نقد اقتصاد سیاسی

برچسب: فریدریش انگلس

بازگشت دیالکتیک طبیعت / جان بلامی فاستر / ترجمه‌ی روژان مظفری و هومن کاسبی

مبارزه برای آزادی به‌مثابه ضرورت:
دیالکتیک ماتریالیستی به ما می‌گوید که هدف ما در لحظه‌ی فعلی باید خلق جهانی با پایداری بوم‌شناختی و برابری ماهوی باشد، جهانی که توسعه‌ی پایدار انسانی را ترویج دهد. اما در زمانه‌ی ما با انقلاب بوم‌شناختی و اجتماعی آغاز می‌شود که بر ما تحمیل شده است. امروز، مبارزه برای آزادی و مبارزه برای ضرورت برای اولین بار در تاریخ انسان در همه جای کره‌ی زمین با هم مقارن می‌شوند و چشم‌اندازی از تباهی یا انقلاب ایجاد می‌کنند.

پان‌اسلاویسم و جنگ کریمه / فریدریش انگلس / ترجمه‌ی علی رها

انگلس مقاله‌ی حاضر را در دو قسمت در آوریل ۱۸۵۵ به قلم کشید. مارکس در ۱۷ آوریل ۱۸۵۵ در نامه‌ای که به همراه این مقاله به ویراستار «تریبون» ارسال کرده بود، تصریح می‌کند که این «دو مقاله، سرآغاز یک پلمیک علیه پان-اسلاویسم است. به دیده‌ی من، زمان آن فرارسیده است که آلمان را جداً نسبت به خطراتی که متوجه اوست آگاه سازیم.»

بازهم انگلس / فرانک دپه

«اگر از پا درآمدیم، کاری جز این نداریم که دوباره از نو آغاز کنیم. استراحتی که ارزانی ما شده، مهلتی برای انجام یک کار بسیار ضروری به ما می‌دهد: بررسی عللی که به‌ناگزیر  منجر به آخرین قیام و نیز شکست آن شده است.»  

فریدریش انگلس

فریدریش انگلس و «سرمایه‌»ی مارکس / ترجمه‌ی حمیدرضا سعیدیان

برای مارکس داور و مشاور باصلاحیت‌تری از انگلس در زمینه‌ی نظریه‌ی اقتصادی وجود نداشت. اشتراک‌نظر و هماهنگی فکری میان آن دو نقش بزرگی در آماده‌سازی و تهیه‌ی سرمایه ایفا کرد. نامه‌نگاری‌های مارکس و انگلس نشان می‌دهد که آنها به‌طور مرتب دیدگاه‌های خود درباره‌ی مسائل اساسی که در این کتاب مورد مطالعه قرار گرفته اند، را با یکدیگر مبادله می‌کردند.

طرحی بر نقد اقتصاد سیاسی / فریدریش انگلس / ترجمه‌ی رسول قنبری

اقتصاد سیاسی به‌عنوان نتیجه‌ی طبیعی گسترش تجارت به‌وجود آمد و با پیدایی آن هیاهوی غیرعلمی، جای خود را به نظام تکامل‌یافته‌ی کلاهبرداری مجاز، و علم کامل توانگری داد.

دیالکتیک نوپدیدگرایانه‌ی انگلس / کان کانگال / ترجمه‌ی رسول قنبری

به‌مناسبت دویست‌سالگی انگلس:
با نگاهی به دستاوردهای عظیم این غول فکری از دیدگاه فعلی، پرسش اصلی که برایمان پیش می‌آید این است: چه چیزی در کار انگلس درباره‌ی فلسفه و علوم طبیعی، ضروری است؟ پژوهشگران با پیشینه‌های گوناگون کاملاً موافق‌اند که باید بر ویژگی نوپدیدگرایانه‌ی (emergentist) دیالکتیک انگلس بسیار تأکید کرد.

