نقد اقتصاد سیاسی

فرودستان و فرادستان در امریکا / احمد سیف

نسخه‌ی پی‌دی‌اف: ahmad seyf – World Unequal Income Distribution – part Seven -US

. (Photo by Spencer Platt/Getty Images)

بررسی توزیع درآمد در امریکا هم اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد و هم پیچیدگی بیش از اندازه. اهمیت‌اش در این است که بزرگ‌ترین و در واقع ثروتمند‌ترین اقتصاد جهان است و الان هم سال‌هاست که خوش‌مان بیاید یا نه، در مقام «کلانتر» در اقتصاد جهانی تأثیر بیش از اندازه‌ای دارد. پیچیدگی‌اش هم در این است که داده‌های آماری بسیار بیشتری از تحول توزیع درآمد در امریکا در اختیار داریم که به‌طور بالقوه‌ امکان می‌دهد تا عوامل بسیاری را که در دیگر کشورها توان بررسی‌شان را نداریم بررسی کنیم. در این یادداشت که به‌هیچ‌وجه یک بررسی جامع از توزیع درآمد در امریکا نیست سعی می‌کنم با استفاده از برخی از این آمارها تصویری از این تحولات ارایه کنم.

این نمودار درواقع بیانگر نوعی رجعت به گذشته است که در امریکا شاهدیم. ابتدا به ساکن روی محور دست چپ ما سهم یک‌درصدی‌ها و 50 درصد پابینی را داریم که یک محدوده‌ی زمانی از سال 1913 تا 2021 را می‌پوشاند یعنی برای 108 سال آمار داریم که سهم‌بری یک‌درصدی‌ها خود را به صورت حرف یو در انگلیسی نشان می‌دهد یعنی در سال‌های اولیه‌ی قرن بیستم میزان سهم‌بری یک‌درصدی‌ها از درآمد ملی در سطح بالاست و بعد در پی‌آمد سیاست‌هایی که به‌خصوص هم‌زمان با بحران بزرگ سال 1929 درامریکا اتخاذ می‌شود میزان سهم‌بری‌شان کاهش می‌یابد و بعد از اواخر دهه‌ی 1970 و به‌ویژه در دهه‌ی 1980 روند فزاینده‌اش تشدید می‌شود. در منحنی سیاه‌رنگ سهم یک‌درصدی‌ها ثبت شده است. فرایند تحول سهم‌بری 50 درصدی‌ها کاملاً برعکس این فرایند بود که در منحنی آبی رنگ مشاهده می‌کنید. بدین ترتیب که در اوایل روند کاهنده دارد بعد با شروع برنامه نیودیل روزولت روند فزاینده‌اش آغاز می‌شود که تا سال‌های میانی دهه‌ی 1970 ادامه می‌یابد و سپس تا 2021 روند کاهنده‌ی سهم‌بری 50 درصدی‌ها را مشاهده می‌کنیم. این دو اگرچه به‌طور مستقیم با یک‌دیگر دیگر مربوط نیستند ولی به نظر می‌رسد یکی انعکاس دیگری در آیینه شده است. یعنی از ابتدا تا اواسط دهه‌ی 1970 سهم یک‌درصدی‌ها روندی کاهنده و سهم 50 درصدی‌ها هم روند افزایشی دارد که خود را به صورت روند کاهنده در نسبت درآمدی که با ستون‌های قرمزرنگ روی محور دست راست اندازه‌گیری می‌شود نشان می‌دهد. از اواسط دهه‌ی 1970 این روند‌ها معکوس می‌شود. سهم 50 درصدی‌ها روند کاهنده دارد و سهم یک‌درصدی‌ها هم افزایش می‌یابد و نسبت درآمدی هم روند صعودی قابل‌توجهی می‌گیرد. به‌عنوان مثال در سال 1913، یک‌درصدی‌ها 21 درصد از درآمد ملی را دراختیار داشتند و سهم 50 درصدی‌های پایین هم تنها 15 درصد بود و از همین داده‌ها خبرداریم که متوسط درآمد یک‌درصدی‌ها حدود 70 برابر متوسط درآمد 50 درصدی‌های پایینی بود. در سال 1980 سهم یک‌درصدی‌ها از درآمد ملی به 10 درصد رسید، سهم 50 درصدی‌ها هم به 19 درصد افزایش یافت و نسبت درآمدی هم به‌طور جدی کاهش یافت و 27 برابر شد. اگر چه این رقم هم‌چنان رقم قابل‌توجهی است ولی در مقایسه با رقم 70 برابر نشانه‌ی کاهش قابل‌توجهی در نابرابری درآمدی است. بعد جناب ریگان آمد و «انقلاب» اقتصادی‌اش را شروع کرد که درهمان ابتدای کار یقه‌ی اتحادیه‌های کارگری را گرفت و بعد رسیدیم به بوش پدر و کلینتون که به‌ویژه کلینتون کم وعده نداد و پس از بوش پسر رسیدیم به اولین سیاه‌پوست امریکایی که رئیس‌جمهور شد – جناب اوباما – و خلاصه‌ی کلام، با همه‌ی وعده‌ها و پس از دو جنگ جهانی و ادعای «سروری» بر اقتصاد جهان، امریکا در سال 2021 به جایی رسیده است که در سال 1913 بود یعنی یک‌درصدی‌هایش از هر 5 دلار در اقتصاد یک دلار را به جیب می‌زنند و سهم 50 درصدی‌هایش به حدود یک دلار از هر ده دلار رسید و نسبت درآمدی – یعنی متوسط درآمد یک‌درصدی‌ها در مقایسه با متوسط درآمد 50 درصدی‌ها به همان میزان 70 برابر که در 1913 وجود داشت، رجعت کرد.

