فهرست موضوعی


ارزیابی مجدد اشکال کار: راهی به سوی فمینیسم ضدسرمایه‌داری / عاطفه رنگریز

نسخه‌ی پی دی اف: Atefeh Rangriz on anticapitalist feminism –


به مادرم که همیشه در سایه ماند

 


 

«وقتی همه چیز برای فروش است، زنان به صرافت می‌افتند که چرا این همه کاری که می‌کنند بی‌پاداش می‌ماند.»[۱]


 

مقدمه

کار هستی انسان‌ها یعنی: چه‌گونه زیستن آن‌ها، مناسبات و نوع زندگی و نقش کنشگری آن‌ها را، در زندگی تعیین می‌کند.* در بین اشکالِ موجودِ کار، کار خانگی بدون دستمزد و عموماً برعهده‌ی زنان است که در تولید ناخالص داخلی حساب نمی‌شود و در اقتصاد و جامعه نامرئی است. این امر سؤالاتی را برمی‌انگیزد؛ سؤالاتی از این قبیل که چرا کار خانگی زنانه و بی‌مزد است؟ و ماهیت این کار چیست که از کارِ دستمزدی متمایز می‌شود؟ کار خانگی در کدام شکلِ کاری – تولیدی و بازتولیدی – قرار می‌گیرد؟ و این کار چه نسبتی با مسأله‌ی ستم بر زنان دارد. تأکید بر این مسأله چه تفاوتی در مبارزه برای رهایی زنان ایجاد می‌کند؟ و آیا با دست گذاشتن بر کار خانگی افق جدیدی در مباحث و مبارزات فمینیستی گشوده می‌شود؟

با توجه به این سؤالات، ابتدا به مبحث کار نگاه می‌شود و اشکال کار مورد بحث قرارمی‌گیرد. دوم به بحث بازتولید اجتماعی پرداخته و بررسی می‌شود که چرا کار بازتولیدی به حاشیه رانده شده است. سوم به کار خانگی و نادیده گرفتنِ آن در سیستم اقتصادیِ سرمایه‌داری نگاهی انداخته می‌شود و در نهایت رویکردهای متفاوت جنبش‌های فمینیستی بررسی می‌شود که بر ارتباط کار خانگی و ستم بر زنان دست می‌گذارند.

 

طبقه و جنسیت

برای توضیح کار خانگی چاره‌ای نیست جز این‌که مفهوم کلیدی کار و اشکال آن در سیستم سرمایه‌داری توضیح داده شود. مسأله‌ی کار خانگی دو مفهوم کلیدی طبقه و جنسیت را پررنگ می‌کند که سرنوشت زنان را رقم می‌زند. طبقه و این شکل تبعیض جنسیتی هر کدام به نوعی محصول سیستم سرمایه‌داری هستند که به تشدید و تثبیت اشکال مختلف ستم بر زنان و تبعیض علیه آن‌ها منجر شده است. ازاین‌رو سعی می‌شود که بسیار کوتاه به سازوکار سیستم سرمایه‌داری که بر سلطه و استثمار استوار است اشاره شود و بر این نکته تأکید شود که چه‌گونه سلطه و استثمار زنان به لحاظ اقتصادی و فرهنگی صورت گرفته است.

اشکال کار

«نیروی کار کالایی است که مالک آن یعنی کارگر مزدبگیر آن را به سرمایه‌دار می‌فروشد. چرا آن را می‌فروشد؟ برای این که زنده بماند.» (مارکس)[۲]

باید گفت سرمایه‌داری بر استثمار طبقه‌ی کارگر اتکا دارد و استثمار چیزی نیست جز خرید کار مزدی به بهایی کم‌تر از ارزشی که این نیروی کار خلق می‌کند. در واقع کارگر برای زنده ماندن ناچار به فروش نیروی کار خود است، زیرا وی ابزار تولید را در اختیار ندارد و به‌ناچار نیروی کارِ خود را چون کالا به سرمایه‌دار می‌فروشد و سرمایه‌دار نیز فقط بابت هزینه‌‌‌های اولیه‌ی کارگر برای بازتولید و زنده‌ماندن به وی دستمزد می‌دهد. سرمایه‌دار بابتِ نیروی کارِ کارگر جهت تولید به وی دستمزد می‌دهد و از کارگر می‌خواهد تمام نیرویِ کار خود را برای سود بیش‌تر صرف کار کند تا ارزش اضافی تولید کند. سرمایه‌دار در ازای کار ِکارگر فقط هزینهی سبد کالاهایی مانند غذا، سرپناه، آموزش، مراقبت درمانی و… را برای بازتولید نیروی کارش به او می‌دهد. پس«مزد چیزی نیست جز ارزش لازم برای بازتولید نیروی کار کارگر»[۳] و بدین ترتیب استثمارکارگر اتفاق می‌افتد زیرا بخش اعظم ارزش تولیدشده توسط نیروی کارش به وی پرداخت نمی‌شود و به جیب سرمایه‌دار می‌رود. در این‌جا می‌توان دید که بخش زیادی از بازتولید نیرویِ کار نه توسط خود کارگر بل توسط زنان انجام می‌شود کارهایی مانند تهیه‌ی غذا، شست‌وشو، نگهداری از فرزندان و مراقبت از سالمندان. بنابراین علاوه بر کارهای تولیدی اشکال مهم و تعیین‌کننده‌ای از کار وجود دارند که عمدتاً کم‌منزلت محسوب می‌شوند و سرمایه‌دار برای آنها هزینه‌ای پرداخت نمی‌کند و به حوزه‌ی خصوصی رانده شده و با مفاهیمی‌چون عشق و مادرانگی و… پیوند خورده است.