فریدریش انگلس و میراث ماندگار او / سعید رهنما

به‌مناسبت دویست سالگی انگلس:
انگلس بی تردید از شاخص‌ترین و اثرگذارترین شخصیت‌های فکری و انقلابی قرن نوزدهم بود. بخت او و هم‌زمان بدبیاری او این بود که در جوار غول بزرگ‌تری به‌ناچار همیشه به‌اصطلاح نقشِ «ویولون دوم» را ایفا می‌کرد. در مورد سهم خودش در این بزرگ‌ترین همفکری و همکاری تاریخ بشر، متواضعانه می‌گفت «مارکس نابغه بود، و ما استعدادی بیش نبودیم.» اما واقعیت این بود که هر دو، به درجات مختلف، از بزرگ‌ترین نوابغ تاریخ بشر بودند.

سیر تکوینِ کاپیتال: در پرتو مکاتبات مارکس و انگلس / علی رها

ساختمان کاپیتال معرف دگردیسی تاریخ فاکت‌ها به فاکت حضور بالفعل خرد در تاریخ است. این پیوستگی درونی اجزای کتاب در یک کلیت انضمامی است که دیالکتیک مارکسی را منحصربه‌فرد می‌کند؛ به وجهی که از دیالکتیک استادش هگل، بسیار درونی‌تر، عمیق‌تر، واقعی‌تر و تاریخی‌تر نمادین می‌گردد. درهم‌تنیدگی اقتصاد، با فلسفه، با تاریخ و کنش نقادانه‌ی اجتماعی، تمامیت آنچه را تا آن زمان «اقتصاد سیاسی» نام گرفته بود نیز زیرورو می‌کند.

مارکس و انگلس و مفهوم حزب / مانتی جانستون / ترجمه‌ی آزاده ریاحی

رساله‌ی «مارکس و انگلس و مفهوم حزب» نخستین اثر مستند و پژوهشی است که به‌طور خاص به بحث درباره‌ی جایگاه مفهوم حزب در اندیشه‌های مارکس و انگلس می‌پردازد. مانتی جانستن با موشکافی و دقت تحسین‌برانگیز چند مدل حزبی را  معرفی می‌کند که مارکس و انگلس با آن‌ها سروکار داشته، درباره‌ی آن‌ها اندیشیده‌ و در قبال آن‌ها موضع گرفته‌اند. رویکرد مارکس و انگلس نشان می‌دهد که برای آن‌ها تحول کارگران از«طبقه‌ای در خود» به «طبقه‌ای برای خود» بدون شکل دادن به حزب سیاسی امکان‌ناپذیر است. از این همین‌روست که مارکس در نشست افتتاحی انترناسیونال اول می‌گوید: «کارگران با برپا کردن حزب سیاسی خاص خویش می‌توانند به‌مثابه‌ی یک طبقه عمل کنند».

دستمزد، اتحادیه‌ها، حزب کارگری / فریدریش انگلس / ترجمه‌ی سوسن صالحی

یازده مقاله‌ی کارگری فریدریش انگلس:
این مجموعه دربردارنده‌ی مجموعه مقالات انگلس در مورد اتحادیه‌ها و حزب کارگری است، که وی در سال ١٨٨١ برای نشریه‌ی «لیبر استاندارد» نوشت. این نشریه ارگان اتحادیه‌های کارگری انگلیس از سال ١٨٨١ تا ١٨٨۵ بود و با سردبیری جرج شیپتون به‌طور هفتگی انتشار می‌یافت.

این کتاب کوچک در اوایل تابستان سال ١٣٨٧ (۲۰۰۸) به‌‌طور اتفاقی در یک کتابفروشی ویژه‌ی کتاب‌های فلسفی و سیاسی در شهر اوترخت هلند تهیه شد و از آن‌جا که تا آن‌زمان به‌صورت یک مجموعه به فارسی برگردانده نشده بود و به دلیل آن که انگلس در این کتاب به مباحثی پرداخته که هم‌چنان در جنبش کارگری ایران مطرح بوده است، به‌پیشنهاد یک دوست تصمیم به ترجمه‌ی آن به فارسی گرفته شد. با آن‌که ترجمه‌ی این مقالات ظرف مدتی کوتاه به اتمام رسید، لیکن انتشار آن به پیشنهاد همان دوست، که در نظر داشت مقدمه‌ای بر این ترجمه در نقد نظرات انگلس و فاصله‌گیری نگاه او از نگاه مارکس بنگارد، به تأخیر افتاد و سپس در سایه‌ی رخدادهای سیاسی و مشغله‌های دیگر به فراموشی سپرده شد، تا این‌که بار دیگر در یک خانه‌تکانی کامپیوتری، این ترجمه دوباره یافته شد و اینک، هم‌چنان بدون آن مقدمه‌ی وعده داده شده، برای مطالعه‌ی علاقمندان به این مباحث منتشر می‌شود.

