برچسب: فمینیسم مارکسیستی

زن و انقلاب: مارکس و دیالکتیک / لیلیا دی. مونزو / ترجمهی روژان مظفری
جنبشهای زنان باید به مارکس و روش دیالکتیکی او نظری داشته باشند تا ستم بر زنان را درک کنند و راهی را نهتنها بهسوی آزادی زنان، بلکه به رهایی بشریت و همهی موجودات زنده بگشایند. تحقیقات فمینیستی درک مهمی از تاریخ ستم بر زنان ارائه داده است که میتواند به ما کمک کند نظریههای مارکس را تکمیل کنیم؛ نظریاتی که به ستم بر زنان بیشتر توجه کنند و ما را به سمت یک بدیل سوسیالیستی سوق دهند. جنبشهای آزادیبخش زنان به مبارزهی طبقاتی و مبارزهی طبقاتی به آزادی زنان نیاز دارد.

زندانیان خاموش / علیرضا عسگری
تحلیل حجاب زنان افغانستانی در سوئد، اجبار مردسالارانه به حجاب و وظایف دولت سوئد:
___________
این پژوهش تجربی بر موضوع حجاب در سوئد متمرکز است. این مطالعه نشان میدهد که زنان افغانستانی (مسلمان) مقیم سوئد، حجاب را عنصری از فرهنگ/هویت خود نمیدانند؛ علاوه بر این، دادههای تجربی جمعآوریشده از طریق مصاحبه با بیست افغانستانی مقیم سوئد نشان میدهد که حجاب با میانجی ساختاری اجتماعی و اجباری به زنان و خصوصاً از سوی بستگان مردشان تحمیل شده است.

حقوق زنان، بنیادگرایی، جنگ و سرمایهداری / گفتوگوی یاسمین میظر با بریجیت فولر
سرمایهداری نولیبرال همهی ما را – برحسب دیدگاههای سیاسیمان – کم یا بیش – فردگراتر کرده است. در حال حاضر این غالباً فرد است که اهمیت دارد. «ما» – «جامعه»ای که مارگارت تاچر وجود آن را انکار میکرد – دیگر مهم نیست. بنابراین، شما تشویق میشوید که فقط به موارد فردی نگاه کنید و این خود محصول جانبی سرمایهداری نولیبرال است.

کشف دوبارهی کولونتای / لیزا فیدرستون / ترجمهی آنیشا اسداللهی
بهمناسبت صدوپنجاهمین سالگرد تولد الکساندرا کولونتای
_________________
کولونتای در سال 1905 مینویسد، زنان کارگر نباید به «آواز افسونگر» فمینیستهای بورژوا گوش بسپارند، چرا که آنها تنها خواستار امتیازهای برابر با همسرانشان هستند اما هیچگاه امتیازهای طبقاتیشان را کنار نخواهند گذاشت.

سیاست بدن: بازتولید اجتماعی سکسوالیته / آلن سیرز / ترجمهی ریحانه اصلانزاده
بهمناسبت هشت مارس، روز جهانی زن
_________________
چارچوب بازتولید اجتماعی ابزارهای مهمی برای فهم تداوم هنجارباوریِ دگرجنسگرایی در فرایند انقلاب جنسی فراهم میکند. این بحث سکسوالیته را درون مجموعهی وسیعتری از روابط اجتماعی قرار میدهد؛ روابطی که افراد ذیل آنها گذران زندگی میکنند، [یعنی] مشخصاً نظام تولید و بازتولید اجتماعی.

بازتولید اجتماعی و همهگیری کرونا / گفتوگو با تیتی باتاچاریا / ترجمهی آنیشا اسداللهی
بهمناسبت هشت مارس، روز جهانی زن
__________________
هدفِ نظریهی بازتولید اجتماعی که محل تمرکز نظری و پراکسیس فمینیستهای مارکسیست در سالهای اخیر بوده روشنسازی و ارائهی پاسخ به پرسشهایی از این گونه است: اگر کار کارگران تمامی ثروت جامعه را تولید میکند، پس چه کسی کارگر را تولید میکند؟
گفتوگوی حاضر با یکی از مهمترین نظریهپردازان بازتولید اجتماعی در زمینهی درسهای این نظریه در زمینهی بیماریهای همهگیر است.