این‌جاست که باید به بازبینی مقوله‌ی کار پرداخت که چه‌گونه کار بخشی از اقشار نادیده گرفته می‌شود و بدین ترتیب بتوان به صورت‌بندی دقیق‌تری از نظام سلطه و استثمار دست یافت. کار منشأ ارزش است و نقش کار نه صرفاً اقتصادی بل بیانگر زندگی اجتماعی انسان­ها است. به همین سبب، امر اقتصادی رابطه‌ای اجتماعی و عمیقاً سیاسی است. در واقعیت، سیستم سرمایه‌داری برای بخش عمده‌ای از کارهای بازتولیدی هزینه‌ای پرداخت نمی‌کند و این کارها به صورت رایگان و عمدتاً بر عهده‌ی زنان است. پس طبقه‌ی کارگر از معنای کلاسیک‌اش رنگ می‌بازد و کار سرنوشت زنان را تعیین می‌کند. «دنینیگ در کتاب زندگی بدون دستمزد می‌گوید: سه‌چهارم اقتصاد جهانی خارج از حیطه­‌ی کار فردی شکل گرفته است، اقتصاد فقط در چارچوب اقتصاد رسمی‌ تولید نمی‌شود، بلکه خارج از آن مانند کار خانگی یا کارهای پراکنده برای امرار معاش خلق می‌شود. پس قمار استراتژیک و مفهومی‌سنگینی مرتکب می‌شوید وقتی حول فیگور مرد قرن نوزدهمی ‌یعنی کارگر صنعتی سازمان‌دهی می‌کنید.»[۴] بنابراین استثمار زنان در کار خانگی در این لحظه به دلیل جدایی کار تولیدی از کار بازتولیدی که سیستم سرمایه‌داری برایش هزینه ای پرداخت نمی‌کند، اتفاق می‌افتد؛ «کار بازتولیدی چون خدمتی شخصی خارج از سرمایه ظاهر می‌شود.»[۵]

 

 اما کار بازتولیدی چیست؟

کار بازتولیدی به بازتولید نیروی کار و البته تولید نسل آتی نیروهای کار (بچه‌آوری و نگهداری از آن) مربوط است و همان‌طور که گفته شد عمدتاً رایگان و زنانه و با ابعاد عاطفی است؛ به‌عنوان مثال کارهای مراقبت از کودکان و سالمندان. «بازتولید اجتماعی درباره‌ی ایجاد و حفظ روابط اجتماعی است. یک بخش آن به روابط بین نسل‌ها مربوط است. مثل به دنیا آوردن و بزرگ کردن فرزندان و مراقبت از سالمندان. بخش دیگر درباره ی حفظ روابط افقی میان دوستان، خانواده، محله و اجتماع است. این نوع فعالیت‌­ها برای جامعه بسیار ضروری هستند. آن‌ها به‌طور همزمان عاطفی و مادی‌اند و چسب اجتماعی برای تحکیم همیاری اجتماعی را فراهم می‌کنند. بدون آن نه سازمان اجتماعی می‌توانست وجود داشته باشد و نه سازمان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی. بازتولید اجتماعی به‌طور تاریخی جنسیتی شده است. بخش اعظم مسئولیت آن به زنان محول شده است.»[۶] البته باید گفت در دوره‌های متفاوت ممکن است بخشی از آن را نهادهای دولتی مانند مدارس، بیمارستان و … بر عهده گرفته باشند اما عموماً بر عهده‌ی زنان است و در اقتصاد غیررسمی ‌انجام می‌شود و از منزلت پایینی برخوردار است و به‌شدت طبقاتی است. این کارها معمولاً به سپهر خصوصی در مقابل دفاتر وکارخانه‌‌ها منتقل شده و با ایدئولوژی وظیفه بودن، طبیعی انگاشته شدن و… توجیه می‌شود. «آن‌ها می‌گویند عشق ما می‌گوییم کار بی‌جیره و مواجب.»[۷]

 پس علاوه بر جدایی تولید از ابزار تولید که منجر به کار مزدی و فروختن نیروی کار شده جدایی میان کار تولیدی و بازتولیدی در اقتصاد وجود دارد که منجر به تقسیم جنسیتی کار و ستم بر زنان و استثمار آن‌ها شده است.

