برچسب: فمینیسم مارکسیستی

ازدواج ناکام مارکسیسم و فمینیسم: بهسوی وصلتی پیشروتر / هایدی آی. هارتمن / ترجمهی پریا رحیمی
این مقاله مدعی است پیوند میان مارکسیسم و فمینیسم در همهی اشکالی که تا به حال به خود گرفته، پیوندی نابرابر بوده است. روش مارکسیستی و تحلیل فمینیستی هر دو برای فهم جوامع سرمایهداری و جایگاه زنان در این جوامع ضروری هستند اما در واقع فمینیسم بهتدریج در فرع قرار گرفته است. مقالهی حاضر آثار فمینیستهای رادیکال و مارکسیستها در باب «مسئلهی زنان» را به چالش میکشد، و ترکیب پدرسالاری و سرمایهداری را در تحلیل ضروری میداند.

درآمدی هستیشناسانه بر همپیوندیِ جنبش زنان و جنبش کارگری / نرگس ایمانی
بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
مسئلهی این نوشتار بههیچروی، اولویتبندی مصادیقِ آزادیخواهی و مطالبهگری زنان نیست. این درست همان اشتباهی است که در مقاطعی از تاریخ معاصرِ ما رخ داده و مطالبات زنان با ادعای بیاهمیتبودنِ آنها در این برههی ویژهی تاریخی، به دست فراموشی و به سکوت سپرده شده است. مسئلهی نوشتار حاضر از یک سو، تلاش برای پیونددهی و بدین واسطه توانافزاییِ جریانهای اعتراضیِ سالهای اخیر، و ممانعت از توانفرساییِ ناشی از مبارزات درونطبقاتیِ میان مردان و زنان است. و از سوی دیگر، تلاشی هر چند آغازین برای تأملدرنفسِ جنبشهای اعتراضیِ زنان با اتکا بر معیار انسانشناسیِ سیاسیِ مارکس. چنین تأملی، پیامدهایی چندجانبه برای جنبشهای اعتراضیِ زنان در پی خواهد داشت: نخست آنکه، میتوان نسبتِ مطالبات زنان را با چنین مقیاس و معیاری سنجید و بدین طریق به نوعی از «توپولوژیِ انتقادیِ» این قبیل مطالبات دست یافت. این امر تأثیرات بهینهای خواهد داشت در کموکیفِ فرایندهای آگاهیبخشی به زنان، راهکارهای مطالبهگری آنان، و جهتدهی به پژوهشها و مطالعات چندجانبه در خصوص مسائلشان. دوم آنکه، پایبندی به چنین معیار سیاسیـانتقادیای مانع از آن خواهد شد که سیاستهای اقتصادی و قدرتهای امپریالیستیِ جهان، مطالبات زنان را به دستاویزی برای پیشبرد اهداف سودجویانه و قدرتطلبانهی خود بدل سازند.

رهاکردن زنان از اقتصاد سیاسی / تیتی باتاچاریا / ترجمهی شادی انصاری
بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
با گذار به مالکیت عمومی ابزار تولید، دیگر خانوادهی منفرد واحد اقتصادی جامعه نیست. خانهداری خصوصی، به صنعتی اجتماعی دگرگون میشود. مراقبت از کودکان و آموزش آنان موضوعی همگانی میشود. جامعه مراقبت یکسان از همهی کودکان را برعهده میگیرد، چه زادهی ازدواج باشند و چه نباشند. بدین ترتیب، نگرانی از «عواقب»، که امروزه بهعنوان مهمترین عامل اجتماعی – اخلاقی و اقتصادی – دختران را از عشقورزی آزاد با مردی که دوستش دارند بازمیدارد، ناپدید خواهد شد.
فردریش انگلس، منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت (1884)

