مارکسپژوهی 
مارکس، انگلس و حکایت پرماجرای جلد اول کاپیتال / علی رها
شالودهی ارزش در توسعهیافتهترین جوامع سرمایهداری از این ناشی شده است که انسانها صرفاً با وساطت انبوه جهان کالایی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. «این همانند کلیت تفکر انسانی، یک تجرید است و روابط اجتماعی بین انسانها فقط تا آنجا واجد هستی است که از تفکر و قدرت تجرید آنها برخوردار باشد.» زبان مارکس واضح و روشن است به شرطی که حاضر باشیم انبوه لایههای انباشته شدهی «مارکسیسمی» که در ذهنیت ما رسوب کرده است را لایروبی کنیم!

سرمایهی مالی و بحران سرمایهداری جهانی / علی رها
در دورپیمایی سرمایه جهانی که ظاهراً از نمودی خودگردان برخوردار گشته، و بهسان «چیز در خودی» غیر قابلشناخت، گویی کلّ دنیا را مسخ و جادو کرده است، نقاط عطفی فرامیرسد که پوستهی اسرارآمیزش فروریخته و سرشت تضادمندش پدیدار میشود.
چنین نقاط عطفی معمولاً توأم با ظهور بحرانهای اقتصادی بوده است. آنچه امروز در بحران سرمایهی مالی نمایان گشته اینست که وجود بحران نه فقط ذاتی روابط سرمایهداری است، بلکه ترمیم بحرانهای دوران پیشین نیز بهمعنی حذف بحران نبوده و معضل انباشت سرمایه را با شدت و حدت بیشتر و ابعادی عمیقتر از نو بروز میدهد.

سیر تکوینِ کاپیتال: در پرتو مکاتبات مارکس و انگلس / علی رها
ساختمان کاپیتال معرف دگردیسی تاریخ فاکتها به فاکت حضور بالفعل خرد در تاریخ است. این پیوستگی درونی اجزای کتاب در یک کلیت انضمامی است که دیالکتیک مارکسی را منحصربهفرد میکند؛ به وجهی که از دیالکتیک استادش هگل، بسیار درونیتر، عمیقتر، واقعیتر و تاریخیتر نمادین میگردد. درهمتنیدگی اقتصاد، با فلسفه، با تاریخ و کنش نقادانهی اجتماعی، تمامیت آنچه را تا آن زمان «اقتصاد سیاسی» نام گرفته بود نیز زیرورو میکند.

کندوکاوی در «گروندریسه» مارکس – دستنوشتههای ۵۸-۱۸۵۷ / علی رها
در آستانهی انتشار ترجمهی فارسی جدیدی از گروندریسه:
امید میرود ترجمهی جدیدی که به همت حسن مرتضوی و کمال خسروی از گروندریسه منتشر میشود، بهواسطهی شرایط نوین ایران و برآمد حرکتهای اعتراضی چند سال اخیر، باعث گشایش مباحث تازهای گردد. پیشگفتاری که کمال خسروی بر این ترجمهی جدید نوشته است، بر جنبههای معینی از گروندریسه تکیه دارد و شاید بتواند به سرفصل تبادل نظری زنده و پویایی تبدیل گردد که از طریق بازنگری سپهر اندیشهی مارکس، به بازسازی مبانی نظری خودِ شرکتکنندگان در بحث منتهی شود.

دولت در جوامع سرمایهداری درحالتوسعه / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
مباحث رسالهی حاضر حول پنج مبحث زیر سازماندهی شده است:
1 – دولت بهمثابه رابطهای اجتماعی در تمامیّت نظام سرمایهداری
2- دولت و دموکراسی
3- دموکراسی نولیبرال
4. نقش دولت در پیکرهبندی طبقات و تحول آن
5. سیاست اقتصادی راهبردی دولت در کشورهای درحالتوسعه از دههی 1950 به این سو

مارکس و انگلس و اصل خودرهانی پرولتاریا / هال دریپر / ترجمهی سارا روستایی
مارکسیسم بهمثابهی تئوری و عمل انقلاب پرولتری ناگزیر بود تئوری و عمل خودرهانی پرولتاریا باشد و اصالت بنیادی آن نیز از این منبع سرچشمه میگیرد.

چرا کارگران میتوانند جهان را تغییر دهند؟ / پل بلکلج / ترجمهی بیژن سپیدرودی
ادعای کارل مارکس مبنی بر اینکه طبقهی کارگر از ظرفیت تغییر جهان برخوردار است، بیگمان مهمترین سهم او در نظریهی سوسیالیستی محسوب میشود. پیش از مارکس، کارگران در بهترین حالت بهعنوان قربانیان نظام (موجود)، یا بهطور متعارف، بهعنوان مردمی فرومایه به شمار میرفتند که وجودشان تمدن بشر را تهدید میکرد. مارکس این فرضیهها را به چالش طلبید و اعلام کرد مبارزات جمعی کارگران برای آزادی بدیل سوسیالیستی بالقوهای برای نظام سرمایهداری بهشمار میرود.

مارکس و انگلس و مفهوم حزب / مانتی جانستون / ترجمهی آزاده ریاحی
رسالهی «مارکس و انگلس و مفهوم حزب» نخستین اثر مستند و پژوهشی است که بهطور خاص به بحث دربارهی جایگاه مفهوم حزب در اندیشههای مارکس و انگلس میپردازد. مانتی جانستن با موشکافی و دقت تحسینبرانگیز چند مدل حزبی را معرفی میکند که مارکس و انگلس با آنها سروکار داشته، دربارهی آنها اندیشیده و در قبال آنها موضع گرفتهاند. رویکرد مارکس و انگلس نشان میدهد که برای آنها تحول کارگران از«طبقهای در خود» به «طبقهای برای خود» بدون شکل دادن به حزب سیاسی امکانناپذیر است. از این همینروست که مارکس در نشست افتتاحی انترناسیونال اول میگوید: «کارگران با برپا کردن حزب سیاسی خاص خویش میتوانند بهمثابهی یک طبقه عمل کنند».