 آن‌چه که مهم است این است که زنان از ابتدا توسط گفتمان سرمایه‌داری به دلیل ساخت دوگانه‌ی زن و مرد و ترویج خانواده‌ی هسته‌ای برای کارهای بازتولیدی و در خدمت کسب سود و…تربیت شدند و این کار توسط نهادهایی چون مدارس، مذهب، علوم پزشکی و روان‌شناسی و… ایجاد شد؛ به‌عنوان مثل ایده‌ی مهر مادری و عشق یا این‌که زنان ذاتاً عاطفی‌ترند. از این‌رو جنسیت محصول مجموعه نیروهایی است که دوگانه‌ی زن و مرد را به وجود آورد و زن بودن به سرشتی طبیعی و تقدیر بیولوژیکی محکوم شد. البته تفاوت‌‌های مهمی‌ بین ایران و جامعه‌ی غربی در شکل‌گیری مفهوم جنسیت وجود دارد و برای بررسی شکل‌گیری دوگانه‌ی زن و مرد در ایران باید به قرن نوزدهم و مواجهه با اروپا و مدرنیته در ایران اشاره کرد. (ر.ک. آثار افسانه نجم‌آبادی) همچنین طبقه نیز حاصل سازوکار سرمایه‌داری است که ذاتیِ آن استثمار و کسب سود است و از این جهت زنان را به نیروی کار رایگان یا ارزان و از طرفی به تأمین‌کننده‌ی نیروی کار آینده بدل کرد.

کار خانگی یعنی بزنگاه زن بودن و کار مجانی. و از این‌رو نگاه به کار خانگی سبب می‌شود که به خیلی از مسائل دیگر نگاه کرد و فهمید که برخی فمینیست‌‌ها راه به جایی نخوهند برد؛ به‌عنوان مثال راه‌حل­‌هایی نظیر ارتقای شغلی و کسب مشاغل مدیریتی برای برابری با مردان. همچنین معضل­‌های امروز چون کاهش خدمات اجتماعی و خصوصی‌سازی با نادیده گرفتن کار بازتولیدیِ شیرازه‌ی اجتماعی صورت می‌گیرد و لازم است سرفصل مباحث باشد. پس کار خانگی می‌تواند نقطه‌ی شروعی باشد برای این‌که مسأله را عمیقاً سیاسی فهمید و در مبارزه و افق خود راهی دیگر طلبید.

 

اما کار خانگی چیست و چه ویژگی‌‌هایی دارد؟

در نگاه نخست، احتمالاً به محض شنیدن کار خانگی تصویر زنی در حال شستن و آشپزی به ذهن بیاید. اما با تأملی کوتاه می‌توان متوجه شد که آشپزی، تمیزکاری و… بخش کوچکی از این کار است در واقعیت این کار شامل بچه‌آوری و نگهداری از آن و خرید و جابه‌جایی و مراقبت از سالمندان می‌شود. پس کار خانگی که تصویر زنی در حال شست‌وشو یا آشپزی را به یاد می‌آورد نشان از گفتمانی دارد که ابعادی از کار را نامرئی کرده است. در حال حاضر کار خانگی نه شغل محسوب می‌شود و نه دستمزدی برایش قائل‌اند، و همچنین کاری راحت تلقی می‌شود. در صورتی که این کار زن را محکوم می‌کند به مدیریت خانه و مراقبت از کودک و… در چاردیواری که ساعت کاری مشخص ندارد و لحظه ای در آن فراغت ندارد. در واقع این کار همیشگی است و خلاصی ندارد، کاری بدون مرخصی، بیمه و بازنشستگی و نامریی بودن پیامدهای کاری‌اش چون بیماری و آسیب‌‌های اجتماعی و روانی، عدم داشتن بیمه و در نتیجه نداشتن استقلال مالی و تحت دِین مرد بودن.

در واقع سرمایه‌داری با فرودست‌سازی زنان، از آن‌ها نیروی کار رایگان یا ارزان می‌سازد و آنان را تحت انضباط و کنترل خویش درمی‌آورد. سیستمی‌که ملازم است با استثمار و پرولتریزه‌کردن زنان و تبعیض و خشونت علیه آنان. پس می‌توان گفت «هر زنی کارگر است.»[۸] تبعیض به این معناست که زنان از همان ابتدا برای این کارها ساخته می‌شوند و روابط جنسی آن‌ها محکوم به فرزندآوری است. و از طرفی زنان به دلیل بچه آوری و مسئولیت بزرگ کردن آن‌ها، تأمین‌کننده‌ی نیروی کار آینده هستند. در واقع «بزرگ کردن بچه کاری است اجتماعاً لازم.» همان‌طور که شعار زنان سیاه پوست در خیابان این بود که «وقتی دولت محتاج سرباز است سراغ بچه‌­های ما می‌آید. وقتی برای کارخانه‌­هایش محتاج کارگر است سراغ بچه‌­های ما می‌آید.»[۹] ازاین‌رو بسیاری از زنان به دلیل ایدئولوژی‌‌های حاکم از آموزش جا می‌مانند و به مهارت خاصی دست پیدا نمی‌کنند. از طرفی، به دلیل نداشتن استقلال مالی تحت حکمرانی غیرمستقیم دولت­‌ها قرار می‌گیرند؛ به بیان بهتر از طریق مرد خانواده، زنان در راستای اهداف دولت به انقیاد کشیده می‌شوند و همدستی مردسالاری با سیستم سرمایه‌داری به خشونت و ستم بر زنان و… منجر می‌شود.