نظریهی بازتولید اجتماعی: بازگشت به (کدام) مارکس؟ / شیلا مکگرگور / ترجمهی نیکزاد زنگنه
هدف کلی این مقاله مرور کلی توسعهی نظریهی بازتولید اجتماعی است که با بررسی اجمالی ظهور تحلیلهای مارکسیستی دربارهی ستم بر زنان آغاز میشود که جنبش آزادیخواهی زنان در دههی 1960 محرک آن بود. در ادامه به سهم متمایز فوگل میپردازیم و از کتاب مارکسیسم و ستم بر زنان بهعنوان متن اصلی برای پروراندن لایههای نظریهی بازتولید اجتماعی مورد بحث در این مقاله استفاده میکنیم. من صورتبندی فوگل از ظرفیتهای بازتولیدی زیستشناختی زنان را به چالش میکشم و این پرسش را مطرح میکنم که آیا میتوان آن را برای توضیح ستم بر زنان در همهی جوامع طبقاتی تعمیم داد؟ سپس به پیشرفتهای اخیر نظریهی بازتولید اجتماعی برمیگردیم و کار تیتی باتاچاریا کنشگر مارکسیست برجسته در ایالات متحده، اقتباس او از کار مایکل لبوویتز دربارهی سرمایه و بسط رویکرد اخیر وی به نژادپرستی را مرور میکنیم. استدلال میکنم که باتاچاریا تمایل دارد رابطهی بین بهرهکشی و ستم را محو کند و اهمیت مبارزه در نقطهی تولید –برخلاف جنبشهای اجتماعی- را تضعیف کند. او همچنین تلاش میکند که نژادپرستی را از طریق منشور بازتولید اجتماعی تحلیل کند و این به قیمت نادیده گرفتن سایر رویکردهای مارکسیستی ارزشمند تمام میشود.

کار بسیار، فراغت اندک / کارمن تیپل هاپکینز / ترجمهی محمد بیکران بهشت
بازتوليد اجتماعي، مهاجرت، و كار خانگي مزدي در مونترال:
اقتصاد سياسي فمينيستي چشماندازهاي متعددي در اختيار ما گذاشته است كه از منظر آنها ميتوانيم بازتوليد اجتماعي را تحليل كنيم. كتاب اقتصاد توليد خانگي (١٩٣٤) مارگارت ريد يكي از نخستين مطالعاتي بود كه چشمپوشي از كار خانگي بيمزد را در گردآوري دادههاي آماري مورد نقد قرار داد. كار خانگي بيمزد همچنان محملی حیاتی برای کندوکاو فمينيستي در جهت افشاي سركوب زنان در جوامع سرمايهداري پدرسالار بوده است. با اين حال مدتهاست كه فمينيستهاي ماركسيست در مورد چگونگي تحليل جايگاه زنان در سرمايهداري، دچار انشقاق شدهاند، به خصوص در اين مورد كه آيا كار خانگي بيمزد در فرايند توليد سرمايهدارانه مولد ارزش است يا خير. مارياروزا دالا كوستا، سلما جيمز و سيلويا فدريچي، فمينيستهاي ماركسيست اتونوميست، معتقدند كه كار خانگي بيمزد داراي ارزش مبادله است، اما مارگارت بنستون، ليزا فوگل، پل اسميت و ديگران با اين ديدگاه مخالفاند و اعتقاد دارند كه كار خانگي بيمزد صرفاً داراي ارزش مصرفی است. من جانب سنت دوم را ميگيرم، اما در عين حال معتقدم فمينيستهاي ماركسيست اتونوميست مبناي مهمي را فراهم ميكنند كه از طريق آن ميتوان به ضرورت كار خانگي بيمزد براي بازتوليد توان نيروي كار پي برد. در واقع، اتونوميستها از نخستين كساني بودند كه مسألهي كار خانگي بيمزد را مطرح كردند، ازاینرو براي قدرداني از نقش اين نويسندگان- کنشگران دِين بزرگي بر گردن داريم.

