برچسب: نرمین براهنی

«تاریخ و آگاهی طبقاتی» لوکاچ و زمینهی تاریخی آن / رودُلف شلزینگر / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
آنچه که میخواهم در اینجا مورد بحث قرار دهم، فقط تاریخ و آگاهی طبقاتی نیست، بلکه مرحلهی خاصی از تحول فلسفی لوکاچ است. مارکس، هشتاد سال پیش از افرادی مثل لوکاچ و راقم این سطور، در رسالهی دکترای خود، ناگزیر شد نیاز به جهتگیری عملی فلسفی را اعلام کند؛ این امر امروز نیز، پس از گذشت پنجاه سال، صادق است و همچنان به مدت طولانی صادق خواهد ماند.

درنگی در تاریخ و آگاهی طبقاتی / لوسین گلدمن / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
میبینیم که چگونه و تا چه حد بخشهای روششناختی، فلسفی و جامعهشناختی کتاب لوکاچ به کوششهای ما برای درک جوامعی که در آن زندگی میکنیم و نیز به دنیای کنونی مرتبط اند. به نظر من، این بزرگترین خدمتی است که ما به نشانهی احترام نسبت به این اثر لوکاچ از خود نشان میدهیم، اثری که – علیرغم اشتباهات مسلمش، که احتمالاً در آن زمانی که نوشته میشد گریزناپذیر بود- یکی از بزرگترین نقاط عطف در تاریخ اندیشهی جامعهشناختی، فلسفی، و روششناختی در سدهی بیستم باقی خواهد ماند.

ریشههای جنگ کنونی آذربایجان و ارمنستان / راب جونز / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
جنگ یک بار دیگر در منطقهای که به اتحاد شوروی سابق تعلق داشت درگرفته است. اختلاف و مشاجرهی درازمدتی که بر سر منطقهی محصور ارمنینشین ناگورنوقرهباغ، میان جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان، در منطقهی قفقاز وجود داشت اکنون مجدداً به برخورد کشیده شده و روسیه و ترکیه در این میان از طرفین مختلف جانبداری میکنند. تمام روح این جنگ بوی نفت میدهد.

بارناو: نمونهای از آگاهی طبقاتی بورژوایی / رالف میلیباند / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
آگاهی طبقاتی مفهوم سادهای نیست – یا، دستکم، من آن را ساده نمییابم؛ و، بنابراین، ارزش دارد که نمونهی خاصی از آن را بررسی کنیم، و نیز کاربرد آن را در بستر تاریخی مشخصی دریابیم. این مورد نمونهی آنتوان بارناو است که نقش رهبریکنندهای در نخستین مراحل انقلاب فرانسه داشته، و کسی است که شایستگی این بررسی را دارد؛ حتی اگر به واسطهی اثرش، مقدمه بر انقلاب فرانسه، هم باشد لازم است او را بیشتر بشناسیم.

تحول آگاهی طبقاتی / ایستوان مزاروش / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
ضرورت تاریخی موجود در مسأله به هیچ وجه مربوط به انواع مکانیستی تقدیرگرایی نیست؛ زیرا، اگرچه صحنهی اجتماعی تاریخی، که در آن آگاهی الزامی تاریخی زاده میشود، بدون شک، تعیینکنندهی حوزهی عمل فردی و، نیز، مشخص کنندهی جهت عمومی تحول است- نه میزان و اشکال تغییرات را تعیین میکند و نه، در واقع، سرشت و میزان جانفشانی انسانی را که با خیزشهای اجتماعی بزرگ و تغییرات و تبدلات گوناگون همراه است. این عوامل، در درجهی اول، وابسته اند به وجود برنامههای موجود و شکلهای سازمانی و نهادیِ عمل، که عوامل انسانی خودآگاه مفروض، باید مسئولیت آن را کمابیش بپذیرند.

خودآگاهی و آگاهی اجتماعی / آنتونی تُرْلبی / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
اطلاع از موقعیت اجتماعی نویسنده میتواند به فهم اثر وی کمک کند. در این مقاله، اما، پرسش مکملی مطرح شده مبنی بر این که اثر نویسنده «چه مقدار» روشنایی بر جامعهی خود میتواند بیندازد.

آگاهی طبقاتی در تاریخ / اریک هابسبام / ترجمهی فریبرز فرشیم و نرمین براهنی
عنوان این رشته از درسگفتارها از کتاب مشهور، اما کم خواندهشدهی، گئورگ لوکاچ، تاریخ و آگاهی طبقاتی، گرفته شده است. این اثر مجموعهی مقالاتی است که در سال ۱۹۲۳ منتشر شده و در درون جنبش کمونیستی بهقوت مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. اثر یادشده، در واقع، به مدت سی تا چهل سال غیرقابل دسترس بود. چون متن انگلیسی این کتاب تا حوالی ۱۹۷۰ چاپ نشده بود، هنوز در انگلستان ناشناخته بود. معهذا، وظیفهی من، در این گفتار مقدماتی، از معرفی صرف و ابراز نظر در مورد اثر لوکاچ و گرتهبرداری از آن فراتر میرود. یعنی میل دارم بهعنوان یک مورخ، در مورد سرشت و نقش آگاهی طبقاتی در تاریخ نظرم را بیان کنم – با این فرض که ما، همه، در یک مورد بنیادی با هم اشتراک نظر داریم، و آن این که: طبقات اجتماعی، برخورد طبقاتی و آگاهی طبقاتی وجود و در تاریخ نقش دارند. بسیار محتمل است که در مورد چیستی این نقش یا اهمیت آن ناهمرأی باشیم، اما در مورد بحث کنونی، به بیش از آنچه که گفته شد، به اجماع دیگری نیاز نیست. مع هذا، به منظور رعایت انصاف، هم نسبت به موضوع و هم نسبت به متفکری که نامش بیشک بدین موضوع گره خورده، شاید بر من لازم باشد که بگویم در کجاها با مباحث بینهایت جالب خود لوکاچ (که نظراتش بدون شک ریشه در آراء مارکس دارد) دارای اشتراک نظرم و در کجاها نیستم.