 

اهمیت مسألهمندکردن کار خانگی

 کار خانگی استثنایی در سرمایه‌داری نیست بل خود نشانی از قاعده‌ی سرمایه‌داری است که استثمار در جدایی ابزار تولید از نیروی کار و جدایی تولید از بازتولید شکل گرفته است و زنانه‌سازی کارهای بازتولیدی و رایگان بودنِ کار خانگی سهم مهمی‌ را در استثمار و فرودستی ایفا می‌کند؛ از این‌رو مبارزه‌ی فمینیستی ناگزیر است که سمت و سوی مبارزه را علیه سیستم سرمایه‌داری پیش ببرد. زیرا دیگر مسأله‌ی زنان به برابری صوری با مردان یا دست‌یابی به شغل بهتر یا تغییرات در قانون به نفع زنان ختم نمی‌شود بلکه به سراغ مسائلی چون جنسیت‌سازی و بدل کردن بدن زن به عرصه‌ی تولید و بازتولید نیروی کار و تبعات آن در زندگی زنان می‌رود، تا این‌که شرح دهد چه‌گونه در عصر نولیبرالیسم، زنانه‌سازی کار و زنانه‌سازی فقر و کالایی‌شدن کارهای بازتولیدی و اشتغال زنان فرودست در کارهای ارائه‌دهنده‌ی خدمات اجتماعی با دستمزدهای بسیار کم شکل گرفته است. پس کار خانگی گره‌گاهی است که با مسأله‌مند کردن آن می‌توان کار را مورد بحث قرار داد و اشکالی از کار را بررسی کرد که از تعریف اقتصاددانان بیرون مانده است و سپس ماهیت این کار را در ارتباط با مرحله‌ی فعلی سرمایه‌داری و بحران­های آن مورد بحث قرار داد. و همچنین به مرزکشی با فمینیست‌­های لیبرال می‌پردازد که شعار شکستن سقف شیشه ای –که به معنی دسترسی برابر با مردان در مشاغل است – سر می‌دهند،گویی یگانه راه برابری با مردان، ارتقای شغلی و بالا رفتن از نردبان سلسله‌مراتب شغلی است.»[۱۰]

نانسی فریزر از فمینیسم ۹۹ درصدی، فمینیسمی‌که ضدسرمایه‌داری است می‌گوید و در تز اول مانیفست فمینیستی اشاره می‌کند که: «جنبشی که اعتصاب را دموکراتیزه می‌کند و به واسطه‌ی بازتعریف آن‌چه به‌مثابه‌ی کار تعریف می‌شود، گستره‌ی خود را وسعت می‌بخشد. کنش‌گری اعتصابیِ زنان، فراتر از کار مزدی، در حال بازپس‌گیریِ کار خانگی، سکس و لبخندهاست و از طریق ارزش قائل شدن برای فعالیت­هایی که سرمایه از آن­ها سود می‌برد اما بابت آن­ها پولی پرداخت نمی‌­کند، نقش حیاتی کار غیرمزدی مبتنی بر جنسیت در جامعه‌ی سرمایه‌داری را دیدارپذیر می‌سازد و یادآوری می‌کند. اعتصاب فمینیستی در زمینه‌ی کار مزدی نیز در حال بازتعریف آن چیزی است که مسأله‌ی نیروی کار برشمرده می‌شود که تعریف جدید نه‌تنها دستمزدها و ساعات کاری بلکه آزار و تعارض جنسی، موانع عدالت بازتولیدی و محدودیت­های حق اعتصاب را نیز دربر می‌گیرد.»[۱۱] به عقیده‌ی وی فمینیسمی‌می‌تواند راهگشا باشد که مبارزه با سرمایه‌داری را هدف قرار می‌دهد و از رویکرد رقابت که در خدمت کسب سود بیش‌تر است بر حذر باشد. نانسی فولبر از قلب نامرئی و اهمیت آن می‌گوید؛ قلب نامرئی استعاره از کارهای بازتولیدی و عاطفی و مراقبتی است که سبب تداوم و سرپا ماندن جامعه است که در رویکرد حاکم به دلیل دست نامرئی بازار نادیده گرفته می‌شود و از نقش دولت‌‌ها در ارائه‌ی خدمات صحبت می‌کند و همچنین به راهکارهایی چون تقسیم کار جدید و برابر در کار خانگی و مراقبتی و کاهش ساعات کار اشاره می‌کند. سیلویا فدریچی کارزار دستمزد برای کار خانگی را به‌عنوان مطالبه‌ی انتقالی تا لغو کار مزدی مطرح می‌کند. وی می‌گوید: «پس دستمزد برای کار خانگی تنها یک مطالبه در کنار سایر مطالبات نیست، بلکه دورنمایی سیاسی است که زمینی جدیدی برای مبارزه می‌گشایدکه از زنان آغاز می‌شود ولی به سود تمام طبقه است.»[۱۲]