چهگونه طبقه را نادیده نگیریم؟ / تیتی باتاچاریا / ترجمهی منصوره خائفی
طبقهی کارگر جهانی از همان ابتدای شکلگیری، بهویژه از اواخر قرن بیستم، با این چالش سهمگین مواجه شده است که چهگونه بر تمام اختلافات و تقسیمات خود فائق آید تا در شکل نظامیافته و کاملاً مبارزی برای براندازی سرمایهداری ظاهر شود. پس از آنکه مبارزات طبقهی کارگر جهانی از غلبه بر این چالش بازماند، خودِ طبقهی کارگر آماج محکومیتهای عملی و نظری شد. اغلب اوقات، این محکومکردنها شکلی از اعلامها یا پیشبینیهایی دربارهی زوال طبقهی کارگر یا استدلالهایی در اینباره میگیرد که طبقهی کارگر دیگر عامل معتبر تغییر نیست. گزینههای دیگر – اگر بخواهم به چند مورد از آنها اشاره کنم زنان، اقلیتهای قومی/ نژادی، جنبشهای جدید اجتماعی، «مردم» بیشکل اما شورشی یا جماعتها هستند – همگی بهعنوان بدیلهای ممکنِ این طبقهبندی فرضاً روبهافول یا اصلاحطلبانه یا مردانه و اکونومیستی یعنی طبقهی کارگر در معرض توجه قرار گرفتهاند.

مانیفست فمینیستی / نانسی فریزر و دیگران / ترجمهی مرجان نمازی
به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
در بهار 2018، شریل سندبرگ، میلیاردر فیسبوکی، به زنان توصیه میکرد که سختکوشی و موفقیت در دنیای کسبوکار عالیترین راه برای رسیدن به برابری جنسیتی است: اگر تنها «نیمی از کشورها و شرکتها به دست زنان و نیمی از خانهها به دست مردان اداره میشدند»، دنیا جای بهتری میبود و ما تا پیش از رسیدن به این هدف، نباید دست از تلاش برداریم.[1] سندبرگ، یکی از نمایندگان اصلی فمینیسم شرکتی،[2] پیشتر از طریق تشویق زنان مدیر «به سوی پیشرفت»[3] و رسیدن به هیأت مدیرهی شرکتها به شهرت رسیده بود. او اکنون در اوج موفقیت شغلیاش به سر میبرد؛ او کار را با دانشگاه هاروارد آغاز کرده و با کمک لارنس سامرز، استاد راهنمای خود و از حامیانِ برجستهی مقرراتزدایی در والاستریت که معاون وزارت خزانهداری آمریکا نیز بود، به ریاست ستادِ این وزارتخانه و سپس بخش جمعآوری داده و تبلیغاتِ هدفمند در گوگل و فیسبوک رسیده است.

فدریچی در مقابل مارکس / ژیل داوه / ترجمهی نیکزاد زنگنه
کتاب «کالیبان و ساحره» از بخشهای انکارناشدنیِ درک ما از جنبشهای اجتماعی در نقطهی پیوند قرون وسطی و عصر مدرن، ظهور سرمایهداری، بُعد جنسی آن، رفتارِ زنان و تبدیل بدنهای زنانه و مردانه به یک ماشین کاری و چیزهای دیگر است. این کتاب همچنین تصوری از گذشته و اکنون را به ترسیم میکند که به اندازهی دیدگاه سیاسیای که این تصور به همراه دارد، قابل بحث است.

هر زنی کارگر است / گفتوگوی جیل ریچاردز با سیلویا فدریچی / ترجمهی سودابه رخش
در سال 1972 فمینیستهایی از ایتالیا، انگلستان و ایالاتمتحده برای کنفرانسی دو روزه در شهر پادووا در ایتالیا گردهم آمدند. این فعالان در پیوند با چپهای فراپارلمانی، مبارزات ضداستعماری، و جستجوی راههای بدیل در برابر حزب کمونیست، بیانیهای برای عمل تنظیم کردند: «اعلامیهی گروه بینالمللی فمینیستها». این اعلامیه خط بطلانی کشید بر جدایی کار بیمزد در خانه و کار مزدی در کارخانه، و کار خانگی را حیطهای حیاتی در مبارزهی طبقاتی علیه سرمایهداری قلمداد کرد.
سیلویا فدریچی، مهاجر ایتالیایی ساکن نیویورک، در این کنفرانس شرکت کرد و سپس به نیویورک بازگشت تا کمیتهای در نیویورک تاسیس کند بهنام «کمیتهی خواهان دستمزد برای کار خانگی». طی سالهای بعد کمیتهی دستمزد برای کارخانگی در چندین شهر ایالات متحده راهاندازی شد. در هر مورد، این گروهها مستقل و جدا از کارگران مرد مزدبگیر شکل گرفتند. «تزهایی دربارهی دستمزد برای کارخانگی» (1974) چنین میگوید: «استقلال از مردان استقلال از سرمایهای است که از قدرت مردان بهره میگیرد تا ما را تحت نظم خود آورد».