ازدواج ناکام مارکسیسم و فمینیسم: بهسوی وصلتی پیشروتر / هایدی آی. هارتمن / ترجمهی پریا رحیمی
این مقاله مدعی است پیوند میان مارکسیسم و فمینیسم در همهی اشکالی که تا به حال به خود گرفته، پیوندی نابرابر بوده است. روش مارکسیستی و تحلیل فمینیستی هر دو برای فهم جوامع سرمایهداری و جایگاه زنان در این جوامع ضروری هستند اما در واقع فمینیسم بهتدریج در فرع قرار گرفته است. مقالهی حاضر آثار فمینیستهای رادیکال و مارکسیستها در باب «مسئلهی زنان» را به چالش میکشد، و ترکیب پدرسالاری و سرمایهداری را در تحلیل ضروری میداند.

درآمدی هستیشناسانه بر همپیوندیِ جنبش زنان و جنبش کارگری / نرگس ایمانی
بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
مسئلهی این نوشتار بههیچروی، اولویتبندی مصادیقِ آزادیخواهی و مطالبهگری زنان نیست. این درست همان اشتباهی است که در مقاطعی از تاریخ معاصرِ ما رخ داده و مطالبات زنان با ادعای بیاهمیتبودنِ آنها در این برههی ویژهی تاریخی، به دست فراموشی و به سکوت سپرده شده است. مسئلهی نوشتار حاضر از یک سو، تلاش برای پیونددهی و بدین واسطه توانافزاییِ جریانهای اعتراضیِ سالهای اخیر، و ممانعت از توانفرساییِ ناشی از مبارزات درونطبقاتیِ میان مردان و زنان است. و از سوی دیگر، تلاشی هر چند آغازین برای تأملدرنفسِ جنبشهای اعتراضیِ زنان با اتکا بر معیار انسانشناسیِ سیاسیِ مارکس. چنین تأملی، پیامدهایی چندجانبه برای جنبشهای اعتراضیِ زنان در پی خواهد داشت: نخست آنکه، میتوان نسبتِ مطالبات زنان را با چنین مقیاس و معیاری سنجید و بدین طریق به نوعی از «توپولوژیِ انتقادیِ» این قبیل مطالبات دست یافت. این امر تأثیرات بهینهای خواهد داشت در کموکیفِ فرایندهای آگاهیبخشی به زنان، راهکارهای مطالبهگری آنان، و جهتدهی به پژوهشها و مطالعات چندجانبه در خصوص مسائلشان. دوم آنکه، پایبندی به چنین معیار سیاسیـانتقادیای مانع از آن خواهد شد که سیاستهای اقتصادی و قدرتهای امپریالیستیِ جهان، مطالبات زنان را به دستاویزی برای پیشبرد اهداف سودجویانه و قدرتطلبانهی خود بدل سازند.

رهاکردن زنان از اقتصاد سیاسی / تیتی باتاچاریا / ترجمهی شادی انصاری
بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
با گذار به مالکیت عمومی ابزار تولید، دیگر خانوادهی منفرد واحد اقتصادی جامعه نیست. خانهداری خصوصی، به صنعتی اجتماعی دگرگون میشود. مراقبت از کودکان و آموزش آنان موضوعی همگانی میشود. جامعه مراقبت یکسان از همهی کودکان را برعهده میگیرد، چه زادهی ازدواج باشند و چه نباشند. بدین ترتیب، نگرانی از «عواقب»، که امروزه بهعنوان مهمترین عامل اجتماعی – اخلاقی و اقتصادی – دختران را از عشقورزی آزاد با مردی که دوستش دارند بازمیدارد، ناپدید خواهد شد.
فردریش انگلس، منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت (1884)

نظریهی بازتولید اجتماعی: بازگشت به (کدام) مارکس؟ / شیلا مکگرگور / ترجمهی نیکزاد زنگنه
هدف کلی این مقاله مرور کلی توسعهی نظریهی بازتولید اجتماعی است که با بررسی اجمالی ظهور تحلیلهای مارکسیستی دربارهی ستم بر زنان آغاز میشود که جنبش آزادیخواهی زنان در دههی 1960 محرک آن بود. در ادامه به سهم متمایز فوگل میپردازیم و از کتاب مارکسیسم و ستم بر زنان بهعنوان متن اصلی برای پروراندن لایههای نظریهی بازتولید اجتماعی مورد بحث در این مقاله استفاده میکنیم. من صورتبندی فوگل از ظرفیتهای بازتولیدی زیستشناختی زنان را به چالش میکشم و این پرسش را مطرح میکنم که آیا میتوان آن را برای توضیح ستم بر زنان در همهی جوامع طبقاتی تعمیم داد؟ سپس به پیشرفتهای اخیر نظریهی بازتولید اجتماعی برمیگردیم و کار تیتی باتاچاریا کنشگر مارکسیست برجسته در ایالات متحده، اقتباس او از کار مایکل لبوویتز دربارهی سرمایه و بسط رویکرد اخیر وی به نژادپرستی را مرور میکنیم. استدلال میکنم که باتاچاریا تمایل دارد رابطهی بین بهرهکشی و ستم را محو کند و اهمیت مبارزه در نقطهی تولید –برخلاف جنبشهای اجتماعی- را تضعیف کند. او همچنین تلاش میکند که نژادپرستی را از طریق منشور بازتولید اجتماعی تحلیل کند و این به قیمت نادیده گرفتن سایر رویکردهای مارکسیستی ارزشمند تمام میشود.