 در نهایت می‌توان گفت فارغ از این‌که که با کدام راهکار در باب حل مسائل حول کار خانگی موافق یا مخالف بود (اگرچه که هرکدام از راهکارها موضع‌گیری در قبال «چه باید کرد؟» است و این‌که افق چیست) اما این بحث می‌تواند سرآغاز بازبینی بحث‌‌های چون نقش دولت‌‌ها در ارائه‌ی خدمات اجتماعی و چگونگی ارائه‌ی آن، بحث‌هایی در باب خصوصی‌سازی و تشدید فاصله‌ی طبقاتی و استثمار، کالایی‌شدن خدمات اجتماعی و تبعات آن، لزوم وجود آموزش و بهداشت رایگان و مهدکودک­های رایگان، ضرورت بیمه‌ی تأمین اجتماعی، تأسیس مهدکودک و رختشویخانه و آشپزخانه‌‌های اشتراکی، تقسیم مجدد کار خانگی و اجتماعی‌شدن آن و نقش تعاونی‌ها  یا دستمزدی شدن کار خانگی و بازیابی راه‌‌­های جدیدی از مبارزه چون اعتصاب و… بینجامد؛ مباحثی که امروز به دلیل جهانی‌بودن سیستم سرمایه‌داری و سلطه‌ی آن ضرورت دارد بدان اندیشیده شود و مورد چند و چون قرار گیرد. در نهایت می‌توان گفت که اگر مفهوم کار و طبقه و جنسیت مورد بازاندیشی قرار گیرد مبارزه و سوژه‌ی رهایی‌بخش نیز تغییر خواهد کرد. می‌توان از نمونه‌ی تاریخی این مرزکشی فمینیستی به سال ۲۰۱۸ اشاره کرد؛ زمانی که شریل سند برگ میلیاردر فیس بوکی، به زنان توصیه می‌کرد که سخت‌کوشی و موفقیت در دنیای کسب‌وکار عالی‌ترین راه برای رسیدن به برابری جنسیتی است (رویکرد فمینیست لیبرال). [۱۳] اما در همان سال اعتصاب فمینیستی در سرتاسر اسپانیا در ۸ مارس ۲۰۱۸ این کشور را دچار نوعی سکته کرد. و نوعی دیگر از مبارزه و مطالبه‌ی فمینیستی سربرآورد. سازمان‌دهندگان اعتصاب فمینیستی همراه با پنج میلیون نفری که در راهپیمایی شرکت کردند، خواهان«جامعهای بدون استثمار، خشونت و سرکوب سکسیستی» و خواهان شورش و مبارزه بر ضد اتحاد پدرسالاری و سرمایه‌داری شدند و همچنین اعلام کردند که «در روز ۸ مارس ما دست به دست یکدیگر می‌دهیم و تمام فعالیت‌‌های تولیدی و بازتولیدی را متوقف خواهیم کرد».[۱۴]


برای آگاهی از مجموعه مقاله‌ها و یادداشت‌های سایت نقد اقتصاد سیاسی

در زمینه‌ی مسایل زنان به پیوند زیر مراجعه فرمایید:


 پی‌نوشت‌ها

*این متن برای سخنرانی در نشست «نقد و بررستی دستمزدی شدن کار خانگی» در تاریخ ۱۴/۲/۹۸ در
گالری آ تنظیم شده بود، اما به دلیل غیابِ اجباری ناشی از بازداشت در گردهمایی اول ماه مه پیش از
برگزاری جلسه، تصمیم به انتشار بخشی از آن گرفتم. متن حاضر، فراتر از مسأله‌مند کردن موضوع
نمی‌رود و به دلیل گذشت زمان و فاصله‌ی تنظیم این متن تا ویراستاری و انتشار آن صفحات برخی منابع
ذکر نشده است. امیدوارم که فرصتی دیگر برای نوشتن متنی کامل‌تر درباره‌ی این مسأله و تدقیق
موضع‌گیری درباره‌ی آن پیش بیاید و بیش از آن امیدوارم که علاقه‌مندان دیگر به این حوزه دست به قلم
ببرند تا به تأمل بیش‌تر در باب این مسأله و بدیل‌های آن منجر شود تا شاید گامی به سوی رهایی زنان
برداشته شود.

[۱] . نانسی فولبر (۱۳۸۸)، قلب نامرئی؛ علم اقتصاد و ارزش‌های خانوادگی، ترجمه حسن گلریز

[۲] . چه‌گونه طبقه را نادیده نگیریم: بازتولید اجتماعی کار و طبقه کارگر جهانی، تیتی باتاچاریا، ترجمه منصوره خائفی، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷، ص۹۲.

[۳] . همان، ص.۹۶

[۴] . زندگی پس از کار، نینا پاور، جو لیتلر و بریگاد بی ثبات کاران، ترجمه کیوان مهتدی، ص۸

[۵] . هر زنی کارگر است، گفت‌وگوی جیل ریچاردز با سیلویا فدریچی، ترجمه‌ی سودابه رخش، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷، ص۲۳۳

[۶] . بحران مراقبت در سرمایه‌داری، گفت‌وگوی سارا لئونارد با نانسی فریزر، ترجمه‌ی پریسا شکورزاده، ص۲

[۷] . هر زنی کارگر است، گفت‌وگوی جیل ریچاردز با سیلویا فدریچی، ترجمه‌ی سودابه رخش، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷، ص۲۳۳.

[۸] . همان، ص۲۳۳.

[۹] . همان، ص۲۳۳

[۱۰]. نانسی فریزر، تیتی باتاچاریا، چیزیا آروتزا، مانیفیست فمینیستی، ترجمه‌ی مرجان نمازی، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷، ص۱۳۶.

[۱۱] . همان،۱۴۰

[۱۲] . سیلویا فدریچی و نیکل کاکس، برنامه‌ریزی متقابل از آشپزخانه، ترجمه‌ی طلیعه حسینی، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷، ص۲۶۵.

[۱۳] . نانسی فریزر، تیتی باتاچاریا، چیزیا آروتزا، مانیفیست فمینیستی، ترجمه‌ی مرجان نمازی، فصلنامه‌ی نقد اقتصاد سیاسی، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۷. ص۱۳۹ و ۱۴۰.