برای ترجمه‌ی این کتابچه، اصل مقالات که به زبان انگلیسی است، از روی سایت آرشیو آثار مارکس و انگلس برداشته شد و در واقع مطلب پیش رو ترجمه‌ی این مقالات از متن انگلیسی است. متن ترجمه شده با متن هلندی این مقالات نیز مورد مقایسه قرارگرفت. برای راحتی کار، یادداشت‌های مربوط به هر مقاله، که از سوی آرشیو مجموعه‌ی آثار مارکس و انگلس اضافه شده‌اند، در انتهای همان مقاله آورده شده‌اند. یادداشت‌های مترجم با این علامت [م] مشخص شده‌اند. زیرنویس‌ها و مطالب داخل کروشه اضافات مترجم برای انتقال بهتر مطلب است.

انگلس و مارکس: روایت یک دوستی / ژیلبر بادیا / ترجمه‌ی حمیدرضا سعیدیان

نخستین ملاقات عملی مارکس و انگلس در اوت ـ سپتامبر۱۸۴۴ در پاریس انجام گرفت، البته آن‌ها دو سال پیش از این در کلن (آلمان) همدیگر را دیده بودند. اما به دنبال یک سوءِ‌تفاهم (مارکس خیال کرده بود که انگلس با برداشت‌ها و تفسیرهای هگلیان جوان برلین موافق است. از نظر مارکس ـ که دچار مشکلات مالی و سیاسی بود ـ جوانان هگلی برلین حرّافانی بیش نبودند.) این دیدار با سردی پایان یافته بود. انگلس، در سال ۱۸۴۴، هنگامی که برای دیدن خانواده‌ی خود از منچستر به بارمن می‌رود، راه خود را کج می‌کند و برای ملاقات با مارکس عازم پاریس می‌شود. او روز ۲۸ اوت به پاریس می‌رسد و ده روز در این شهر می‌ماند. در این ده روز، آن دو نه‌تنها از یکدیگر جدا نمی‌شوند بلکه ـ با بی‌پروایی و قاطعیت که از نعمت‌های جوانی هستند ـ صدها پروژه را پایه‌ریزی می‌کنند.

مذهب و مبارزه‌ی طبقاتی از منظر انگلس / میشل لووی / ترجمه‌ی حامد پایدار

بیش‌تر موافقان و مخالفان مارکسیسم، عبارت آشنا و مشهور «مذهب افیون توده‌ها است» را هم‌چون جوهر نظریه‌ی مارکسیستی در واکاوی پدیده‌ی مذهب دانسته‌اند. این دیدگاه تا چه اندازه می‌تواند موجه و کامل باشد؟ پیش از هر چیز باید تأکید کرد که این نقل‌قول به هیچ‌رو مختص مارکسیسم نیست. همین عبارت را در متن‌های گوناگون در آثار کانت، هردر، فویرباخ، برونو باوئر، موزس هس و هاینریش هاینه می‌توان سراغ گرفت. از باب نمونه، هاینه در گفتاری درباره‌ی لودویک بورنه (1840)، گرچه به گونه‌ای طعنه‌آمیز اما تا اندازه‌ای مثبت، آن را به کار برده است: «خوشا مذهبی که بر جام باده‌ی تلخ رنج بشری اندکی شیرینی، قطراتی چند از افیون روحی نشئه‌آور، از عشق، امید و ایمان بیفزاید.» هس در مقالات خود، که در 1843 در سوئیس انتشار یافت، موضع انتقادی‌تر (ولی هنوز هم دوپهلو) اتخاذ می‌کند:«مذهب می‌تواند تحمل‌پذیر سازد…وجدان ناخشنود سرف‌داری را…هم‌چون تریاکی آرام‌بخش که کمک مؤثری در درمان بیمارهای دردناک باشد».