کار بسیار، فراغت اندک / کارمن تیپل هاپکینز / ترجمهی محمد بیکران بهشت
بازتوليد اجتماعي، مهاجرت، و كار خانگي مزدي در مونترال:
اقتصاد سياسي فمينيستي چشماندازهاي متعددي در اختيار ما گذاشته است كه از منظر آنها ميتوانيم بازتوليد اجتماعي را تحليل كنيم. كتاب اقتصاد توليد خانگي (١٩٣٤) مارگارت ريد يكي از نخستين مطالعاتي بود كه چشمپوشي از كار خانگي بيمزد را در گردآوري دادههاي آماري مورد نقد قرار داد. كار خانگي بيمزد همچنان محملی حیاتی برای کندوکاو فمينيستي در جهت افشاي سركوب زنان در جوامع سرمايهداري پدرسالار بوده است. با اين حال مدتهاست كه فمينيستهاي ماركسيست در مورد چگونگي تحليل جايگاه زنان در سرمايهداري، دچار انشقاق شدهاند، به خصوص در اين مورد كه آيا كار خانگي بيمزد در فرايند توليد سرمايهدارانه مولد ارزش است يا خير. مارياروزا دالا كوستا، سلما جيمز و سيلويا فدريچي، فمينيستهاي ماركسيست اتونوميست، معتقدند كه كار خانگي بيمزد داراي ارزش مبادله است، اما مارگارت بنستون، ليزا فوگل، پل اسميت و ديگران با اين ديدگاه مخالفاند و اعتقاد دارند كه كار خانگي بيمزد صرفاً داراي ارزش مصرفی است. من جانب سنت دوم را ميگيرم، اما در عين حال معتقدم فمينيستهاي ماركسيست اتونوميست مبناي مهمي را فراهم ميكنند كه از طريق آن ميتوان به ضرورت كار خانگي بيمزد براي بازتوليد توان نيروي كار پي برد. در واقع، اتونوميستها از نخستين كساني بودند كه مسألهي كار خانگي بيمزد را مطرح كردند، ازاینرو براي قدرداني از نقش اين نويسندگان- کنشگران دِين بزرگي بر گردن داريم.

چهگونه طبقه را نادیده نگیریم؟ / تیتی باتاچاریا / ترجمهی منصوره خائفی
طبقهی کارگر جهانی از همان ابتدای شکلگیری، بهویژه از اواخر قرن بیستم، با این چالش سهمگین مواجه شده است که چهگونه بر تمام اختلافات و تقسیمات خود فائق آید تا در شکل نظامیافته و کاملاً مبارزی برای براندازی سرمایهداری ظاهر شود. پس از آنکه مبارزات طبقهی کارگر جهانی از غلبه بر این چالش بازماند، خودِ طبقهی کارگر آماج محکومیتهای عملی و نظری شد. اغلب اوقات، این محکومکردنها شکلی از اعلامها یا پیشبینیهایی دربارهی زوال طبقهی کارگر یا استدلالهایی در اینباره میگیرد که طبقهی کارگر دیگر عامل معتبر تغییر نیست. گزینههای دیگر – اگر بخواهم به چند مورد از آنها اشاره کنم زنان، اقلیتهای قومی/ نژادی، جنبشهای جدید اجتماعی، «مردم» بیشکل اما شورشی یا جماعتها هستند – همگی بهعنوان بدیلهای ممکنِ این طبقهبندی فرضاً روبهافول یا اصلاحطلبانه یا مردانه و اکونومیستی یعنی طبقهی کارگر در معرض توجه قرار گرفتهاند.