برچسب: علی رها

مفهوم الغای کار در «گروندریسه» مارکس / علی رها
کار و سرمایه، کارگر و سرمایهدار، وحدت اضدادند. نمیتوان سرمایهدار را حذف و کارگر را حفظ کرد. فرآروی از روابط اجتماعی سرمایهداری، یا به معنی الغای کارگر و سرشت کنونی کار است و یا اساساً بیمعنی است؛ یعنی بعضاً همان است که در «سوسیالیسم» بهواقع موجود دیروز تجربه شد: «اجتماع» بهمثابه یک سرمایهدار کل – سرمایهی «اشتراکی». آیا الغای «کار» صرفاً مخلوق تخیلات ایدهآلیستی «مارکس جوان» است؟ آیا چنین چشماندازی یکسره فاقد مبنایی مادی است؟ جستار کنونی تلاشی مقدماتی برای پاسخگویی به این پرسشها است.

سفری کوتاه به کتابنامهی مارکس / علی رها
حاشیهنویسی، گزیدهبرداری و نقد نویسندگان بیشماری که در دفترهای یادداشت و دست نویسهای مارکس بجا مانده، گواه آن است که تاریخ مصرف بسیاری از آنها به سر نیامده بود. مارکس به برخی از نویسندگان در دورههای مختلف بازمیگردد و بارها دفاتر خود را بازخوانی میکند.

دربارهی «دفترهای فناورانه»ی مارکس / علی رها
همراه با نامهای از کارل مارکس به فریدریش انگلس
__________
آنچه نهایتاً برای مارکس تعیینکننده است، از سویی نه فقط کنترل بلکه دگرگونی سرشت خودِ فرآیند تولیدی و شیوهی کار و بهروی پا ایستاندن ارتباط با ماشین است، و از سوی دیگر تسلط و کنترل زمانی که خارج از فرایند بلافصل تولید مادی به انسان تعلق دارد.

اجتماع اتمی، استقلال فردی و فرمانروای مطلقه / هگل / ترجمهی علی رها
برگرفته از
پدیدارشناسی روح هگل، فصل «موقعیت حق و وضعیت قانونی»

ضرورت پرورش دیالکتیک برای جنبشهای رهاییبخش امروز / علی رها
خیزشها و جنبشهای اجتماعی سالهای اخیر در ایران، علیرغم گستردگی، منقطع، منفصل و پراکنده بودهاند. اینکه چنین خیزشهایی (آبان، خوزستان، اصفهان، و نیز اعتصابات متعدد کارگری و اعتراضات معلمان، بازنشستگان، مالباختگان و غیره) چگونه و در چه زمانی به یک جنبش سراسری بههم پیوسته و پایدار تبدیل گردند، هنوز قابل پیشبینی نیست.

پدیدارشناسی روح بهروایت «هگل جوان» جورج لوکاچ / علی رها
«پس از آنکه همه چیز گفته و انجام شد، نهایتاً در فلسفهی غرب تنها سه اندیشمند واقعاً سترگ وجود خواهند داشت که قابل قیاس با سایرین نیستند: ارسطو، هگل و مارکس»
مصاحبهی پری اندرسون با لوکاچ، «نیو لفت رویو»، شمارهی ژوئن-اوت ۱۹۶۸

فرازهایی از مقدمهی هگل بر «درسگفتارهای تاریخ فلسفه» / ترجمهی علی رها
برخورداری از خردی خودآگاه که متعلق به دنیای کنونی ما است، ناگهان پدید نیامده و تنها از خاک زمان حال رشد نکرده است. این دارایی را باید بهعنوان یک میراث پیشین، و بهعنوان نتیجهی کار – کار همه نسلهای گذشتهی انسان – در نظر گرفت.

کارل مارکس و چشمانداز انقلاب در جوامع پیشاسرمایهداری / علی رها
دغدغهی متن کنونی این است که نشان دهد هر نسلی بنا به شرایط تاریخی تغییر یافتهی هستی اجتماعی خود، با تعابیر و تفاسیری نوین، عرصههای تازهای از پیکر ایدههای مارکس را «کشف» میکند. مسأله اینجاست که این برداشتهای تازه، آن ابعاد جدید را از کلیت منظومهی فکری مارکس تفکیک نکند، و به کمک آن اجزاء یک مارکس «نوین» را اختراع نکند. ازاینرو، معضل اصلی متن کنونی مستدل ساختن پیوستگی و تداوم در مبانی اندیشهی مارکس است. در این منظر، عدم تداوم – حرکت تاریخ – صرفاً در پرتو تداوم قابل تشخیص است.

دربارهی پرودون / کارل مارکس / ترجمهی علی رها
نامه به یوهان شوایتزر، ۲۴ ژانویه ۱۸۶۵
____________________
آیندگان شاید آخرین مرحله از رشد فرانسه را اینگونه خلاصه کنند که لوئی بناپارت، ناپلئون آن و پرودون، روسو- ولتر آن بود.

شیوع عارضهی نظریهی ایرانشهری، هایدگر و چالش چپ / علی رها
طی دههی گذشته، در برابر دیدگان ما یک جریان راست افراطیِ بعضاً «سکولار» در حال شکلگیری بوده است که بیتوجهی به آن پرتگاهی است که افتادن به ورطهی آن پیآمدهای ناگواری خواهد داشت. رکن اصلی این جریان رویآوری به پندارگونهی یک رنسانس «ایرانی» است که سودای احیای عظمت از دست رفتهی «عصر زرین ایران» را در سر میپروراند. نظرورزان این جریان، با روش غیرعلمی تاریخیگری خود، عناصر منفردی از تاریخ ایران که با اهدافشان سازگاری دارند را تجزیه و تفکیک کرده و از آن اجزای پراکنده، یک کلیت تصنعی ساختمان میکنند.

سه گفتوگو با کارل مارکس / ترجمهی علی رها
مصاحبهی نیویورک ورلد به تاریخ 1871
مصاحبهی شیکاگو تریبیون به تاریخ 1878
مصاحبهی سان به تاریخ 1880

طبقه چیست؟ مبارزهی طبقاتی چیست؟ / علی رها
تأملی اجمالی در آثار مارکس بهویژه کاپیتال
________________
کسانی که مختصری با ادبیات مارکسیستی آشنایی دارند چه بسیار شنیده و هنوز میشنوند که چون دستنوشتههای فرجامین فصل کاپیتال ۳ زیر عنوان «طبقات» ناتمام است، مارکس در فهم طبقهی کارگر و از آنجا مبارزهی طبقاتی خلائی برجای گذاشته است. با چنین توصیفی، طبعاً مارکسیتهای پسا-مارکس وظیفهی خود میدانند که در جهت پر کردن چنین خلائی تلاش کنند. اما پرسش این است: آیا شناخت طبقه در گرو روشی آمپریک و یا جامعهشناسانه است؟ آیا معضلی صرفاً سیاسی و یا اکونومیستی است؟…