[۱۴] . همان، ص۱۳۹ و ۱۴۰

دیدگاه‌ها

7 پاسخ به “ارزیابی مجدد اشکال کار: راهی به سوی فمینیسم ضدسرمایه‌داری / عاطفه رنگریز”

  1. علی نیم‌رخ
    علی

    با عرض سلام و خسته نباشید

    شما یا با نظام سرمایه‌داری آشنا نیستید یا آشنا هستید ولی مایلید آن را طوری تعریف بکنید که «همه زنان» کارگر بشوند. هیچ شکی در تبعیض علیه همه زنان در جامعه سرمایه‌داری نیست. ولی لااقل با روش دقیق و علمی مارکس نمی‌شود از همه زنان کارگر ساخت. پس یا مبنای روش‌شناسی و نظری خود را تغییر بدهید یا در این نظریه سراپا غیرعلمی «کار خانگی رایگان» تجدید نظر کنید.
    نوشته‌اید «سیستم سرمایه‌داری برای بخش عمده‌ای از کارهای بازتولیدی هزینه‌ای پرداخت نمی‌کند و این کارها به صورت رایگان و عمدتاً بر عهده‌ی زنان است»
    درواقع بیرون از ذهن شما، سیستم سرمایه‌داری برای هیچ «کاری» هزینه‌ای پرداخت نمی‌کند. سرمایه مارکس را بخوانید. آیا در نقل قولی که خودتان از مارکس آورده‌اید سخن از خریدن «کار» کارگر آمده است؟ در نظام سرمایه‌داری هرگز خود «کار» با کالا مبادله نمی‌شود. همواره کالا با کالا مبادله می‌شود. فرضاً شما ۱۰۰ ساعت کار می‌کنید، این ۱۰۰ ساعت کار شما را هرگز کسی نمی‌خرد، بلکه کار اجتماعاً لازم منعقد شده در کالای شما را از شما می‌خرند. که ممکن است آن ۱۰۰ ساعت به ۵۰ یا ۲۰ ساعت اجتماعاً لازم تبدیل بشود. (شما حتی معنای اجتماعاٌ لازم را درنیافته‌اید). این اتفاق نه ناشی از حقه‌بازی است نه همجواری پدرسالاری با سرمایه‌داری، منطق سرمایه چنین است.

    شما به طرز حیرت‌انگیزی اصرار می‌کنید زنان به رایگان کار می‌کنند. مگر می‌شود؟! پس خود زنان چگونه نیروی کار خود را بازتولید می‌کنند؟ زنان چطور زنده می‌مانند یا هزینه بازتولید خود را از کجا می‌آورند؟
    اجازه بدهید با استدلال خودتان به این قضیه ظاهراً متناقض نگاه کنیم. زنان با انجام کارهای خانگی، کالایی به نام «نیروی کار» تولید می‌کنند… و در قبال فروش این کالا به سرمایه هزینه بازتولید خود را در قالب یک دستمزد (همسر) دریافت می‌کنند (ستم راستین اینجاست) زنان به‌طور مستقیم نیروی کار خود را به سرمایه نمی‌فروشند، پس هزینه بازتولید نیروی کار خود را از دستمزدها می‌گیرند. و شما به هیچ طریقی نمی‌توانید سرمایه را مجبور بکنید که یک کالا (نیروی کار) را دو بار بخرد!

    اگر با این تعریف جلو برویم دیگر نمی‌توان با مفهوم من‌درآوردی «کار خانگی رایگان» و «کارهای بازتولیدی»، تمام زنان را تبدیل به کارگر کرد. همسران کارگران هزینه بازتولید خود را از دستمزدها به دست می‌آورند و همسران سرمایه‌داران هزینه بازتولید خود را از ارزش اضافی یا کار اضافی کارگران. شما چطور می‌توانید به نحو علمی زنی را که یک خانواده را با یک دستمزد و با جان کندن راستین «می‌گرداند» در کنار زنی بگذارید که یک خانواده را با کار اضافی کارگران «گرم و دلپذیر» می‌کند؟؟
    آیا همسر یک کارگر که در آستانه سقوط به بدترین و وحشتناک‌ترین کارهای بیرون خانه است، می‌تواند در کنار همسر یک صاحب کار قرار بگیرد که خانواده را با کار تصاحب‌شده کارگران تا ابد بازتولید می‌کند؟ قطعاٌ با این وارونه‌سازی‌ها و تعاریف فریبنده شما نمی‌شود.