مارکسیسم در برابر اینترسکشنالیتی / جسیکا کسل / ترجمهی نیکزاد زنگنه
بحران سرمایهداری، به جوّ پرسشگری و جنبشهای تودهای در سرتاسر جهان منجر شده است. از جنبش خشم در اسپانیا تا میدان سینتاگما در یونان و از همه جدیدتر جنبش برخاستگان در شب در فرانسه، جوانان شروع به کنشگری و به چالش کشیدن نظام سرمایهداری میکنند. بهعنوان بخشی از این فضای عمومی، در سالهای اخیر شماری از جنبشهای خودبهخودی علیه اشکال متعدد ستم که لایههای مختلف طبقهی کارگر در سرمایهداری تجربه میکنند فوران کرده است. جنبشهای الهامبخشی مانند «بیهودگی کافی است»، «جانِ سیاهان مهم است»، تظاهرات جهانی در اعتراض به خشونت علیه زنان در 8 مارس و جنبش ضد ترامپ تنها چند نمونهی اخیر از تمایل فزایندهی کارگران و جوانان برای مبارزه با ستم و تبعیض است. رهبران برخی از جنبشها – معمولا اعضای چپگرای آکادمی یا افراد تحت تأثیر آن- نظریهی متداولی به نام «اینترسکشنالیتی» را اتخاذ کردهاند. بنابراین عجیب نیست که گروهی از جوانان و دانشجویان که بهعنوان بخشی از این جنبشها سیاسی میشوند، برای مشاهدهی ستم از این منظر استفاده کنند. اما منظور از اینترسکشنالیتی چیست؟ آیا به کار مبارزه با ستم می آید و با مارکسیسم سازگاری دارد؟

دربارهی رهایی زنان در دیدگاه مارکس و انگلس / پرادیپ بکسی/ ترجمه سارا یوسفپور
متنی که در ادامه میخوانید، بازخوانی اثر ماکسیمیلیان روبل دربارهی سیر تکامل نظرات مارکس و انگلس در باب رهایی زنان است. روبل طرح این مقاله را مدت کوتاهی پیش از مرگش در 1996 آماده کرد. این اثر یک روایت گاهشمارانه است. اما آنطور که شایسته است به آن توجه نشده است.

شبح فمینیسم هویتگرا بر مطالعات جنسیت در ایران / سميه رستمپور
آنچه در ایران با نام فمینیسم یا مطالعات جنسیت معرفی و ترویج میشود، بیش از هرچیز وامدار سنت آنگلوساکسون، خصوصاً امریکا، است و سنت فرانسوی (همچنین سایر سنتها، از جمله سنت کشورهای جنوب و آسیای شرقی) در ایران تا حد زیادی ناشناخته و مهجور باقی مانده است. اهمیت این موضوع بیش از هرچیز به چشماندازهای متفاوتی برمیگردد که در محتوای هریک از این جریانات نهفته است؛ با توجه به اینکه سنتهای مختلف، مسألهی زنان و جنسیت را نیز به شیوههای متمایز بغرنج میکنند، روی آوردن یا تأثیرپذیری از هریک از آنها میتواند به شکل نظری و عملی، پیامدهای جداگانهای برای جنبش زنان و مطالعات جنسیت در ایران، برای ساختن سنتی منحصربه فرد و پیوندخورده با تاریخ سیاسی ـ اجتماعی خود، داشته باشد.