعتبار و نگهداری آن برای اقتصاددانان منوط به احاطهی نسبی وی بر ریاضیات است تا از این راه بتواند عقاید خود را به لباس تمثیلات ریاضی درآورد.