    اما مساله مهمی که در این متن‌های تخیلی و رمانتیک شما رنگ می‌بازد این است که اتفاقاً سرمایه نمی‌خواهد زنان تمام نیروی خود را صرف بازتولید کالای نیروی کار کنند. سرمایه مایل است زنان را به پست‌ترین و سخت‌ترین اشکال تولید ارزش اضافی بکشاند. البته اگر از موضع زنان «طبقه متوسط» به بالا نگاه کنیم، این منطق سرمایه هرگز نمایان نمی‌شود. از موضع زنانی که خواهان یک سرمایه‌داری عادلانه و بدون پدرسالاری! هستند فقط یک «پدرسالار» وقیح را می‌بینیم که با سرمایه «همدست» شده است و به زور یا می‌خواهد همسرش را در خانه نگه دارد یا برای کار به بیرون بفرستد. (فمینیسم ضدسرمایه‌داری شما چنین آشفته و بی‌منطق است)

  2. حمید نیم‌رخ
    حمید

    میگن حساب حساب کاکا برادر!
    فرض کنیم یک زن خانه دار این خدمات را در خانه انجام میدهد:
    1 – رختشوئی – نیم ساعت
    2 – خرید و پخت و پز – دو ساعت
    3 – تمیزکاری – یک ساعت و نیم
    4 – بچه داری – ۱۳ ساعت و چهل و پنچ دقیقه
    5 – سپردن بدنش به شوهر برای سکس – چقدر؟ فرض کنیم میانگین یک ربع ساعت
    بعضی از اینکار ها همزمان صورت میگیرند و در نظام فعلی اروپائی سرمایه داری چون سرمایه دارها تک تک حساب میکنند، ما هم تک تک حساب میکنیم. حال اگر همه را با هم جمع کنیم خواهیم داشت: ۱۸ ساعت.
    اگر زن کارگر است، و اگر میانگین مزد در اروپا ۳۵ ایورو باشد، یک زن باید در روز ۶۳۰ ایرو دریافت کند، اما شوهرش برای ۸ ساعت کار در روز فقط ۲۸۰ ایرور دریافت میکند. پس زن دارد رایگان کار میکند.
    چون زن در استخدام نیست، میتوان گفت سرمایه دار کوچک است و با خدمت به شوهر خدمت به سیستم میکند. در این حالت، اگر نرخ ارزش اضافی ۱۰۰ درصد باشد، زن باید معادل ۳۶ ساعت، یعنی ۱۲۶۰ ایرو از سیستم دریافت کند و ۶۳۰ ایرو ارزش اضافی اش باشد.

  3. علی نیم‌رخ
    علی

    به حمید

    راستش پیش از خواندن کامنت پُربار شما سر زبانم بود که بگویم فمینیست‌های ضدسرمایه‌داری بورژواهای عدالتخواه هستند و در حقیقت می‌خواهند «همه‌ زنان خانه‌دار» را به سرمایه‌دار و شریک کار اضافی کارگران تبدیل بکنند!! با خود گفتم صلاح نیست با ادای این حقیقت، اعتراض خود را به تحریفات و وارونه‌نمایی‌های آشکار خانم عاطفه رنگریز به حاشیه ببرم؛ بگذریم که در این سایت از اساس خود مارکس در حاشیه است. به هر حال شما ناگفته‌ی مرا گفتید : «چون زن در استخدام نیست، میتوان گفت سرمایه دار کوچک است»

    چنین است منطق کوبنده‌ی فمینیسم ضدسرمایه‌داری! زن خانه‌دار در آن واحد هم کارگر است هم سرمایه‌دار.
    زن خانه‌دار از یک سو کارگر است چون نیروی کارش را به شوهرش می‌فروشد و بیشتر از بهای نیروی کارش کار می‌کند، ولی به همین دلیل که کارگر است، سرمایه‌دار هم هست! البته از نوع کوچکش، یعنی از آن سرمایه‌داران کوچکی که برای سرمایه ارزش اضافی خلق نمی‌کنند (چون در استخدام سرمایه نیستند) و در عین حال کار اضافی دیگران را هم تصاحب نمی‌کنند (چون کارگر ندارند) اما معهذا می‌توانند معادل کار اضافی خود را دریافت بکنند!! از کجا؟ از «سیستم»! وامصیبتــا!

    فمینیست‌های ضدسرمایه‌داری سوژه‌ی حیرت‌آوری از زن خانه‌دار ساخته‌اند. این سوژه محیرالعقول بدون اینکه نیروی کارش را به «سیستم» بفروشد و بدون اینکه ارزش اضافی خلق بکند، برای «سیستم» ارزش اضافی خلق می‌کند!! و این «سیستم» تا امروز ارزش اضافی نامرئی آنان را اندوخته است. بگذریم، شاید در اروپا انقلابی خاموش در روابط تولیدی اتفاق افتاده و ما بیخبریم. اما در سرمایه‌داری تا کنون موجود چنین «سیستمی» همانا کار اضافی کارگرانی است که نیروی کار خود را به صاحب سرمایه می‌فروشند. این «سیستم» منبع خلق‌الساعه‌‌ی دیگری برای پرداخت «کار» «سرمایه‌داران کوچک» ندارد، مگر در اوهام و خیالات فمینیست‌های ضدسرمایه‌داری.

    فمینیسم چپ به همین سادگی چیزی به نام «سیستم» خلق می‌کند و این واقعیت اظهر من الشمس را لاپوشانی می‌کند که در حقیقت جنبشی که راه انداخته است جنبش برای افزایش کار اضافی و انتقال مسالمت‌آمیز کار اضافی کارگران به «سرمایه‌داران کوچک» است.
    شما گرفتار این جهان‌بینی بورژوایی هستید که هر کس در این سیستم «کار»‌اش را می‌فروشد. کارگر چاه فاضلاب ۸ ساعت چاه فاضلاب خالی میکند و بهای کارش را میگیرد، مدیریت چاه فاضلاب ۱۲ ساعت و بیست و شش دقیقه و چهل ثانیه مدیریت فاضلاب میکند و بهای کارش را میگیرد، پس چرا همسر کارگر و همسر محترم مدیریت بهای کارشان را نگیرند؟ حساب حساب کاکا برادر!