درنمودار دوم این تحولات را در پیوند با 90 درصدی‌ها پی می‌گیریم.

البته تعجبی نباید داشته باشد که در این‌جا هم شاهد تحولاتی مشابه هستیم. یعنی امریکا در سال 2021 به جایی رسیده است که در سال 1913 در آن وضعیت بود. ابتدا حتماً توجه دارید که سهم‌بری 90 درصدی‌ها هم به صورت یک یوی معکوس خود را نشان می‌دهد یعنی در ابتدای دوره به‌نسبت کم است و بعد سهم‌بری‌شان در دهه‌های میانی افزایش می‌یابد و بعد در دهه‌های پایانی بار دیگر روندی کاهنده را آغاز می‌کند. نتیجه این که متوسط درآمدی هم تغییر می‌کند. در بخش پیشین وضع یک‌درصدی‌ها را بررسی کرده‌ایم ولی 90 درصدی‌ها هم شبیه 50 ذرصذی‌ها تحول مشابهی را از سر گذرانده‌اند و سهم‌شان از 57 درصد از درآمد ملی در 1913 به 66 درصد در سال 1980 رسید و بعد با 11 درصد کاهش به 55 درصد درسال 2021 تنزل یافت. نسبت درآمدی – یعنی رابطه بین متوسط درآمد یک‌درصدی‌ها و 90 درصدی‌ها – که درسال 1913، 33 برابر بود به 15 برابر در سال 1980 کاهش یافت و دوباره درسال 2021 به 31 برابر افزایش یافت. اگر برای سادگی کار خودم، این دوره را به دو بخش تقسیم کنم و سال 1945-1979 را در یک بخش و سال 1980-2021 را در قسمت دوم بررسی کنم تصویر جالبی به دست می‌آید. در دوره‌ی اول، به نظر می‌رسد که همه‌ی متغیرها در جهتی تغییرکرده‌اند که برای رفاه جامعه باید درآن راستا متحول می‌شدند و به‌عکس در دوره‌ی دوم، درست عکس این فرایند اتفاق افتاد.

در این نمودار شاهدیم که سهم 50 درصدی‌ها در طول این دوره 4 درصد از درآمد ملی بیشتر شده و سهم یک‌درصدی‌ها هم سه درصد کاهش داشته است. اگرچه میزان افزایش درسهم 90 درصدی‌ها قابل‌توجه نبود ولی در پایان دوره از ابتدای آن بیشتر بود. سهم ده‌درصدی‌ها هم در پایان دوره از ابتدای آن کم‌تر شده بود. به احتمال زیاد علت این بهبود به‌نسبت کم در مقایسه با کشورهای اروپایی این است که دولت امریکا برخلاف اغلب کشورها در اروپا، یک الگوی دولت رفاه را به‌کار نگرفت اگرچه سیاست‌ها در این دهه‌ها با آن چه که از زمان ریگان به بعد آغاز شد تفاوت داشت. وقتی اجرای همان سیاست‌های نیم‌بند نیو دیل متوقف شد مشاهده خواهیم کرد که نه فقط همین دستاورد کم این سال‌ها از دست رفت بلکه به تعبیری وضع توزیع درآمد از آن‌چه که برای مثال در سال 1945 وجود داشت نامناسب‌تر شد. نمودار 4 این وضعیت را نشان می‌دهد.

آن‌چه در این نمودار قابل رؤیت است این است که سهم‌بری 90 درصدی‌ها، 50 درصدی‌ها و 40 درصدی‌های میانه در سال 2021 از آن‌چه در سال 1980 داشتند کم‌تر است. میزان تقریبی کاهش را برای هر گروه محاسبه کرده‌ام. سهم 50 درصدی‌ها 32 درصد و 40 درصدی‌ها 13 درصد و 90 درصدی هم 17 درصد کاهش یافته است. به عوض سهم یک‌درصدی‌ها 90 درصد و سهم 10 درصدی‌ها هم 32 درصد افزایش است و افزایش در سهم 50 درصدی‌های بالایی هم از دیگران کمتر و میزانش 7 درصد بود.

برای این که خلاصه‌ای از این تحولات به دست بدهم نمودار 5 را تهیه کرده‌ام که نسبت درآمدی را از سال 1945 به بعد ارایه می‌دهد. همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم منظورم از نسبت درآمدی یعنی این که به‌عنوان مثال، متوسط درآمد یک‌درصدی‌ها چند برابر متوسط درآمد در میان 50 درصدی‌هاست. در نمودار 6 که خلاصه‌ای از این نسبت‌ها از سال 1913 به بعد ارایه می‌دهم مشاهده می‌کنید که وضع توزیع درآمد در امریکا در 2021 از سال 1913 هم ناگوارتر است.