تحلیل طبقاتی مارکس و اقتصاد / ریچارد ولف / ترجمهی احمد سیف
تحلیل طبقاتی تاریخی درازدامنتر از علم اقتصاد دارد. برای نمونه، پیش از ظهور اقتصاد مدرن، متفکران عهد عتیق در یونان، جامعهی خود را با تقسیم افراد به گروههای متفاوت براساس ثروتشان بررسی کرده بودند. برای آنها درک مناسبات بین طبقات برای بهبود جامعه اساسی بود و بحثشان هم برسر این بود که آیا ثروت را باید بهتساوی تقسیم کرد یا خیر. اگرچه تحلیل طبقاتی تاریخ درازدامنی دارد ولی تعریف واحدی از طبقه که مقبولیت همگانی داشته باشد نداریم. علاوه بر تعریف برمبنای دارایی – اغنیا و فقرا – نظریهپردازان علوم اجتماعی هم تعریف براساس قدرتی را که گروههای مختلف دراختیاردارند به دست داده و برسر این مباحثه کردهاند که آیا قدرت را باید بهطور مساوی تقسیم کرد (در تعاریف مختلف از دموکراسی) یا آن که تقسیم قدرت نابرابر باشد ( نخبگان، شاهان، و غیره).

کارل مارکس و دیالکتیک رهاییِ «پرومتهی در زنجیر» / علی رها
«پرومته برجستهترین قدیس و شهید تقویم فلسفی است.»
مارکس ۱۸۴۱
کیست این پرومتهای که مارکس اینگونه از او یاد میکند؟ کیست که «گوته» در وصف او شعر می سراید و بتهوون برایش اورتور می سازد؟ این موجود اسطورهای کیست که ۲۵۰۰ سال پس از آفرینش او در تراژدی آیسخولوس (Aeschylus) هنوز در ادبیات جهانی و نیز در ایران[1] حضوری زنده و پرمناقشه دارد؟

نظام سرمایهداری در کشور درحالتوسعه در سطح میانجیِ انتزاع / فرهاد نعمانی و سهراب بهداد
اقتصاد سیاسی دولت و طبقه در جوامع سرمایهداری (بخش سوم):
دومین سطح انتزاع بهمدد میانجی بین سطوح بالاتر انتزاع (یا سطوح پایینتر انضمام) و انتزاع کمتر (یا سطح بالاتر انضمام)، شکاف بین نظریه و تاریخ را کاهش میدهد. تاکنون میدانیم که «انضمامی انضمامی است چراکه تمرکز تعیّنهای بسیار و ازاینرو وحدت در کثرت است» (کارل مارکس، گروندریسه، فصل یکم) و این که: «این امر مانع نمیشود که همان شالودهی اقتصادی – همان، از منظر شرایط اصلیاش – به سبب بیشمار شرایط تجربی متفاوت، محیط طبیعی، روابط نژادی، عوامل برونزای نافذ تاریخی، و جز آن، پدیدارهایی بینهایت متفاوت و متغیر نمایش دهد که تنها با تحلیل شرایط تجربی مشخص میتوان آن را بهقطع دریافت.» (کارل مارکس، سرمایه، جلد سوم، فصل چهلوهفتم)

روششناسی مارکس / سعید رهنما
مارکس وعده داده بود که در زمینهی روش (متد) کتاب جداگانهای بنویسد، اما زندگی سیاسی و کار مطالعاتیاش هرگز چنین مجالی به او نداد. بااینحال، در چندین اثر خود بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به طرح جنبههایی از روششناسی مورد نظرش پرداخت. بهعلاوه آثار اصلی مارکس همگی از متدی خاص تبعیت میکنند که مارکسشناسان با بررسی مشخص این آثار جنبههای اساسی این متد را بازیافتهاند. پارهای از جمله بِرتل اولمن، روش مارکس را در تمام وسعتش، در پنج سطحِ هستیشناسی (اونتولوژی)، شناختشناسی (اپیستمولوژی)، پژوهش و بررسی، بازسازی ذهنی (رکونستراکسیون) و بالاخره عرضه و ارائهی نتایج جستوجو کردهاند. بعضی دیگر از مارکسشناسان، جنبههای منطق تاریخ، و جنبههای فلسفی رابطهی نمود و ذات، علت و معلول، شکل و محتوی و نحوهی تجرید و انتزاع را در متد مارکس مورد بررسی قرار دادهاند. ازجمله رومن راسدالسکی، دِرِک سییر، تونی اسمیت، و تِرِل کارور. برخی نیز این متد را صرفاً در رابطه با جنبههایی خاص از کلیت اقتصاد سیاسی مارکسی جستوجو کردهاند. راب بیمیش، و جفری پیلینگ از آن جملهاند. در نوشتهی حاضر عمدتاً بر آن جنبه از متد مارکس تأکید شده که به نحوهی بررسی و چگونگی تجرید و انتزاع (آبستراکسیون) پدیدههای اجتماعی و اقتصادی مربوط می شود. اتكای نوشته عمدتا بر متون اصلی مارکس است و در مواردی به دیدگاههای مختلف برخی مارکسشناسان نیز اشاره شده است.