    بحثی نیست. خیال‌پردازی شما درباره واقعیت عیان است. مساله این است که محکوم شدن همسر کارگر به انجام کار خانگی در ازای دریافت یک دستمزد برای خودش و شوهرش، جزء لاینفک سرمایه‌داری است. بهره بردن زنان خانه‌دار بورژوا از دسترنج زنان و مردان کارگر هم جزء لاینفک این «سیستم» است. شما اگر مایلید می‌توانید این قانون شیوه تولید را به نوعی نابرابری در «توزیع» یا اراده‌ و خواست دولت‌ها تعبیر کنید. مشکلی نیست و بحثی هم باقی نمی‌ماند. فقط این تزهای مشعشع‌تان را به نام مارکس و انگلس جا نزنید.

  4. حمید نیم‌رخ
    حمید

    به علی،
    در مورد اینکه شما میگوئید فمنیستها میخواهند زنان را سرمایه دار کنند، فکر نمی کنم چنین است. بنظر می آید که آنها دارند سعی میکنند کارخانگی زنها را روشن تر بیان کنند، چون کارخانگی زنان واقعی و روزمره است اما به آن توجه کافی نشده است.
    حال شما توضیح بدهید که ارزش کار خانگی زنها را چگونه میخواهید محاسبه کنید. من سعی کردم محاسبه کنم، حالا نوبت شماست. لطفا وقتی توضیح میدهید، توضیح بدهید که معادل آن کار در بازار چقدر است، یعنی مرد کارگر و یا مرد سرمایه دار برای چنین خدماتی در خانه خود چقدر باید به غریبه بپردازند.

  5. علی نیم‌رخ
    علی

    به حمید

    واقعاً پاسخ دیگری برای شما ندارم. پاسخ‌ها را داده‌ام و بهتر است نویسنده مقاله توضیح بدهد چرا به نظریه تولید کالایی و فروش نیروی کار مارکس ارجاع می‌دهد وقتی می‌خواهد «کار» زنان خانه دار را بفروشد؟ ایشان باید پاسخگوی تحریفاتش در نظریه مارکس و انگلس باشد.
    شما باز می‌گویید «معادل کار در بازار چقدر است»
    به قول شیخ حافظ شیرازی فقط در تنگنای حیرتم …

    اما شما اگر حقیقتاٌ می‌خواهید بدانید «قیمت کار» در بازار چند است سه راه تجربی خدمت‌تان ارائه می‌دهم:
    1- خدمتکار یک خانواده سرمایه‌دار بشوید. در پایان ماه وقتی می‌خواهند پول شما و برحسب کَرَم‌شان تشویقی به شما بدهند، اعتراض بکنید که ای آقا این چه وضعش است. میدانید شرکت‌های خدماتی برای هر یک از کارهایی که من در خانه شما انجام میدهم، در بازار چقدر میگیرند. ببینید چه جوابی به شما میدهند… حتماً به شما می‌گویند برو خدا را شکر کن که «کارگر مولد» همان شرکت‌های خدماتی نیستی!!

    ۲- به عنوان کارگر ساختمان مشغول کار شوید. در پایان ماه که رُس‌تان کشیده شده است و مزدتان را میگیرید به پیمان‌کار بگویید. مرد حسابی من روزی ۱۶ ساعت برای تو انواع و اقسام کارها و خرحمالی‌ها را انجام داده‌ام، میدانی اگر برای هر یک از این کارها کارگر میگرفتی چقدر باید میسلفیدی. ببینید چه جوابی به شما میدهند …

    ۳- باغچه‌ای تهیه کنید و در آن ترخون، شوید، جعفری و خیار بکارید. همین‌طور که هر روز به باغچه می‌رسید نمک و فلفل هم تهیه کنید. سپس که مواد اولیه با کارهای مختلف شما حاضر شد آن‌ها را در شیشه‌هایی که از قبل آماده کرده‌اید بریزید با آب جوشیده خنک و نمک و فلفل. منتظر بمانید تا خیارشور شما آماده بشود. آن را به بازار ببرید و بفروشید. وقتی خیارشورتان به قیمتی نزدیک خیارشور کارخانه‌ای به فروش رفت، بنای اعتراض بگذارید که ای مردم این چه وضعش است. میدانید برای تهیه این خیارشور شخصاً از اول صبح تا پاسی از شب چه کارهای متنوعی با چه ساعات درازی انجام داده‌ام. چرا کسی کارهای مرا نمی‌خرد؟ ببینید مردم به شما چه می‌گویند …

    من بحث دیگری با شما ندارم

  6. حمید نیم‌رخ
    حمید

    به علی، بحث علمی است، در اقتصاد ما به محاسبه و استدلال نیاز داریم. در کامنت های شما نه محاسبه میزان کار خانگی زنان دیده می شود و نه همتی در این زمینه.

  7. […] «نیروی کار کالایی است که مالک آن یعنی کارگر مزدبگیر آن را به سرمایه‌دار می‌فروشد. چرا آن را می‌فروشد؟ برای این که زنده بماند.» (مارکس)[۲] […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *