برچسب: حامد سعیدی

سرشتنشانهای نولیبرالیسم در ایران / حامد سعیدی
درسهای یک قرن:
در این رساله، از منظر سنت مارکسیِ نقد اقتصاد سیاسی با پژوهیدن این پرسش که چرا دولت (و نهادهای فرادولتی)، بهرغم اجرای سه دهه لیبرالیسم اقتصادی، همواره بازیگر اصلی در سپهر اقتصادی بوده است و منابع اصلی مالی و تولیدی را در کنترل دارد، به شناخت و بازنمایی خصیصههای تعیّنیافته و وجهممیزهی نولیبرالیسم در جمهوری اسلامی میپردازیم.

اقتصاد سیاسی حضور سپاه پاسداران در صنعت نفت و گاز ایران / حامد سعیدی
این پژوهش در پی ریشهیابی عوامل اقتصادی و سیاسی دخیل در حضور سپاه در اقتصاد در ارتباط با فرآیند توسعهی تاریخی اقتصاد سیاسی سرمایهداری ایرانِ پساانقلاب است… بهطور مشخص، هدفْ توضیح این مسئله است که چگونه (i) بازساختاربندی اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی با هدایتگری دولت، (ii) از رهگذر اجرای سیاستهای اقتصادی نولیبرالی در سپهرهای مختلف اقتصادی، بهخصوص بخش انرژی و (iii) به میانجی رقابت در میان جناحهای درونحکومتی در حوزهی عمومی جامعه، در پیوند و تعاملی ارگانیک با هم بسترساز شرایطی بودهاند که از درون آن سپاه بهعنوان یک نهاد نظامی به یک بازیگر داخلی قدرتمند در صنعت نفت و گاز تبدیل شده است.

زمینههای ظهور و گسترش اسلام سیاسی / حامد سعیدی
مبالغهآمیز نخواهد بود اگر جهانِ چند دههی گذشته را عصر سرآمدی گفتمانِ «اسلام سیاسی» قلمداد کنیم؛ برههای از تاریخ معاصر که تحولات سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه و نیز بازتاب گسترده و بلاواسطهی آن در برهمکنشهای روابط بینالمللی، به نوعی حول نقشآفرینیِ نیروهای سیاسی اسلامگرا رقم خورده است. با آنکه در بازهی زمانی فرآیند «استعمارزدایی»، با رشد جنبش سوسیالیستی و نیز پاگرفتن جریانات مترقی و سکولار در خاورمیانه، بهخصوص دوران شکوفایی احزاب کمونیست و نیز قدرتگیری جمال عبدالناصر در مصر و گسترهی تاثیرات آنها، چشمانداز امیدبخشی برای رهایی از چنگال سلطهگری امپریالیسم طلوع کرد، در مقابل اما، با تسخیر قدرت سیاسی از سوی اسلامگرایان سیاسی و برنهادن دورهای قهقرا و سیاه بر جامعه، و به همین سیاق عروج قارچوار فرقههای سیاسیِ اسلامی و جهادگرا در منطقه، بهموازات سیاستهای جنگافروزانهی امپریالیستی و تحمیل جنگ و ویرانی، افق روشنیبخشِ خاورمیانه را مجدداً تیره و تار ساختند.
به همین قیاس، با وجود اینکه خیزشهای انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا از 2010 به اینسو با سرنگونی شماری از دولتهای دیکتاتور منطقه، «جهان عرب» را یکسره به لرزه درآورد و موجی از شور و آزادی در نیل به رهایی از استبداد و بیعدالتی را شکوفا و خون تازهای را در شریانِ مبارزات رهاییبخش تهیدستان جاری ساخت، منتها رفتهرفته و با میلیتاریزهشدن منطقه و قدرتگیری جریانات اسلامی، یأس و نومیدی بار دیگر بر این جوامع مستولی یافت و آمال و آرزوی مردم بهپاخاسته را برای دورهای دیگر به تاریکستانی دهشتناک مبدل ساخت. این منطقه اکنون در آتش جنگهای خونین و مرگبارِ فرقهای و مداخلات نظامی دولتهای امپریالیستی و ارتجاعی منطقه میسوزد و به تبع آن، به میدان تاختوتاز جریانات شبهنظامی اسلامگرا تبدیل شده است. دهههاست که این جریانات متحجر به صورت پارادوکسیکال، گاهی در خدمت و همسویی با قدرتهای امپریالیستی و گاهی در تقابل و تضادِ نیمبند با آنان، به بازیگران اصلی در ساحت سیاستهای ژئوپلتیکیِ منطقهای و جهانی درآمدهاند.
روند تحولات طوری در پسِ یکدیگر حادث شدهاند گو اینکه بعد از هر خیز برداشتنِ نویدبخشِ تودههای محنتزده، دنیایی پر از کابوس و جنگهای پیاپی در انتظار آنها کمین کرده است. اوضاعِ آشفته چنان وارونهوار به دیده میآید انگار برخاستن برای فراروی از وضعموجود، واپسگرایی و توحش را در دامن خود خلق میکند. تحولات بهشکلی حیرتآور رخساری واژگون بهخود گرفتهاند، طوریکه ظاهراً تمامی تضادها و ناسازههای درونمایهی نظام سرمایهداری، از زیر پوستِ خاورمیانه برونریزی میکنند و رخ مینمایانند. سالیان مدیدی است که بیم و امیدها در هالهای از ابهام بر فراز این جوامع در گشتوگذار است.
…

اقتصاد سیاسی امپریالیسم «بشردوستانه» در لیبی / حامد سعیدی
مسئلهی گسترش قلمرو ارضی، اعتصام به جنگهای ویرانگر، سلطهی قوی بر ضعیف، چنگانداختن بر منابع زیرزمینی و بهرهکشی و غارت ملتهای ضعیف، ویژگیهایی که عموماً از تعریف امپریالسم مستفاد میشود، پیشینهی بسیار طولانی در تاریخ جوامع بشری دارند. امپریالیسم در فرآیند تحولات تاریخی ـ اجتماعی و در گذر زمان رخسار و شکلهای مختلفی بهخود گرفته است. از لحاظ تاریخی، تفاوت اساسی بین ساختار و سازوکارهای امپراتوریها در صورتبندیهای پیشاسرمایهداری و امپریالیسم در نظام سرمایهداری وجود دارد.

اقتصاد سیاسی «جنگ با تروریسم» / حامد سعیدی
سهمی که این مقاله در توضیح و تحلیلِ «جنگ علیه تروریسم« ادا میکند این است که قصد دارد پولاریزهشدن و تغییر و تحولاتی را که نظم جهانی پیش از جنگ به خود گرفته بود در چارچوب اقتصادِ سیاسیِ سرمایهداری بررسی و به تبع آن زمینههای عینی و اقتصادی وقوعِ «جنگ با تروریسم» را تبیین کند. از اینرو، لازم است گفتمان مسلط «جنگ عادلانه و ضد تروریستی» را در ارتباط با نهادهای متعدد رسمی و غیررسمی محلی و بینالمللی که این گفتمانِ رایج را تولید و آن را برحق و مشروع بر جامعه تحمیل میکنند در چارچوب یک نظم معین جهانی و در یک ساختار تاریخی مشخص توضیح داد. این پرسمان از منظر نظریهی انتقادی (نئوگرامشی) در حوزهی روابط بینالمللی پژوهیده خواهد شد.