در این نمودار که تحول از سال 1945 به بعد را به دست می‌دهد مشاهده می‌کنید که حالت هر سه منحنی به صورت حرف یو در انگلیسی درآمده است یعنی به عبارتی می‌توان این منحنی‌ها را به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، یعنی حدوداً از 1945 تا 1978 این روند کاهنده است و بعد روند فزاینده آغاز می‌شود و به عبارتی درآمد یک‌درصدی‌ها درمقایسه با متوسط درآمد 50 درصدی‌ها و یا 90 درصدی‌ها و در یک مورد که روی محور دست راست اندازه‌گیری می‌شود، متوسط درآمد 50 درصدی‌های بالا درمقایسه با متوسط درآمد 50درصدی‌های پایین افزایش می‌یابد و از آن نسبتی که درابتدای دوره داشت هم فزونی می‌گیرد. این هم آخرین نمودار این یادداشت که مباحث را تا سال 1913 پی گیری می‌کند.

همان طور که مشاهده می‌کنید نسبت درآمدی بین یک‌درصدی‌ها و 50 درصدی‌ها و یک‌درصدی‌ها و 90 درصدی‌ها درسال 2021 دقیقاً همانی است که در سال 1913 بود ولی نسبت درآمدی 10 درصدی‌ها در مقایسه با 50 درصدی‌های پایین و نسبت درآمدی بین 50 درصدی‌های بالا و پایین در سال 2021 از سال 1913 اندکی بیشتر شده است. البته که چرا این گونه شد خود داستان مفصلی است که باید به جای خویش بازگفته شود. هدفم در این یادداشت تنها ارایه توصیف مختصری از این تحولات بود.

پس از نوشتن این یادداشت به تصادف رسیدم به اطلاعات آماری دیگری درباره‌ی امریکا که با بخشی از آن در گذشته آشنا بودم. به‌عنوان مثال رابطه بین عضویت در اتحادیه‌های کارگری و تغییر در سطح واقعی مزدها و یا بهره‌وری کار مفاهیمی بودند که تا حدودی با آن‌ها آشنا بودم. ولی در این آمارهای تازه به تغییر در میزان مزد دهک‌های گوناگون مزدی رسیده‌ام که به نظرم هم جالب است و هم تا حدودی این اختلافات روزافزون که در صفحات پیش از آن سخن گفته ام را توضیح می‌دهد. به‌عنوان مثال وقتی روند تغییرات در 10 درصدی‌های پایین در سلسله‌مراتب مزدبگیری را با تغییرات در مزد 10 درصد بالایی مقایسه می‌کنید مشاهده می‌کنید که چه شکاف بزرگ بین این دو وجود دارد.

همان‌‌طور که در منحنی آبی‌رنگ مشاهده می‌کنید، تغییر در میزان مزد واقعی 10 درصدی‌ها که پایین‌ترین میزان مزد را دارند تقریباً در همه‌ی این سال‌ها به‌جز دو سال آخر منفی بود. تا اواخر دهه‌ی 1990 وضعیت برای آنها که در میانه قرار داشتند هم چندان جالب نبود البته از اواخر دهه‌ی 1990 یک روند افزایشی آغاز شد ولی در پیوند با 10 درصدی که بالاترین میزان مزد را در اقتصاد امریکا دریافت می‌کردند از همان آغاز میزان افزایش مزد واقعی مثبت است و به‌علاوه با گذر زمان بیشتر می‌شود. به‌عنوان مثال اگر سال 1985 را در نظر بگیریم میزان واقعی مزد 10 درصد پایینی 17.5 درصد کاهش یافته درحالی مزد واقعی 10 درصد میانی 0.10 افزایش یافت ولی افزایش در میزان مزد 10 درصد بالاترین هم 2.9 درصد بود. یا در دو سال آخری که آمار داریم مشاهده می‌کنیم که مزد 10 درصد پایینی به ترتیب 4.1 درصد در 2018 و 3.3 درصد در 2019 افزایش یافت در حالی که میزان افزایش برای 10 درصد میانه هم در این دو سال به ترتیب 14 درصد و 15.1 درصد بود ولی 10 درصد بالایی مزد واقعی‌شان تقریباً دو برابر شد چون به 45.1 درصد در سال 2018 و 44.3 درصد در سال 2019 افزایش یافت. نکته این است که هر چه که نسبت بین مزد واقعی این دهک‌های مختلف در ابتدای دوره بوده باشد با تحولاتی که انجام شد به‌یقین در پایان دوره شکاف مزدی به‌مراتب بیشتر است.


فرودستان و فرادستان در شیلی

فرودستان و فرادستان در روسیه

فرودستان و فرادستان در چین

توزیع درآمد در ایران پس از انقلاب

فرودستان و فرادستان در تونس

فرودستان و فرادستان در ترکیه


احمد سیف

برچسب‌ها: , ,

دسته‌بندی شده در: مقاله, نما, جهان